توافق اتمی‌تنها رویارویی با ایران را به تعویق می‌اندازد

دوشنبه ۹ شهریور ۱۳۹۴ برابر با ۳۱ اوت ۲۰۱۵


ژنرال یاکوف امیدرور: در سال ۲۰۳۱  است که موفقیت ایران در توافقی که سال ۲۰۱۵ امضاء کرده است ثمر خواهد داد.

توافق وین شرایط حاکم بر برنامه اتمی‌ایران را پیچیده‌تر و خطرناک‌تر کرده است حتی اگر رژیم ایران به طور کامل به تمامی‌مفاد توافق نامه عمل کند.

یاکوف امیدرور
یاکوف امیدرور: هنوز معلوم نیست این توافق مثبت است یا منفی

در صورتی که تحریم‌ها و ممنوعیت‌ها پایان پذیرد، در پایان ۱۵ سالی که به طور تقریبی در متن توافق گنجانده شده ایران از لحاظ اقتصادی  و نظامی‌از قدرت بیشتری برخوردار خواهد بود و اگر در پایان این مدت برنامه تولید سلاح هسته‌ای را از سر بگیرد بی شک به یک جنگ تمام عیار ختم خواهد شد. اما باید در نظر داشت که در چنین شرایطی که ایران از ۱۵ سال رفع تحریم و ممنوعیت برخوردار بوده غرب و اسرائیل دیگر با کشوری گرفتار ضعف اقتصادی و نظامی‌روبرو نخواهند بود و کار مقابله با ایران مشکل‌تر خواهد شد.

توافق کنونی، اگر ایران به تعهداتش عمل کند، ظاهرا توافق جامعی به نظر می‌رسد. در قالب این توافق امکان دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای ۱۵ سال به تعویق می‌افتد (هر چند بخشی از توافق فقط به مدت ۱۰ سال اعتبار دارد). بیش از این، بازرسی‌های همه جانبه به منظور اطمینان از عدم تخلف ایران  از توافق  این امکان را می‌دهد که در صورت سرپیچی زمان کافی (یک سال) برای تقابل با ایران وجود داشته باشد.

اما این موضوع نباید باعث نادیده گرفتن ضعف‌ها و کمبودهای موجود در توافق شود. روشن است که توافق در راستای به تعویق انداختن دستیابی ایران به بمب اتمی‌انجام شد و نه به منظور پایان بخشیدن به برنامه اتمی‌ این کشور. با این حساب پس از پایان هر بخش از این توافق زمان‌بندی شده، قسمتی از برنامه اتمی‌ایران با تمام سرعت کار خود را از سر می‌گیرد و در آن شرایط کنترل و مقابله با رژیم ایران و برنامه هسته‌ای آن بسیار مشکل‌تر از شرایط کنونی خواهد شد.

البته جایی برای نگرانی نیست. این توافق موجب فروپاشی اسرائیل نمی‌شود، در شرایط ایده‌آل حتی زمان بیشتری به اسرائیل می‌دهد تا بهتر آماده مقابله با ایران شود. به هر حال تصویر حقیقی پیش رو را باید به وضوح نگریست و عینک‌های خوش‌بینی را می‌بایست از چشم برداشت. بسیار مهم است که در کمال هوشیاری تاکید کنیم که این توافق، توافق خوبی نیست. شرایط پیش رو پس از امضای توافق برای اسرائیل و غرب بسیار مخاطره‌آمیزتر از پیش است.

مشکل اصلی با  دستاوردهای توافق است که به خوبی توسط حسن روحانی بر آن تاکید شد: «ایران تحت این توافق اجازه دارد برنامه (نظامی؟) اتمی‌اش را ادامه دهد. تحریم‌ها برداشته خواهند شد.»

بیش از هر چیز حائز مهم‌ترین موضوع برای ایران در این توافق محِق دانستن ایران از سوی جامعه جهانی در بر خورداری از یک برنامه هسته‌ای بود که با توافق کنونی به دست آمد.

تقریبا تمامی‌متخصصان بر این باورند که برنامه هسته‌ای ایران هیچ توجیه اقتصادی و علمی‌در اثبات این ادعا که برنامه‌ای غیر نظامی‌است ندارد.

از ابتدا غرب و آمریکا بر توقف کامل و برچیدن برنامه اتمی‌ایران تاکید داشتند اما در نیمه راه برنامه به تاخیر دست‌یابی ایران به بمب هسته‌ای تغییر کرد.

این برنامه تاخیر دارای چند ویژگی است:

الف) کاهش عظیم در میزان و حجم غنی‌سازی، عدم بر خورداری از ذخایر کافی برای ساخت احتمالی بمب

ب)  تغییر کاربری رآکتور آب سنگین و در نتیجه عدم توانایی در تولید پلوتونیوم

پ) یک برنامه بازرسی دقیق و حساب شده جهت جلوگیری از تقلب احتمالی

از لحظه‌ای که دستور کار در واشنگتن از جمع‌آوری برنامه هسته‌ای ایران به محدود کردن این برنامه تغییر کرد،  دولت‌مردان آمریکا، اسرائیل را عملا از گردونه غیر رسمی‌این سیاست جدید حذف کردند چرا که منافع اسرائیل با برنامه جدید همخوان نبود.

در روند تغییر استراتژی آمریکا، اسرائیل از گردونه معادله اتمی‌ایران بیرون گذاشته شد و آمریکا حتی مذاکرات پنهانی را با ایران آغاز کرد. تا زمانی که روند برچیدن برنامه هسته‌ای ایران در جریان بود اسرائیل همگام با سیاست‌های آمریکا حرکت می‌کرد. اما به محض تغییر در این سیاست، اسرائیل از گردونه این معادله خارج شد. این تغییر نه به دلیل رابطه سرد میان اوباما و نتانیاهو، بلکه به دلیل موضع ساختاری در مقابل برنامه هسته‌ای ایران و تغییر ناگهانی دولت آمریکا بود.

هر چند در این میان مذاکره کنندگان آمریکایی از نظرات تخصصی اسرائیل بهره جستند اما اسرائیل به هیچ وجه در مرکزیت این گفتگو‌ها جای نگرفت.

اما افقی که در چشم‌انداز است کدام است؟ کشمکش‌ها در کنگره آمریکا همچنان در جریان است. اما  من معتقدم که اوباما از حق وتوی خود در تایید این توافق استفاده خواهد کرد و منتظر تایید کنگره نخواهد نشست و بر این باورم که آمریکایی‌ها با جدیت تمام مفاد توافق را به کار خواهند بست و نظارت بی وقفه‌ای بر عملکرد رژیم ایران خواهند داشت.

 ایران چه انتخاب‌هایی در پیش رو دارد؟

این سوال مهمی‌است، پاسخ این پرسش بر روند برخورد اسرائیل با مسائل پیش رو تاثیر‌گذار است.

باید تاکید کنم که هر راهی را ایران در پیش بگیرد، اسرائیل باید آزادی عمل خود را محفوظ  بدارد. این موضوع که شش قدرت جهان توافقی را امضاء کرده‌اند نباید اسرائیل را فلج کند. امنیت اسرائیل در میان است و در این رابطه ما باید به این حرف اوباما توجه کنیم: «اسرائیل باید اجازه دفاع از خود را داشته باشد» حتی اگر این توافق موضوع را پیچیده‌تر کرده باشد.

این فرض بجاست که بگوییم هر راهی که ایران در پیش بگیرد در یکی دو سال نخست سعی خواهد کرد در چهارچوب توافق حرکت کند. ایران ممکن است در این مدت اولیه گاهی اجرای توافق را با مشکلاتی کوچک در روند بازرسی‌ها  روبرو کند و آن را به درک متفاوت از مفاد قرارداد نسبت بدهد.

در طول این مدت نخستین هدف ایران برچیدن تحریم‌ها خواهد بود. حدود ۶۰% از توافق بر روی موضوع تحریم‌ها و چگونگی بر چیدن آن بحث می‌کند. تحریم‌هایی که با تزریق میلیاردها دلار جان تازه‌ای به اقتصاد ایران می‌بخشد هرچند بخش عظیمی‌از این سرمایه در گلوی مافیای دولتی فرو خواهد رفت.

این بهبود وضعیت اقتصادی جایگاه دولت را در منظر مردم و در تقابل با مخالفان رژیم و آزادی‌خواهان و خواستاران دموکراسی تا حدی بهبود می‌بخشد (در این میان اصول‌گرایان  مدعی خواهند شد که ایستادگی‌شان در مقابل غرب جواب داده است و از سوی دیگر اصلاح‌طلبان با ادعای نرمش تاکتیکی، خود را پیروز قلمداد می‌کنند).

تعلیق تحریم‌ها این فرصت و امکان مالی را به رژیم ایران می‌دهد تا سیاست گسترش نفوذ سیاسی و نظامی‌ خود را در منطقه  دنبال کند. در ادامه این سیاست‌ها و تعلیق تحریم‌ها بی شک حزب‌الله، حماس، رژیم اسد و حوثی‌های یمن  از منابع مالی و پشتیبانی نظامی‌ هر چه بیشتر ایران بی نصیب نخواهند ماند.

بر پایه همین استدلال می‌توان مدعی شد که دلیل اصلی همراهی ایران با توافق، جان تازه گرفتن و رهایی از تحریم و دستیابی به منابع مالی در راستای تقویت خود چه در درون مرز و چه در منطقه است.

پس از گذار از سال‌های نخستین پس از تحریم در قالب توافق، چند سناریوی متفاوت محتمل است.

سناریو اول اینکه توافق منجر به شکاف میان ساختارهای نظام و تغییر رژیم یا تغییر ساختاری در ماهیت رژیم ایران شود.

این سناریو بدان معنی خواهد بود که به فاصله یک دهه دیگر غرب با یک رژیم متخاصم در ایران روبرو نخواهد بود چرا که اگر میانه‌رو‌ها و اعتدالیون قدرت را در دست بگیرند سیاست‌های ایران در رابطه با ساختارهایی نظیر ترور، رابطه با اسرائیل، دخالت در امور کشورهای منطقه و… تغییر خواهد کرد.

این خوانش که توافق، امکان پیروزی و تغییر در بنیادهای رفتاری رژیم ایران را در خود دارد، نظری است که بسیاری بر آن متفق‌اند و بسیاری از جمله  برخی سیاستمداران غربی را با خود همگام کرده است.

در کل همان طور که در دوران جنگ سرد و در طی توافقات میان شوروی و غرب هم شاهد بودیم، در چنین شرایطی دیدگاه دیپلماتیک، اصل توافق را از مفادش مهم‌تر می‌داند چرا که به عنوان راهکار استراتژیک سبب نزدیکی و ایجاد گفتگو می‌شود و خطر بروز جنگ را کاهش می‌دهد.

قبل از تغییر در مواضع آمریکا در مقابل برنامه اتمی‌،  سیاست‌مداران آمریکا فکر نمی‌کردند توافق پیش رو بتواند راهی را برای مذاکرات بیشتر و عادی ساختن روابط بگشاید، هر چند هنوز هم در میان سیاست‌مداران آمریکای بسیاری بر این باورند و معتقدند که این راهکار دیپلماتیک تغییری در رفتار رژیم ایران ایجاد نخواهد کرد. چیزی که به تجربه در مورد کره شمالی و نمونه‌های مشابه پیش‌تر ثابت شده است.

سناریو دوم این است که پس از گذشت چند سال، ایران توان اقتصادی و نظامی‌ خود را بازیافته و ماجراجویی اتمی ‌خود را از سر خواهد گرفت. نخست در موارد پیش پا افتاده‌تر نظیر تعداد سانتریفیوژ و… و سپس به سراغ تولید پلوتونیوم و چاشنی‌های انفجاری و نهایتا تولید سلاح اتمی خواهد رفت. در این شرایط توافق حاصل‌اش دو تغییر خواهد بود: یکی مثبت و دیگری منفی.

بخش مثبت بر پایه تاکید آمریکا در نوع و کیفیت بازرسی‌ها  و اینکه با به کاربری تکنولوژی لازم هر گونه اقدام غیر عادی از طرف ایران به موقع و در آن واحد ثبت و بررسی خواهد شد و امکان اقدام سریع و قدرتمند نظامی‌ را در چنین رخدادی به آمریکا می‌دهد. اگرچه  در رابطه با چگونگی عملکرد با تقلب احتمالی از سوی ایران، مبحثی در توافق نیامده اما دولت‌مردان آمریکایی بارها بر این امر و امکاناتی که بازرسی و نظارت برای عملکرد سریع و بهتر در صورت ماجراجویی از سوی ایران به آمریکا می‌دهد، تاکید کرده‌اند.

اگرچه امکان بازرسی‌های سرزده  از اماکن مشکوک که ایران به آژانس معرفی نکرده در توافق آمده است اما این نکته که ۲۴ روز قبل باید به ایران اطلاع داده شود عملا بخش‌هایی از این راهکار را بی فایده می‌کند.

از سوی دیگر شاید در سال‌های نخست تمام بازرسی‌ها با دقت انجام شده و همه چشم‌ها به ایران دوخته شود اما با گذشت زمان و بروز مشکلات در نقاط دیگر، بازرسی‌ها به نوعی کیفیت ابتدایی را نخواهند داشت.

مسلما ایران در مراکز اتمی‌شناخته شده دست به هیچ ماجراجویی نخواهد زد و ناظران باید چشم و گوش خود را متوجه یافتن و زیر نظر گرفتن تحرکات مشکوک نظامی ‌در دیگر نقاط ایران داشته باشند. تاکید آمریکا بر بازرسی‌های سرزده و از سوی دیگر کم‌رنگ شدن اطلاعات  و نظارت مداوم در بلندمدت این امکان را به ایران می‌دهد که تقلب کند.

از سوی دیگر و با توجه به اتهامات مطرح شده از سوی ایران علیه آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، کار جمع‌آوری اطلاعات و گزارش دقیق بدون استفاده از سیستم‌های اطلاعاتی خارج از آژانس، کار را برای این نهاد به مراتب سخت‌تر خواهد کرد چرا که ایجاد چنین ساختار اطلاعاتی و عملیاتی بدون تکیه بر اطلاعات و داده‌های آژانس‌های اطلاعاتی کشورهای مختلف تقریبا امری محال است.

همچنین این امر که در طول این مدت ایران همواره یک سال با بمب فاصله دارد و این مدت برای اقدام لازم در صورت تخلف زمانی کافیست، ادعای صحیحی نیست چرا که این زمان در نظر گرفته شده، امکان اقدام را زیر سوال می‌برد و امکان غافلگیر شدن را افزایش می‌دهد چرا که در صورت یافتن شبهاتی به علت همین فاکتور زمان، مسئولین اقدام را به تعویق می‌اندازند و به خیال اینکه زمان کافی جهت اقدام در دست است به دنبال شواهد بیشتری می‌گردند. در چنین شرایطی خطر غافلگیری جهان با ایران اتمی ‌بالاست.

بنیامین نتانیاهو و باراک اوباما، ۲۰ مارس ۲۰۱۳۲۰۱۰Reuters©
بنیامین نتانیاهو و باراک اوباما، ۲۰ مارس ۲۰۱۳۲۰۱۰
Reuters©

برای مثال در سال ۱۹۹۵ اسرائیل اطلاعاتی از برنامه نظامی‌اتمی‌ایران در اختیار آمریکا قرار داد، دولت آمریکا نیز تیمی ‌را برای بررسی این موضوع تعیین کرد و کار را با جدیت دنبال نمود. در پایان این تحقیقات مقامات رسمی ‌آمریکا به ما اعلام کردند متاسفانه نتوانستیم دشمن تازه‌ای برای خودمان بسازیم. بدین معنی که آمریکا در آن زمان حاضر نشد ایران را در رده دشمنان خود قرار دهد. با وجود تمام اطلاعاتی که در دست بود. پس از جنگ اول خلیج  فارس ژنرال‌هایی که پیش‌تر در مقام کنونی من بودند دو سال تلاش کردند تا آمریکا را متقاعد کنند که خطر ایران اتمی‌جدی است.

این تصور دور از ذهن نیست که نیروهای اطلاعاتی آمریکا از سوی سیاست‌گذاران جدی گرفته نشوند و این می‌تواند تا ارائه سند از وجود سلاح هسته‌ای پیش رود که آنگاه دیگر دیر است.

سناریو سوم اینکه ایران در طول ۱۵ سال هیچ تخلفی نکند اما در این مدت به پژوهش و آزمایش بپردازد. برای مثال ایران اجازه دارد تا در اندازه مشخصی به طراحی و تولید سانتریفیوژهای جدیدتر دست بزند. در پایان این مدت ایران قادر به تولید سانتریفیوژهایی خواهد شد که تا ۲۰ برابر سریع‌تر خواهند بود و این تا جایی که ضوابط رعایت شود هیچ مغایرتی با توافق وین ندارد.

از آنجا که تحریم ایران در مورد سلاح‌های متعارف تا پنج سال دیگر برچیده خواهد شد، مسلما ایران به مدرن کردن سیستم‌های ضد هوایی  روی خواهد آورد. سلاح‌هایی که از طریق روسیه تامین و بنا به خاصیت دفاعی‌شان مغایرتی با هیچ اصلی از توافق ندارند. در سال هشتم تحریم‌های موشکی ایران برچیده خواهد شد  و مسلما ایران تلاش‌های خود را برای دست یافتن به موشک‌های با برد بلند که قابلیت هدف گرفتن تا اروپا را در مرحله نخست و بعدتر تا آمریکا دارند از سر خواهد گرفت.

شکی نیست که ایران پس از رفع تحریم‌های مالی و متعاقباً تسلیحاتی در ۱۰ تا ۱۵ سال آینده این قابلیت‌ها را خواهد داشت و به راحتی می‌تواند بخش‌های زیادی از جهان را مورد هدف موشکی قرار دهد.

در همین راستا طبیعتا ساختار اقتصادی ایران نیز بهبود خواهد یافت و توان انعطاف و مقاومت طولانی‌تری را در مقابل فشارهای خارجی خواهد داشت و از سوی دیگر در این مدت، زمان کافی برای خرید و انبار قطعات و سیستم‌های حساس خواهد داشت. از سوی دیگر با آغاز معاملات و شراکت و سرمایه‌گذاری ، بازگشت به نظام تحریم‌ها بسیار دشوار خواهد شد.

با تجربه یک دوره تحریم، ایران آمادگی بهتری برای مقابله با رویکردی مشابه را خواهد داشت.

در این مدت و با استفاده از دارایی‌های نفتی فعلی و آتی ایران با ادامه دکترین کنونی و در صورت  عدم تغییر خواهد توانست جایگاه بهتری در منطقه داشته باشد و نفوذش را در کشورهای منطقه تحکیم بخشد، برای مثال تسلط کامل بر یمن به معنی تسلط بر باب المندب و به معنی به مخاطره انداختن منطقه است.

رژیم ایران با کمک آمریکا و متحدان شیعه خود به جنگ با داعش ادامه خواهد داد تا تسلط کامل بر عراق و سوریه را به دست آورد و دولت‌های همسو با سیاست‌های خود را در این کشورها بر کار گمارد.

حزب‌الله از ایران هزاران موشک دریافت خواهد کرد و حماس کمک مالی بیشتری خواهد گرفت. به این ترتیب ساختار این دو گروه با حمایت‌های این ابرقدرت منطقه‌ای بی پرواتر خواهد شد و بنا به گزارش وزارت کشور آمریکا احتمال افزایش تحرکات در شبکه‌های تروریستی ایران در اقصی نقاط جهان افزایش خواهد یافت. اینکه آمریکا به قول خود عمل کند و پس از تثبیت توافق، ایران را در کنترل بیشتری داشته باشد خیالی باطل است. مقامات آمریکایی زمانی که برای جلب حمایت از توافق تلاش می‌کردند بارها بر این مهم تاکید کردند اما این قولی غیر واقعی و دست نیافتنی است.

 

هیچ کس در غرب خواهان به مخاطره انداختن توافق و امکان روابط اقتصادی با ایران نیست. هر چند آمریکا دائما بر کنترل ایران تاکید می‌کند اما رژیم ایران در ۱۵ سال آتی در تمام زمینه‌های داخلی و منطقه ای و از لحاظ اقتصادی و نظامی‌قدرتمندتر خواهد بود و هیچ تقابلی در این زمینه از سوی آمریکا صورت نخواهد پذیرفت.

تنها در آن زمان و پس از گذر از برنامه نظارتی توافق است که ایران اقدام به ساخت بمب خواهد کرد. آن وقت چه مدت طول خواهد کشید تا از این اقدام با خبر شویم؟ از چه ابزاری آمریکا برای مقابله با ایرانی قدرتمندتر استفاده خواهد کرد؟ در چه مدت زمانی ایران به میزان مورد نیاز از اورانیوم غنی شده دست خواهد یافت؟ هیچ کس پاسخی برای این پرسش‌ها ندارد.

در سال ۲۰۳۱  است که موفقیت ایران در توافقی که سال ۲۰۱۵ امضاء کرده است ثمر خواهد داد. اینکه سیاست‌گذاران ایران عاقلانه برای ۱۵ سال دستیابی به سلاح را به تعویق انداخته‌اند تا در کمال قدرت و اطمینان بعد از پایان مدت توافق به سلاح دست یابند امری بسیار منطقی است.

با این حساب ایران پس از تحریم، با اقتصادی پویا، سپر دفاعی به روز، بر خوردار از ده‌ها موشک قاره‌پیما با قابلیت هدف قرار دادن آمریکا و صدها موشک میان‌برد برای اروپا و هزاران موشک برای هر نقطه از خاور میانه و احتمالا دارای چند کلاهک هسته‌ای خواهد بود. حال در چنین شرایطی چه کسی می‌تواند ایران را از تسلط بر منطقه باز دارد؟ چه کسی یارای توقف آرزوی دیرینه شیعیان برای تسلط بر منطقه را دارد؟ چه کسی را یارای توقف نایب امام زمان است که حالا دیگر سلاح هسته‌ای هم دارد؟

کشور‌های همسایه ایران این نگرانی را دارند و خطر را می‌شناسند و در حال آماده شدن هستند. خاور میانه با توافق و بدون توافق به سوی یک مسابقه تسلیحاتی می‌رود، آن هم اتمی. کشورهای عربی در حال افزایش قدرت دفاعی خود هستند.  در این  میان فرانسه، روسیه، آمریکا و انگلستان منافع اقتصادی هنگفتی در این میان دارند و محدودیتی برای آنچه می‌تواند به فروش برسد قائل نیستند.

این آینده پیش روی خاورمیانه است و بی شک  امنیت و ثبات بین‌المللی را به مخاطره خواهد انداخت. کشورهای سنی، عربستان سعودی، مصر و ترکیه به این نتیجه رسیده‌اند که نمی‌توانند در این مسابقه از حکومت شیعی ایران عقب بمانند. آنها نیز به سراغ سلاح اتمی‌خواهند رفت و غرب اخلاقا نمی‌تواند از این امر جلوگیری کند چرا که به حکومت ظالم و جبار ملایان این اجازه را داده است که بمب اتم داشته باشند.

این کشور‌ها در حال حاضر اقدامات اولیه را انجام داده‌اند و در طی این ۱۵ سال آنها نیز به توان اتمی ‌خواهند رسید و یک خاور میانه نوین در پیش روست، آکنده از خشم و نفرت.

هم‌چنین این توافق می‌تواند تاثیری منفی بر قوت گرفتن داعش داشته باشد. جنگ شیعه و سنی جنگی تاریخی است و نقش ایران در سوریه، عراق، یمن، لبنان، فلسطین و پیش‌تر در افغانستان و بالکان و هم‌چنین دخالت‌های ایران در بحرین و دیگر کشورهای عربی از طریق نفوذِ اقلیت شیعه، ایران را به عنوان دشمن مشترک سنی‌ها در چالشی خطیر قرار داده است. از سوی دیگر اقدامات غیر هماهنگ اما در یک راستای آمریکا و ایران در مقابله با داعش نیز اعراب را در این مورد حساس‌تر کرده و امکان حمایت روزافزون از داعش در تقابل با ایران امر بعیدی نیست.

دشمنی داعش با رژیم شیعی ایران  باعث شده تا جذب نیرو از میان سنی‌ها برای این گروه آسان‌تر شود.

در حال حاضر داعش قوی‌ترین گروه متخاصم با رژیم ایران در منطقه است و از هر حکومتی بهتر منافع سنی‌ها را در منطقه نمایندگی می‌کند بنا بر این حمایت مالی و عضویت در این گروه از دید بسیاری از اهل سنت در منطقه برای مقابله با ایران و هم‌پیمان غیر رسمی‌اش آمریکا، پذیرفتنی است. نشانه چنین تحولاتی را می‌توان در امکان احتمال پیوستن گروه‌های دیگر درگیر در سوریه به صف داعش یافت. در چنین شرایطی غرب نیازمند همکاری بیشتر ایران در مبارزه با داعش خواهد شد و این همکاری بیشتر از سوی دیگر به صف‌آرایی محکم‌تر نیرو‌های سنی خواهد انجامید.

در نتیجه:

امکان این ادعا وجود دارد که با توجه به تمام کمبودهایی که در توافق حس می‌شود، باید از این توافق حمایت کرد هرچند نواقص بسیاری دارد. این توافق به احتمال زیاد منجر به حمله نظامی‌ به ایران  در مراحلی از اجرای توافق خواهد شد،  یا اینکه در نهایت پس از پایان مدت توافق و اقدام دوباره ایران برای دست‌یابی به سلاح هسته‌ای غرب مجبور به اقدام نظامی‌ جهت توقف ایران در راه تولید سلاح هسته‌ای خواهد شد که در این صورت رو در رویی با ایرانی به مراتب قوی‌تر بسیار سخت‌تر خواهد بود.

دولت آمریکا ادعا می‌کند «این بهترین توافق قابل دست‌یابی بوده است و به همین جهت برای ادامه این توافق باید تلاش شود». اما  از آنجا که همگی ار آنچه در طول  گفتگوها گذشته بی‌خبریم، تنها راه برای بررسی توافق، نتیجه حاصله است که با آن بیش از یک دهه فاصله داریم. از سوی دیگر این پرسش مطرح است که چرا آمریکا موارد دیگری در این توافق نظیر تروریسم بین‌الملی را نگنجانده است؟ آمریکایی‌ها در پاسخ می‌گویند هدف جلوگیری از در هم تنیدن مسائل متفاوت بوده و سعی شده تا در محدوده برنامه هسته‌ای و ابعاد نظامی ‌و پیامدهای آن محدود بماند.

اما این خود جای پرسش دارد چرا ایران که در پایان مذاکرات دو تحریم غیر مرتبط را مشروط به پذیرش توافق کرده، یکی در رابطه با برنامه موشکی و دیگری سلاح‌های غیر متعارف، آمریکا با هر دو مورد موافقت کرد؟!

بنا بر این ایران توانست موضوعی غیر هسته‌ای را شرط  توافق هسته‌ای قرار دهد و دست پر از وین باز گردد، اما آمریکا سعی نکرد هیچ یک از موارد مورد نظر نظیر سوریه، تروریسم و حقوق بشر را حتی مطرح کند. و جالب اینجاست که مدعی می‌شوند که این بهترین توافق ممکن بوده است.

پرسش اینجاست که آیا جایگزینی هم بود؟

بله، افزایش تحریم‌ها، مذاکره از موضع قدرت و آغاز تحرکات آمادگی نظامی ‌برای اثبات راسخ بودن در تصمیم به حل معضل اتمی. این ترکیب می‌توانست به توافق بهتری ختم شود.

رژیم ایران برای حیات خود محتاج به توافق بود. امکان توافق بهتر وجود داشت. اما چرا شش قدرت جهانی به یک توافق بد تن در دادند؟ این پرسشی تاریخی است. در این میان ما مانده‌ایم و نتایج اسف‌بار این توافق که برای اسرائیل (و به نظر من برای تمام دنیا) بسیار خطرناک است.

*نویسنده: ژنرال یاکوف آمیدرور
*منبع: مرکز مطالعات استراتژیک بگین- سادات واقع در اسرائیل
*ترجمه و تحقیق: محسن بهزاد کریمی
*بیوگرافی مطالعاتی نویسنده: ژنرال ارشد (نیروی ذخیره اسرائیل) یاکوف آمیدرود عضو ارشد هیئت علمی ‌گرگ و آن روشاندلر  در مرکز مطالعات استراتژیک بگین- سادات، مشاور پیشین امنیت ملی دولت اسرائیل و هم‌چنین مشاور نخست وزیر این کشور بوده است. او عضو هیئت علمی‌مرکز جینسا گموندر مرکز دفاع و استراتژی است. او بیش از ۳۶ سال در پست‌های ارشد ارتش اسرائیل و وزارت دفاع این کشور خدمت کرده و فرمانده دانشکده افسری و ریاست نیروی زمینی در وزارت دفاع، و مدیر تجزیه و تحلیل اطلاعات در ارتش و رئیس اطلاعات ارتش در شمال اسرائیل بوده است.

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=21786