جمهوری اسلامی با اختراع «حقوق بشر اسلامی» درست مانند «مردمسالاری دینی» یکبار دیگر ثابت کرد که ظرفیت پذیرش حقوق دگراندیشان و شهروندانی را که مانند آن نباشند ندارد. حال آنکه تنها راهی که برای سامان دادن و زندگی مسالمتآمیز بین تنوعها و تفاوتهای جوامع بشری وجود دارد، به رسمیت شناختن این تنوع و تفاوت و فراهم آوردن امکان مشارکت همگان در سرنوشت سیاسی و اجتماعی و اقتصادی کشور و تکیه بر آرای اکثریت با رعایت حقوق اقلیت است؛ در یک کلام یعنی: دموکراسی!
حقوق بشر بستر دموکراسیهای امروزیست! در زمانی هم که کشوری مانند ایران هنوز از موهبت دموکراسی برخوردار نیست، درک مدعیان و مدافعان دموکراسی با توجه به امکانات بیهمتای ارتباطی در قرن بیست و یکم باید اینقدر باشد که آن را به «فعالیت سیاسی» آنهم در سطح حقیر جمهوری اسلامی کاهش ندهند.
وقتی نهادی مانند سازمان عفو بینالملل به جنایتی میپردازد که زخم عمیق آن بر پیکر تاریخ معاصر ایران هرگز بهبود نخواهد یافت، حتی اگر مخالفت و یا تردیدی نسبت به اسناد و مدارک وجود دارد، آگاهی و وجدان حکم میکند بجای بر عهده گرفتن نقش سخنگوی نخستوزیر یک رژیم جنایتکار آنهم در سیاهترین دههی عمر آن، خواهان پیگیریِ بیشتر شد، و نه برعکس!
توجه داشته باشیم که میرحسین موسوی خامنه نه تنها هشت سال در دههی شصت نخستوزیر علی خامنهای و روحالله خمینی بود بلکه پس از آن و پیش از آن و همزمان نیز مقام و مسئولیتهای مهم بر عهده داشت از جمله وزیر امور خارجه محمدعلی رجایی (رئیس جمهوری اسلامی) و حجتالاسلام محمدجواد باهنر (نخستوزیر)، مشاور سیاسی حجتالاسلام علیاکبر هاشمی رفسنجانی (رئیس جمهوری اسلامی)، مشاور عالی حجتالاسلام محمد خاتمی (رئیس جمهوری اسلامی)، رئیس بنیاد مستضعفان و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام از سوی خامنهای و به ریاست رفسنجانی از ۶۸ تا امرداد ۸۸!
بجز کشتار زندانیان سیاسی سال ۶۷ در سراسر ایران، در تمام سالهای مسئولیتهای مختلف وی تا سال ۸۸ که به حصر موسوی انجامید، جنایاتی مانند قتلهای زنجیرهای و ترورهای خارج کشور و سرکوب جنبش زنان و دانشجویان انجام شده و همزمان زندان و شکنجه و اعدام دگراندیشان سیاسی و عقیدتی از جمله بهاییان ادامه داشته!
موضوع اما فقط بر سر این یا آن شخص نیست که داوری درباره همهی مسئولان و مقامات دیگر، اعم از مُرده و زنده، بر عهدهی دادگاههای صالح و تاریخ است؛ بلکه بر سر نگاه و سیاست خطرناکیست که عین «حقوق بشر اسلامی» با حقوق بشر به صورت حذفی و گزینشی برخورد کرده و از هماکنون برای دادگاههای آینده خط و ربط تعیین میکند؛ چنانکه سیاست حذف و گزینش را در مورد زندانیان سیاسی و عقیدتی کنونی نیز پیش میبرد.
بیهوده نیست که بسیاری از مخالفان رژیم نسبت به هر آنچه و هر آنکس که از سوی وابستگان و دلبستگان جمهوری اسلامی و مبلّغان و لابیگران آن در اروپا و آمریکا بزرگنمایی میشود، بیاعتمادند و چون مارگزیدگان از ریسمانی نگرانند که مانند آنگ سان سوچی، که هم «ساخاروف» برده و هم «صلح نوبل»، ممکن است پس از تبدیل یک «فعال حقوق بشر» به «سیاستمدار» به گردن مردم انداخته شود!
الاهه بقراط
درود دوستان :فرهنگ ایرانی با همه زیبایی ها ودلنوازی هایش حکمن چند تایی هم بدی و بد اموزی
دارد.شاید یکی از این بدی ها بت سازی وکوشش بی وقفه برای ارتقا منزلت این خود ساخته است .مگر عکس
خمینی را در ماه ندیدند ؟یا هنوز هم ازعده ای از دوران خلایی عمامشان زبان درازی نمی کنند؟اشتباه می فرماییداگر بگویید امی های بیسواد بوده اند انها
به زندگی وشکوفه های بهار سوگند استاد دانشکده حسابداری هم ان عکس را دیده بود
(سال ۵۷ ) در حالیکه اشگ شوق در چشم سعی در متعاقد کردن دیگران داشت. بهر روی شخص موسوی
در برهه ای با مردم دلسوخته همراهی کرده وبسیار هم عزیز وارجمند شده ومحنت دونان کشیده است.
بخاطر زحمت وحبس ده ساله اش از او بتی نسازید .چه بخواهید چه نه ایشان ورد کلامش دوران خلایی است
نه بیشتر نه کمتر پس ایشان وهمهگان را انگونه که هستند بشمار اورید نه انچه دلبخواه وایده ال خودتان است.
درود بر شرفت خانم بقراط
مردم ایران به مراتب جلوتر از امثال به اصطلاح روشنفکران و نخبگان هستند .مردم ایران هستند که نه فقط جمهوری اسلامی که خود اسلام شیعه و سنی را ترک کرده اند .خداحافظی ملت ایران با اسلام ، طی این ۱۴۰۰ سال ، آرزوی هر انسان دوستی بود که به این آب و خاک تعلق داشته و دارد.
اسلام مثل یک کابوسِ هولناک در ناخودآگاه جمعی ما زیسته است زیرا ملت ما تجربه کرده است که هر ۴۰ ،۵۰ سال یکبار ، جماعتی از اقوام وحشی ، الواط و آخوندهای ضحاک پرست ،به تاراج و ایجاد حکومت برپایه ی اسلام می پردازند و می خواهند جامعه ی وحشتناک مدینه النبی را دوباره پیاده کنند .جامعه ی مدینه النبی هم جز آدمکشی و راهزنی و تجاوز به دخترکان ۹ ساله و زنان اسیر ، هیچ ارزش و اخلاقیاتی نداشته است.
بعد از انقلابِ ارتجاعِ سرخ و سیاه ، آخوندها همان قوانین مدینه النبی را در ظاهر و شکل مدرن اجرا کردند .حقوق بشر اسلامی و مردمسالاری دینی و جامعه ی مدنی (بنا به گفته ی لیسنده ی دست های خونین ِ خمینی و خامنه ای ؛ خاتمی ،همان مدینه النبی است) همگی برپایه ی سلسه جنایات و دزدی ها و شکنجه گری ها در مدینه النبی شکل گرفته است .
به عنوان مثال شما می توانید یهودی و دگر اندیش باشید اما طبق حقوقِ بشر اسلامی اگر در جامعه باشید می توانند مثل یهود بنی قریظه با شما رفتار شود .کشتن بهاییان ، مسیحیان ، زرتشتیان ، کمونیست ها و امیران ارتش و هر نوع مخالفی
و همینطوری تاراج اموال ثروتمندان و مخالفان ، همگی طبق فرمایشِ کفتارِ خونخوار جماران انجام شده است .تمام این حرکات مبتنی بر حقوق بشر اسلامی است .زیرا رسولولا در مدینه النبی همین کارها را کرد .رجوع کنید به سخنرانی کفتارِ پیرِ جماران در مورد سیاست بنی قریظه ای کردن مخالفان .
به نظرم هر مسلمانی که اندکی شرافت دارد باید درنگی جدی کند در سوره های مدنی و سیره های روسولولا و فقه و شریعه .بهتر است اعلام کنند پیامبر در مکه و در شعب ابی طالب کشته شد و باقی خزعبلات ِ تروریستی در قران و متون اسلامی در مورد دوران مدینه و بعد از آن ، همگی دروغ و جعل است .وگرنه به زودی زود ، از اسلام نشانی نخواهد ماند مخصوصا در ایران .
نه تحصیلات در دانشگاه های خارجی،، نه سالیان دراز زندگی در جهان غرب، نه استخدام در دانشگاه ها و اندیشکده ها و رسانه های سوپر لیبرال با رانت چپگراهای غربی ،نه انواع و اقسام جوایز و پاداش از سوی سازمانهای حقوق بشری وفرهنگی و نه حقوق مادام العمر از جیب مالیات دهندگان بلاد کفر باعث نشده تا ولایتداران و استمرار طلبان و نخبگان شیعه اثنی عشری صادراتی، ذره ایی از مواضع واپسگرایانه و فاشیستی خود دست شسته و یا تلاشی برای بهره مندی از دستاوردهای معرفتی تمدن غرب بنمایند، چه بسا مواضع اشان نسبت به قبل از صادرات، تندتر و تهاجمی تر نیز شده است.
کماکان با وقاحت و بی شرمی و دریدگی و حق به جناب بودن، به گماشتگی و کار چاق کنی و لابیگری و ماله مالی و تبلیغ برای خلافت شیعه ادامه می دهند.
جوانکان آقازاده می شوند استادان دانشگاه مالمو و لوند و هلسینکی و کپنهاگ و آمستردام و تحلیل چیان بی بی سی و ایران اینترنشنال
یک تحکیم وحدت چی می شود استاد دانشگاه واشنگتن و مقاله نویس رادیو فردا و صدای آمریکا
یک روضه خوان می شود استاد دانشگاه دوک با فوق دکترا در احکام مرتبط با دار الجماع و بیت الخلا و بیت الطعام
یک آخوند بی عمامه می شود پژوهشگر دینی و مدیر خانه های ویژه حلال در کلن و هامبورگ برای شیعیان اثنی عشری مقیم دویچلند و حومه
یک پاسدار فاشیست می شود روشنفکر وبرنده جوایز چند صد هزار دلاری ومقاله نویس هافینگتن پست و نیو یورک تایمز، بدون اینکه بتواند یک جمله ساده انگلیسی را بیان کند
یک اسلامگرای فاشیست می شود استاد هاروارد و فیلسوف زمان
غیر از خدمات سیاسی به رژیم،از بعد عقیدتی نیز افکار فاشیستی و ضد انسانی خود را با بهره گیری از رسانه هایی دولتی فارسی زبان با وقاحت هر چه تمام تر می پراکنند.
حقوق بشر از نظر این شیعیان اثنی عشری بی معناست.
ملغمه ایی چندش آور هستند از شارلاتانیسم و تحجر و ارتجاع وفساد وفاشیسم و وقاحت تشیع اثنی عشری.
بغیر از این استمرار طلبان و ولایت مداران، شبه سکولارها و شبه اپوزیسیونها و لیبرالها نیز حقوق بشر را مطلق و جهانشمول و خدشه ناپذیر و نامشروط نمی دانند .
خاک و هوا و آب بلاد کفر و بویژه ممالک آنگلوساکسون چه ویژگیهایی دارند که باعث می شوند ولایت مداران ولایت مدارتر شوند؟!!!!!
بانو بقراط
آن سوی داستان هم همینقدر دردناک است که فرصت این سوء استفاده را به ج.ا.ا.(جمهوری ادبار اسلامی) و مزدورانش بدهیم تا با مصادره کوشندگان راستین؛ ما را از آنان و آنان را از خیل آزادیخواهان جدا کرده و دریای مخالفت را به برکه هایی جدای از هم فرو بکاهد.