نخستین اعتراض تاریخی علیه انقلاب اسلامی و رهبرش روحالله خمینی در ۱۷ اسفند ۱۳۵۷ روی داد. در حالی که هیولایی که میرفت برای چهار دهه بر سرنوشت ایران و ایرانیان حاکم شود هنوز یک ماهه نشده بود: اعتراض علیه زمزمههای حجاب اجباری که از سوی خمینی مطرح شده بود و این تظاهرات وی را به عقبنشینی واداشت.
از آن پس، دههی شصت بطور مداوم سالهای چوبهی دار و جوخهی تیرباران و پیگرد و دستگیری شهروندان در خانه و کوچه و خیابان به دلایل سیاسی و اجتماعی از جمله مخالفت با حجاب اجباری بود.
این سرکوب مداوم در تابستان ۶۷ به نقطهی اوج خود رسید تا حکومت ملایان و کمیتهچیها و بسیجیها و پاسدارانش، با پایان جنگ هشت ساله، نفسی در صحنهی بیرقیب تازه کرده و به اصطلاح «سازندگی» را با تقویت حلقههای متعدد مافیایی آغاز کند: یک طبقهی برخوردار از همه چیز، در داخل و خارج، که با رانت و پارتی همواره از امتیازات اقتصادی بهره میبرد. همان اقلیتی که هربار انگشتهای رأی خود را به سوی دوربین گرفته و به ریش طبقاتی خندیده که در نظام سیاسی سرکوبگر و مناسبات اقتصادی فاسد و ارتباطات اجتماعی بیمار و متکی بر «تقلید» و ریا و دروغ و چاپلوسی و کلاهبرداری، هر روز بیش از پیش به زیر خط فقر و فروپاشی همهجانبه رانده شدهاند.
پس از آنکه «تندرو»ها یعنی محافظهکاران یا اصولگرایان و «میانهرو»ها یعنی اصلاحطلبان (عناوینی که رسانهها و سیاستمداران غربی به تحریف به نیروهای جمهوری اسلامی دادهاند) منابع و مقامات را برادرانه بین خود تقسیم کردند، نخستین تحرکات مهم در دهه هفتاد خورشیدی از سوی زنان و دانشجویان شکل گرفت که با سرکوب هر دو در دوران «اصلاحات»، ۱۸ تیر ۱۳۷۸ را در تاریخچهی جمهوری اسلامی به عنوان یک روز خونین دیگر ثبت کرد. ۱۸ تیر همچنین روز دستگیری و کشتار مبتکران آنچه در سال ۵۹ «کودتای نوژه» نامیده شد نیز هست.
در سال ۸۸ «جنبش سبز» و قتل ندا در خیابان جهان را تکان داد. جنبشی که از خرداد تا دی همانسال ادامه یافت و جمهوری اسلامی سرکوب خونین آن را در نهم دیماه با فرستادن عوامل خود به خیابانها جشن گرفت!
در دی ۹۶ و آبان ۹۸ اما بخشهایی از مردم به خیابانها آمدند که جمهوری اسلامی گمان میکرد هنوز در میان آنان پایگاهی دارد. مهمترین شعارهایی که نشان میدهد بخش مهمی از مردم ایران از نظر ذهنی از این نظام عبور کردهاند، مربوط به تظاهرات سراسری ۹۶ است: از شناسایی دشمن که در داخل کشور و «همینجاست» تا تمام کردن ماجرای اصلاحطلب و اصولگرا! جمهوری اسلامی میداند فقط با سرکوب بیرحمانه و خشونت عریان میتواند از تبدیل این ذهنیت آگاه و روشنییافته به عینیت جلوگیری کند. خشونتی که کمتر از دو سال بعد در آبان ۹۸ به آن دست زد. با اینهمه، تجربه نشان میدهد که اعتراضات با فاصلههای کمتر بطور مرتب در حال تنیده شدن هستند تا زمانشان برسد.
الاهه بقراط
خانم بقراط
کشتار ایرانیان از هـمان ٢٢ بهـمن شوم به اوج رسید (اعدام ارتشیان و خدمتگزاران به میهـن ) ونه دهـه شصت
وقبل از ٢٢ بهـمن هـم با اتش زدن سینما رکس ابادان و ترور ارتشیان شروع شد
جناب سعید عزیز
حق توهین و کفر گویی به اعتقاد دیگران از حقوق بشر است .تقدس امری شخصی است . این مساله متفاوت است با احترام به حقوق افراد برای داشتن دین و انجام مناسک دینی .مثلا نگاه کنید به همین ” حسین دی ” یا روز حسین در بلاد کفر . فضا و محیط مشخص برای انجام مناسک دینی توسط پلیس محافظت می شود و کسی نمی تواند جلوی مراسم شما را بگیرد اما یک کفر گو هم حق دارد در همان روز در محیطی مشخص و محافظت شده ، علیه حسین خان و تیم کربلا کفر گویی کند .
در ضمن اگر محمد و علی آدم های بزرگی هستند ، با کفر گویی و تحقیر آنها چیزی از آنها کم نمی شود .مثلا اگر کسی به فردوسی بدگویی کند ، فراموش می شود اما فردوسی برای ما بسیار پر ارزش است زیرا کارنامه اش روشن است .به قول معروف “کسی که حسابش پاک است ، از محاسبه چه باک است “.نگاه کنید در تمام کشورهای مسیحی انواع دشنام ها و تهمت ها به عیسی مسیح زده شده است .آنها حق کفر گویی دارند و مسیحی ها ناراحت نمی شوند اما مسیحی ها هم با فعالیت های خودشان از عیسی مسیح دفاع می کنند و مردم آزاد هستند که انتخاب کنند .
یادمان باشد تقدس امری فردی است .برای بسیاری ، علم و بی خدایی و مارکس مقدس هستند و من هم در مورد تقدس ِاین مسایل کفر گویی می کنم .مهم اینجا است که ایمان و باور هرکس برای خودش مقدس است اما نباید فکر کند این ایمان می تواند دهان دیگران را ببندد و خفقان ایجاد کند .
شما مسلمان ها هم بهتر است بروید به زندگی محمد و علی در مدینه شلنگ بیاندازید و جنایات و تجاوزات و غارتگری های آنها را رفع و رجوع کنید .مثلا بگویید علی و محمد در شعب ابی طالب مردند و شهید شدند و قرآن مدینه و سیره ی رسولولا و علی دروغین است . این کار باعث کاهش سطح وحشت و اضطراب شما از کفر گویی می شود .به قول معروف در دروازه رو می شه بست ، دهن مردم رو نمی شه بست .مخصوصا الان که با دوتا کلیک می شود ممنوعه ترین کتاب ها و مطالب را در مورد اسلام پیدا کرد و خواند و دید که نظام اسلامی دقیقا روی حرف ها و کردار محمد و علی و اولاد علی بنا شده است.
اقای بهرام پارسی.شما اگرچه که مسلمان نیستی ولی حق توهین به دین اسلام و مذهب تشیع دوازده امامی را نداری.درود بر اسلام.درود بر تشیع دوازده امامی.درود بر مرجعیت و درود بر روحانیت
نوشته های بهرام پارسی را با علاقه می خوانم چون با نثری زیبا سخن دل می گوید و دقیقاً در مورد شاهنشاه و دلیل عدم برخورد با این مزوران ۱۴۰۰ ساله همین است که ایشان بیان می کند. همین حالا سخن خود را با وجود ثبت تصویری به راحتی عوض می کنند و چیز دیگر می گویند بنابر این می توان فهمید در زمان گذشته چه کرده اند.
تفاوت و فرق ٬ جنبشهای عدالت خواهی و دموکراسی طلبی و ضد اپارتاید و و و و دهه ۱۹۶۰ میلادی تا انقلابات مخملی پایان قرن بیستم ٬٬ با جنبشها و اعتراضات مدنی دو دهه مدرن قرن بیست ویکم عصر اطلاعات و اینترنت و جهانی شدن اقتصاد چیست ,, و کدامین میباشند ؟
چرا ایرانیان با ۴۱ سال مبارزه مدنی از ۱۷ اسفند ۱۳۵۷ برعلیه نقض فاحش حقوق بشر در ایران تا به امروز هنوز نتوانسته اند حتی یک قدم این حکومت تبهکار دست نشانده مافیای سیاستگذاران غارتگر کنسرسیوم را به عقب برانند ؟
چگونه مردم افریقای جنوبی توانستند با مبارزه داخل کشور و با بسیج کردن افکار عمومی جهان برعلیه حامی بزرگ رژیم اپارتاید ٬, انگلیس ملعون ,, رژیم اپارتاید غارتگر انگلیسی افریقای جنوبی را با تلافات کم سرنگون کنند و به ازادی برسند ؟
ایا عقب نشینی انگلیس در مقابل از میان برداشتن رژیم اپارتاید افریقای جنوبی حافظ منافع عمه الیزابت ٬ از دست رفتن کامل منافع دولت انگلیس در این تعویض سیستم حکومتی بوده ؟ ٬٬ یا اینکه فقط در ظاهر حکومتگران سفید پوست در دولت و مجلس و انتخابات جای خود را به سیاه پوستان داده و با پاداشی حداقلی در سیستم اجتماعی به مردم این سرزمین داده شد ٬٬ اما همچنان انگلستان پشت صحنه ٬٬ صاحب امتیاز و هدایت دولت و اقتصاد و بانک مرکزی و بازار ان کشور .. همانند کانادا .. استرالیا .. نیوزیلند .. و جمهوری غارتگر اسلامی انگلیسی اخوندی غاصب بر ایران میباشد .
راه به توافق رسیدن رسیدن اپوزیسیون ایران با دولت ارباب جهان انگلیس ملعون کدام است ؟
راهی که متاسفانه فرزندان کورش کبیر ٬٬ رضا شاه و محمد رضا شاه پهلوی نتوانستند در مقابل این هیولای اخر زمانی انگلیس ملعون پدر خمینیسم پیدا بکنند .
با درود به خانم بقراط
دقیقا همانی است که همه ی ما می گوییم ، دشمن ما همین جا است .دشمن ما از مردم ما نیستند ، مسلمان زاده های متعصب و چپ گرایان هم نیستند ، اعراب و شیعیان عراقی و معاودین و مهاجرین عراقی هم نیستند .درست است که بخش زیادی از سران سپاه و حکومت و آخوندها ، دورگه های ایرانی -عراقی هستند و بخش مهمی از آنها از نوادگانِ آخوندهای شیعه ی عرب لبنانی هستند که زمان صفویه به ایران آمدند ، اما آنها هم دشمن ما نیستند .
دشمن ما دین و اعتقادی است که هر مومنی را تبدیل به یک تروریست و یا حامی تروریسم می کند .فرقی ندارد یک چچنی باشد ، یا یک ایرانی یا یک عرب .به راستی چه چیزی در آن کتاب نوشته که جوانان ِ ساده دل روستایی را تبدیل به آخوندهای عیاش و طماع و جنایتکار می کند ؟
مثلا همین حسنک خان روحانی که آخوند شد و برادران و اقوامش همه با رانت از صنعت خودرو و… صدها میلیون دلار از ثروت ایران را غارت کردند .این موجود یک جوان ساده دل روستایی است و کاملا ایرانی است ، اما چه چیزی او را چنین ریاکار و وطن فروش کرده است که طی ۴۲ سال حامی جنایت بوده است و از کنار همین صدها میلیون دلار پول به جیب خود و اطرافیانش رفته است؟
به نظرم ، درک این مساله ، به نبوغ و تحصیلات دانشگاهی نیاز ندارد ، کافی است برویم قرآن را یکبار از ابتدا به انتها به فارسی بخوانیم و ببینیم در سوره های نساء و توبه و مائده و باقی سوره های مدنی چه نوشته است .کافی است نگاهی به تفسیر این سوره ها هم بپردازیم .در همان تفسیر ها سیره و زندگی نامه ی محمدبن عبدل و علی و… را کاملا آورده اند .وقتی این ها را بخوانیم تازه متوجه می شویم الگوی خمینی و خامنه ای و این حکومت از کجا آمده است .
خمینی و خامنه ای کار خاصی نکرده اند جز اجرای بدون تنازل مدینه النبی و قرآن مدینه در ایران امروز .اگر ایران امروز ما تبدیل به جهنم شده است ، دلیل آن را در قرآن و مدینه النبی بجویید .اگر حکومت اسلامی را دشمن می دانید ، این دشمن از قرآن و مدینه النبی خارج شده است .
اینجا است که متوجه می شویم چرا شاهنشاه عزیز ما ، دست به سرکوب نزد .زیرا می دانست با سرکوب تروریست ها ، اسلام در وجود نسل های بعدی نهادینه می شود .به همین دلیل مثل یک پادشاه راستین و نه یک دیکتاتور خون ریز ، به مردمش اجازه داد تا تجربه کنند اسلام عزیزشان را .
حالا ۴۲ سال از تجربه ی اسلام عزیز ِ نسل های قبل گذشته است .ما با چشمان خودمان نمونه های امروزی علی و محمد و اولاد علی و باقی جنایتکاران مدینه النبی را دیدیم .این است دلیلِ حالت تهوع اکثر ایرانی ها از اسلام .حالا می فهمیم شاهنشاه ما ، با واگذاشتن ایران به مردم ، به آنها درس بزرگی داد . او خواست دشمن واقعی مان را بشناسیم .حالا ما دشمن مان را می شناسیم .اینجا است که همزمان با مبارزه با ضحاکعلی و آدمکشان و ماله کشان اش ، باید با آگاهی بخشیِ هرچه بیشتر ، ریشه های ۱۴۰۰ ساله ی درخت اهریمن را خشک کنیم.