مرتضی قرهگوزلو – بنا بر ادعای فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و بسیج و بسیاری از مقامات سیاسی و مذهبی در ایران، تنها علت عدم هجوم داعش به مرزها و شهرهای ایران و همچنین مصون ماندن «نوامیس» ایران از تعرضات داعش (که در صداوسیما و سایر رسانههای جمعی حامی حکومت بسیار بر آن تأکید و منت گذاشته میشد) مداخلهی نظامی جمهوری اسلامی در سوریه و عراق علیه داعش بوده است؛ که البته هزینههای جانی و مالی فراوانی را به کشور و مردم ایران و همچنین سوریه تحمیل کرد.
پیشینه
در ابتدا نظر شما را به سخنانی که در راستای تایید این موضوع از جانب رهبر جمهوری اسلامی و سایرین گفته شده، جلب مینمایم:
علی خامنهای در تأیید حضور نظامی جمهوری اسلامی ایران در سوریه و تأمین امنیت کشور از طریق این اقدام گفت: «شهدای دفاع از حرم اگر نبودند ما باید حالا با عناصرِ فتنهگرِ خبیثِ دشمنِ اهلِ بیت و دشمن مردمِ شیعه در شهرهای ایران میجنگیدیم».
قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس وابسته به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درباره توجیه حضور نظامی جمهوری اسلامی در سوریه و دلایل شکل گرفتن داعش گفت: «این داعش اول [از جانب آمریکا] برای نظام سوریه تأسیس نشده است! همهی این اساس برای جمهوری اسلامی بود».
وی در جایی دیگر و در راستای خدمات جمهوری اسلامی علیه داعش و همچنین خدمت به جهان اسلام گفت: «اگر کمکِ جمهوری اسلامی نبود، اگر این تلاش برای ایستادگی در صحنهی سوریه صورت نمیگرفت خدا میداند چه فاجعهی عظیم و بزرگی در عالم اسلامی اتفاق میافتاد، چه ذبحهایی صورت میگرفت و چه نوامیسی مورد اهانت قرار میگرفت». سخنانی از این دست در حجم بسیار بالایی در سطح جامعه و از جانب صاحبین قدرت بازنشر شده است.
در این نوشته برآنم تا بدون جانبداری و بر اساسِ عدالت و انصاف اینگونه ادعاها را مورد راستیآزمایی قرار دهم. مبنا نیز بر این است که داعش هنوز قدرت دارد و از بین نرفته است.
پیش از پرداختن به موضوع، دو نکته لازم به یادآوریست.
۱) جنگ ایران و عراق در سال ۵۹ در شرایطی شروع شد که در ایران یک حکومت انقلابی و مذهبی و ضدغرب بر سر کار آمده بود که به هر علتی، تمامی ژنرالهای کارآزمودهی ارتش یا تیرباران شدند و یا از کشور فرار کرده بودند. بقیه هم به اجبار و زودتر از موعد بازنشسته شدند. صدام حسین از این تسویههای انقلابی و تیربارانهای افسران ارتش تحت عنوان «یتیم شدن ایران» یاد میکرد! در نقطهی مقابل آن، ارتش عراق در اوج آمادگی و یکپارچگی قرار داشت. با وجود این هیچیک از نگرانیهای نظامی- امنیتی که در مورد گروه شبهنظامی داعش مطرح میشود ،در مورد ارتش صدام حسین وجود نداشت!
۲) در زمانی که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از طریق بازوی خارجی خود، سپاه قدس، نیروهای نظامی و مستشاری را برای سرکوب معترضان خیابانی به سوریه اعزام کرده بود هیچ نام و نشانی از داعش در میان نبود!
پیشدرآمد
بر اساس عقیدهی صاحبنظران و متخصصین علمِ جنگ، شاخصهای برتریِ یک نیروی نظامی بر نیروی دیگر بر پایهی دو عامل کلی مورد سنجش قرار میگیرد که عبارتند از:
۱) عامل سختافزاری که مربوط میشود به مقوله جنگافزارها و ادوات رزمی و پشتوانههای مالی و…
۲) عامل نرمافزاری که مربوط میشود به حوزههایی مانند روحیهی جنگاوری و مقاومت در برابر دشمنان، شهامت، اعتقاد قلبیِ نیروها به یک عقیده و…
در این گزارش منبع اصلی اطلاعات برای سنجش قدرت سختافزاری کشورها وبسایت جهانی «گلوبال فایرپاور Global Firepower» است که در آن بیش از ۵۰ فاکتور برای سنجش برتریِ نظامی، بین دو نیروی مسلح را در نظر میگیرد؛ مانند عواملی چون تعداد نیروهای مسلح و ذخیره و متخصص، تعداد تانکها و هواپیماها، درآمد سرانه و میزان ذخیره مالی، دسترسی به تکنولوژی روز و درآمد سرانهی کشورها و…
نخست فشردهای از تواناییهای سختافزاری جمهوری اسلامی ایران بر اساس وبسایت Global Firepower مورد بررسی قرار میگیرد. پیشنهاد میشود برای اطلاعات تکمیلی در مورد ایران و سایر کشورها به این وبسایت رجوع شود.
برخی از آمارهای مربوط به داعش از منابعی دیگر به دست آمده که در انتهای گزارش بدان اشاره خواهد شد.
خلاصهای از وضعیت سختافزاری دو نیرو بر اساس اطلاعات این وبسایت:
داعش | ایران | |
۱۰۰۰۰- ۵۰۰۰۰ | ۸۷۳,۰۰۰ | تعداد کل نیروها |
۰۰۰ | ۵۰۹ | انواع هواپیمای رزمی |
۰۰۰ | ۱۰۰ | هلیکوپترهای جنگی |
۰۰۰ | ۳۹۸ | انواع کشتیهای جنگی |
۲۶۳ | ۲,۰۵۶ | انواع تانک |
۲۳۵۸ | ۴۳۰۰ | وسایل نقلیه ذرهی |
۱۲۵,۰۰۰bbl | ۴,۰۰۰,۰۰۰bbl | میزان تولید نفت در روز |
۲۴۸,۹۰۰ | ۱,۶۴۸,۱۹۵ | گستره ی سرزمینی |
ناچیز | ۱۹۳۵ | پروژههای موشکی |
۶,۰۰۰,۰۰۰$ | ۱۹,۶۰۰,۰۰۰$ | بودجه ی دفاعی |
گستره سرزمینی داعش بر اساس مجموعه ۴۰درصد از خاک سوریه و عراق است. و نفت استخراجی ایران بر مبنای دوران پیش از تحریمهاست. در این گزارش مبنای ما بر این است که داعش از میان نرفته و در اوج قدرت نظامی خود قرار دارد.
با دقت در این ۵۰ فاکتور که متخصصان جنگ به عنوان شرط برتری نظامی نیروها نسبت به یکدیگر طبقهبندی کردهاند، در مورد ایران و داعش به نتایج زیر میتوان رسید:
۱) داعش از طریق تسخیر برخی شهرها در عراق و سوریه و کسب غنیمتها و به دست آوردن تعدادی تجهیزات نظامی سبک و سنگین به حدی از قدرت و توانایی نرسیده که بتواند در آنِ واحد در سه جبههی سوریه، عراق و ایران مانند آلمان نازی بجنگد! (بدون احتساب نیروهای پیشمرگه کُرد، نقش روسیه و نیروی ائتلاف با رهبری آمریکا).
۲) این تعداد نیرو و تجهیزات و در یک کلام، تواناییهای سختافزاری داعش به هیچ وجه برای رویارویی با ایران کافی نبود حتی اگر عراق و سوریه هم در جنگ شرکت نمیداشتند!
۳) بنا بر نظر کارشناسانِ نظامی، در جنگهای مدرن، برتری تکنولوژیک در جنگافزارها یکی از عوامل مهم در تعیین شکست یا پیروزی است. در مورد داعش،چون اینان گروهی شبهنظامی بودند، نه مجهز به سلاحهای پیشرفتهی خاص و در حجمی انبوه بودند و نه امکانات و اهلیتِ داشتن هواپیماها و یا موشکهای مدرن با کاربردهای متفاوت را داشتند.
لازم به یادآوری است که تعداد ِسلاحهای سنگین و نیمهسنگینِ بعضا پیشرفتهای که داعش از نیروهای عراقی و سوری به دست آورده بود از لحاظ تعداد، در حد و اندازهای نبود که توانِ بر هم زدن توازن قوا را به نفع نیروهای آن داشته باشد. همچنین بنا بر نظر متخصصینِ ادوات جنگی، بیشتر جنگافزارهای داعش از لحاظ سطح سلاحهای موشکی، خلاصه میشود به انواع موشکاندازهای ضدتانک و نفربر و کاتیوشا یا سلاحهایی نظیر آرپیجی۷.
به این ترتیب، بر اساس مقایسه آماری بین نیروهای ایران و داعش از لحاظ قوه قهریه (سختافزاری) چنین مستفاد میشود که: آنان هیچگونه مزاحمتی برای مرزها و «نوامیس» ما نداشتند و با چنین سطحی از توانایی نظامی نمیتوانستند چنین فکری را در سر بپرورانند! مبنای ما برای فرماندهی نیروهای نظامی و شبهنظامی بر پایه عقلانیت و محاسبهی «مقدورات و معذورات» است و نه احساسات! فرماندهان داعش نیز از این امر مستثنا نیستند. چنانکه بر اساس برخی اخبار و اطلاعات، بعضی از فرماندهان داعش از افسران حزب بعث عراق بودند که هم دوره دیده بودند و هم تجربهی فرماندهی در جنگ ۸ ساله با ایران را داشتند.
برای حمله داعش در زمان اوج قدرتاش به ایران، میتوان از حملهی ناکام آن به «بهشت زهرا» و نگهبانی مجلس شورای اسلامی نام برد! این دو نمونه کاملا بیانگر «مقدورات و معذورات» فرماندهان داعش و نیروهایش نسبت به ایران است.
پس نگرانی از جانب حملهی داعش به ایران و احتمال شروع جنگهای خیابانی، همراه با خطر تجاوز به زنان و ذبح شدن مردم در ایران با واقعیات آماری و منطقی و قدرت واقعی نیروهای شبهنظامی ابوبکر البغدادی هیچگونه تناسب و سنخیتی ندارد! و علت فتوحات برقآسای داعش در عراق و سوریه را بر اساس نطریهی «دولتهای ورشکسته» به اجمال توضیح خواهم داد.
اگر رهبران جمهوری اسلامی از روش انتظار و آمادگی حداکثری در پشت مرزهای کشور استفاده مینمودند (این تحلیل بر اساس ادعای بالاست نه بر پایهی دلایل دیگری که حکومت ایران در سوریه و جاهای دیگر حضور نظامی دارد) دیگر نه نیازی به جنگ در داخل سوریه و تلفات انسانی بالا میبود، و نه نیازی به هزینههای چند ده میلیارد دلاری در سوریه و عراق و حمایت از برخی شبهنظامیان طرفدار جمهوری اسلامی! کمااینکه در بلندمدت این مداخلات نه تنها ضامن امنیت کشور و شهروندانش نمیشود بلکه خود تبدیل به عاملی ضدامنیتی شده است.
بیشتر صاحبنظران در حوزهی روابط بینالملل بر این مسئله اذعان دارند که رهبران جمهوری اسلامی و فرماندهان ایرانی با تمامی جنگها و هزینههای مالی و جانیِ هنگفتی که در عراق و سوریه کردهاند تا دارای نفوذ و قدرت در این کشورها شوند، حتی اگر به این اهداف هم برسند، هیچ نقشهای برای از قوه به فعل درآوردن و استفاده از این قدرت و نفوذ ندارند.
حافظ اسد و عراق که با کمکهای جانی و مالی جمهوری اسلامی ایران و سایرین، داعش را نابود کردهاند اولویتشان بازسازی کشورشان است اما به واسطهی تحریمهای نفتی و بانکی ایران و خالی شدن خزانهی حکومت به واسطهی تامین بسیاری از هزینههای کمرشکن جنگ و فروش بسیار اندکِ نفت که در این چند دهه بیسابقه است، باعث شده که همه تخممرغهای خود را دیگر در سبد ایران نگذارند و به دنبال شرکای مناسبتری میگردند که توان آوردن سرمایههای کافی و وافی برای باز سازی کشورشان را داشته باشند که همانا روسیه و چین هستند! این کشورهای قدرتمند حتی اگر ایران مشکلات امروزین را هم نداشت باز هم اجازهی بهرهبرداری از این پیروزی و نفوذ را نمیدادند و هماکنون نیز در حال بازی کردن با کارت ایران در معاملات بینالمللی هستند! البته ترکیه نیز به هیچ وجه بینصیب نمانده و ظاهرا تنها کشوری که سرش بیکلاه مانده ایران است. از همین رو خواست قلبی مردم ایران عدم دخالت جمهوری اسلامی در سایر کشورهاست و اگر تجارتی هم در بین باشد، خواهان رابطه بر اساس عدالت و رعایت منافع و حقوق متقابل بدون بهرهکشی از آنان است.
اما به هر جهت، این بدان معناست که از این خوان نعمت چیزی جز خون و آه نصیب مردم ایران نشده و نمیشود و تنها ثمرهی این یاری رساندن به رژیم سوریه و دولتهای عراق، پیکر در خون غلتیدهی جوانانِ ایران و اشک و آهِ مادران و بیوهزنان سیاهپوش همراه با قشری آسیبپذیر و تهیدست است که به علت تقبل بسیاری از هزینههای جنگ سوریه و عراق از جانب حکومت ایران، بار سنگین این جنگ را به دوش میکشند. نهایتا سنگینی این بار باعث اعتراضاتِ گستردهی مردمی و به جوش و خروش درآمدن اقشار مختلف جامعه به ویژه قشرهای آسیبپذیر و تنگدست خواهد شد.
سنجش توانمندیهای دو نیرو درحوزهی نرمافزاری
۱) از آنجا که در زمان حمله اعرابِ مسلمان به ایران در زمان یزدگرد سوم ساسانی، ایرانیان خود را یکتاپرست و پیرو دینِ زرتشت پیامبر میدانستند، بسیاری از ایشان چه در آنموقع و چه در زمان حال، حمله اعراب را به ایران به بهانه دعوت به یکتاپرستی صرفا یک بهانه برای تاراج ایران و به بردگی بردن زنان و کودکان ایرانی و به فحشا کشاندن آنان میدانستند که در عمل نیز چنین شد! بسیاری از خرابیها و ویرانیها که به نظر آنها تا به امروز نیز اثرات آن در برخی زمینهها وجود دارد، حاصل آن یورش است و به همین خاطر، رنجیده و عصبانی هستند و از آنجا که حکومت اسلامی «شام و عراق» (داعش) خود را طلایهدار و تجدیدکننده عظمت امپراتوری اسلامی میداند، اینان نیز انگیزه یافته تا انتقام کشورشان و زنان و کودکان ایرانی را که به بردگی کشیده شده و رنجهای فراوان کشیدند، امروز از نوادگان آنان بستانند و برای آنکه نشان دهند شکست امپراتوری ایران از اعراب به واسطه مشکلات داخلی و یک اشتباه تراژیک بوده، از لحاظ انگیزه و شوق جنگ با نیروهای داعشی که بسیاری از آنان مزدورند، قابل قیاس نیست.
۲) فرهنگ شهادت و جان دادن در راه وطن یکی از بزرگترین و مهمترین مشخصههای ایرانیان است که ریشه در فرهنگ و سنت دیرینه ایرانیان و همچنین مذهب شیعه دارد. جان دادن در راه آزادی وطن و کیان میهن در باورشان اوج افتخار و رسیدن به سعادت اخروی و دنیوی است که ریشههای این باورها تا اسطورهها نیز امتداد مییابد و بسیار عمیقتر و والاتر از ایدئولوژیهایی است که کشورگشایی و کشتن زنان و کودکان بیدفاع و ایجاد بازارهای بردهفروشی را به بهانه گسترش اسلام تبلیغ میکنند!
۳) از نقطه نظر جغرافیای سیاسی همواره مردمان کشورهایی که مورد تاخت و تاز دشمن قرار گرفتهاند در دفاع از خود و کشورشان سلحشوری و جنگآوری بیشتری نسبت به مهاجمین بروز دادهاند و تجربهی تاریخ جهان نیز مؤید این مسئله است.
۴) در بین کشورهای خاورمیانه و حوزه خلیج فارس، ایران تنها کشوریست که قومیتها و ملیت آن با یکدیگر همپوشانی دارد یعنی همانطور که یک «کُرد» خود را متعلق به قم بزرگ اکراد میداند در عین حال خود را یک ایرانی نیز میداند و بین کرد بودن و ایرانی بودن وی هیچگونه منافاتی وجود ندارد. بر خلاف اکراد ترکیه که صرفاً خود را کرد دانسته و هیچ تعلق خاطری نسبت به ترکها ندارند و سالیان سال است که پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی و تشکیل کشوری به نام ترکیه، در جنگهای نظامی و سیاسی با حکومت مرکزی، خواهان جدا شدن از آن و تشکیل کشور مستقل خود هستند. یا اعراب ایران در خوزستان و سایر نقاط ایران جزو اعراب ایران هستند و نسلهای متمادیست که در این کشور زندگی میکنند و بر خلاف بسیاری از قومیتهای اعراب حاصل تجزیه و فروپاشی کشورها و امپراتوریهایی چون عثمانی نیستند.و تجربهی هشت سال جنگ با عراق نیز کاملا مؤید این مهم است. صدام در زمان جنگ بر روی همراهی اعراب ایران از جمله اعراب خوزستان و اهواز حسابی ویژه باز کرده بود که کاملا اشتباه از آب درآمد.
پس به لحاظ همدلی و همزبانی و اشتراکات فراوان در عین برخی تفاوتها بین قومیتهای مختلف ایران که برای دفاع از کشورشان دور یک پرچم جمع شدهاند با نیروهای داعشی که از اروپا تا آفریقا و سایر نقاط دنیا دور هم جمع شدهاند که بعضا دارای فرهنگها و عقاید متضاد با یکدیگر هستند از اتحاد و همدلی و یکپارچگی بیشتری برخوردارند.
بر این اساس چنین میتوان نتیجه گرفت که در حوزه نرمافزاری و از لحاظ انگیزه و باور و شهامت و سلحشوری در جنگ، ایرانیان نسبت به نیروهای متجاوز داعشی، در صورت هجوم احتمالی به ایران، دست بالا را دارند و برخلاف بسیاری از مزدوران داعش بدون هیچ چشمداشت و انتظاری حاضر به جانفشانی در راه وطن هستند.
پس میتوان نتیجه گرفت که در صورت حمله داعشیها به ایران چه در حوزه سختافزار و چه در حوزه نرمافزار با ایران قابل مقایسه نیستند و در میدان نبرد، تحقیقاً نیروهای ایرانی هستند که پیروز خواهند شد.
طرح یک پرسش
با تمام این تفاسیر و به هر علتی اگر نیروهای «البغدادی» تصمیمِ حمله به سوی مرزهای ایران را میگرفتند چه اتفاقی میافتاد؟
با توجه به نوع شکل گرفتن این گروه و میزان تقریبی نفرات و ادوات جنگی آن میتوان چنین نتیجه گیری نمود که به احتمال زیاد برای ایران، یک درگیری در حد عملیات «مرصاد» تکرار میشد ولی با تفاوتهایی بسیار مهم که عبارتند از:
۱) بر خلاف دوران صدام حسین در چند دههی گذشته، نه تنها هیج دشمنیای بین ایران و عراق وجود نداشته بلکه روابط بسیار خوب بوده و جمهوری اسلامی تا اندازهای با وجود دولت الکاظمی هنوز نفوذی در حکومت مرکزی عراق دارد و همچنین شبهنظامیان طرفدارش را تأمین میکند. بنابراین داعش مانند گروه مجاهدین خلق در عملیات «مرصاد» شانس حمایت دولت مرکزی عراق را ندارد. به همین علت نه تنها هیچ شانسی برای حمایت هوایی و زمینی توسط هواپیماها و آتش توپخانه و همچنین نیروهای زرهی عراقی نیست بلکه داعش به خاطر تسخیر برخی از شهرهای عراق و ظلم و ستم و کشتاری که نسبت به شهروندان آنها انجام داده، از طرف عراق نیز میتواند زیر آتش سنگین هوایی و زمینی قرار گیرد.
۲) عملیات «مرصاد» در آخرین روزهای جنگ ۸ ساله به وقوع پیوست که ایران در ضعیفترین وضعیت نظامی- دفاعی قرار داشت ولی با این حال با کمک نیروی هوایی ارتش و… آن عملیات را به شکست کشاند. اما با گذشت بیش از ۳۰ سال از آخرین جنگ، ایران از لحاظ موشکی و سلاحهای دوربرد و… آنهم در برابر داعش، در بهترین و آمادهترین حالت در مقایسه با آن زمان، قرار دارد.
همانطور که میدانید اگر داعش به مرزهای ایران حمله کند میبایست حداقل یک سوم از کل نیروهایش را برای حفاظت از منافع و شهرهای تسخیرشدهاش در عراق و سوریه باقی گذاشته و با بقیهی نیروهایش به سوی مرزهای ایران حمله کند. این زمان برای عراق و سوریه و نیروهای ائتلاف بهترین فرصت برای پس گرفتن سرزمینهای اشغال شده توسط داعش است! به این ترتیب در یک زمان و از چهار جهت نیروهای داعش مورد هجوم قرار خواهند گرفت. این امر باعث میشود نیروهای داعشی توان حمله به مرزهای ایران را با تمام قوا از دست بدهند و نه تنها پیشرفتی به سوی شهرهای ایران نخواهند داشت بلکه بزرگترین دغدغهی آنها خلاص شدن از محاصرهای است که هر آن کل موجودیت آن را با خطر نابودی مواجه خواهد کرد.
در اینجا مهمترین پرسش و نکته در مورد داعش این است که با توجه به داراییها و توانمندیها و تعدادشان، آنان چگونه میتوانند در یک زمان با سه کشورِ متحد یکدیگر (به انضمام نیروهای ائتلاف به رهبری آمریکا و پیشمرگههای کرد، همراه با هواپیماهای جنگنده و موشکهای روسها) به ویژه ایران بجنگند و نه تنها در این میدان پیروز شوند بلکه راهِ شهرهای ایران را در پیش بگیرند! این میزان از قدرت و توانایی داعش مرا صرفا به یاد یک کس و آنهم «هیتلر» و جنگ وی با متفقین میاندازد و بس!
در اینجا مسئلهی مهم دیگری که مطرح میشود اینست که:
آیا واقعا ایالات متحده آمریکا، داعش را به وجود آورد تا از این طریق بنا بر ادعای فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، ایران را نابود کند؟!
البته همانطور که مشاهده میشود این ادعا مشکل ساختاری و تکنیکی دارد که در ادامه به آن اشاره میکنم.
۱) بر اساس تجربیات جنگی فرماندهان و رهبران آمریکایی در جنگهایی چون ویتنام و عراق، چگونه ممکن است برای «از بین بردن کشوری چون ایران» از یک گروه شبهنظامی، بجای ارتشهای منظم یک کشور استفاده کنند؟! آنهم نه برای انجام یک عملیات و یا کودتا بلکه برای جنگی تمامعیار برای تسخیر یک کشور!
۲) آمریکاییها در زمانی که تصمیم به سرنگون کردن صدام حسین گرفتند از تمامی تجهیزات پیشرفتهی نظامی خود در نیروهای هوایی، زمینی و دریایی استفاده کردند و برای این کار یک ائتلاف جهانی از بسیاری از کشورهای عضو سازمان ملل تشکیل دادند و با حدود ۴۰۰۰۰۰ نیرو به سوی بغداد تاختند. حال، مسئلهای که مطرح میشود اینست که با تمامی تجربیات تلخ ایالات متحده در جنگِ عراق و افغانستان به واسطهی نبود نیروی کافی و برنامهریزی برای فردای این کشورها، چگونه میشود که برای نابودی کشوری مثل ایران از یک گروه شبهنظامی استفاده کند که بین ده هزار تا پنجاه هزار نیرو دارد و به هیچ هواپیمای جنگی مدرن و موشکهای دوربرد و… هم مجهز نیست!و با چنین گروهی انتظار فتح ایران را دارند آنهم بدون مداخلهی مستقیم خود آمریکا در جنگ!
البته در اینجا منظور این نیست که دولت آمریکا در شکل گرفتن داعش هیچ نقشی نداشته و یا مشکلات داخلی و خارجی پیش آمده در عراق هیج ارتباطی به آمریکا و سیاستهایش ندارد بلکه مقصود این است که بطور مثال ادعاهایی که دربارهی نقش مستقیمِ آمریکا در شکلگیری داعش و یا هدفِ آمریکا از تشکیل آن مطرح میشود چیزیست که با واقعیات و دلایل علمی و عقلی همخوانی ندارد.
در اینجا برای روشنتر شدن ادعاهای مطرح شده، از نظریهی علمی «دولتهای ورشکسته» کمک میگیرم تا بطور مختصر پاسخی علمی و عقلانی برای اتفاقات پیش آمده در عراق و سوریه و همچنین داعش ارائه نمایم.
کارشناسان روابط بینالملل و متخصصینی چون نوام چامسکی در کتاب «دولتهای فرومانده:سوء استفاده از قدرت و یورش به دموکراسی» و محققی چون برژینسکی در کتاب «انتخاب: رهبری یا سلطه جهانی» که سابقهای طولانی در سیاست بینالملل و کشورهای خاورمیانه دارد به همراه خانم دکتر ماری کالدور در کتاب «جنگهای جدید و قدیم» و یا کتابِ بسیار روشنگر رابرت جکسون به نام «شبهدولتها: حاکمیت، روابط بینالملل و جهان سوم» که در آن بسیاری از دولتها از جمله دولت بشار اسد در سوریه را به عنوان شبهدولتی میداند که صرفا در اسم دولت هستند و در عمل شبهدولتی بیش نیستند، از طریق نظریهی دولت ورشکسته [درمانده، فرسوده] به روشنی اتفاقات سوریه و عراق و شکلگیری گروههای تروریستی چون داعش را تشریح کردهاند. امیدوارم با برشمردن مختصر ویژگیهای مشترک دولتهای ورشکسته به روشنتر شدن علت اتفاقات مصیبتبار در سوریه و عراق کمک کرده و همچنین چگونگی شکل گرفتن یک گروه تروریستی چون داعش را در سایهی دولتهای ورشکسته شرح دهم تا راستی و نادرستی بسیاری از ادعاهای مطروحه بیشتر مشخص شود.
برخی نقاط مشترک «دولتهای ورشکسته» که باعث بروز و گسترش بسیاری از جنگها و به وجود آمدن گروههای تروریستی میشوند عبارتند از:
۱) دولتهای ورشکسته عاجز از حل چالشهای قومی و مذهبی هستند؛ برای مثال در عراق مشکلات شیعه و سنی و در سوریه اختلافات علویان با سایر ادیان و فرقهها وجود دارد.
۲) وجود نیروهای بومی که توانایی استفاده از خشونت را در مقابل حکومت مرکزی دارند و همین باعث ایجاد زمینههای جنگ در این کشورها میشود.
۳) دولتهای ورشکسته یک طیف هستند با اشکال و معایب مختلف؛ برای نمونه افغانستان در داخل عاجز از ایجاد امنیت و رفاه اقتصادی- سیاسی برای شهروندان است. و یا حکومتی دیگر از طریق نظامیگری و مشت آهنین امنیت وانسجام خود را تامین میکند اما در حوزهی خارجی توان مبارزه با دشمنان و مداخلات خارجی را ندارد.
۴) این دولتها ناکارآمد، بیثبات و از لحاظ قانونی نامشروع و عاجز از تامین حقوق بشر هستند و از همین رو زمینههای گسترش خشونت و تروریسم در آنان بسیار بالاست.
۵) مداخلات نظامی- سیاسی خارجی وضعیت آنان را بدتر کرده وباعث پیدایش و اوج گرفتن و مقبولیت گروههای افراطی قومی- مذهبی میشود که خود را منادیان اجرای عدالت و آزادی و برابری قلمداد میکنند.
۶) تهدید امنیت بینالملل
۷) ایجاد جنگهای جدید که برخلاف دوران جنگ سرد که بین دو یا چند کشور به وقوع میپیوست به منازعات جدید بین چند کشور با چند گروه تروریستی بینالمللی که متشکل از نیروهایی از اروپا تا آفریقا و آسیا و سایر نقاط هستند تبدیل شده است.
۸) عدم انحصار قدرت در این دولتها که سبب میشود گروههای مسلح نیز در اعمال قدرت شریک شده و آن را به خارج از مرزهای سرزمینی نیز گسترش دهند.
۹) به واسطهی عدم اجرای تعهدهای اقتصادی و سیاسی، به ویژه تامین امنیت برای شهروندان و کشور، و عدم پایبندی به تعهدات خود در قبال جامعه، به تدریج مرجعیت خود را از دست داده و مردم برای تامین خواستههای خود بسیاری از «خردهگروهها» را به عنوان مرجع به رسمیت شناخته و وفاداری خود را از دولت به این خردهگروهها انتقال میدهند. استیلای چنین گروههای غیررسمی بر وحدت و اتحاد مردمی باعث ایجاد بسترهای مناسب برای ایجاد گروههای تروریستی مانند داعش میشود که به راحتی توان به چالش کشیدن دولتهای مرکزی را دارد!
۱۰) همگی دارای نظامهای سیاسی دیکتاتوری هستند که چون بر پایهی برتری قومی و یا مذهبی و یا فرقهگرایی مشابه آنهاست همواره از بحران «هویت ملی» در عذابند.
۱۱) دولت ورشکسته به واسطهی عدم توانایی در کنترل مرزهای خود ،باعث تحرکات سریع و آسان گروههای تروریستی در مرزها و یا خارج از مرزها و ورود سریع و راحت این گروهها به داخل کشورهای همسایه و سایر کشورها میشود که اگر کشور همسایه نیز کشوری ورشکسته یا ضعیف باشد زمینهساز یک خشونت جدید، تحت لوای یک جنگ جدید میشود.
۱۲)- در آخر و در حوزهی زیربنایی باید افزود که اقتصاد ضعیف و وابسته به رانت و منابع طبیعی، نظام بهداشتی و درمانی بسیار ضعیف، پایین بودن تولید ناخالص داخلی، پایین بودن سطح آموزش و پرورش، بالا بودن میزان فساد، وجود سیستم حمل و نقل ضعیف و ناکارآمد از شاخصهای دولتهای ورشکسته است.
همه این عوامل دست به دست هم داده و باعث بروز چرخهای همیشگی از نارضایتی و شکل گرفتن گروههای تروریستی افراطی میشود که با جذب نیروهای گریز از مرکز و کمکهای خارجی برخی کشورها که در صدد سوء استفاده هستند، وارد جنگی ابدی با دولتهای ورشکسته شده و هر جا که بستری مناسب بیابند جنگ را به سایر مرزها و کشورها میکشانند.
با داشتن چنین شاخصهایی به آسانی میتوان دولتهای ورشکسته را از جمله در خاورمیانه برشمرد!
در مورد عراق، زمانی که آمریکا برای حذف صدام از رهبری سیاسی عراق و از طریق اقدام نظامی وارد عمل شد، با توجه به کمبود نیرو و نبود نقشهی راه برای دوران پس از صدام حسین، عملا باعث ایجاد بیعدالتی و تبعیض در جامعهی عراق و بالا رفتن نارضایتی از دولت مرکزی شد که با خروج نیروهای آمریکایی از عراق به شکل گرفتن هر چه بیشتر دولت ورشکسته کمک کرد.
اوج این مسئله در زمان نخست وزیری نوری المالکی اتفاق افتاد. وی با سهیم کردن هرچه بیشتر شیعیان در قدرت و راندن سایر قومیتها و مذاهب، به ویژه اهل سنت که دیرزمانی در هرم قدرت قرار داشتند و اکنون به حاشیه رانده شده بودند، باعث ایجاد نابرابری و فساد در کشور شد و بر اثر آن نارضایتیها همراه با ضعف دولت در خدماترسانی شهری و بالا رفتن تورم و بیکاری در جامعه، موجی از شورشها و نارضایتیها کشور را در بر گرفت که با سرکوب آنان و کشتار پاسخ داده شد.
در اینجا بود که گروههای شبهنطامی و تروریسم نقش دولت را بازی کرده و با شرایط ایجاد شده در پی رفع مشکلات مردم بجای دولت برآمدند! یعنی وفاداری از حاکمیت به گروههای افراطی با پیشینههای قومی یا مذهبی انتقال یافت و بسیاری از مردم به واسطهی نبود بسترهای مناسب برای مبارزه جهت حقوق خود، جذب گروههایی چون داعش شدند.
در سوریه نیز بشار اسد با قدرت دادن به علویان و راندن سایرین باعث ایجاد مسائل و مصیبتهای مشابه عراق در کشور خود شد.
امیدوارم که با مطرح کردن برخی مسائل و همچنین آمارها و ارقام، در راستای روشنگری افکار عمومی و راستیآزمایی برخی از ادعاها قدمی هرچند ناچیز برداشته باشم. در نوشتهای دیگر و بطور مستقل سعی خواھد شد نقش «فساد اقتصادی» در ساختار سیاسی ایران و رابطهی آن را با دخالتهای نظامی در عراق و سوریه مورد تحلیل و بررسی قرار دهم.
*رقمهای موجود دربارهی تعداد افراد داعش از طریق منابع حقیقی و حقوقی:
– سازمانهای اطلاعاتی آمریکا: ۲۰۰۰۰- ۳۱۰۰۰ در ماههای پایانی سال ۲۰۱۴
– رئیس ستاد مشترک نیروهای مسلح ارتش روسیه: حدود ۷۰۰۰۰
– رامیعبدالرحمن، مدیرمرکز حقوق بشر سوریه مستقر در لندن: بیش از ۵۰۰۰۰
– رئیس اقلیم کردستان عراق: ۲۰۰۰۰۰
– تخمین وزارت دفاع آمریکا: ۳۵۰۰۰- ۱۰۰۰۰۰
*منابعی که مرا در تهیه این گزارش یاری نمودند:
۱- وبسایت Global Firepower
۲- وبسایت Wikipedia
۳- وبسایت BBCpersian
۴- سازمان Force Financial Action Fask (در مورد منابع مالی داعش)
۵- وبسایت Sipri
۶- کتاب «دولتهای فرومانده: سوء استفاده از قدرت و یورش به دموکراسی»؛ نوام چامسکی
۷- کتاب «انتخاب:رهبری یا سلطه جهانی؛ برژینسکی
۸- کتاب «جنگهای جدید و قدیم؛ دکتر ماری کالدور
۹- کتاب «شبهدولتها: حاکمیت، روابط بینالملل و جهان سوم؛ رابرت جکسون
این رده بندی گلوبال فایرپاور یک رده بندی دروغین است حقیقت اینست که در جهان ۵ بلوک قدرت حقیقی و اصلی وجود دارد:امریکا،روسیه،چین،اروپا و درآینده هند مابقی کشورهای دارای قدرت های نظامی پوشالی و وابسته به ۵ قدرت اصلی هستند