شاهزاده رضا پهلوی: نقش من ادامه تشویق نیروهای دموکراسی‌خواه کشورم برای یک هدف مشترک است: نجات ایران از دیکتاتوری مذهبی!

-نافرمانی مدنی و مبارزه خشونت‌پرهیز بسیار کم‌هزینه‌تر از سایر سناریوهایی است که به ندرت به نتایج دموکراتیک ختم می‌شوند. روش‌هایی که خون‌های زیادی در آنها ریخته می‌شود و زخم‌های عمیق و بلندمدت ایجاد می‌کند. زخم‌هایی که جامعه حداقل برای چندین نسل پیش از عادی شدن شرایط با خود به همراه خواهد داشت.
-معتقدم که مأموریتم اطمینان از رسیدن به روز همه‌پرسی است که در آن مردم درباره هرآنچه می‌خواهند خودشان تصمیم بگیرند.
-ما باید به مردم کمک کنیم تا خودشان را پیدا کنند. وقتی مردم خواستار دست یافتن به حقوق خود می‌شوند، به ساختارهای صحیح رهبری و سازمانی هم احتیاج دارند كه دستیابی به آنها در رژیم‌های سرکوبگر ممکن نیست.
-درجه فشار و تحریم رژیم چه زیاد باشد و چه کم، این امر به خودی خود نمی‌تواند رفتار رژیم را تغییر دهد زیرا در لحظه‌ای که این امر یعنی تغییر رفتار رژیم تحقق یابد، دیگر رژیم آن چیزی نخواهد بود که اکنون هست.
- هدف من تمرکز روی اشخاص نیست، بلکه توجه به نهادهاست. اما من مشکلی ندارم اگر روزی مردم هنوز اصرار داشته باشند و بگویند به یک رهبر نمادین برای رفع کشمکش‌ها نیاز دارند، چیزی که معمولاً پادشاهان مشروطه آن‌ را نمایندگی می‌کنند.

پنج شنبه ۲۴ مهر ۱۳۹۹ برابر با ۱۵ اکتبر ۲۰۲۰


پسر ارشد شاه فقید ایران که اکنون در شهر واشنگتن در ایالات متحده زندگی می‌کند خود را مهاجری تبعیدی می‌داند.

شاهزاده رضا پهلوی که متولد ۱۹۶۰ در تهران است، اخیراً به عنوان وارث تاج و تخت کشوری مانند ایران با قدمت هزاران ساله دست به اقدامی مبتکرانه زده: وی در بیانیه‌ای با عنوان «پیمان نوین» خواستار نافرمانی‌های مدنی برای سرنگونی دیکتاتوری مذهبی آیت‌الله‌ها در کشورش شده است.

مصاحبه شاهزاده رضا پهلوی با دیوید آلاندنته سه‌شنبه ۲۲ مهر ۱۳۹۹ (اکتبر ۲۰۲۰) در روزنامه اسپانیایی «ای‌بی‌سی» منتشر شد

پذیرایی از خبرنگار روزنامه اسپانیایی ABC در میانه‌ی بیماری همه‌گیر کُرونا در بالکنی صورت گرفت که در فاصله‌ای دورتر از آن می‌توان دودکش‌ها و دکل‌های کاخ سفید، یکی از مراکز قدرت جهان که در آن برخی از مهمترین تصمیم‌ها در خصوص ایران در نیم قرن گذشته گرفته شده را مشاهده کرد.

-چرا در چنین شرایطی خواستار نافرمانی مدنی در کشور خود هستید؟

-زیرا این روش برای دستیابی به تغییر، یعنی استفاده از راه‌های خشونت‌پرهیز بسیار کم‌هزینه‌تر از سایر سناریوهایی است که به ندرت به نتایج دموکراتیک ختم می‌شوند؛ روش‌هایی که خون‌های زیادی در آنها ریخته می‌شود و زخم‌های عمیق و بلندمدت ایجاد می‌کند. زخم‌هایی که جامعه حداقل برای چندین نسل پیش از عادی شدن شرایط با خود به همراه خواهد داشت. از این رو اهمیت عدم استفاده از خشونت، که همیشه پیشنهاد من بوده، به این دلیل است که من معتقدم وقتی شهروندان یک کشور با یک دیکتاتوری بی‌رحم و یا یک سیستم توتالیتر (اقتدارگرا) روبرو هستند، این یکی از مفیدترین ابزارهاست.

-آیا مدل گذار اسپانیایی برای شما یک الگوست؟

-من نشست‌های بسیاری را که در دهه ۸۰ (میلادی) داشتم به یاد می‌آورم، به ویژه با پادشاه خوان کارلوس و با برخی از مهمانان او مانند سیمون از بلغارستان که پس از تغییراتی که در این کشور به وجود آمد، نخست وزیر کشورش شد. آنها نمونه‌های متفاوتی هستند. به هر حال، من نمی‌دانم ایرانی‌ها برای سیستم حکومتی خود در آینده چه تصمیمی می‌گیرند. معتقدم که مأموریتم اطمینان از رسیدن به روز همه‌پرسی است که در آن مردم درباره هرآنچه می‌خواهند خودشان تصمیم بگیرند. من داوطلب هیچ مسند و جایگاهی نیستم. من نمی‌خواهم در آینده هیچ جایگاه اجرایی داشته باشم و ترجیح می‌دهم که تنها یک نماینده حقوق بشر باشم.

-بنابراین شما هیچ نقشی برای خود نمی‌خواهید؟

-نقش من ادامه تشویق نیروهای دموکراسی‌خواه در کشورم است، برای همکاری در جهت یک هدف مشترک، به مؤثرترین شکل ممکن، و این موضوع باعث می‌شود که ایران اولویت نخست ما باشد و درک درست این مطلب که با اینکه ممکن است در برخی موارد اختلاف نظر وجود داشته باشد اما در این مرحله، اصلی‌ترین موضوع ایجاد نهادهایی است که در حال حاضر هیچکدام وجود ندارند.

-به نظر شما در حال حاضر اولویت‌ها برای ایرانی‌ها کدامند؟

-من فکر می‌کنم یکی از آنها رها شدن از ذلت و حقارت ملتی است که قربانی تصمیمات یا رفتارهای بسیار بد رژیم حاکم شده‌اند. ایرانی‌ها مانند بسیاری از ژاپنی‌ها یا آلمانی‌ها پس از جنگ جهانی دوم، ایتالیایی‌ها پس از موسولینی، اسپانیایی‌ها پس از فرانکو و مردمان آفریقای جنوبی بعد از آپارتاید احساس حقارت می‌کنند زیرا چهره آنها به عنوان یک ملت مخدوش شده. مطمئناً بسیاری احساس حقارت می‌کنند زیرا به عنوان «تروریست» شناخته می‌شوند و با آنها مانند یک مطرود و رانده شده رفتار می‌شود. ولی این تقصیر آنها نیست. ما باید به مردم کمک کنیم تا خودشان را پیدا کنند. وقتی مردم خواستار دست یافتن به حقوق خود می‌شوند، به ساختارهای صحیح رهبری و سازمانی هم احتیاج دارند که دستیابی به آنها در رژیم‌های سرکوبگر ممکن نیست.

-بنابراین شما تأکید می‌کنید که خیال ندارید در ایران آینده پست و منصبی داشته باشید؟

-هدف من تمرکز روی اشخاص نیست، بلکه توجه به نهادهاست. اما من مشکلی ندارم اگر روزی مردم هنوز اصرار داشته باشند و بگویند به یک رهبر نمادین برای رفع کشمکش‌ها نیاز دارند، چیزی که معمولاً پادشاهان مشروطه آن‌ را نمایندگی می‌کنند.

-نظر شما درباره درخواست‌هایی از سوی برخی سیاستمداران سوسیالیست اروپایی مانند خوزه لوئیز رودریگز زاپاترو برای ایجاد «اتحاد تمدن‌ها» با ایرانِ تحتِ حاکمیتِ آیت‌الله‌ها چیست؟

-تا امروز متأسفانه هنوز عده‌ای در غرب هستند که فکر می‌کنند تغییر در رفتار رژیم امکان‌پذیر است. درجه فشار و تحریم رژیم چه زیاد باشد و چه کم، این امر به خودی خود نمی‌تواند رفتار رژیم را تغییر دهد زیرا در لحظه‌ای که این امر یعنی تغییر رفتار رژیم تحقق یابد، دیگر رژیم آن چیزی نخواهد بود که اکنون هست. آنها همیشه تلاش دارند تا یک بازی مشابه را تکرار کنند به این امید که دولتی در یک کشور به روی کار بیاید که ضعیف‌تر از دولت قبلی باشد و بنابراین فشار کمتری به خودشان وارد شود. آنها جدا از هم بازی می‌کنند، همانطور که در این سال‌ها این کار را کرده‌اند. غرب باید این را درک کند که مردم ایران می‌خواهند تغییر نظام بطور کامل به دست خودشان انجام شود.

-به نظر شما رژیم اخیراً با پشتیبانی از «چاویسم» در ونزوئلا به دنبال چیست؟

-اگر به اساسنامه سپاه پاسداران و فلسفه کلی رژیم نگاه کنیم، اولویت آنها صدور انقلاب است. صادرات به معنای فراتر از مرزهای شماست، نه؟… آنها از داشتن انقلابی فقط برای خودشان راضی نیستند. این رژیم، کره شمالی نیست که تنها و منزوی باشد. کره شمالی در صدد صدور ایدئولوژی کمونیستی نیست. برای رژیم در ایران، ونزوئلا یکی از اقمارش به شمار می‌رود. دیگر فقط حزب‌الله لبنان یا سوریه نیست. آنها اکنون حضور خود را در قاره آمریکا تثبیت کرده‌اند. این فقط ایرانی‌ها نیستند که آسیب دیده‌اند؛ سوری‌ها هم هستند. همچنین عراقی‌ها، لبنانی‌ها و البته ونزوئلایی‌ها مانند کلمبیایی‎ها و کوبایی‌ها. زمامداران جمهوری اسلامی به خوبی می‌دانند که می‌خواهند جایی حضور داشته باشند که بتوانند موجبات ناراحتی و مزاحمت برای آمریکا و اروپا فراهم کنند.

*منبع: روزنامه اسپانیایی ای‌بی‌سی
*ترجمه و  تنظیم از یونیکا

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=215728

8 دیدگاه‌

  1. بینام

    درود بر رضاشاه دوم. برقرار باد حکومت ایرانساز و شادی آفرین پادشاهی مشروطه پهلوی تنها راه نجات ایران و ایرانی

  2. Mani

    وقتی که داعش در قسمت هایی از سوریه و عراق حکومت اسلامی عراق و شام را تشکیل داد آنزمان مردم جهان تا حدود زیادی پی به ماهیت دین اهریمنی اسلام بردند. داعش انسانها را زنده زنده آتش میزد یا سر آنان را از کالبد جدا می کرد و مرتکب فجایع بسیار تکانده دیگر شد. قبلا القاعده در ۱۱ سپتامبر با کشتن فجیع چند هزار انسان این دین جهل و جنایت بیابانی را به جهانیان معرفی کرده بود. مقالات و کتابهای بسیاری در رابطه با حمله اعراب بیابانی در ۱۴۰۰ سال قبل به ایران نوشته شده است اما بعد از حمله داعش ،القاعده و کشتارهای فجیع انسانها توسط آنها یا بقدرت رسیدن اسلامگرایان جنایتکار در ایران و فجایع هولناک توسط آنان بسیاری از ایرانیان را به ماهیت آن دین جهل و جنایت آگاه کرد و آنها بخوبی متوجه شده اند که اجداد آنان در ۱۴۰۰ سال قبل بعلت حمله داعشیان (تازیان) آنزمان و بمرور پذیرفتن دین و باورهای بسیار پست و ضد انسانی آنها چاره دیگری نداشتند. آنها با حمله این اقوام وحشی و جنایتکار که دست به هر نوع جنایتی علیه انسانها میزدند و برای صیانت از جان خود و فرزندان خود در مقابل آن موجودات خونخوارو بیرحم آنچنان دچار شوک شده بودند که مجبور شده بودند که آیین و دین پست آنان را بظاهر بپذیرند هر چند پذیرفتن آیین جهل و جنایت آنان چند سده و با مقاومت طول کشید. آن متجاوزان بیابانگرد بخوبی میدانستند که اگر حافظه تاریخی،فرهنگ وتمدن مردم سرزمینی را نابود کنند بمانند آن است که آن مردم را نابینا کنند و انسان های نابینا در تاریکی فرو خواهند رفت و میتوان آنان را بخوبی تحت کنترل و اسارت در آورد. انسانهایی که قادر به دیدن نیستند بسیار ضعیف و شکننده می شوند و چون قادر به دیدن نیستند می توان براحتی آنان را فریب داد. از اینرو آن بیابانگردهای جنایتکار تمام کتابها و کتابخانه های ایرانیان را به آتش کشیدند و تمام مراکز فرهنگی را نابود کردند و ملتی را نابینا کردند و آنزمان کتاب جهل و جنایت خود را (قرآن یا آیین جنایت) را در دست مردمی قرار دادند مردمی که دیگر قادر به دیدن و تشخیص حقیقت از دروغ نبودند. اسلامگرایان جنایتکار در زمان ما در هر جا که بقدرت رسیده اند با نابودی مراکز دانش و تمدن بشری سعی کرده اند انسانها را نابینا و تاریکی و وحشت را چونان تازیان ۱۴۰۰ سال قبل در جوامع انسانی نهادینه کنند. متاسفانه هرگز این موجودات بینهایت جنایتکار و هولناک را نمی توان با روش های مسالمت آمیز به شکست کشاند و ای کاش اینچنین بود و بشریت در نبرد با آنان متحمل کمترین آسیب ها می شد. همانگونه که در مورد نازی ها ،داعش و غیره چنین هدفی امکانپذیر نبود و نشد.آنها اهریمنانی هستند در کالبد انسانی و هیچ راهی دیگر برای بشریت جز نبرد سرنوشت ساز با این اهریمنان جنایت وجود ندارد. انسانهایی که بیدار و آگاه هستند با یکدیگر متحد خواهند شد و خطری خواهند شد برای تمام اهریمنان.

  3. بنده نام ندارم...

    به خارجیا یه چیزی میگه, به ایرونیا یه چیز دیگه… توی اون پیام کاوه ش هیچ اشاره ای به احزاب و تشکیلات سیاسی که چه دوست داشته باشد, چه نداشته باشد وجود دارند, نکرد.

  4. بهرام پارسی

    شاهزاده بهتر از من و شما می داند با حلوا حلوا دهن شیرین نمی شود .مساله ای که نه ایشان بلکه بسیاری از روشنفکران بیان نمی کنند این موضوع است که انقلاب ِ سرخ و سیاه ، نوعی از روان گسیختگی ملت ایران بود .آخر چطور می توان هم فردوسی و حافظ را باور داشت و زندگی و رفاه ِ جامعه ی مدرن را خواست و هم به علی و محمد و سلاخی ها و جنایات آنها به عنوان اموری مقدس باور داشت ؟

    روشنفکران مشروطه مثل میرزا آقاخان کرمانی ، احمد کسروی ، علی دشتی ، حسن تقی زاده ، استاد ابراهیم پور داوود و … به این مساله آگاه بودند و در این مورد اندیشیدند و راه حل های خودشان را ارائه کردند اما چه کار می شد کرد که آنها و باقی بزرگمردان مشروطه خواه نکردند؟

    شاید بزرگترین کاری که در این دوران انجام شد توسط دو پادشاه پهلوی پایه گذاری شد و آن بازگشت به عظمت ایران در گذشته و احیای آن عظمت به کمک ِ مدرنیزم و همراهی و همکاری با دنیای آزاد بود .آخرین حرکت های شاه فقید و عزیزمان این بود که مبنای تاریخ ما را تغییر دادند و با جشن های ۲۵۰۰ ساله ، جان تازه ای به تلاش میهن دوستان بخشیدند اما متاسفانه روان گسیختگی ملت ایران کار دستشان داد و همه واله و شیدای سلاخان و آدمخواران ِ کوبا و آلبانی و شوروی و چین شده بودند و می خواستند با آمیختن ِ جنون کمونیستی با جنون اسلامی جامعه را دگرگون کنند .اینجا بود که بی سوادان ِ هپروتی از خسروگلسرخی گرفته تا شریعتی و آل احمد با کمک چرندیات پست مدرنیستی معجونی درست کردند و به خورد ملت دادند که همگی عکس خمینی را در ماه دیدند و سقوط ما به اعماق جهنم آغاز شد .

    حالا ۴۲ سال است نسل های جدید در جهنم دره ای زندگی می کنند که خمینی و خامنه ای و علی و محمد و امامان شیعه از در و دیوارش می بارد .همه جا بوی تعفن مدینه النبی و صدر اسلام می دهد . آدم می کشند چون محمد و علی ۸۰۰ اسیر را سلاخی کردند ، به دخترکان تجاوز می شود و سرشان بریده می شود چون محمدشان در ۵۴ سالگی هوس دختر ۹ ساله می کرد .فواره های خون و تعفن از آیات مدینه و جهنم دره ی مدینه النبی همه جا را آلوده و فاسد کرده .

    آری ، شاهزاده رک نمی گوید اما ما که بودیم و دیدیم تعفن و جنایت مردم ایران را ذله کرده است .حالا همه ی ایرانی ها ذله هستند ، نه فقط از حکومت تروریست و سرکوبگر بلکه از تمامی میراث متعفنِ مدینه النبی و صدر اسلام و میراث گندیده و تهوع انگیز کمونیستی و چریک بازی .

    حالا این شاهزاده است و این ما ؛نسل هایی که در این ۴۲ سال بزرگ شده اند .حتی نان به نرخ روز ها و دلال های نسل ما از انقلاب اسلامی متنفر هستند و ترجیح می دهند این حکومت برود و مثل آدم دلالی کنند و نان و ویسکی را به نرخ روزِ نیویورک و پاریس و لندن بخورند نه به نرخ روزِ قم و مشهد و جمکران .

    شاهزاده مثل دو پادشاه پیشین هم مدیر دقیقی است و هم صبر و شکیبایی دارد و اینجا منتظر نقش ما است .این ما هستیم باید گوش بزنگ باشیم و به جا و به موقع ضربات کاری به نظام بزنیم و همگی برای نجات ایران اقدام کنیم .رضاشاه در مقابل ارتش های قدرتمند جهان مقاوت نکرد زیرا آنها هدفشان نابودی ایران نبود ، پس چرا باید بیهوده مقاوت می کرد و با همراهی با دنیای آزاد توانست ، حمایت امریکا را برای بیرون راندن روس ها از ایران تضمین شده ، بیابد .محمدرضاشاه نیز مردم را سرکوب نکرد .زیرا می دانست سرکوب خشونت آمیز باعث ایجاد امواج بزرگتری از خشونت می شود و ایران بر باد می رود (کافی است عراق و سوریه را ببینیم ) .محمدرضا شاه به مردم آن روز ایران فرصت تجربه ی ایده آل های کمونیستیو اسلامی شان را داد و حالا این ما هستیم که شاهدان ِ درستی حرف های آن پدر مهربان ملت هستیم .

    حالا نوبت ما است .متولدین دهه های ۵۰ و ۶۰ و ۷۰ و ۸۰ که اکثریت ۸۰ درصدی ایرانیان هستیم .نوبت ما است .ما که از حکومت اسلامی وماله کشان و دغلکاران ِ اسلام رحمانی و کمونیست ها و چریک های ورشکسته متنفر هستیم .مایی که اکثرا با اسلام خداحافظی کرده ایم و اقلیتی هم به اسلام سکولار باور داریم .ما نسلی هستیم که زرتشت و کوروش و فردوسی و حافظ برایمان مقدس تر از قاتلان ِ مدینه النبی و صدر اسلام است .این ماییم که سرنوشت کشورمان را می نویسم .نوبت ما است ، با لباس نظامی چه با لباس غیرنظامی ، چه در ایران چه در خارج از ایران .نوبت ما است رستاخیز ملی خود را رقم بزنیم و بار دیگر ایران را نجات دهیم و دست اشغالگران ِ ضحاکی را از کشورمان کوتاه کنیم . نوبت ما است بپا خیزیم برای آزادی و آبادی کشورمان ، برای قدردانی از پدران پایه گذارمان (دو پادشاه پهلوی و سرداران و قهرمانان و بزرگان مشروطه ) و برای بزرگداشت و ادامه ی راه ِ عزیزان جانباخته ی راه میهن (پویاها و نداها و شاهپور بختیارها و فریدون فرخزاد ها )

  5. آزاد باد ایران

    بترسید از این که کرونا از همه ی جهان رخت بربندد ولی در ایران به خاطر لجبازی های رژیم آخوندی و نخریدن دارو از آمریکا باقی بماند بترسید از تجزیه ی ایران و کشتن ایرانی ها به دست یک دیگر در دوران بقای جمهوری اسلامی بترسید از قعتا و گرانی بترسید از جنگ جهانی سوم که جمهوری اسلامی عاملش است ولی از نافرمانی مدنی نترسید از رأی دادن به شاهزاده رضا پهلوی نترسید از تغییر رژیم نترسید

  6. دوران پهلوی، آنتراکت (استراحت) بین دو پرده فیلم ترسناک در سینما بود "ن .ی"

    شاهزاده رضا به خوبی علاقه و اشتیاق خود را به ایران و ایرانیان و همۀ خوبان جهان نشان می دهد و به نظرم این درخشش تربیت او در خاندان ایران دوست پهلوی و در دامان شهبانو ملکه فرح است. در این جهان پر آشوب و در حال تغییر و تحول و پرش به سوی آینده ای بسیار متفاوت از اکنون امیدوارتر شدم که جایگاه جهانی ایران و ایرانی محفوظ خواهد ماند.
    من با شاهزاده رضا پهلوی هستم.

  7. irani

    بادرود فراوان به شاهزاده رضا پهلوی پدر نسل جوان ایرانزمین و وکیل مورد
    اعتماد ملت ایران در نزد مجامع بین الملی . بزگوار امروز خبری مجدد از منابع ارزی کشورمان در رسانه ها پخش شده

    ما ازادی خواهان ایران و فعالین براندازی با جنبش معدنی و اعتصابات فراگیر از شما و تیم همکاران و مشاوران شما خواهشمندیم .. به علت نبود بیمه های کار و اتحادیه های کارگری و صنفی جهت پرداخت حقوق شاغلین در هنگام اعتصابات از مجامع بین الملی درخواست قرار دادن مبالغی از این سرمایه های ملی ومتعلق به مردم جهت کمک انها در اعتصابات صلح امیز در اختیار شما و اپوزیسیون برانداز ملی فرزندان کورش کبیر قرار بگیرد .
    باشد که ملت در این پیمان نوین رهبری با دست پر در پشتیبانی از خود داشته باشد و بتواند با این پشتوانه مالی و با اعتصابات سراسری بدونه ترس از گرسنگی هرچه زودتر بدونه درگیری و جنگ موجب سرنگونی رژیم در داخل
    باقیام سراسری و ملی شود .

    روزنامه جهان صنعت: مسدود شدن ۴۰ میلیارد دلار از منابع ارزی ایران در پنج کشور .

    لطفا کارشناسان حقوق بین المل و اقتصاد دانان ایرانی میهن پرست برای ایرانیان
    بگویند و بنویسند .. در مجموع سرمایه های بلوکه شده ملت ایران در خارج
    از کشور چندین میلیارد دلار میباشد .

    رضا شاه روحت شاد .

  8. عسگرآقا

    قریان، نافرمانی مدنی ” عملا ” یعنی چی ؟

    ” نافرمانی مدنی: بهترین راه برای به زانو درآوردن رژیم های سرکوبگر، بی رحم و ستمگر است” .

    میگویند که: شیوه های عمل متعددی برای نافرمانی مدنی وجود دارد. مهمترین و اصلی ترین ویژگی که تمامی این شیوه ها را به هم پیوند می دهد، نافرمانی و سرپیچی از قوانین و دستورات حکومت است. این اقدام از انجام کار ساده در اداره تا دستور سرکوب امتداد می یابد. نافرمانی در انجام کارهای اداری باعث فلج شدن دستگاه دولتی می شود و مشکلات دولت را افزایش می دهد. عدم پرداخت هزینه های دولتی مانند آب، برق، تلفن، ایجاد راهبندان در خیابانها، اعتصاب و … همگی نمونه هایی از نافرمانی مدنی هستند. ولی نمی توان موارد را به اینها ختم کرد.
    هر کس و هر گروه بنا به شرایط خود می تواند شیوه هایی ابتکاری برای فلج کردن حکومت بیندیشد و به اجرا درآورد.
    درباره تعریف نافرمانی مدنی و خصوصیات آن اتفاق نظر کاملی وجود ندارد، اما با این وجود ویژگی های مشترکی دربین تعاریف مختلف یافت می‏شود که می‏توان آنها را نام برد.

    خب، به نظر می‌رسد که روانشناسان اجتماعی و جامعه شناسان و شاهزاده گرامی بایستی با توجه به فرهنگ و اخلاق و خلق وخوی ایرانیان مشخصا ” راه های عملی نافرمانی مدنی ” را ارزشیابی و به جامعه پیشنهاد کنند. مثلا مردم ایران همه از فردا بلیط مترو و اتوبوس شهری خریداری نکنند! ( راه بندان و فلج شدن شهرها…! ) و یا هزینه برق و آب را پرداخت نکنند!!

    من نگارنده می ترسم که، از تکرار بیان واژه ” نافرمانی مدنی ” نه تنها دهان ها شیرین نشود، بلکه ما مردم هم چوب را خواهیم خورد و هم پیاز را !!!! و …

    پاینده بماند ایران

Comments are closed.