«مگر از روی نعش من رد بشی» عنوان فیلم کوتاهی است به فارسی ساخته میتل کوهن ناوارو کارگردان اسرائیلی ساکن لسآنجلس که در جشنوارده فیلم یهودیان لندن که از تاریخ ۵ نوامبر تا ۱۹ برگزار میشود به نمایش در میآید.
داستان فیلم پیرامون کشمکشهای بین والدین و دختر جوان آنها به نام «اصفهان» است که تصمیم به ازدواج با یک مرد جوان ایرانی غیریهودی گرفته. همین به زنجیرهای نفسگیر از برخوردهای درون خانواده دامن میزند.
میتل کوهن سناریست، کارگردان، تدوینگر و تهیه کننده فیلماست که موفق شده به جشنواره معتبر یهودیان لندن آنهم در قسمت مسابقه آن راه یابد. فیلمهای شرکتکننده و به ویژه برنده در این جشنواره، شانس زیادی جهت شرکت در جشنوارههای و جایزههای سینمایی معتبر دیگر در گوشه و کنار دنیا از جمله برای جایزه معروف «بفتا» در لندن پیدا میکنند.
بخشها و ژانرهای سینمایی مختلفی در جشنواره یهودیان لندن وجود دارد از جمله بخش فیلمهای کوتاه و بلند، کمدی، مستند، انیمیشن و بخشی که عنوان مسائل خانوادگی را دارد که فیلم «مگر از روی نعش من رد بشی» در این گروه شرکت میکند.
درهای این جشنواره به روی تمام فیلمهایی که توسط یهودیان جهان با موضوعهای مختلف و نه لزوماً مربوط به جامعه یهودی و یا فیلمهایی که توسط غیریهودیان راجع به مضامین یهودی ساخته شده باز است. جشنواره برخلاف بخشهای محافظهکار جامعه یهودی، نگرش باز و مداراگر نسبت به مسائل امروزین انسانی دارد مثلاً نسبت به دگرباشان جنسی که در غرب با مخفف LGBT شناخته میشود برخوردی بسیار مداراگرایانه دارد و فیلمهای مربوط به این گروه از مردم نیز در این جشنواره به نمایش در میآیند. میتل کوهن خودش از اینکه فیلم فارسی وی در این جشنواره اجازه شرکت پیدا کرده شگفت زده شده و احساس خوبی دارد. ناگفته نماند که در تاریخ جشنواده یهودیان لندن برای نخستین بار است که یک فیلم به فارسی به نمایش در میآید و در بخش مسابقه هم شرکت میکند.
میتل کوهن ناوارو نوه یک خانواده یهودی یمنی- مراکشی است که در اوایل دهه پنجاه میلادی به اسرائیل مهاجرت کرد. او در آن کشور بزرگ شده و تحصیل کرده است. در دورهای از زندگی خود نیز در آفریقا به عنوان خبرنگار فعالیت داشته و اکنون سه سال است که در لسآنجلس آمریکا اقامت دارد و به فیلمسازی میپردازد.
میتل کوهن به دلیل همین پیشینهی شغلی در فیلمهای داستانی خود نیز نگاهی مستندگونه و از دور به واقعیت دارد. دغدغههای ذهنی میتل کوهن جوامع قومی و دینی در کشورهای میزبان و تلاش آنها برای حفظ هویتشان است.
او بعد از ساحتن چندین مستند در مورد مسائل هویتی در جوامع توسعهیافته در میان مهاجران و جهت شکافتن موضوع برخورد بین سنت و جهان مدرن معاصر به سراغ ساختن فیلمهای داستانی رفت. میتل کوهن میگوید که فیلم او تلاش برای فهم بیشتر و عمیقتر خود و جهان است.
بازیگران قدیمی و بنام مانند مری آپیک و بهرام وطنپرست نقش والدین شخصیت «اصفهان» را بازی میکنند که نیکا پهلوان بازیگر جوان ساکن آمریکا ایفاگر نقش اوست. فیلم با یک گروه هنرپیشگان و کادر فنی کاملاً حرفهای در لسآنجلس فیلمبرداری و تدوین و آماده نمایش شده است.
کیهان لندن با کارگردان این فیلم گفتگویی داشته است.
-خانم میتل کوهن، ایده این فیلم از کجا و چگونه شکل گرفت؟ چرا داستان فیلم را در بستر جامعه ایرانی یهودی قرار دادید؟
-ابتدا بگویم صمیمیترین دوست من در آمریکا یک ایرانی است که از طریق او دریافتم که یک جامعه بزرگ یهودی ایرانی در لسآنجلس زندگی میکند. با شروع تماس خودم با ایرانیان و ایرانیان یهودی، روز به روز علاقه من نسبت به جامعه ایرانیان لسآنجلس، چه داخل و چه خارج از جامعه یهودی ایرانی، بیشتر شد و به زودی متوجه شدم که به دلیل پیشزمینهی فرهنگی خودم اساساً شباهتهای فرهنگی زیادی بین ما وجود دارد. بنابراین من در میان ایرانیها، به قول معروف، خودم را در خانه یافتم. اصولاً هم آدم بسیار کنجکاوی هستم و برای کسب شناخت بیشتر از این جامعه، تعداد قابل توجهی مصاحبههای مفصل و تحقیق انجام دادم تا دریابم که «تابوها» در میان ایرانیان یهودی چیست. در جریان این تحقیقات از جمله به این واقعیت دست پیدا کردم که ایرانیان یهودی بیشتر در درون جامعه ایرانی یهودی ازدواج میکنند. والدین روی این امر اصرار دارند و نظر مساعدی نسبت به ازدواج در بیرون از جامعه یهودیان ایرانی، یعنی حتی با یهودیان کشورهای دیگر، ندارند چه برسد به باورمندان به ادیان دیگر. این یکی از تابوهاست.
دیگر آنکه متوجه شدم که یهودی ایران هرقدر هم تحصیلات بالا و روابط کاری و حرفهای گستردهای با بیرون از جامعه خود داشته باشند، در روابط اجتماعی اما معمولاً خود را محدود به جامعه فرهنگی و دینی خودشان میکنند. البته این جالب است که نسل جوان یهودی ایرانی تأکید بر حفظ سنت و هویت فرهنگی خود دارد و در این راه تلاش ارزندهای از خود نشان میدهد. برای من بسیار زیباست که نسل جوان یهودی ایرانی به فرزندان خود در آمریکا فارسی نیز یاد میدهد و بر این امر اصرار دارد. کلاً میتوانم بگویم که هم در اسرائیل و هم در آمریکا متوجه شدم که یهودیان ایرانی علاقه زیادی به ایران و فرهنگ آن و زبان فارسی دارند.
-در مورد یهودیان کشورهای دیگر چطور؟
-میتوانم بگویم که چنین نگاه بسته و غیرمنعطفی در میان یهودیان کشورهای دیگر حتی در کشورهای دیگر خاورمیانه کمتر دیده میشود. به عبارت دیگر این تابو در میان آنان اینقدر قوی نیست که در میان یهودیهای ایران هست.
-با این زمینه، داستان فیلم چگونه شکل گرفت؟
-در جریان تحقیق در مورد تابوها برای ساخت فیلم متوجه شدم که بیشترین حساست در بین یهودیهای ایرانی نسبت به ازدواج با فرزندان خانوادههای مسلمان و کمترین آن نسبت به فرزندان خانوادههای مسیحی است. این در حالیست که چنانگه گفتم یهودیهای ایرانی به کشور ایران عشق عمیقی دارند و دلشان برای آن مملکت تنگ میشود. شماری از آنها به دلیل حاکمیت بنیادگرایی اسلامی و احساس عدم امنیت آنجا را ترک کردهاند. البته بگویم که به مسائل سیاسی بطور آشکار و صریح در این فیلم پرداخته نمیشود و این موضوعات تنها از لایههای زیرین داستان فیلم است. کاراکترهای فیلم من بیشتر به دلایل شخصی- تا مشکلات سیاسی- ایران را ترک کردهاند. با این مشاهدات رفتم به سراغ نوشتن خود سناریو که البته به انگلیسی نوشتم و بعد به فارسی ترجمه شد.
-پیام فیلم شما را چگونه میتوان توضیح داد؟ آیا شما در این فیلم میگویید که عشق انسانی فراتر از مرزها و جداییهای دینی و فرهنگی است؟
-تماشاگران فیلم خواهند دید که بعد از اینکه «اصفهان» دوست پسر مسلمان خود را به پدر و مادرش معرفی میکند، این شخصیت از داستان خارج شده و تنها برانگیزندهی بحثها و برخوردهای بعدی بین والدین و «اصفهان» و بین او و خواهر و برادرش میشود. داستان فیلم پیرامون این اختلاف نسل و اختلاف نگاههای خواهرها و برادر شکل میگیرد.
و اما کمیدر مورد نگاه خودم و پیامیکه سعی کردهام منتقل کنم بگویم. من میخواستم فیلمی بسازم که داستان آن بسیار نزدیک به قلبم باشد. در میان ما، یهودیان خاورمیانه، مانند یهودیان ایران، خانواده بسیار با ارزش است. من زمانی که بسیار جوان بودم مشکلی مشابه با والدین خودم که «اصفهان» با والدینش دارد، داشتم و در برابر آنها طعیان کردم. در آن زمان متوجه نبودم که والدین من در شرایطی کاملاً متفاوت از شرایط من، بزرگ شده و پرورش یافتهاند. اکنون که بالغتر شدهام برایم هیچ چیز سیاه و سفید نیست. به همین جهت من در جریان فیلم در مورد شخصیتها قضاوت و یا آنها را متهم و محکوم نمیکنم. هدف من ابتدا درک تابوها و ریشههای آنهاست. بنابراین، میخواهم همه شخصیتهای فیلم و نقطه نظرهای آنان را یعنی والدین، خواهر و برادر و خود «اصفهان» را درک کنم. بسیار ساده است که در چنین بستری والدین را شرّ مطلق تصور کنیم و نسل جوان را فرشته مطلق. من میخواهم والدین را حس کنم و بفهمم که چرا اینگونه رفتار میکنند. داستان به این سادگی نیست که آنها صرفاً مخالف آنند که دخترشان با یک مسلمان ازدواج کند. میخواهم بدانم که برخورد بین «اصفهان» و فرزندان خانواده و رفتار آنان، بدون آنکه با آن موافق و یا مخالف باشم، چه دلیلی دارد و از کجا سرچشمه میگیرد.
درواقع میخواهم فیلم من طوری باشد که تماشاگر ابتدا بنشیند و وضعیت را از دور نگاه کند و در فیلم مکاشفه کند تا دریابد که والدین چرا اینگونه رفتار میکنند و چرا با تصمیم دخترشان مخالف هستند. تنها آنموقع است که میتوانند با یکی از طرفین همدلی داشته باشند.
– به نظر میرسد فیلم شما پایان باز دارد. به عبارت دیگر، شما به تماشاگران اطلاعاتی میدهید تا آنها قادر شوند خودشان نظرشان و ادامه داستان را پیدا کنند.
-البته ناگفته نماند که به هر حال جهت من به سوی دختر جوان یعنی «اصفهان» است زیرا خودم لیبرال هستم. ولی گفتم سعی دارم که والدین را نیز بفهمم. بگذارید اینگونه بگویم که هدف نهایی من آن است که بعد از تماشای فیلم والدین و فرزندان بنشینند و در جهت فهم متقابل بحث و تلاش کنند. موارد زیادی هست که متاسفانه والدین میخواهند که نگرش و ارزشهای قدیمی خود را به فرزندنشان تحمیل کنند.
-بعد از این فیلم چه پروژهای دارید؟
-در نظر دارم بر اساس این داستان سریالی تهیه کنم شامل شخصیتهای ایرانی، ارمنی و یونانی در آمریکا. هرچند بخش اعظم فیلم به فارسی خواهد بود ولی موضوع آن بُعد بینالمللی دارد.
ما فیلم «مگر از روی نعش من رد بشی» را به بسیاری از شهروندان ملیتهای مختلف حتی هندی، چینی و ایتالیایی نشان دادهایم و آنها با موضوع فیلم همذاتپنداری کرده و داستان را میفهمند.
درود بر یهودیان ایرانی که پایبندی به زبان و فرهنگ ایران زمین دراند.من شخصاً نتوانستم پاسدار زبان برای دو فرزندم باشم ،آنان بازبان انگلیسی باهم صحبت می کنند و من و مادرشان هم با اجبار با آنان همکلام می شویم.