در آستانه شصت و هفتمین سالگرد کودتای ننگین۲۸ امرداد ۱۳۳۲، همچنان سایه شوم کودتا بر بام وطن پابرجا است. و با گذشت ۶۷ سال ابعاد زیان بار کودتا همچنان نمایان است. تاریخ به نیکی گواه آن است، که اراده ملی که در قالب نهضت ملی شدن صنعت نفت خود را نمودار کرد، توانست به رهبری دکتر محمد مصدق یک دولت ملی و مستقل و دموکرات را بنیان گذارد که در تاریخ ایران، تبلوری از اصول استقلال، آزادی و عَدالت و دموکراسی راستین باشد. مصدق نه تنها با تحقق ملی شدن صنعت نفت، توانست پایههای بنای استعمار و استیلای خارجی را در هم فرو ریزد که با محقق نمودن آزادی های اساسی ملّت ایران، تحولی عمیق در تاریخ وطنمان ایجاد نماید.
دولت ملی دکتر مصدق با اجرای قانون ملی شدن صنعت نفت و خلع ید از شرکت نفت ایران و انگلیس، ضمن استیفای حقوق مادی ملت ایران، استقلال سیاسی کشور را تامین و تثبیت کرد. زیرا شرکت غاصب نفت ایران و انگلیس در میهن ما، حکومتی پنهانی در دل حکومت ایران بر پا ساخته بود که در تمام موارد اداری، سیاسی و اقتصادی کشور مداخله داشت. بر طبق اسنادی که از خانه «سدان» یکی از مدیران شرکت سابق نفت ایران و انگلیس به دست آمد، معلوم شد، که آن شرکت در وکیل و وزیر شدن افراد و حتی توصیه برای نخست وزیری اشخاص مداخله داشته است. دکتر مصدق با نگاه موکد به استقلال و با فراهم کردن بستری مناسب برای بروز و ظهور آزادی های سیاسی مانند آزادی مطبوعات، آزادی احزاب و آزادی اجتماعات و تظاهرات، شالوده یک جامعه مستقل و دموکرات را ریخت، که قطعا استقلال و آزادی، پیامد هایی مانند عدالت اجتماعی و توسعه در پی خواهد داشت، چنانکه طلیعه آن در افق جامعه ایران هویدا گردیده بود. دکتر مصدق توانست بدون فروش نفت، اقتصاد کشور را به خوبی مدیریت کند و بیلان اقتصادی را مثبت ارائه نماید. او در سیاست خارجی اعتقاد به صلح و دوستی و همکاری وتعامل با کلیه کشور های جهان و در عین حال حفظ احترام متقابل با همه قدرت ها و قرار نگرفتن در زیر سلطه ی آن ها را داشت. و همین طرز تفکرکه او آن را موازنه منفی می دانست، اصول و پایه فکری پیدایش کشورهای جنبش عدم تعهد گردید. دولت ملی مصدق با حمایت و پشتیبانی ملت توانست گام های بلندی در جهت اعتلای کشور و توسعه آن بر دارد. از این حیث ابر قدرت های جهانی، انگلیس، آمریکا و از لحاظ و جهاتی هم اتحاد شوروی تاب تحولات ایرانزمین را نداشتند و از این که ایران الگویی از استقلال و دموکراسی و پیشرفت و توسعه در این منطقه از جهان باشد بر آشفته بودند و به این جهت، با طرحی نظامی اطلاعاتی با همکاری یکدیگر و بهره گیری از عوامل و مزدوران داخلی خود و مرتجعان، عملیات براندازانه را علیه دولت ملی پی افکندند. امروز اطلاعات افشاء شده گسترده ای در زمینه چگونگی کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ منتشر گردیده و همه از چگونگی این خیانت بزرگ در حق ملت ایران آگاهی دارند و همه می دانند که تمام تلخ کامی های امروزین ملت ایران هم ریشه در همان کودتای خائنانه وسیاست سرکوب واستبداد و وابستگی رژیم برخاسته از کودتا دارد، که با دریغ همچنان تداوم یافته است.
بیست وهشتم امرداد ۱۳۹۹
تهران – شورای مرکزی جبهه ملی ایران
از شیفتگان مصدق باید پرسید وقتی از مصدق صحبت میکنید منظورتان کدام مصدق است؟ آیا منظور همان مصدق است که در سن ۲۵ سالگی درمورد سن واقعی خود دروغ گفت و با تبانی با حاکم اصفهان (نیر الدوله) به مجلس اول راه یافت بدون آنکه اصلا مقیم اصفهان باشد؟ یا منظور همان مصدق که عضو مجلس خود ساخته محمد علی میرزا بود؟ یا آن شخصی که به سویس رفت تا تابعیت آن کشور را بگیرد ولی راهش ندادند؟ آیا منظور از مصدق همان شخصی است که در مجلس چهاردهم با ملی شدن نفت مخالفت کرد؟ یا منظور همان مصدق است که در انتخابات مجلس شانزدهم رای نیاورد و با دارو دسته اش پشت کاخ شاه بست نشست که شاه انتخابات را باطل کند؟ آیا منظور از مصدق همانی است که با ننه من غریبم بازی بلاخره به مجلس شانزدهم راه یافت و سر رزم آرا فریاد کشید که من تو را میکشم؟ وقتی شما میگویید مصدق از چه کسی صحبت میکنید، از کسی که در سن ۷۳ سالگی بر خلاف قانون انتخابات پست نخست وزیری را از آن خود کرد؟ یا کسی که به طور غیر قانونی مجلس و دیوان عالی کشور را منحل کرد، در امور ارتش فضولی میکرد و خویشاوندان خود را پست و مقام میداد، و بعد قیافه مظلوم گرفت که شاه علیه من کودتا کرد؟ کدام یک مصدق واقعی بود؟
جالبه، اینها ( طرفداران مصدق) مثلأ ملی ، همان کسانی هستند که با اخوندهای بی وطن همدست شدند و ایران را ویران کردند ، این مصدقی ها همانهایی هستند که بختیار را میخواستند بکشند، این ملی ها همانهایی هستند که در اعدام هزاران افسر شاهنشاهی دست داشتند.
ایا اینها شرم نمیکنند بیش از۶۵ سال این دروغ را ادامه می دهند.
بعد از خواندن کتاب از خاطرات مصدق دریافتم که این شخص به نظر من یک روانی بوده! مصدق از قانون اساسی صحبت میکند ولی خود ان را زیر پا می گذارد ! دم از ازادی میزند ولی مخالفانش را زندانی میکند و روزنامه را میبندد.
قبل از رضا شاه این قهرمان دروغگو کجا بود که کشور در دست راهزنان و جنایتکاران بود!؟ چطور شد مصدق ناگهان به فکر قانون اساسی افتاد که قبل از رضا شاه قانونی وجود نداشت!؟
این شیادانی که تابوت مصدق را چندین دهه میگردانند و هرزمانی که لازم ندارند مانند اشغال می اندازند کنار جاده، نمونه اش زمان قتلهای سال ۵۷ است.
شگفت انگیزاست که اینها ازتکرار دروغ هائی که کشور را اینچنین به روز سیاه نشانده شرم نمیکنند
جبهـه مثلا ملى با طارفدارانى از نسل سیاه ۵٧ ى
که از جنازه مصدق هـنوز سوء استفاده میکنند ??