بستن منافذی که جمهوری اسلامی ایران به صورت شبکهای و چند لایه از آنها برای دور زدن تحریمها استفاده میکرد بدون همکاری دولتها و نهادهای امنیتی و فعالان اقتصادی کشورهایی که با ایران تجارت داشتند ممکن نمیبود. امارات متحده عربی در بین کشورهای منطقه در صدر معاملات اقتصادی با ایران قرار داشت و از همین رو به اصلیترین حیات خلوت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و دلالها تبدیل شده بود.
واسطهها از طریق شرکتهای خاکستری و صوری با استفاده از شبکه بانکی امارات اقدام به خرید و فروش محصولات نفتی و پتروشیمی ایران کرده و از طریق آبهای جنوبی کشور کالا و تجهیزات به ایران منتقل میکردند. در بین این محصولات، قطعات هواپیما و آلیاژها و تجهیزات با کاربری دوگانه مانند انواع موتور که برای ساختن موشک و پهپاد مورد استفاده قرار میگیرند و یا کیتهای الکترونیک نیز وجود داشت.
بخشی از ارز حاصل از صادرات کشور نیز از طریق بانکها و مؤسسات مالی اماراتی یا مستقر در امارات به جمهوری اسلامی میرسید و یا از طریق واریز به حسابهای شخصی و شرکتهای مربوطه، به جیب گروههای سیاسی و شبهنظامی همسو با تهران و فعالیتهای تروریستی سرازیر میشد.
در این میان، دور زدن تحریمها مستلزم همکاری دولت و وزارتخانهها، بانک مرکزی و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از یکسو و شبکههای مافیایی و دلالان واسطههای منطقهای و بینالمللی از سوی دیگر است و اینها همه باید در جهت اهدافی باشد که از یک «اتاق فکر» هدایت میشود: «بیت علی خامنهای».
ضربهی اقتصادی آمریکا از طریق امارات به چرخهی دور زدن تحریمها توسط جمهوری اسلامی، با «عادیسازی» روابط این کشور و دیگر کشورهای عربی منطقه با اسرائیل تکمیل شد و تصویری واقعی از شکست جمهوری اسلامی را به نمایش گذاشت: باد تانکهای پلاستیکی آیتاللهها پشت خاکریز «جبهه مقاومت» خالی شد!
هدف کاخ سفید با «پیمان ابراهیم» و «عادیسازی» روابط اعراب و اسرائیل، گذشته از جنبههای سیاسی و تاریخی آن، تشکیل اتحاد استراتژیک در برابر سلطهجوییهای منطقهای جمهوری اسلامی است. این پیمان و اتحاد که به عنوان یکی از میراثهای سیاسی ترامپ ثبت خواهد شد، اگر وی پیروز انتخابات سوم نوامبر باشد یکی از دلایل اصلی موفقیتهای آتی او خواهد بود و اگر جو بایدن راهی کاخ سفید شود، راه بازگشت ندارد و میبایست سیاستهای خاورمیانه را بر اساس همین میراث بنا کند!
کنفرانس ورشو مبدأ رسمی نظم مبتنی بر صلح
سیاست کلی آمریکا در قبال رژیم ایران در چارچوب کمپین فشار حداکثری با هدف مهار رژیم از طریق مقابله با اقدامات تروریستی و قطع درآمدهای اقتصادی آن در فوریه ۲۰۱۹ (بهمن ۱۳۹۷) در کنفرانس ورشو بطور رسمی اعلام شد. در آن کنفرانس بود که آمریکا با اروپا اتمام حجت کرد و بلوک متحدان خود را به دلیل عدم همکاری اروپا تغییر داد. کنفرانس ورشو آغاز رسمی تشکیل جبهه مشترک علیه رژیم ایران و تلاش برای نظم مبتنی بر صلح در خاورمیانه بود. در حالی که چین و روسیه و متحدان سنتی واشنگتن یعنی اروپاییها پای خود را کنار کشیدند، اسرائیل و عربستان با همکاری امارات متحده عربی و کشورهایی مانند کره جنوبی و هندوستان جای آنها را پر کردند.
آنچه ترامپ برای انزوای تهران نیاز دارد با سرشت سرمایهداری و بازار آزاد منطبق است: امنیت و تضمین سود سرمایه! شکست ناگزیر برجام و ناکامی اصرار اروپا بر حفظ آن، با یا بدون آمریکا، در همین نکته نهفته است. امنیت و سود سرمایهای که جمهوری اسلامی نه تنها قادر به تأمین و تضمین آن نیست بلکه موجب اختلال و کارشکنی در آن است!
انزوای مرگبار
هراس و نگرانی بخش خصوصی و شرکتهای بینالمللی از مجازات و پیامدهای حضور در اقتصاد ایران به سرعت آنها را که هرگز امنیت و اطمینان نسبت به معاملات خود با جمهوری اسلامی نداشتند فراری داد. بخشی از شرکتها و مؤسسات از جمله غولهای تجاری در آسیا اما از هر دو سو، جمهوری اسلامی و آمریکا، امتیاز میخواستند. در حالی که رژیم ایران نه تنها جز ارزانفروشی و «ایرانفروشی» و کالا در برابر نفت و تولیدات پتروشیمی چیزی برای عرضه ندارد بلکه بیثبات و بیآینده نیز هست، ایالات متحده اما با دستهای پر و گامهای استوار به سراغ آنها رفت. هندوستان یکی از خریداران اصلی نفت ایران دست رد بر سینهی محمدجواد ظریف کوبید و در عوض با ترامپ که اسفند ۱۳۹۸ به هند رفته بود توافقهای نظامی و اقتصادی چند میلیارد دلاری امضا کرد.
هندوستان در کنار ژاپن و کره جنوبی مشتری حدود ۶۵ تا ۷۰ درصد نفت ایران بود. اکنون آنها نه تنها نفت ایران را نمیخرند بلکه کارشناسان میگویند ژاپن یک و نیم میلیارد دلار، کرهجنوبی ۶ میلیارد دلار و هند ۷ میلیارد دلار از طلبهای ایران را بلوکه کرده و پرداخت نمیکنند. برآوردها نشان میدهد رقمی حدود ۱۰۰ میلیارد دلار در اروپا و چیزی حدود ۴۰ میلیارد دلار پول ایران در چین مسدود است. این ارقام از یکسو موفقیت آمریکا در فشار بینالمللی بر تهران و از سوی دیگر شکست سیاستها و انزوای مرگبار جمهوری اسلامی را به تصویر میکشد.
«تحریمهای ضدتروریستی» یعنی: در را قفل کن کلید را قورت بده!
وزارت خزانهداری دولت ترامپ در واپسین روزهای باقی مانده به انتخابات آمریکا نیز علیه رژیم ملایان فعال است. قرار دادن افراد و نهادهای ایرانی و خارجی در «فهرست تحریمهای ضدتروریستی» یک «تحریم مضاعف» است. قرارگرفتن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در فهرست سازمانهای تروریستی از سوی آمریکا دست ایالات متحده را برای شکار قاسم سلیمانی باز گذاشت. قرار دادن وزارت نفت جمهوری اسلامی و شرکتهای وابسته و همچنین شماری از مدیران ارشد نفتی از جمله بیژن زنگنه وزیر نفت جمهوری اسلامی در فهرست تحریمهای ضدتروریستی پیام روشنی به معاملهگران دارد: شما با رژیمی مماشات و داد و ستد میکنید که همردیف القاعده و داعش است و مقاماتش در همان فهرستی قرار دارند که اسامه بنلادن و ابوبکر البغدادی قرار داشتند!
در همین ارتباط، صنایع اتریشی «روتاکس» که موتور پهپاد به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی میفروخت اولین شرکتی است که همکاری خود را با رژیم ایران متوقف کرد.
درواقع ترامپ با اجرای تحریمهای مرتبط با تروریسم، با قفل کردن در و قورت دادن کلیدش، لغو احتمالی این تحریمها را در صورت پیروزی بایدن دشوار و پیچیده کرد. امنیتزدایی از تجارت و معامله با جمهوری اسلامی زیر عنوان قوانین ضدتروریسم دست جو بایدن را در کاخ سفید برای مماشات با رژیم ایران میبندد و برای تحت فشار قرار دادن آن باز میگذارد. پیش از این وی در ۱۳ سپتامبر در مقالهای در سیانان نوشت «ما به استفاده از تحریمهای هدفمند علیه ایران در زمینه نقض حقوق بشر، حمایت از تروریسم و برنامههای موشکی ادامه خواهیم داد و برای فشار به آن همگرایی بینالمللی ایجاد میکنیم.»
حالا واشنگتن امیدوار است با تشدید تلاطمهای سیاسی و اقتصادی در ایران رژیم وامانده و بیدفاع پشت میز مذاکره بنشیند تا آمریکا شروط خود را به آن بقبولاند. اما این فقط یکسوی ماجرا و سیاست کاخ سفید است! در سوی دیگر، علی خامنهای رهبر سیاسی و مذهبی جمهوری اسلامی بارها تأکید کرده است که اشتباه برجام را تکرار نخواهد کرد و پای هیچگونه مذاکره با آمریکا نخواهد رفت. اگر او و اطرافیانش چنانکه وانمود میکنند واقعا داغدار قاسم سلیمانی و تشنهی انتقام باشند، پس مذاکره با آمریکا منتفی است! اما چه بسا مشکل جمهوری اسلامی در جای دیگری باشد: رهبر رژیم هیچ راه و چارهای جز بیراهههای تکراری ندارد! چرا که موافقت علی خامنهای با مذاکره یعنی فشار حداکثری پاسخ داده و نظام و رهبرش را به عقبنشینی وا داشته؛ یعنی فروریختن اقتداری که جز اسکلتی پوسیده از آن باقی نمانده است. مخالفت با مذاکره یعنی ادامهی ورشکستگی همهجانبه و گامهای سریع به سوی فروپاشی نظامی که مردم آن را نمیخواهند.
در این میان، روی کار آوردن یک «دولت نظامی» که مدتهاست مطرح میشود و خود از اثرات تحریمها و فشار حداکثریست گرچه ممکن است راهی برای مذاکره با آمریکا به نظر برسد اما میتواند در جهت یکدستتر کردن نظام به عنوان واپسین راهکار جهت حفظ آن باشد. راهکاری که با توجه به شرایط جامعه و ظرفیت اعتراضات و نارضایتیهای عمومی چه بسا فروپاشی جمهوری اسلامی را که به پایان عمر ناکارآمد و بدخیم خود نزدیک میشود شتاب بخشد.
حامد محمدی
هیچ فرقی نمیکند در امریکا
ترامپ رئیس جمهور باشد
بایدن رئیس جمهور باشد
یا اونفوفو!
هیچ فرقی نمیکند سیاست آنان در مقابل یا تقابل با ایران چه باشد.
– مردم ایران بطور گسترده خودش را صدا کرده است
– آزادی و دموکراسی را خواستار است
– اپوزوسیون ساختار گرا بایستی همراستای خواست مردم ایران و نه,
رییس کینگ فنگ سن یا بایدن یا اونفوفو نا کجا آباد ها باشد!
آنان هیچ اعتباری برای حرکت ما ندارند.
سرچشمه و تجویز حرکت ما (ساختار گرایانه) مردم ایران هست و دیگر هیچ!
ایرانیان – محکم باشید!
پیمان نوین پلاتفرم ساختار گرایانه ی حرکت ماست که تجویز آن پاسخ شاهزاده به خواست مردم بوده است.
و از نیرو ها خواستار شد که همراستای این پاسخ جفت و جور شوند چون غیر از ما کسی برایمان آزادی و دموکراسی نخواهد آورد!
***
ترامپ نسبت به فساد آخوند ها عریان تر عمل کرد, که این در شناسایی جنایات کار حکومت آخوندی تاثیر بسزایی داشت.
بایدن ممکن است مثل جیمی کارتر احمق شلختگی کند اما دیگر جانی تر از خمینی نمیتوانند به ایران صادر کنند!
ایرانیان, اگر بایدن برنده باشد, تمام فشار را بر دموکرات ها و بایدن باید اعمال کنیم!
دموکرات ها در دوران آخوند خاتمی از آخوند ها عذر خواهی کردند (مادلن آلبرایت ) که این هم یکی دیگر از شارلاتانیزم آنان است – از مردم و ملت ایران باید عذر خواهی بکنند که خمینی قاتل را به ایران صادر کرده بودند.
– میدانید برخی فک و فامیل های خمینی و خاتمی با آمریکایی های دموکرات ازدواج هم کردند؟
– که اجداد اینان در زمان آلمان هیتلری هوادار رژیم هیتلر بودند!
در انجیل آمده که نباید شیطان را با بلزبوب (یک شیطان دیگر) فراری بدید.
ایرانی ها وقتی به ستوه میان به این موضوع توجه ندارن.
چطور میتونه آدم از جبر و خودکامگی و حقه بازی های جمهوری اسلامی با آن ژست های طرفدار خلق مسلمان بودنش بیزار و فراری باشه ولی به امید یک غیر دمکرات دیگر باشند، که خودش را به همه دیکتاتور ها نزدیک میدونه (و اگر ملا ها هم امکان داشتند با آنها هم کنار میآمد) و توسط جریانات مذهبی افراطی حمایت میشه.
بهتر نبود که در وضعیتی که عمر حکومت قهقرایی ملایان رو به پایان است و هیچ قدرتی هم توان حفظ آنها را نداره، یکبار برای همیشه یک حکومت مردمسالار ایجاد کنیم.
چقدر باید نادان باشیم که فکر کنیم یک دولت خارجی واقعا به صلاح و مصلحت ما می اندیشه.
گول اجیر شده های بیگانه را نخوریم
۱٫تحریم ها بسیارهوشمندانه برنامه ریزی شده اند. و با کارایی استادانه بسیار به اهداف خود نزدیک میشوند. البته باید دیدکه کی ،از چه زاویه ای ،با چه انتظارت و اهدافی به آنها نگاه میکند.
۲٫ اینتکس و سازمان ملل را فراموش کنید، بخود کمک فراوانی کرده اید.
“مردمان ایران را در گروگان و اسارت گرفته اند” گروگان ها را باید رها کرد و نه اینکه از طریق گروگانگیرها به آنها آب و نان بخور نمیر داد. هر بار شما دو نان به گروگانگیربه نیت گروگان ها بدهی سه تاش تو روده بی انتهای گروگانگیرها سرازیر میشود.
“۳٫ تحریم فقط بایست مقدمه قیام مسلحانه باشد”
ایران،ایرانیان و منطقه نیازی به هرج و مرج بیشتر از این که درطی ۴۱ سال بشکر و همت ج. ا. به ایران، ایرانی و تمام منطقه تحمیل شده نیست. یکی از نقاط عطف تحریم ها هم دقیقأ همین این است.
تحریم بایست بصورت هوشمند باشد، نبایست مردم ایران در تنگنا باشند، مشخص است حکومت دزد و مزدورانش از منابع ایرات غارت و خود و فرزندانشان در مناطق بهشت گونه جهان عیش و نوش میکنند، بایست از طریق راههای مثل اینتکس و شازمان ملل، کنترل تمام منابع درامد لاقل ارزی ایران از حکومت ولایی گرفته و با نظارت نهادهای بی طرف جهانی و کشورهای متمدن صرف خرید احتیاجات مردم شود از از غدذا و دارو تا خودرو مواد اولیه کارخانجات غیر نظامی، باید اجازه نداد حتی یک دلار و ارز دیگر به سیستم پولی تروریستهای ولایی وارد شود که چهل سال مردمان ایران را در گروگان و اسارت گرفته اند، حکومت-دولت و کل سازمانهای اداری-نظامی-انتظامی این نظام دزد هستند
باز هم میگویم تحریم فقط بایست مقدمه قیام مسلحانه باشد و اگر حمله نظامی به مراکز سرکوب نظام ولایی صورت گیرد، در عرض چند روز مزدوران نظام ولایی از مراکز سرکوب (پایگاههای جاسوسی بسیج و سرکوبگر سپاه) فرار میکند و مردم براحتی نظام اهریمنی سرنگون میکنند
” ۳ – تمام کشورهای عربی در کنترل نظامی آمریکا در
آمده و البته به روسیه هم در هر یک از این کشورها
سهمی داده شده است .”
دراین مورد مناسبتراست گفت که بخش اعظم کشورهای عربی از این به بعد با افزایش همکاری با آمریکا و بازگشایی بازار خود بروی روسیه از یک طرف و رابطه نزدیکتر با اسراییل نقش عمدتری در تأمین منافع خود تحت حمایت های امریکا بعهده میگیرند.
“۷ چین نبایستی در ساختار سیاسی ایران دارای نماینده
ای باشد . نفوذ اقتصادی تا سطح بقیه کشورها بله ام نه
بیشتر”
چین عمومأ بنا بر فلسفی سیاسی اقتصادی خود مایل به شرکت در ساختارهای سیاسی کشورهای “پر دردسر” یا “کم دردسر” نیست. نگاهی به رفتارهای ژئوپولیتیکی چین ازدوران دنگ شیأؤپینگ این گرایش غالب را در سیاستهای چین نشان میدهد.
“رای اروپا و آمریکا هر نوع تغئیری امکان پذیر است .
باید ببینند که چگونه بدون گذاشتن پا روی دمب روسیه
مانند اوکراین ( روسیه بازی آنها را خراب کرد، لاجرم در
مورد بلا روس غرب اشتباه اوکراین را تکرار نکرد ) ایده
آل خود را عملی خواهند کرد .”
برای اروپا و امریکا یا حتی روسیه امروز بود و نبود ج.ا. هیچ اهمیت استراتژیک ندارد. هر سه برنامه های خنثئ کردن ج.ا. را مدت هاست به راه انداخته اند. هرسه طرف بصورت بسیار واضح و روشن این موضع رسمأ و ازآن مهمتر عملأ برای همگان به معرض نمایش گذاشته اند. از زاویه دید گاه آنها ج.ا.یا فروپاشی را باید قبول کند یا قوانین جدید بازی را. دراینجا بلا درنگ باید اشاره کرد که گیم جدید با حرکت هایی از تیپ نرمش قهرمانانه یا جام زهر و از این نوع ترفندها با کلاه شرعی سازگار نیست. بهمین خاطر گیم دوم بیشتر یک فرضییه است تا یک سناریوی واقعی.
” آپوزیسیون براندازی باید به چند سوال کلیدی
پاسخ دهد .
۱ رابطه با اسرائیل
۲ نوع اقتصاد کشور
۳ سیاست خارجی
۴ در قدرت سیاسی چه گرایشاتی سهیم میتوانند باشند .
رو به اروپا ، رو به آمریکا ، رو به چین و …رو به داخلی ها .”
از آن جایی که ایران با ج.ا در آینده نه چندان دور ورشکسته خواهد شد. مردم ایران برای برگشتن به جامعه جهانی بهترین کاری که میتواند انجام دهند انتخاب رهبرانیست که موفقیت کشور را در صلح ،همکاری و دراز کردن دست دوستی به جامعه جهانی می بینند. امری که ج. ا.دراین ۴۱سال نشان داده است که نمیخواهد ونمیتواند به آن جامه عمل بپوشاند.
جمهوری اسلامی برای اروپا و آمریکا با این شکل لزوم حیات
خود را از دست داده است . به چند دلیل :
۱- کمر یند سبز بدور شوروی سابق با فروپاشی سیستمی
این کشور معنائی ندارد .
۲- اعراب و اسرائیل وارد پروسه صلح ملی بدون مقاومت
رادیکالها و پوپولیست ها شده اند .
۳- اسرائیل مانند یک کشور عادی اجازه حضور اقتصادی
در این کشورها را یافته که خود بار آمریکا را کم خواهد
کرد .
۳ – تمام کشورهای عربی در کنترل نظامی آمریکا در
آمده و البته به روسیه هم در هر یک از این کشورها
سهمی داده شده است .
۴- امروز ایران به دلیل تحریمها در ظعیف ترین موقعیت
تاریخ خود قرار دارد .
۵- نفت هم به دلیل کرونا و هم به دلیل پایان دوران انر-
ژی فسیلی آینده پول سازی برای این کشور ندارد .
۶- جامعه ایران کاملا مصرفی با خواستهای یک جامعه
مدرن است . عقب مانده ترین بخش قشری طرفدار
رژیم هم از این قاعده مستثنی نیستند .
۷- چین نبایستی در ساختار سیاسی ایران دارای نماینده
ای باشد . نفوذ اقتصادی تا سطح بقیه کشورها بله ام نه
بیشتر .
برای اروپا و آمریکا هر نوع تغئیری امکان پذیر است .
باید ببینند که چگونه بدون گذاشتن پا روی دمب روسیه
مانند اوکراین ( روسیه بازی آنها را خراب کرد، لاجرم در
مورد بلا روس غرب اشتباه اوکراین را تکرار نکرد ) ایده
آل خود را عملی خواهند کرد .
غرب دقیقا و تحقیقا میداند که آپوزیسیون براندازی چه
میزان نیرو دارد . وزنه را با خیال راحت سبک سنگین
خواهد کرد . آپوزیسیون براندازی باید به چند سوال کلیدی
پاسخ دهد .
۱- رابطه با اسرائیل
۲- نوع اقتصاد کشور
۳- سیاست خارجی
۴- در قدرت سیاسی چه گرایشاتی سهیم میتوانند باشند .
رو به اروپا ، رو به آمریکا ، رو به چین و …رو به داخلی ها .
خامنه ای بارها وحشت خود را از”دومینوی عقب نشینی” به صراحت بیان کرده است. ج.ا. که در رابطه خود با دنیای غرب دچار پارانوی عمیق سیاسیست امروز با سه جبهه متفاوت با سه خواستگاه مختلف وانتظارات مختلف روبروست. اروپا که در وهله اول به نظر میرسید که آسانترین معذل ج.ا. است به سخترین آن تبدیل شده است. به دو دلیل غیر قابل انکار :
۱ـ برنامه های اتمی و موشکی
۲ـ معیارهای ارزشی و حقوق بشری.
هر دوی این موارد رنگ شدیدتر و امنیتی تر برای اروپا پیدا کرده است. این یک پدیده نسبتأ تازه است. اروپا خود را امروز در یک شرایط ژیوپولیتیک جدید می بیند. مسائل خاورمیانه و از جمله ج.ا. به بارسنگینتری برای اروپا تبدیل شده است. یک نگاه سریع به وقایع خاورمیانه بخوبی این را نشان میدهد.
اروپا که چند دهه خصوصا در دوران جنگ سرد ازحمایت های گسترده امریکا بهره برداری میکرده امروز خواسته یا نا خواسته هزینه و مسؤلیت های بیشتری را باید بعهده بگیرد. بهمین جهت برخی به اشتباه عدم پیوستن اروپا به اقدامات امریکا دررابطه با برجام را ادامه سیاست مماشت اروپا با ج.ا. تحلیل کردند. واقعیات ها کاملأ برخلاف این ارزیابی ها ست. ج.ا. نه میخواهد ونه میتواند به خواسته های اروپایی پاسخ مثبت بدهد. خامنه ای/ ج.ا. این خواسته ها را پیشا پیش رد کرده و از آنها به مثابه زیاده خواهیهای بی حد مرز دشمن نامبرده. مقوله “دشمن” جزء لاینفک ایدئولوژیک ج.ا. در پندار، درگفتار، و در کردار میباشد. این مورد را راحتی خوشبینان امریکایی, اروپایی نیزدریافته اند. پولهای نقدشان را با وعده های توخالی و نسیه ج.ا. عوض نخواهند کرد.
توبه گرگ مرگ است