دکتر هوری بربریان و دکتر تالین گریگور دو استاد سرشناس مطاعات ارمنی شناسی در دانشگاههای کالیفرنیا یک پروژه تحقیقاتی در مورد فعالیتهای جمعی از زنان ارمنی ایرانی را شروع کرده اند که امیدوارند آن را در سال آینده به انتشار برسانند. کیهان لندن در همین ارتباط گفتگویی با این دو پژوهشگر انجام داده است.
-چارچوب این پروژه چیست و چه موضوعاتی را در بر میگیرد؟ آیا فرضیههایی دارید که میخواهید در این پروژه به اثبات آنها بپردازید؟
-پروژهای که نتایج آن قرار است به صورت کتاب منتشر شود در زندگی فردی، جمعی و سازمانی زنان ارمنی ایران کاوش میکند و به دنبال نشان دادن این نکته است که چگونه زنان ارمنی در ایران معرفی شدهاند و مهمتر از آن، چگونه خود آنها به ارائهی خویش پرداختهاند. نقطه آغاز کتاب اواسط قرن نوزدهم همزمان با سلطنت ناصرالدین شاه قاجار و پایان آن انقلاب ۱۹۷۹ است. ما بر یک عرصهی فراگیر آموزشی، فرهنگی، نیکوکاری، کنشگری و حوزه روشنفکری متمرکز شدهایم که هریک به وسیله یک یا چند واحد سازمانی و نهادی حضور داشتند مانند اتحادیه زنان نیکوکار، اتحادیه زنان دوستدار کلیسا، و اتحادیه زنان ارمنی.
کتاب رابطه متحول بین دایره قدرت در ایران (پدرسالاری و سلطنت مطلقه) و زنان ایرانی ارمنی (یعنی اقلیت جنسیتی و قومی) را در بطن ایران دوره قاجار و دوره پهلوی مورد بررسی قرار میدهد. دراین پژوهش به منظور تکمیل اشکال رایج استفاده از اسناد، نامهها، خاطرات، از مصاحبههای شفاهی و فرهنگ تصویری و مادی نیز بهره جستهایم. این کار، ما را از توانایی بیشتری برای نگارش دقیقتر تاریخ جمعی و فردی این گروه از ایرانیان برخوردار کرده؛ یعنی تاریخ گروهی که هرچند بر تاریخ اجتماعی- سیاسی و فرهنگی ایران تاثیرگذار بوده ولی تا حد زیادی ناشناخته مانده است.
-عنوان این پژوهش و کتابش چیست؟ و این عنوان در چه رابطهای با مضمون تحقیق شما قرار دارد؟
-ما در مراحل اولیه پروژه هستیم و درباره عنوان «چالش در برابر سکوت: زنان ارمنی و مدرنیته ایران» به جد میاندیشیم.
عنوانی که برگزیدهایم از زوایای مختلف نشاندهنده چگونگی تفکیک تولید دانش پایهای و انواع دیگر دانشها درباره زنان ارمنی در ایران است. واقعیت آن است که چه در آرشیوها، پژوهشها و خاطرات تاریخی و چه در میان بازیگران تاریخی- حتی در میان خود زنان- در این مورد سکوتی سنگین حاکم است. ما در برابر فقدان و یا محدودیت شدیدی در اسناد آرشیوی، چه به دلیل مفقود شدن، و یا بی توجهی و نیز به دلیل نابودی اسناد قرار گرفتهایم. سکوت آرشیوی هم به نوبه خود به سکوت علمی منجر شده است. بجز زندگینامهها و مجموعههای «باهمستان محور» درباره زنان ارمنی در ایران، فقدانی اساسی از نظر دانش پایهای و پژوهش در این زمینه به چشم میخورد. در حالی که کارهای اساسی، به عنوان نمونه در مورد زنان ارمنی در امپراتوری عثمانی، منتشر میشوند، این امر در مورد زنان ارمنی در ایران صادق نیست. مضافاً اینکه آثار متعدد مربوط به تاریخ زنان ایران، معمولاً با غفلت از کنار زنان ارمنی ایرانی میگذرند و در نتیجه، سکوت علمی در چندین سطح دیده میشود. پروژه بر این فرض تکیه دارد که داستان زنان ارمنی- ایرانی نمیتواند و نباید در انزوا بازگو شود زیرا تاریخی مستقل نیست. این بخشی از بستر گستردهتر جامعه ایران و گستردهتر از آن، خاورمیانه، و در نهایت حتی فراتر از این دو، رابطه سیاسی دولت- اقلیت در اشکال متعدد سازش و چالش با پدرسالاری است. در نتیجه، به منظور درک اهمیت بازگویی داستان این زنان، کتاب از مجاری گوناگون به دنبال چالش با پژوهشهایی است که یا زنان در آنها کاملاً نادیده گرفته شدهاند و یا از آنها غفلت شده است.
-آیا مخاطبان کتاب محافل آکادمیک هستند و یا فراتر از این گروه؟ در این صورت تعادل بین محتوای علمی و مضامینی که گروه وسیعتری از خوانندگان را خطاب قرار میدهد چگونه برقرار میشود؟
-این کتاب نخستین پژوهش آکادمیک به زبان انگلیسی در مورد تاریخ مدرن زنان ارمنی ایران در دوره قاجار و دوره پهلوی است. در پژوهش ما، دوران نوسازی سریع در ایران از درون لنز شماری از رشتهها، از جمله تاریخ، تاریخ هنر، مطالعه فرهنگ تصویری، مطالعات زنان، مطالعات اقلیتها و دیاسپورا، و مطالعات ایرانشناسی و ارمنستانشناسی بطور سیستماتیک مورد بررسی قرار میگیرد. در عین حال، ما دو نفر به نوعی از نثر آکادمیک متعهد هستیم که برای عموم تحصیلکرده قابل دسترسی باشد. اولویت در اینجا تولید یک روایت تاریخی متعادل و روشن بر اساس دادههای تاریخی است. این به معنای بررسی اسناد تاریخی مانند نامهنگاریها و گزارشهای آموزشی، عکسها، مصاحبههای شفاهی و نیز مطبوعات ادواری از اواسط قرن نوزدهم تا ۱۹۷۹ است. هدف ما برقراری تعادل بین وفاداری به شواهد تاریخی و در عین حال درک و شناخت آن نقش و تاثیری است که سکوت بر توان ما در روایت تاریخ زنان میگذارد. ما مانند تاریخ نگاران فمینیست پیش از خودمان واقف هستیم که اهمیت تاریخ شفاهی در این واقعیت نهفته است که منابع سنتی اغلب از زنان غفلت کردهاند. مصاحبههای شفاهی با زنان، ارجاع متقابل به منابع آرشیوی که درباره زنان و یا توسط خودشان تهیه شده، راههایی است که به صدای زنان پژواک میدهد، آنان را در مرکز تاریخ قرار داده و درک آنها را از جایگاه خود در تاریخ برجسته میسازد.
-آیا اطلاعات و شواهدی بر تلاشهای متقابل برای تقویت ارتباط و تفاهم بین سازمانهای زنان ارمنی ایرانی و سازمانهای زنان ایران بطور کلی وجود دارد؟
-ما وقتی شروع به فکر درباره این پروژه کردیم از همان ابتدا دردمندانه واقف شدیم که کمبود اساسی در مورد پژوهشها درباره زنان ارمنی ایران وجود دارد هرچند که این اواخر شاهد رشدی در تعداد این پژوهشها هستیم. ولی تعداد آنها بسی کمتر از مطالعات در مورد زنان ارمنی در امپراتوری عثمانی است. مسئلهای که در آن زمان ما را به خود مشغول کرد این بود که چگونه میتوان چنین تاریخی نگاشت. با پذیرش اینکه تلاش ما برای یک بررسی بسیار جامع و نیز بررسی زنان موفق، بیهوده است و ضرورتاً مفید و با ارزش نخواهد بود، تصمیم گرفتیم روی نحوه ارائه زنان توسط دیگران و خودشان تمرکز کنیم و این کار را با کنکاش در تاریخ جمعی، سازمانی و نهادی زنان که در عین حال روایتهای مردمپسندانه و ناسیونالیستی را به چالش میکشیدند انجام دادیم. ما به موازات پیشبرد پژوهش خود مشتاقانه منتطر کشف پیوندهای تاریخی بین سازمانهای زنان ارمنی و ایرانی هستیم.
یادآوری کنیم که در میان کشورهای خاورمیانه، ایران از نظر رفتار خوب با اقلیت ارمنی خود یکتاست. با دادن اعتبار به دولت و مردم ایران، باید گفت که این رفتار، فرصتهای زیادی را برای ارامنه در ایران فراهم کرده است که در سایر کشورهای خاورمیانه، بهخصوص امپراتوری عثمانی و جمهوری ترکیه، چندان در دسترس ارامنه نبوده است. نمونههای بیشماری از این رفتار مانند اعطای امتیازهای ویژه به ارامنه جلفای اصفهان در زمان صفویه و استقبال از همکاری ارامنه با انقلابیون مشروطه از آن جمله هستند. میتوان گفت که ایران بطور تاریخی به تنوع قومی جمعیت خویش ارزش داده و اغلب موارد حواشی جامعه را به سوی مرکز آن سوق داده و بطور ثمربخشی ادغام کرده است.
-شماری از زنان ارمنی در ایران فعالیتهای آمورشی را در میان سازمانهای زنان ایرانی سازمان داده و گرداندهاند. آیا پروژه شما این گروه را نیز در بر میگیرد؟
-بسیاری از زنان ارمنی به عنوان معلم، آرشیتکت، وکیل، هنرمند و دانشمند با انتخاب نرفتن به مدارس ارمنی و یا عضو نشدن در سازمانها و کلوپهای ارمنی و یا با ازدواج در خارج از اقلیت ارمنی، در جریان اصلی و یا اکثریت جامعه خوب درخشیدهاند. بیشتر موفقیت آنها ناشی از ادغام موثر آنها در جامعه گسترده ایرانی و در نهادهای آموزشی، حرفهای و دولتی بوده است. برخی به عمد از گروههای زنان ارمنی که به ارمنی بودن و به زن بودن به عنوان یک موضع ایدئولوژیک اولویت میدهند فاصله خود را حفظ کردهاند. ولی با وجود این در همین «باهمستان» بسیاری از زنان ارمنی در مواجهه با یک پدرسالاری نسبتاً سختگیر راهی برای خدمت از طریق واحدها و فعالیتها مدنی پیدا کردهاند. انجمنهای خیریه و آموزشمحور بطور سنتی حوزههای قابل قبول و تحسین شده در سراسر دنیا برای شرکت زنان بوده است. این نوع سازمانها و فعالیتها معمولاً به منزله شکلی از تبعیت یا انطباق با جامعه پدرسالار تفسیر شدهاند. ولی راه دیگر برای فکر کردن در مورد آنها تفسیر آنها به عنوان عملی سازگارانه، یا حداقل تعدیلکننده و یا وسیلهای برای تخطی و چالش بی سر و صدا با «باهمستان» پدرسالار ارمنی بوده است. این کتاب روی سازمانهایی تمرکز دارد که خود را هم سازمانهای ارمنی و هم زنان معرفی میکنند تا بتوانیم نشان دهیم که چگونه آنها به نوبه خود در تمایز با ساختارهای پدرسالارانه خودی، سازمانهای زنان ایرانی، دولت ایران و سلطنت و جنبش گسترده زنان در عرصه بینالمللی قرار میگیرند.
-آیا تأثیر ارامنه از جمله سازمانهای زنان ارمنی بر جامعه ایران غیرمستقیم بوده؟ محافلی در میان ارمنیان میزان این تاثیرگذاری را اغراق و بزرگنمایی میکنند. البته حقیقتی است که ارامنه به صورت قابل توجهی به جامعه ایران و پیشرفت آن خدمت کردهاند ولی بدون آنکه به درجه بالایی از همپیوستگی اجتماعی در ایران رسیده باشند؛ نظرشما چیست؟
-درجه مشارکت و انزوای هر گروه اقلیت مشروط به سیاستهای جامعه میزبان است؛ در نتیجه این پرسش فقط با توجه به تاریخ طولانی ارامنه در ایران از دوره هخامنشیان به بعد باید پاسخ داده شود، یعنی از زمانی که ارامنه برای نخستین بار در اسناد تاریخی بر روی دیوارهای تخت جمشید ثبت شدهاند. از آن زمان به بعد، به عنوان دو همسایه و بعد یک اقلیت، جایگاه ارامنه دچار تغییراتی شده است، یعنی از شراکت در قدرت در زمان پارتها- آرشاکونیها (اشکانی به ارمنی)، تا از دست دادن تمام امتیازات خود از جمله اسبسواری در زمان قاجار.
در مورد این پژوهش که در دست داریم، ما به دنبال راهبردهای «شمولیت و بیرونگذاشتگی» و دریافتهای اجتماعی وابسته به آنها هستیم. شما صحبت از تصورات «اغراقآمیز» در تعیین میزان تاثیرگذاری ارامنه بر جامعه ایران کردید. ما میخواهیم نقش زنان ارمنی را نه فقط در درون و برون جامعه ایران بلکه همچنین در پیوند با دوگانگی «شمولیت/ بیرونگذاری» زنان ارمنی در ساختار قدرت جامعه خودی نیز بررسی کنیم. ما در عین حال متعهد به مباحثی هستیم که مبتنی بر شواهد محکم آرشیوی باشند و نه مبتنی بر دریافتهای اجتماعی موجود در شایعهها و حرف و حدیثها در طرف ارمنی و طرف ایرانی. این دلیل دیگریست که ما به سازمانهایی با برنامهها، فعالیتهای عمومی و اجتماعی ویژه و دارای رابطه با ساختارهای اجتماعی دیگر مانند دولت، کلیسا، سیستم آموزشی، رسانههای همگانی و نیز انجمنهای زنان ایرانی و بالاخره انجمنهای زنان ایرانی و جهانی نگاه میکنیم. تاکتیکهای حاشیهنشینی مضاعف و دوگانه شمولیت/ کنارگذاردگی تنها زمانی میتوانند استفاده شوند که همراه با نگاه دقیق به شواهد تاریخی باشند، چیزی که ما تصمیم به آن داریم.
*هوری بربریان استاد تاریخ، رئیس کرسی بخش ارمنیشناسی خانواده مقرونی، و رئیس مرکز مطالعات ارمنی در دانشگاه کالیفرنیا، ارواین است. علائق تحقیقاتی او شامل جنبشهای انقلابی، زن و جنسیت، و هویت و دیاسپوراست. او نویسنده کتاب «ارمنیان و انقلاب مشروطیت ایران ۱۹۵-۱۹۱۱: عشق به آزادی میهن ندارد» (۲۰۰۱) و اخیراً کتاب برنده جایزه «انقلابیون سرگردان: ارامنه و انقلابهای بهم پیوسته در روسیه ، ایران و عثمانی» (۲۰۱۹) و همچنین یکی از سردبیران کتاب «انعکاس هویت ارمنی در تاریخ و تاریخ نگاری» (۲۰۱۸) است.
*تالین گریگور استاد تاریخ هنر و رئیس برنامه تاریخ هنر در دانشگاه کالیفرنیا، دیویس است. پژوهش او متمرکز بر هنر و تاریخ معماری قرون ۱۹ و۲۰ در چارچوب نظریههای پسااستعماری و انتقادی، مبتنی بر نمونههای ایران و هند پارسیان است. کتابهای او شامل «بنای ایران، مدرنیسم، معماری و میراث ملی در سلطنت پهلوی» (۲۰۰۹)، «هنر معاصر ایرانی: از خیابان تا اتلیه» (۲۰۱۴) و «باززایی فارسی: امپریالیسم الگوبرداری در معماری ایران و پارسی (هند)» (۲۰۲۱) است.