نادر زاهدی – اعدام و کشتار، محور عملکرد چهل و یک ساله جمهوری اسلامی است؛ این رژیم به واسطه ماهیت ضدمردمی و خشن خود، از همان روزهای اول تصاحب قدرت در ایران، چوبههای اعدام را برپا و مخالفان و منتقدان خود را اعدام کرده است. نخستین قربانیان حاکمان اسلامی، طرفداران سلطنت و باورمندان به نظام اجرایی مشروطیت بودند. تاریخ به یاد دارد که آن روزها، صفحات اول روزنامهها و عنوان نخست خبرهای رادیویی و تلویزیونی ایران، پر از اخبار و تصاویر اعدامیان بود؛ افرادی که صاحب منصبان سیاسی و نظامی کشور را تشکیل میدادند و جرمی جز خدمت به وطن و حراست از مرزهای آن نداشتند. آنان با حفظ سوگند به قانون اساسی مشروطیت، در برابر جوخههای اعدام ایستادند.
حاکمان اسلامی که هدفی جز دستیابی به قدرت و تخریب ایران نداشتند، جزو نخستین گروه از اعدامیان، مخالفان سیاسی برخی از چپگرایانی را که در صدد مبارزه با انقلابیون اسلامی بودند نیز به جوخههای مرگ سپردند؛ آنان جوانان و افرادی بودند که با صداقت در باورهای سیاسی خود، فاجعه حاکمیت اسلامی را تشخیص داده و به مقابله و مخالفت با آن میپرداختند؛ در همان زمان بخش دیگری از سیاسیهای چپگرا سر در گرو آرمانهای ضدامپریالیستی، همراه با پاسداران خشونت و وحشت اسلامی، مراحلی از حذف مخالفان جمهوری اسلامی را برای مراکز امنیتی و نظامی آنان هموار ساختند؛ آنان خود نیز در سالهای بعد گرفتار خشونت عریان رژیم شده و به جوخههای اعدام سپرده شدند.
بخش دیگری از اعدامیهای جمهوری اسلامی را افرادی تشکیل میدهند که باور به آیینهای بهایی و ادیان یهودی، مسیحی و مذاهب اهل سنت و … دارند؛ هموطنان بهایی، یهودی، مسیحی و سنیان و… بهای باور به اعتقادات خود را در میدانهای اعدام جمهوری اسلامی دادهاند؛ یکهتازی و انحصار کنترل باورها و اعتقادات مردمان ایرانی توسط جمهوری اسلامی، راه را برای اعدام شهروندان غیرشیعی در دوران جمهوری اسلامی هموار ساخته است؛ دستگاه خشونت و ماشین اعدام جمهوری اسلامی از چنان توحش و بربریتی سرشار است که حتی برخی از باورمندان شیعه مخالف با سیاستهای خود را هم به میدانهای اعدام کشانده است؛ در تاریخ چهل و یک ساله جمهوری اسلامی، همواره شهروندان ایرانی به عناوین و جرمهای واهی گرفتار اعدام شدهاند؛ در کارنامه تاریخ آدمکشی و اعدام جمهوری اسلامی، اقشار مختلفی از ملت ایران چون دگرباشان جنسی، زنان، کارگران، کارمندان، اقوام و دانشجویان هم به جوخههای اعدام سپرده شدهاند؛ آدمیانی که حق زندگی و زنده بودن را داشتند و فساد، خشونت و سیاسی شرعی رژیم، آنان را به کام مرگ و نیستی فرستاد؛ در ادامهی اصرار رژیم بر سیاست حذف و کشتار، هنوز هم اعدام مخالفان و معترضان دی ۹۶ و آبان ۹۸ در دستور کار نهادهای امنیتی و قضایی جمهوری اسلامی قرار دارند.
اوج سیاستهای ضدمردمی و خشن جمهوری اسلامی- که همذات وجودی این رژیم است- در قتل عام تابستان ۱۳۶۷ رقم خورد؛ در آن تابستان خونین، ماشین سرکوب و اعدام رژیم بیپروا به شکار مخالفان در بند و خارج از زندان پرداخت و برگ سیاه و ننگینی از رفتار و عملکرد جمهوری اسلامی را در تاریخ خونبار کشورمان ثبت کرد؛ اعدامشدگان که از هر گروه، حزب و تشکیلاتی که بودند در نظر آمران رژیم «غیرخودی» و «دشمن» بودند و میبایست جانشان را در بازداشتگاههای مرگ ستاند؛ هیأت مرگ توسط ملایان اداره میشد و احکام بر اساس باورهای دینی مجتهدان و قضات شرعی، صادر میشدند؛ در آن آوردگاه مرگ و زندگی، هر آن ایرانی که سودای آزادی و آزادیخواهی داشت، به مسیر بیبازگشت مرگ میرفت.
با گذشت چهار دهه از حاکمیت خشن، توان با سرکوب و فساد جمهوری اسلامی، پدیده ضدانسانی اعدام همچنان در صدر اقدامات و رفتارهای رژیم قرار دارد؛ امروز نیز معترضان، مخالفان و دگراندیشان فرهنگی و سیاسی ایران گرفتار بیدادگاههای شرعی جمهوری اسلامی هستند؛ هنوز هم احکام اعدام برای زنان، جوانان، کارگران، فعالین فرهنگی و هنری صادر میشود؛ هنوز هم فرزندان ایران، شاهد برپا شدن چوبههای دار در میدانهای شهر هستند و هنوز هم خون ملت ایران ریخته میشود.
عملکرد چهل و یک ساله جمهوری اسلامی در کشتار، سانسور و فساد بایستی با اعتراض و مقابله ملی و با روشهای دمکراتیک و مدنی، برچیده شود. عاجلترین وظیفه اپوزیسیون مقابله جدی و واقعی با پدیده ضدانسانی اعدام و اطلاعرسانی از اقدامات خشن و ضدملی رژیم در ستاندن جان ملت ایران است.
یاد این جمله از دکتر هلاکویی اومدم که میگفت انقلاب ۱۳۵۷ انقلاب خشم بود