آرسن نظریان – از صبح روز ٢٧ سپتامبر ۲۰۲۰ درگیری نظامی تازه و گستردهای در خط آتشبس نیروهای جمهوری آذربایجان و ارمنستان، دو همسایه شمالی ایران، آغاز شد که تا روز شنبه ۱۰ اکتبر ۲۰۲۰ به جنگی تمامعیار میان این دو کشور تبدیل شد و اکنون با وساطت روسیه آتشبسی بشردوستانه برای تبادل اسرا و اجساد قربانیان میان طرفین برقرار شده است.
منازعه دو هفته اخیر همسایگان شمالی ایران از لحاظ شدت و حدّت از تمام درگیریهای دو طرف، حتی از مخاصمات سالهای ١٩٩۰ تا ١٩٩۴ شدیدتر و گستردهتر بود. در مورد خود این منازعه و دلایل شدت آن در سطور زیر اشارهای خواهد شد.
در این نوشتار اما عمدتا به جنبه حقوقی مناقشه پرداخته و از بررسی پیشین من تحت عنوان «بحثی در مناقشه قرهباغ» با لحاظ کردن تغییر اوضاع و احوال بهره بردهام.
ضمنا به موضوع مهم دیگری، یعنی جهتگیری جمهوری اسلامی و رسانههای ایران نسبت به مناقشه مورد بحث بطور کلی نیز پرداختهام. در همین راستا، تأملی بر عملکرد جمهوری اسلامی در برابر حضور مزدوران تکفیری در مجاورت مرزهای شمالی کشور نمودهام.
ابتدا بپردازیم به موضوع تغییر رسمی موضع جمهوری اسلامی درقبال مناقشه قرهباغ.
روز ١۵ مهر ۱۳۹۹ در خبرهای رسمی جمهوری اسلامی اعلام شد که علیاکبر ولایتی مشاور بینالمللی رهبر جمهوری اسلامی طی مصاحبهای ارمنستان را «اشغالگر» معرفی کرده و گفته است که این کشور باید بخشهای اشغالی جمهوری آذربایجان را به این کشور بازگرداند.
علیاکبر ولایتی در گفتگو با شماره روز سهشنبه ۱۵ مهر روزنامه کیهان تهران، اقدام ارمنستان در مورد قرهباغ را با شرایط «اسرائیل نسبت به فلسطین» مقایسه کرد.
نخست ببینیم جایگاه این شخص در نظام جمهوری اسلامی چیست. او «مشاور بینالمللی رهبر جمهوری اسلامی ایران» است. پست «مشاور بینالمللی رهبر…» درواقع یکی از ارگانهای موازی و انگلی در نظام جمهوری اسلامی است. پیشتر، من در نوشتاری تحت عنوان «دولت شرعی و دولت مدنی» نوشتم: «واژه “دولت” عموما به مجموع سه قوه مقننه، قضاییه و اجرایی در یک کشور اطلاق میشود. لکن، در نظام جمهوری اسلامی این تعریف مصداق کامل پیدا نمیکند زیرا علاوه بر سه قوه یادشده، دولت دیگری در راس همه امور است که هیچ شباهتی به دولت به مفهوم سنتی ندارد. در بحث ما با اصطلاح “دولت شرعی” یا “موجودیت شرعی” از آن یاد میکنیم.
مقصود از دولت شرعی در این بحث، بطور خلاصه سازمانها و نهادهای انگلی هستند که به نام مذهب بر گُرده جامعه سوارند و به هیچکس پاسخگو نیستند. این “دولت” اصلا شبیه دولت هم نیست بلکه موجودیتی است که دارای پارهای ارگانهای موازی با دولت مدنی است، مثل دادگاههای شرع، سپاه، اطلاعات سپاه، نیروهای شبهنظامی و در کنار آنها انبوهی از سازمانهای رانتخوار با بودجههای هنگفت و عاری از هرگونه مسئولیت قانونی. در سیاست خارجی نیز این موجودیت با دخالتها و تنشآفرینیهای خود در منطقه و کشورهای دیگر، دولت مدنی را در مقابل عمل انجام شده و عملا شریک جرم خود قرار میدهد.»
فعلا بحثی در این مورد نمیکنیم که خود این «دولت مدنی» چگونه به وجود آمده؛ اما در ردههای پایینتر از رهبری نهادهای مختلف این دولت مثل وزارتخانهها، سازمانها و ادارات دولتی و غیره امور و وظایف مدنی خود را بطور عادی انجام میدهند.
مطلب دوم درمورد این شخص، عدم آگاهی حقوقی وی با وجود یدک کشیدن عنوان پر طمطراق «مشاور بینالمللی رهبر» از قطعنامههای شورای امنیت درمورد بحران قرهباغ است. به این موضوع در سطور زیر میپردازیم.
به هر جهت، در مورد جنگ فعلی قرهباغ نیز دولت شرعی با مداخلهی متأثر از جوّ و موضع مذهبی دولت مدنی را در مقابل کار انجام شده قرار داد و درواقع با این عمل موضع بیطرفی ایران در مناقشه مورد بحث را خدشهدار نمود. پیش از او هم چهار تن از روحانیون استانهای شمال غربی کشور اعلامیهای در محکومیت ارمنستان داده بودند.
موضع سنتی دولت مدنی در مناقشه مور بحث، البته از لحاظ اصولی تفاوت چندانی با اظهارات ولایتی نداشته است، اما در طول عمر جمهوری اسلامی صرف نظر از اینکه چه دولتی بر سر کار بوده، رؤسای جمهور و وزرای خارجه عموما با لحنی دیپلماتیک، ضمن حمایت کلی از اصل تمامیت ارضی و بدون نام بردن طرفی به عنوان «اشغالگر» موضع دولت را اعلام کردهاند؛ رویکردی که با سیاست حسن همجواری مطابقت داشته است.
چند روز بعد از اعلام موضع نماینده رهبر جمهوری اسلامی، حسن روحانی هم با فاصله گرفتن از موضع سنتی دولتهای قبلی و ضمن تکرار مودبانهتر مواضع دولت شرعی از جمله گفت: «آذربایجان برادر ماست و ارمنستان هم همسایه ماست(!)…»
قطعنامههای شورای امنیت
حال بپردایم به موضوع ادعای «اشغال اراضی جمهوری آذربایجان توسط ارمنستان» و قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل متحد که مدام و بطور غیرقابل توجیهی مورد استناد این ادعا واقع میشود.
واقعیت اینست که در هیچیک از چهار قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل صحبت از «اشغال مناطق آذری توسط ارمنستان» نشده، بلکه از کنترل این مناطق توسط نیروهای محلی ارمنی قرهباغ (نام ارمنی: آرتساخ) صحبت شده است. اما ارمنستان ملزم شده است که به حکومت محلی قرهباغ فشار وارد بیاورد تا برای رسیدن به توافق در مورد برگشت هفت منطقه حائل با دولت باکو به مذاکره بنشیند. به شرحی که در سطور زیر خواهد آمد، باکو با عدم قبول نمایندگان قرهباغ در مذاکرات به عنوان یکی از طرفهای مذاکره به تداوم و به بنبست کشیده شدن مذاکرات صلح کمک کرده است.
بنابراین برخلاف آنچه مدام از جانب جمهوری آذربایجان تبلیغ میشود و متاسفانه تا حد زیادی هم موفق به جا انداختن آن در افکار عمومی شده است، مناقشه قرهباغ از نظر حقوق بینالملل مناقشه ای ارضی میان جمهوری آذربایجان و ارمنستان نیست، بلکه مناقشهایست میان دولت آذربایجان و بخشی از شهروندان آن کشور. درست است که قرهباغ از کمک و پشتیبانی دولت و مردم ارمنستان برخوردار است، اما این موضوع صورت مسئله حقوقی را تغییر نمیدهد.
در این رابطه، ولادیمیر پوتین رئیس جمهوری روسیه اخیرا طی مصاحبهای با تلویزیون دولتی «روسیه ١» این پرسش خبرنگار را که چرا روسیه در منازعه فعلی از همپیمان خود ارمنستان دفاع نمیکند، ابتدا پرسش خبرنگار را به این شکل تصحیح کرد که «منازعه فعلی میان آذربایجان و ارمنستان نیست، بلکه میان آذربایجان و قرهباغ است» و سپس پاسخ داد «در صورتی که به قلمرو ارمنستان حمله شود روسیه به تعهدات خود در برابر متحدش عمل خواهد کرد».
پیامد ادعای کذب «اختلاف ارضی با ارمنستان» توسط رژیم باکو اینست که این رژیم از پذیرفتن نمایندگان حکومت محلی قرهباغ در مذاکرات صلح مصرّانه خودداری میکند، در حالی که، چنانکه در بالا ذکر شد، قرهباغ یکی از امضاکنندگان موافقتنامه آتشبس بوده است. بعلاوه، چگونه میتوان به توافق صلحی دست یافت که نمایندگان منطقه مورد مناقشه در آن حضور نداشته باشند؟
دوم، ارمنستان بدین جهت طرف دعوی واقع شده که خود را ضامن امنیت مردم قرهباغ در برابر تجاوزات و احتمال کشتار جمعی آنان توسط آذربایجان میداند. ارمنستان گرچه خود حکومت محلی قرهباغ را به رسمیت نشناخته، بارها اعلام کرده است که در صورت حمله آذربایجان به قرهباغ بیکار نخواهد نشست و برای حفظ امنیت ساکنان آن و جلوگیری از یک نسلکشی دیگر اقدام لازم را انجام خواهد داد و بدان عمل هم نموده است. توجه شود که این رویکرد، در شرایط وجود احتمال کشتار و پاکسازی قومی در عرف و موازین بینالملل اقدام پذیرفته شدهای است. یک نمونه از این مورد، اقدام هند در سال ١٩٧١ در جلوگیری از کشتار و پاکسازی قومی مردم پاکستان شرقی توسط نظامیان پاکستان غربی بود که به برخورد نظامی میان هند و پاکستان و سپس به تشکیل کشور مستقل بنگلادش منجر شد. همانطور که گفته شد، ارمنستان چنین هدفی را درمورد قرهباغ دنبال نمیکند و خود این کشور حکومت قرهباغ را به رسمیت نشناخته است زیرا در غیر اینصورت مذاکرات صلح قطع خواهد شد.
سوم، دو اصل مهم حقوق بینالملل یعنی تمامیت ارضی کشورها و حق تعیین سرنوشت ملل در این مناقشه به نحو بارزی در برابر هم قرار گرفتهاند. آذربایجان بر اصل تمامیت ارضی پافشاری میکند و قرهباغ و ارمنستان بر حق تعیین سرنوشت تاکید میورزند. تلاش اینست، یا باید این باشد، که از طریق دیپلماسی، مذاکره و گذشتهای متقابل به یک توافق صلح پایدار رسید.
منازعه دو هفتهای اخیر اما کار را مشکلتر ساخته است. شرکت فعال ترکیه در درگیری اخیر، مانورهای مشترک آن با آذربایجان در اطراف قرهباغ از چند ماه پیش از شروع درگیری و انتقال مزدوران جهادی به منطقه برای کاربرد علیه ارمنیان قرهباغ سوء ظنهای تاریخی ارمنیان نسبت به اهداف وی در قفقاز را تقویت و تشدید کرد. در این رویارویی، ترکیه عملا مدیریت عملیات نظامی آذربایجان علیه قرهباغ را به عهده گرفت و ارمنیان را بیش از پیش به دفاع از خود در برابر دو همسایه نسلکش مصممتر ساخته. رییس جمهور دولت (به رسمیت شناخته نشده) قرهباغ طی یک از روزهای جنگ اخیر چنین اعلام کرد: «ارمنیان یکبار تجربه نسلکشی را از سر گذراندهاند. اینبار اما اگر باز با چنین تهدیدی مواجه شویم ترجیح میدهیم در میدان جنگ در دفاع از خانه و کاشانه خود به شهادت برسیم تا مثل ١۰۵ سال پیش مثل گوسفند قربانی شویم».
در درگیری حاضر، اسراییل نیز بطور مستقیم یا غیرمستقیم نقشی در شعلهور نگهداشتن آتش جنگ ایفا کرده و میکند. طبق گزارش هاآرتص در ١۵ مهر جاری، اسراییل همچنان به تحویل سلاحهای آخرین مدل به آذربایجان ادامه میدهد و هر روز جاپای خود را در این کشور محکمتر مینماید. با وجود داشتن اختلافاتی با ترکیه، در قفقاز اما عملا با سیاست جنگافروزی این کشور همگام است. ارمنستان که چندی پیش به تاسیس سفارت در اسراییل اقدام کرده بود در اعتراض به این سیاست اسراییل سفیرش را از تل آویو فرا خواند. گزارشهای متعدد حاکیست که هواپیمای بیسرنشینی که نیروگاه نطنز را مورد حمله قرار داد، از آذربایجان برخاسته بود.
رسانهها
همانطور که در بالا اشاره شد، رسانههای ایران از یک هفته پیش به اینطرف به شدت تحت تاثیر گرایشهای پانترکیست قرار دارند. اخبار و گزارشها و تصاویر و کلیپهای ویدئویی این رسانهها تقریبا بطور منحصر کپیبرداری از منابع جمهوری آذربایجان و ترکیه است. تقریبا هیچکس به روایت طرف دیگر منازعه توجهی ندارد. یکی از عناصر مهم کارزاری به این وسعت جنگ روانی است، جبههای که جمهوری آذربایجان و ترکیه به دلایل متعدد (در ایران) دست بالا را در آن دارند و مراجع رسمی جمهوری اسلامی هم دانسته یا ندانسته به آن کمک میکنند.
در حاشیه اضافه کنیم که برخلاف گزارشهای آزادسازی مناطقی از دست نیروهای قرهباغ، شمار کشتهشدگان ارمنیان و غیره، که عمدتا بیاساس و برای مصرف داخلی است، ارتش باکو تا کنون هیچ پیشروی قابل ملاحظهای در خط دفاعی به دست نیاورده و «بلیتزکرگ» جمهوری آذربایجان با مدیریت استراتژیستهای نظامی ترکیه در همان هفته اول جنگ شکست خورد. البته در منازعهای به این گستردگی در طول نبردها مواضع و مناطقی دست به دست میگردند، اما در هفته دوم جنگ که از شدت و حدّت آن کاسته شد، طبق اطلاعیههای وزارت دفاع قرهباغ، تقریبا همه این مواضع و مناطق پس گرفته شد. اکنون جمهوری آذربایجان بدون هیچ دستاوردی از این ماجراجویی به میز مذاکره رفته است.
در مورد افکار عمومی ایران نسبت به دو همسایه شمالی باید گفت که بخشهای ملیگرا بطور سنتی به ارمنستان، کشوری که از زمان کورش هخامنشی واحد مهمی از امپراتوری پارسی را تشکیل میداده* گرایش داشته و در منازعه فعلی، این گرایش به شکل بارزتری خود را نشان داد. اما این بخش از جامعه رسانههای زیادی در دست ندارد تا اثرات موج خطرناک پانترکیست در افکار عمومی را خنثی کند. جامعه ایرانیان ارمنی نیز از لحاظ تعداد در وضع بسیار نامتناسبی با جمعیت آذری ایران قرار دارد. کل جمعیت اقلیتهای مذهبی «به رسمیت شناخته شده» در ایران از نیم درصد جمعیت تجاوز نمیکند و آنچه هست طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی از شماری از حقوق مدنی، مثل قضاوت، داشتن شغل نظامی، نمایندگی مجلس به عنوان یک شهروند عادی و نه به عنوان اقلیت، اشتغال به مقام وزارت یا بالاتر و غیره محرومند. به جرأت میتوان گفت که در کل دستگاه حکومتی جمهوری اسلامی عضوی از اقلیتها را در سمت مدیرکلی نمیتوان یافت. در حالی که ایرانیان آذری که تعدادشان از ١۵ تا ٢۰ میلیون یعنی یک چهارم جمعیت کشور تخمین زده میشود در تمام ردههای حکومتی و غیرحکومتی از پایینترین سطوح شغلی تا بالاترین مقام حکومتی و تا مقام رهبری جمهوری اسلامی حضور دارند و بخشهای قابل توجهی از آنان سخت تحت تاثیر سمپاشیهای پانترکیست و پانآذری قرار دارند.
مزدوران جهادی پشت مرزهای ایران
موضوع نگرانکنندهی دیگری که حیرت ناظران را از عملکرد جمهوری اسلامی در مناقشه قرهباغ برانگیخته، بیعملی آن در برابر تمرکز مزدوران تکفیری در آنسوی مرز شمالی کشور است.
جمهوری اسلامی مدام تاکید کرده که حضور تکفیریها را در فاصله ۵۰ کیلومتری مرزهایش تحمل نمیکند و در موارد مشابه، مثلا عراق، به این گفته عمل نیز کرده است. اکنون خبرها حاکیست که نیروهای جهادی در شهر هورادیز جمهوری آذربایجان در دو کیلومتری مرز ایران متمرکز شدهاند و جمهوری اسلامی تا حالا جز تهدید و خط و نشان کشیدن کاری صورت نداده است. مقامات جمهوری اسلامی و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نمیتوانستند از انتقال مزدوران تکفیری توسط ترکیه به قرهباغ حتی پیش از شروع جنگ بیاطلاع باشند اما به طرز حیرتآوری سکوت کرده و گذاشتهاند که اردوغان بدون مانع و رادعی برنامهاش را در قفقاز یپاده کند. حتی یک اخطار هم داده نشد! یک دلیل آن میتواند حضور احتمالی پانترکیستها در تمام سطوح نهادهای رسمی و مدنی و حکومتی، از جمله در سطوح بالای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و نیروهای نظامی در استان آذربایجان باشد. این بیعملی خطرناک نسبت به حضور آدمخواران داعشی در مجاورت مستقیم مرزهای ایران، صرف نظر از فجایع تازهای که برای مردم آن منطقه خواهد آفرید، پیامدهای ناگواری برای خود مردم ایران هم خواهد داشت.
*در کتیبههای بیستون نام آرمینا چند بار آمده است.
جناب «حسن » ، عیب برداشت شما از تاریخ سرزمین های گستردهٔ منطقهٔ « اران» این است که مانند آخوندها مبدأ تاریختان «اسلامی» است
بدانید که خطهٔ قفقازوسراسرسرزمین های پهناور آسیای میانه تا اوکرائین امروزی هزاران سال میهن سکاهای ایرانی بوده وهنوزهم با وجود دست برد انواع مهاجمان مسلمان، باقیماندهٔ اقوام ایرانی وآثار تمدن چندین هزار سالهٔ آنها دروجب بوجب آن منطقه باقی است.
درمورد آرزوی دیکتاتورترکیه به تبدیل کردن کشورش به یک «قدرت فرامنطقه ای» با ید به شما یاد آوری کنم که هیچ دیکتاتوری درجهان امروز نمیتواند با انجام جنایت «نسل کشی» به قدرت فرامنطقه ای تبدیل شود.
آنچه که ترکهای عثمانی امروز نسبت به کُردها وبار دومی نسبت به ارمنی ها در ناگورنی قره باغ پیش گرفته اند
«نسل کشی» نامیده میشود. بگذریم ازتجاوزها وجنایات هولناکشان درعراق وسوریه وقبرس ونقض قوانین بین المللی درآبهای مدیترانهٔ خاوری متعلق به یونان.
به نویسنده “به حسن” و بهروز:
در کامنت نویسی هم بهتر است اصل بی طرفی، علمی، منطق ونزاکت هم رعایت شود تا به مکانی برای تبادل اطلاعات و گفتگو تبدیل شود. من منکر حقایق تاریخی نیستم اما نه به آن صورتی که شما بیان میکنید. در اصل اگر اردوغان تلاش میکند تا ترکیه را تبدیل به یک قدرت فرامنطقه ای بکند نمیشود بر طبق عادت کهنه همیشگی و حتی منسوخ شده آنرا پان ترکیسم خواند. در مورد منطقه قره باغ و حتی کشور فعلی ارمنستان و ایروان به نطر میرسد که یا مثل نویسنده ناآگاه به تاریخ آنجا هستید ویا اینکه انکار حقایق تاریخی و مستند آن منطقه را میکنید که تا صد، صد وپنجاه سال پیش یک منطقه مسلمان نشین بود(منابع بسیار زیادی در این مورد وجود دارد). در دنیای امروز اگر یک منطقه ای با اکثریت قومی بخواهد با حمایت همسایه هم نژاد از کشور خود جدا شود سنگ روی سنگ نمی ماند. ایران و حتی خیلی از کشورهای منطقه نیز استان های مرزیشان را به کشورهای همسایه میبازند و منطقه تا ابد روی آرامش به خودش نمی بیند. حقوق بین الملل مدرن امروز نیز اجازه همچنین چیزی را نمی دهد.
تا زمانی که ملت ایران به پا نخواسته و این رژیم اهریمنی را سرنگون نکرده است (ویا به طرق دمکراتیک که امکانش فعلا برای آنها مهیا نیست) آنها نماینده ایران در دنیا و در مراجع بین المللی به حساب میایند. فلذا دیدگاه اعلام شده آنها دیدگاه رسمی مملکت در مورد هر مسله بین المللی به حساب میاید. گیرم که خامنه ای رهبر نمیشد، رفسنجانی و یا منتظری و یا ……. رهبر میشد. به نظرم مسله تغییر نمی یافت و دیدگاه جمهوری اسلامی همان بود.
ملت ایران این ” قانون اساسی” را قبول نداشته و ندارد ( هم پرسی کنید!). خامنه ای از دید تشیع مرجع نبوده و نیست تا چه برسد به ” رهبر”، خودش بزبان بلند و رسا گفت که به حال ملتی باید گریست که رهبرش او باشد! همه میدانند که وی بصورت موقت انتخاب شده بود و بعد با پول و زور اکثر مراجع تبهکار فاسد را خرید. الیگارشی ملاهای مهاجر لبنانی ضد ایرانی از زمان شاه اسماعیل تا کنون جز ایران سوزی و خیانت و جنایت در حق ایران و ایرانی نکرده اند …همین خامنه ای نیست که دریای مازندران را تقسیم کرد و…ایران را دروازه قزوین روسها تبدیل کرده…قرهباغ و آذربایجان و کردستان و…ایران، سر زمین اسلام است؟
«حسن»، پان ترکیسم را «ادعای پوچ» مینامد وخودش را آگاهترازدیگران معرفی میکند. شاید برای وی لشگرکشی اوردغان به نواحی مرزی همسایه اش عراق وبمب ریختن بر سر روستاهای بیدفاع آنجا ادعای پوچ است ، اشغال شهرهای نواحی مرزی وسیعی درخاک سوریه ادعای پوچ است ، اشغال نظامی نیمی از کشورقبرس ادعای پوچ است ، یورش های وحشیانهٔ لشگریان اوردغان به شهرهای کُرد وقتل وزندان وشکنجهٔ وتحقیر سیستماتیک ملت بومی کُرد با هدف آشکار«پاک سازی قومی» درسرزمینهای اشغال شدهٔ آنها توسط ترکان عثمانی ادعای پوچ است ، تلاش برای پاک سازی قومی بنفع تُرک زبانان سرزمینهای آزاد شده ازچنگ روسها در قفقاز و آسیای میانه ادعای پوچ است.
این کمنت نویس، دفاع کشورارمنستان ازتجاوزهای مکرر نیابتی های ترکیه به منظور نسل کشی وپاک سازی قومی در ناحیهٔ خودمختارارمنی نشین هزاران ساله را «نقض حقوق بینن المللی» مینامد.
خیلی نگاه سطحی و یکطرفه و مغریظانه. نویسنده میخواهدهمه را متعقاید کند که در طول قریب سی سال این مناقشه هیچ اشغالی از قره باغ توسط ارمنستان با مداخله و کمک نظامی روس ها وجود نداشته است.
این مقاله خیلی سطحی است و روشن است که نویسنده یا ناآگاه به مسایل حقوق بین الملل است یا به عمد اشاره ای به آن نمی کند. در قطعنامه ۸۷۴ به نشهای بین ارمنستان و آذربایجان اشاره میشود و بر همگان روشن است که این تنشها محصول حمایت تمام عیار ارمنستان از ارامنه قره باغ کوهستانی است، به طوری که گروه مینسک برای میانجیگری بین آذربایجان و ارمنستان تشکیل شد نه بین آذربایجان و ارامنه قره باغ که از طرف هیچ کشوری حتی خود ارمنستان به رسمیت شناخته نشده است. اشاره به کلمات سخیف پان ترکیسم و پان آذری و ادعاهای پوچ نویسنده که دورانشان سخت گذشته دلیل دیگری بر سطحی بودن مقاله است. در جریان اشغال ۳۰ سال پیش مناطق آذاربایجان توسط نیروهای ارمنی قره باغ و ارتش ارمنستان اگر نیروهای روسی مستقر در خاک ارمنستان نبودند آنها قادر نبودند حتی یک وجب از خاک جمهوری آذربایجان را اشغال کنند. نویسنده در توضیح سیستم حکومتی در ایران سعی در توجیه اعمال رژیم ایران بر مبنای فهم و آرزوهای خود از سیستم حکومت ایران را دارد و نه بر مبنای آنچه که واقعیت رژیم ایران است. قانون اساسی ایران جایگاه رهبر را در ایران به روشنی توضیح داده و سخنان مشاور بین المللی رهبر ایران و چهار امام جمعه منصوب ایشان منعکس کننده نظرات رهبر ایران است (صرفنظر از ماهیت رژیم ایران).
باکو و ارتساخ (قره باغ) جزو سرزمینهای تاریخی ایرانند!
برخی منابع خبری می گویند که تورکیه ( بخوانید اردوغان عثمان اوغلو !) شماری مزدور را به کمک نیروهای آذربایجانی فرستاده است. این موضوع را رئیس جمهوری فرانسه نیز تأیید کرده است. حسن روحانی پخمه رئیس جمبوری ملایان تبهکار هم قبلاً هشدار داده بود که “برای ما قابل قبول نیست که عدهای به بهانههایی بخواهند تروریستها را از سوریه و جاهای دیگر به منطقه و به نقاط نزدیک مرزهای ما منتقل کنند بخصوص تروریستهای گرگهای خاکستری تورکیه را !
همه میدانیم بعلت نادانی ملایان تازی صفت در زمان فتح علی شاه قاجار ۱۷ شهر های مهم ایران ( اران و…) توسط روسها بزور از ایران جدا شدند.
ولایتی تریاکی و آفتابه بیار سید علی سخن بیهوده ای گفته که ارمنستان باید قره باغ را تخلیه و به الهام علی اوف خاین بدهد. از ترس پوتین جرات نکرده که بگوید باکو و ۱۷ شهر دیگر را باید روسیه به ایران مسترد گرداند.
اینکه فرزندان بنی اسرائیل در باکو لانه کرده اند بر همگان هویداست که با روس ها و تورکهای عثمان اوغلو ها مانند گذشته سعی در تجزیه ایران دارند…قوم بنی اسرائیل باید موجودیت خود را مدیون ایرانیان بدانند و بدانند که تجزیه ایران منجر به نسل کشی در منطقه و سرانجام به نابودی قوم بنی اسرائیل می انجامد
بهترین راه حل اختلافات، تشویق دو طرف درگیر مناقشه به صلح و آرامش در منطقه هست. ارمنستان از دوستان و هم پیمانان تاریخی ایران است و الهام علی اوف هم اگر آذری هست باید در راه پیوستن باکو به مام میهن یعنی ایران کوشا باشد.
پاینده بماند ایران
از بد روزگار کشورما بیش از چهل سال است که در تسلط یک فرقهٔ جهادی اسلامی در آمده ؛ بمانند همان «تکفیری» های داعشی که به پدر خواندگی اردوغان دیکتاتور ترکیه ازیک طرف و رژیم داعشی شیعی ایران درطرف مقابل ، در سوریه وعراق کشتار میلیونی و ویرانی شهرها راه انداختند، درایران نیزدرطی یک جنگ هشت سالهٔ خونین موسوم به جنگ میان «حق وباطل» میلیونها جوان ایرانی را کشته یا معلول کردند وشهرهای ایران را به ویرانه تبدیل نمودند. امروز دیکتاتورترکیه همان جهادی های خونخوارداعشی خود را به «جمهوری آذربایجان» منتقل کرده و میخواهد یک بار دیگر جنایت نسل کشی ارامنه را ، اینبار بدست داعشی هایش وبنام مردم آذربایجان، درقره باغ تکرار کند.
از رژیم داعشی ایران چیز دیگری جزآنچه درایدئولوژی جنایتکارش دارد نمیتوان انتظار داشت ؛ این ها را بوی خون مست میکند، حتی اگر این بوی خون ازخاک کشور همسایه بمشامش برسد.