سعید واعظی – جمهوری اسلامی از ابتدای تشکیل خود در سال ۱۳۵۷ همواره در تلاش بوده است تا استراتژی صدور انقلاب اسلامی را در خارج از مرزهای خود نیز دنبال کند. در خلال ۴۰ سال گذشته جمهوری اسلامی کوشیده تا در هر نقطهای از منطقه که در آنجا طرفدارانی دارد نفوذ کرده و برای پیشبرد اهداف خود تشکیلاتی را شکل دهد. برای تحقق این سیاست، حمایت از گروههای فلسطینی علیه اسرائیل در همان ماههای اولیهی به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی در دستور کار قرار گرفت. چندی بعد نیز اعزام نیروهای نظامی به لبنان و تشکیل گروه حزبالله در جنوب این کشور در راستای همین سیاست برنامهریزی شد. اگر چه این گروهها عمدتا از حمایت دولتهای خود بی بهرهاند اما همواره بخش عمدهای از بودجه خود را از حکومت حامی خود تأمین کردهاند.
امروزه و همزمان با اوجگیری تحریمهای بینالمللی و ثبات آنها و در پی مسدود ساختن پی در پی کانالهای مخفی مالی، فشار بر این گروهها افزایش دو چندان یافته است. این گروهها سالهاست با حمایت مالی و لجستیک جمهوری اسلامی در راستای اهداف منطقهای و فرامنطقهای آن فعالیت دارند؛ هرچند که اعداد و ارقام دقیقی از حجم این بودجهها در دست نیست اما به روشنی میتوان دریافت که دوام و بقای این گروهها تا امروز جز با تخصیص بودجهای مشخص امکانپذیر نبوده است.
اما نکته تـأسفبرانگیز این است که مردم ایران که کوچکترین نفعی از این حمایتها و سیاستهای جمهوری اسلامی نبردهاند چرا باید اکنون تاوان تحریمهایی را بپردازند که یکی از علل اصلی وضع آنها همین حمایتهای بیسرانجام جموری اسلامی از این گروههاست؟ به راستی چرا باید تقویت و ارسال منابع مالی که بایستی صرف بازسازی اقتصاد بیمار کشور و اموری نظیر بهبود تولید، افزایش اشتغال، بهبود امید به زندگی، آموزش و پرورش و سایر اموری که مستقیم به نفع مردم ایران تمام میشود باید در خارج از مرزها و برای اهدافی پوچ هزینه شود؟! جای سوال است که کمکهای مالی به این گروهها درطی دهههای گذشته چه منفعتی برای مردم ایران داشته است؟ آیا دلارهای نفتی ایران که سالهاست خرج تأمین اسلحه و پشتیبانی از این گروهها شده امروز که مردم ایران در شرایط دشوار قرار گرفتهاند برای کشور سودی دارد؟ نتیجه این سرمایهگذاریهای بیهوده چه بوده و چیست؟ آیا این بخشش منابع مالی با رضایت و نظرخواهی از مردم صورت گرفته است؟
پاسخ به این پرسشها هرچه باشد بیتردید در عمل چیزی جز پیشبرد اهداف تنشزای منطقهای و فرامنطقهای جمهوری اسلامی نبوده است. گروههای چریکی در افغانستان، گروههای شیعه طرفدار جمهوری اسلامی در بحرین، حوثیها در یمن، حشدالشعبی عراق، حزبالله لبنان و حماس در فلسطین از بارزترین گروههای تحت حمایت جمهوری اسلامی هستند که امروز تا حد زیادی دسترسی آنها به دلارهای نفتی ایران تحت تاثیر سیستم کنترل مالی تحریمها به شدت کاهش یافته است. حزبالله لبنان به سبب نزدیکی عقیدتی بیشتر با جمهوری اسلامی از کمکهای بیشتری بهرهمند میشده و طی سالهای گذشته با کمک حمایتهای مالی و لجستیک جمهوری اسلامی در بُعد نظامی و امنیتی در شرایط بهتری نسبت به سایر گروههای نظامی طرفدار جمهوری اسلامی در خاورمیانه قرار گرفته است. ایران، کشوری که در طول تاریخ کهن خود همواره سرزمین صلح و دوستی بوده و مردمان آن همواره در راستای پیوند اقوام کوشیدهاند امروزه و براثر اینگونه فعالیتهای مخرب جمهوری اسلامی جایگاه خود را در عرصه بینالمللی بیش از گذشته از دست رفته میبینند. تا جایی که در سالهای اخیر شاهد هستیم اعتراض به تداوم این حمایتهای مخرب جمهوری اسلامی تبدیل به یکی از تحرکات جدی معترضان شده و خواهان توقف آنها هستند.
جامعه امروز ایران به خوبی تاثیر منفی اینگونه حمایتهای مخرب را درک کرده و به این واقعیت آگاه است که چگونه شدت یافتن تحریمهای بینالمللی از یکسو در بُعد داخلی عرصه زندگی را روز به روز بر آن دشوارتر ساخته و در بُعد خارجی نیز آن را با مشکلات فراوانی در باب سفر و دریافت روادید و اعتبار مواجه ساخته است. اگرچه جمهوری اسلامی مدعی آن است که حمایت او از این گروهها صرفا جنبه معنوی و اعتقادی دارد اما روشن است که موجودیت این گروهها بدون حمایت مالی امکانپذیر نیست.
حال در شرایط کنونی که تحریمهای بینالمللی در همه ابعاد جمهوری اسلامی را تحت فشار قرار داده است، منطقه خاورمیانه روزهای نسبتا آرامتری را میگذراند. جمهوری اسلامی در فقدان مغز متفکر و عامل هماهنگ کننده و پیشبرنده اهداف خود در منطقه (قاسم سلیمانی) اکنون بسیار محتاطتر از گذشته گام برمیدارد تا جایی که حتی حملات هوایی اسرائیل به پایگاههای نظامی و مستشاریاش در سوریه نیز بیپاسخ میماند اگرچه در زمان حیات قاسم سلیمانی نیز جمهوری اسلامی جرأت و امکان پاسخ دادن به حملات اسرائیل را نداشت!
عراق در همسایگی ایران که پس از فروپاشی حزب بعث تبدیل به یکی از پایگاههای اصلی نفوذ جمهوری اسلامی شده است، طی سالهای اخیر شاهد رویش گروههای شبهنظامی تحت حمایت جمهوری اسلامی بوده اما بنا به برخی از گزارشها این گروهها نیز هماکنون در شرایط نامطلوب بسر میبرند. خبرگزاری رویترز در گزارش خود به تاریخ پنجشنبه ۱۲ تیر۱۳۹۹ به نقل از سه فرمانده گروههای شبهنظامی شیعه عراقی و یک منبع آگاه گزارش داد کمکهای مالی و نظامی جمهوری اسلامی به این گروهها از ابتدای سال جاری میلادی به میزان چشمگیری کاهش یافته است. علت این کاهش، شیوع ویروس کرونا و تشدید تحریمهای آمریکا علیه تهران عنوان شده است.
از سوی دیگر برایان هوک مسئول پیشین امور ایران در وزارت خارجه ایالات متحده تاثیر تحریمهای آمریکا بر کاهش کمک مالی و نظامی ایران از گروههای شبهنظامی نیابتی را تائید کرده و میگوید: این نشان میدهد که سیاست «فشار حداکثری» بر جمهوری اسلامی موفقیتآمیز بوده است.
یک فرمانده ارشد از گروههای شبهنظامی عراق به خبرگزاری رویترز گفته که پیش از اعمال مجدد تحریمهای آمریکا در اردیبهشت ۹۷، جمهوری اسلامی ماهانه بین ۱۲ تا ۱۵ میلیون دلار به نیروهای مورد حمایت خود در این کشور کمک کرده است. سه فرمانده این گروهها نیز گفتهاند که بجز کاهش کمکهای مالی بر اثر تحریمها، پس از بسته شدن مرزها به دلیل شیوع کرونا، ارسال تجهیزات نظامی از ایران و آموزش شبهنظامیان برای اعزام به سوریه نیز دچار اختلال شده است. به گفته یکی از این فرماندهان، آموزش شبهنظامیان توسط نیروهای ایرانی که از جمله شامل جنگ شهری، استفاده از موشکهای ضدتانک و به کار گرفتن پهپاد میشد، کاملا متوقف شده است.
تزلزل در حکومت بشار اسد در سوریه و تحرکات داعش، در این کشور سبب شد سوریه نیز به کانون جدیدی برای فعالیتهای نظامی ایران مبدل شود و با تشکیل پایگاههایی در مناطق مرزی با اسرائیل میرفت تا این مناطق نیز به حوزه نفوذ جمهوری اسلامی الحاق شود اما با چندین مورد عملیات بمبافکنهای اسرائیلی و وارد ساختن خسارات عمده به این تاسیسات نظامی و برجای گذاشتن تلفاتی جمهوری اسلامی این پیام را دریافت که اسرائیل تحت هیچ شرایطی تشکیل این پایگاههای نظامی را در مجاورت مرزهای خود تحمل نخواهد کرد که این امر منجر به کاهش فعالیتهای جمهوری اسلامی در این مناطق گردید.
با در نظر گرفتن شرایط فعلی و تداوم تحریمها علیه جمهوری اسلامی که امروز با ناتوانی در فروش نفت خود مواجه است، دسترسی به دلارهای نفتی به عنوان اصلیترین منبع حمایت مالی گروههای نیابتی جمهوری اسلامی در منطقه مختل شده و تحریمها در این حوزه با عملکردی مطلوب تا حد زیادی توانسته است دسترسی گروههای نیابتی را به منابع مالی کاهش داده و موجودیت راهبردی این گروهها از دیدگاه جمهوری اسلامی را با خطر جدی مواجه سازد.
با نگاهی به وضعیت آشفته اقتصادی در داخل ، جمهوری اسلامی که اکنون بیش از گذشته با پیامدهای تحریمهای بینالمللی مواجه است تا حد بسیاری در بحران اقتصادی گرفتار و توان حمایت از این گروههای مخرب منطقهای را که روزگاری از آنها به عنوان اهرم «اقتدار» برای تحت فشار قرار دادن کشورهای عرب منطقه در راستای پیشبرد اهدافش سود میبرد را از دست داده است. بدیهی است که در چنین شرایطی و با از دست دادن بازوهای قدرت منطقهای، جمهوری اسلامی شاهد شکلگیری تغییراتی بنیادین در سیاستهای منطقهای و همگرایی روزافزون کشورهای عربی با اسرائیل به عنوان «دشمن شماره یک»اش در منطقه است؛ رویدادی که همچون کابوسی برای جمهوری اسلامی در حال وقوع است.