«کریستین ساینس مانیتور» به تازگی گزارشی با عنوان «چرا ایرانیان انگشت اتهام در خودکشی فزاینده را به سوی زمامداران نشانه میگیرند» در بررسی افزایش آمار خودکشی در ایران منتشر کرده و در آن به گفتگو با دستاندرکاران این پدیدهی غمانگیز نیز پرداخته است که آن را به عنوان ابزاری برای رساندن پیام اعتراض علیه شرایط موجود و انتقام از زمامدارانی که مسئول این وضعیت هستند، ارزیابی میکنند. کیهان لندن ترجمه فارسی این گزارش را در اختیار خوانندگان قرار میدهند.
*****
دلیل اینکه به این موضوع در اینجا پرداخته میشود این است که با وجود اینکه خودکشی پیشزمینههای پیچیدهای دارد، اما عامل مشخصی در ایران سبب شده تا شمار افرادی که اقدام به گرفتن جان خود میکنند، رو به افزایش باشد. بسیاری بر این باورند که نظام حکومتی در ایران میبایستی پاسخگوی ناامیدیِ در حال افزایش در میان مردم باشد.
اول، خبر خودسوزی جانبازی از جنگ ایران و عراق را شنیدیم. سپس خبر خودکشی نگهبان ساختمان یکی از شرکتها و بعد چشممان با خبر کودکی که از شدت گرسنگی دست به خودکشی زد روشن شد.
تصاویر تأثیرگذاری که درجات بالایی از ناامیدی را به وضوح در چهرهی صاحبانشان نشان میداد، یکی پس از دیگری گزارش میشدند. تصاویری که نشانگر انبوهی از ناباوری در میان ایرانیانی شده، که فکر میکنند با هرگونه داستانی از یأس و ناامیدی، تهیدستی، و وحشت و نگرانیهای سیاسی خو گرفته و چیزی بدتر از وضعیت موجود نمیتواند وجود داشته باشد.
با این حال، پس از گذشت چند دهه از انقلاب اسلامیِ سال ۱۳۵۷ که با ادعای برقراری «عدالت اجتماعی» برای تهیدستان و «مستضعفین» رخ داد، و در حالی که امروز، فروپاشی اقتصادی با درجات هر چه عمیقتری در حال وقوع است، جامعهی ایران با موجی از خودکشی دست و پنجه نرم میکند که خود محکی است از ژرفتر شدن هرچه بیشتر شکاف میان رهبری سیاسی کشور با جامعه.
در طول سه ماه گذشته، میزان اقدام به خودکشیهای متعدد، که سابقهای طولانی هم دارند، ۲۳ درصد افزایش یافته. طبق اظهارات محمدرضا محبوبفر جامعهشناس که در روزنامهی جهان صنعت متعلق به محافظهکاران بازتاب داده شد، اینها «خودکشیهای سریالی و با شیوههای وحشتناکتری هستند که در ملاء عام به وقوع پیوستهاند.»
برخی از مقامات ابراز داشتهاند که آمار رسمی، بازتاب کوچکی از فاجعهای بس ژرفتر است. از این رو، همین فجایع اخیر سبب گشتهاند تا فریادِ ناامیدی در جامعه با پژواکی هرچه رساتر برای نجات آن به گوش برسد. برای نمونه، در طول فقط چند روز طی ماه گذشته [خردادماه ۹۹] سه خودکشی در ملاء عام رخ داد که به ۵۰۰۰ خودکشی دیگر توسط ایرانیان در سال جاری اضافه، و تصاویر و فیلمهای تکاندهندهی آنها در شبکههای اجتماعی دست به دست میشد.
در مشاجرهای که بر سر درخواست یک وام کوچک به وجود آمد، جهانگیر آزادی، یکی از جانبازان جنگ ایران و عراق، که ظاهراً میبایستی از ارج و مقام والایی در جمهوری اسلامی برخوردار باشد، در مقابل بنای «بنیاد شهید» در کرمانشاه یکی از شهرهای غربی ایران خودسوزی کرده و به زندگی خود پایان داد.
چند روز بعد، عمران روشنی مقدم یکی از کارمندان پیمانکار که وظیفهی نگهبانی و حراست در یکی از شرکتهای نفتی را بر عهده داشت، به دلیل عدم دریافت دستمزد معوقه، خود را از یکی از مخازن نفتی که از آنها حراست میکرد حلقآویز کرد. طبق اظهارات همکاران وی در جنوب غربی ایران، او پیشتر به رئیس خود گفته بود: «چیزی در دستم ندارم تا شکم فرزندانم را سیر کنم، نمیتوانم یک قرص نان به خانه ببرم.» تصاویری که فقر مطلق را با وجود ثروتی بیحساب از سرمایههای نفتی ترسیم میکند، باعث خشم ایرانیان در شبکههای اجتماعی شده است.
یکی دو روزی از این ماجرا بیشتر نگذشته بود که خبر خودکشی آرمین مرادی دانشآموز ۱۱ ساله از سوی جمعیت امداد دانشجویی «امام علی» گزارش شد. طبق این گزارش، او به دلیل «فقر، بدبختی و سرخوردگی» با خوردن بیش از حد داروی مخدر به زندگی خود پایان داد. «در خانهی او، چیزی برای خوردن یافت نمیشد و اصولاً اثری از ظرف و یا قاشق و چنگال در این خانه دیده نمیشد.»
خودکشی: ابزاری برای رساندن پیام انتقام!
این موارد، حتی برای ملتی که طی سالهای متمادی به شنیدن اخبار بد عادت کردهاند گران تمام شد. ملتی که طی چند دهه، سختیهای حاصل از یک فاجعهی اقتصادی به فاجعهی بعدی را که با دستپُخت سوء مدیریت حکمرانان در داخل، و با چاشنی تحریمهای آمریکا از خارج برای آنها تدارک دیده شده را به جان خریده، و حالا گرفتار شیوع و مرگ و میر ویروس کووید۱۹ نیز شده است.
از اواسط سال ۱۳۹۶ به اینسو، امواج اعتراضات مردمی به دلیل درآمدهای پایین، افزایش سرسامآور تورم و رشد افسارگسیختهی فساد مالی از مشخصههای اصلی زندگی در ایران شده است. از این رو، ضربات مهلک سرکوب حکومتی که جان صدها تن را در اعتراضات سراسری آبانماه ۹۸ گرفت نیز میبایست به فجایعی که برشمرده شدند اضافه شود.
طبق اظهارات یک مددکار اجتماعی که در غرب ایران زندگی میکند و مایل به معرفی نام خود نیست: «عجز و ناامیدی نیروی محرکهی تقریباً تمامی اقدامات به خودکشی هستند که من با آنها سر و کار داشتهام.» این مددکار که دورهی آموزشی خود را در یکی از برنامههای دولتی که برای یاریرسانی به افرادی که افکار خودکشی در سر میپرورانند گذرانده، اضافه میکند: «نکتهی مهم در اینجا آنست که این موارد تازه بیشتر حاوی پیامی از انتقام گرفتن علیه کسی یا چیزی هستند. مثلاً در مورد جانبازی که خودسوزی کرد، احتمالاً اینطور فکر میکرد که با دست زدن به این کار و پایان دادن به زندگی خود با این وضع دلخراش، پیام بزرگتری را به تمام کشور میرساند. خودکشیهای جدید در حال شکل دادن به نمادهای نیرومندتری هستند. اینها، فقط و به سادگی یک پروندهی شخصی نیستند. اینها نمایانگر اجزایی از وضعیت بسیار وخیمی از یأس و نومیدی هستند که بطور روزافزونی در حال فلج کردن لایههای مشخصی از جامعه است. از آنجا که این افراد دنبالهروانی نیز دارند که بر این باورند آنها نیز میتوانند همین پیام را تکرار کنند، و اینکه فکر میکنند میتوانند از این طریق دستاوردی را رقم بزنند، خودکشی، در حال تبدیل شدن به یک پدیدهی فراگیر است. با دست زدن به این عمل، آنها میخواهند حس گناه در فردی نزدیک به خود را تحریک کنند، فردی که دوستشان دارد؛ پدر یا مادر، یا از رئیسشان انتقام بگیرند، اما از همه مهمتر و در ابعادی بیشتر، آنها دارند با این وسیله از زمامداران نظام انتقام میگیرند.»
ظاهراً، مقامات جمهوری اسلامی در ایران نیز تا درجاتی پی به این موضوع بردهاند.
تلاش برای طرحهای پیشگیرانه
در زمستان گذشته، احمد حاجبی مدیرکل دفتر سلامت روانی، اجتماعی و اعتیاد وزارت بهداشت، آغاز به کار طرح مقابله با خودکشی در سطح ملی را اعلام کرد و اظهار داشت که در حال گسترش برنامههایی به منظور کاهش دسترسی به ابزاری که مورد استفاده برای خودکشی میشوند هستند. در بهمن ماه ۹۸ او اعلام کرد: «باید این شیب افزایش خودکشی را در کشور کنترل کنیم.» ماه گذشته، رئیس پلیس مترو تهران اعلام کرد که به منظور جلوگیری از خودکشی در ایستگاههای مترو، برنامهای را برای احداث دیوارهای شیشهای در نظر گرفته است.
در حال حاضر، خطوط امدادرسانی تلفنی به اشخاصی که قصد خودکشی دارند به خدمت گرفته شدهاند. مقامات مسئول در این زمینه افتخار میکنند که با استفاده از این خطوط موفق شدهاند از ۸۵۰۰ خودکشی فقط در سالهای ۱۳۹۷ -۱۳۹۸ جلوگیری به عمل آورند. تیمهای ویژه از پلیس و دیگر پرسنلی که در خطوط مقدم ارائهی خدمات فوری قرار دارند، مشغول کارآموزی برای جلوگیری از خودکشی شهروندان هستند. سازمانهای بزرگ خیریه دولتی نیز برنامههایی را در کارگاههای ویژه برای کمک و دادن مشاوره به منظور پیشگیری از خودکشی تدارک دیدهاند.
با وجود این، آمار خودکشیها تا پایان سال گذشته از سوی مقامات، رقم ۵۱۴۳ مورد را نشان داد که حاکی از ۸٪ افزایش در مقایسه با سال پیش از آن بود. مسعود قادی پاشا مدیرکل سازمان پزشکی قانونی، ماه گذشته گفت: «میزان افزایش در آمار خودکشی در طول دههی گذشته زنگ خطری جدّی را به صدا درآورده که نیاز به عملکردی فوری با جدیتی تام دارد.»
محمدرضا محبوبفر جامعهشناس در گزارشی در همان تاریخ در مورد «خودکشیهای سریالی» هشدار داد و گفت: «این موضوع، نشانگر یک زلزله فراگیر از خشونت در جامعه است و میتواند به زودی به اعتراضهایی گستردهتر از اعتراضهای سالهای اخیر منجر شود.»
این دیدگاه درباره از سر گرفته شدن اعتراضات مردم بسیار گسترده است به ویژه که در حال حاضر ما شاهد به راه افتادن کارزاری با سر و صدای بالا در مقابل فساد عنانگسیختهای هستیم که طی سالها در حکومت اسلامی جاری بوده و هست. آنهم در حالی که روحالله خمینی بنیانگذار جمهوری اسلامی مدعی بود «… تنها آنهایی تا آخر خط با ما هستند که درد، فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند!»
موج تهیدستانی که به خاطر مبالغ پایین از پول و حقوق دست به خودکشی میزنند، به قول توئیتی از احسان سلطانی که از روزنامهنگاران طرفدار اصلاحات در جمهوری اسلامی است: «… زمانی مطرح میشود که ما در مورد اختلاسهایی صحبت میکنیم که نمیتوانیم حتا مبلغ آنها را بخوانیم! بیایید و این روزهایی که [زمامداران] فریاد مستمندان را نشنیدند به خاطر بسپاریم.»
تورهای حفاظتی پوسیده
نابرابریِ فزاینده به ویژه در میان جانبازان قدیمی که میبایست جایگاه والایی در جمهوری اسلامی داشته باشند به شدت گسترش یافته. سالهاست که جمهوری اسلامی شاهد هرچه پوسیدهتر شدن تورهای حفاظتی خود در قبال آیندهی آنها و قشرهایی است که زمانی پایگاه اجتماعی آن به شمار میرفتند.
در تابستان و پاییز سال گذشته [۱۳۹۸] در چهار واقعهی جداگانه، سه جانباز و پسر یک «شهید» در جنگ در شهر زیارتی قم دست به خودسوزی زدند. نرگس باجاوغلی یکی از کارشناسان ایرانشناسی در مدرسهی علوم عالی بینالمللی در دانشگاه جانز هاپکینز واشنگتن که مشاهداتش در مورد بالا رفتن میزان خودکشی در میان جانبازان قدیمی به بیش از یک دهه باز میگردد، میگوید: «تصویری که از این قشر در سطوح ملی به دست داده میشود فقط به عنوان جانباز جنگ نیست بلکه آنها درواقع مدافعین انقلاب نیز محسوب میشوند. پس زمانی که صدای این قشر به این شکل بلند میشود، حکایت از وضعیت بسیار بدی دارد.»
نرگس باجاوغلی که نویسندهی کتاب «ایران در قالبی متفاوت: اضطراب قدرت در جمهوری اسلامی» است، میگوید: «بخشی از آن [خودکشی و واکنش اعتراضی] به این دلیل است که آنها دیگر توان گذاشتن نان بر سر سفره خانواده خود را ندارند. واقعیتی که میزان افسردگی و اضطراب در آنها را هر چه بیشتر افزایش میدهد.»
بنا به اظهارات نرگس باجاوغلی، نتیجه به ویژه در میان جانبازان معلول آن میشود که «آنها چارهای ندارند جز آنکه به خیابان رفته و شروع به گدایی کنند! اینهم برای آنها قابل قبول نیست چرا که خود را مدافعین انقلاب میشمارند.»
عباس عبدی که یکی از دانشجویان شرکت کننده در حمله به سفارت آمریکا و قضیهی گروگانگیری دیپلماتهای این کشور در سال ۱۳۵۸ بود، اما بعدها تحلیلگری در پیش گرفت و به یکی از منتقدین حکومت تبدیل شد و مدتی را هم در زندان گذراند، معتقد است که این خودکشیها، شکست بزرگی را ترسیم میکنند. او در روزنامه اصلاحطلب «اعتماد» در اواسط ماه گذشته نوشت: «مقامات محلی درک درستی از خطرات بالقوهی این پدیده ندارند چرا که آنها بیشتر نگران تبعات این خودکشیها هستند تا ریشهها و عواملی که به این نتایج غمانگیز منتهی میشوند.» او از شوخی تلخ واقعیتی سخن میگوید که در آن «جانبازان جنگ دیروز» و «کارگران مفلس امروز» دست به خودکشی میزنند. با آنکه انقلاب، با نام مستضعفین به پیش برده شد. او اضافه میکند: «چطور ممکن است نظامی ادعای حقانیت [مشروع بودن] را داشته باشد، در حالی که عدهای در رأس حکومتش از قدرت خود سوء استفاده کرده و رشوههای کلان دریافت میکنند.»
ارزیابی پدیدهی خودکشیهای فزاینده در ایران جای هیچ تعجبی را برای یک روزنامهنگار حرفهای در تهران، که شاهد بالارفتن سرسامآور قیمتها و اکنون شیوع مرگبار ویروس کُرونا در بافت اجتماعی ایران شده باقی نمیگذارد. این روزنامهنگار میگوید: «اگر شما میبینید که یک جانباز خودسوزی میکند، یا یک کارگر خود را در یک منطقهی نفت و گاز حلقآویز میکند، این نشان از فقر و بدبختی در کنار ثروت دارد. ثروتی که مردم باور دارند که در راه خدمت به آنها خرج نشده و در عوض به کشورهایی مانند سوریه، لبنان و فلسطین فرستاده میشود. مردم در ایران راضی و خوشحال نیستند. آنها هیچ امیدی به آینده ندارند. من فکر میکنم این شمار از خودکشیها، پیامی برای علی خامنهای رهبر جمهوری اسلامی دارد؛ پیامی که میگوید: ما چیز بیشتری از یک زندگی عادی نمیخواهیم!»
*منبع: کریستین ساینس مانیتور
*نویسنده: اسکات پیترسون
*ترجمه و تنظیم: داریوش افشار/ کیهان لندن
اولین سخنرانى رهـبر امت مسلمان شده ایران خمینى
در بهـشت زهـرا بود ؟!؟!؟!؟
اسلام رحمانى و ناب محمدى و اسلام راستین عامل خشونت جنگ و فقر و بدبختى امت مسلمان است و بس
#دختر آبی، با شلیک موشک سپاه به هواپیما مردن را جا انداختی.
امروز وضعیت مردم ما طوری شده که اگر پاسدارها به خانه های آنها بریزند و جوانهای آنها را بدزدند و در میدان شهیاد حراج کنند و به چینی ها بفروشند صدای هیچ کس در نمیاد چون مردم مشنگ ما با اخبار کرونا به کما رفتند
انتخابها در جمهوری اسلامی: مرگ!
– یا کف خیابون با گلوله در مغزت / قلبت بمیر؛
– یا در زندان زیر شکنجه بمیر؛
– یا در زندان «خودکشی بشو» و بمیر؛
– یا با سرطان پارازیت بمیر؛
– یا با مریضی آلودگی هوا بمیر؛
– یا در پراید بمیر؛
– یا در جنگ بمیر؛
– یا اعدام شو و بمیر؛
– یا سنگسار شو و بمیر؛
– یا خودسوزی کن و بمیر – دختر آبی؛
– یا از فقر و گرسنگی بمیر؛
– یا با سوغات کرونای هواپیمای ماهان ایر از چین بمیر؛
– …
– و اگر نه، باهات کاری میکنیم که خودت خودت رو بکشی – خودکشی!
انتخابها در جمهوری اسلامی:
یا کف خیابون با گلوله در مغزت / قلبت بمیر؛
یا در زندان زیر شکنجه بمیر؛
یا در زندان خودکشی بشو و بمیر؛
یا با سرطان پارازیت بمیر؛
یا با مریضی آلودگی هوا بمیر؛
یا در پراید بمیر؛
یا در جنگ بمیر؛
یا اعدام شو و بمیر؛
یا از فقر و گرسنگی بمیر؛
یا با سوغات کرونای هواپیمای ماهان ایر از چین بمیر؛
…
و اگر نه، باهات کاری میکنیم که خودت خودت رو بکشی – خودکشی!