مناقشه بر سر انتخابات آمریکا ادامه دارد. صرف نظر از اینکه نتیجه چه باشد و چه کسی برای چهار سال آینده ساکن کاخ سفید شود، موضوع طرح تقلب و سوء استفاده از رأی به شکلی که ممکن است نتیجهی انتخابات را تغییر دهد، برای جوامعِ باز بسیار مهم است و دموکراسیها و مدافعان آنها در کشورهای مختلف میبایست بسی فراتر از منافع گروهی و حزبی و تمایلات شخصی درباره آن تأمل کنند زیرا به ویژه در عصر دستکاریهای الکترونیک، تبدیل تقلب و یا ادعای تقلب، به یک رویه، برای همه دموکراسیها خطرناک است.
روشن است که در جوامع باز و کشورهای دمکراتیک، احزاب فقط کسری از جمعیت بزرگسال را متشکل میکنند. بیشتر شهروندان عضو هیچ حزبی نیستند اما به عنوان رأیدهنده در سرنوشت کشور و جابجایی قدرت بین احزاب نقشِ تعیینکننده بازی میکنند.
برای نمونه آلمان حدود ۸۳ میلیون جمعیت و ۶۱میلیون و اندی واجد شرایط رأی دادن دارد. حال آنکه دو حزب بزرگ «دمکرات مسیحی» و «سوسیال دمکرات» رویهم تقریبا ۸۲۵ هزار عضو دارند! مجموع اعضای هفت حزبی که ممکن است به پارلمان سراسری و یا محلی راه پیدا کنند حدود یک میلیون و ۲۲۱هزار نفر است! یعنی اکثریت رأیدهندگان اساسا عضو هیچ حزبی نیستند.
در آمریکا با حدود ۳۳۰ میلیون جمعیت، بر اساس مشارکت ۶۶.۶ درصدی انتخابات امسال یعنی حدود ۲۴۰ میلیون واجد شرایط رأی دادنِ ثبتشده در این کشور وجود دارد. دو حزب «جمهوریخواه» و «دمکرات» با هم حدود ۷۹ میلیون عضو دارند و بقیه احزاب تقریبا به حساب نمیآیند. یعنی دو سوم شهروندان یا عضو هیچ حزبی نیستند و یا عضو احزاب بینقشاند.
به این ترتیب، با وجود تمامی ساز و کارهای لازمِ دموکراسی در جوامع باز، حتی در این جوامع نیز «رأی» صرف نظر از اینکه به سود چه حزب و کدام فرد به صندوق ریخته شود، بازتاب خواست «اکثریت رأیدهنده» است و نه الزاما «اکثریت شهروندان»! بعلاوه، «اکثریت رأیدهنده» نیز به «رأیدهندگان برنده» و «رأیدهندگان بازنده» تقسیم میشود!
حالا اگر در یک دموکراسی، ادعای تقلب، آنهم تقلب سازمانیافته، مطرح شود، از دو حال خارج نیست: یا درست است یا نادرست! راه برتر برای اینکه به همین دموکراسی مبتنی بر آرای اکثریتِ رأیدهنده خدشه وارد نشود، بررسی حقوقی و بیطرفانهی این ادعاست.
اگر نتیجهی بررسیها، ادعای تقلب سازمانیافته را رد کند، از آرای رأیدهندگان صیانت شده و به تقویت دموکراسی میانجامد.
اگر نتیجهی بررسیها، ادعای تقلب سازمانیافته را تأیید کند، باز هم از آرای رأیدهندگان صیانت شده و به تقویت دموکراسی میانجامد!
کدام مدافع دموکراسی میتواند مخالف هر کدام از این دو نتیجه باشد؟!
جوامع مبتنی بر دموکراسی و مشارکت شهروندی، راه خود را از میان مشکلات و بحرانها باز میکنند. آنچه در انتخابات ۲۰۲۰ ایالات متحده میگذرد، فرصتی بیهمتا برای ورزش فکریست.
الاهه بقراط
به تحریم نفتی اوپک ۱۹۷۳ تماشا کنید
اولا که تحریم نفتی ۱۹۷۳ ایران دخالت چندانی نداشت کاره ای نبود بلکه نتیجه جنگ ۱۹۷۳ اعراب با اسرائیل و نتیجه حمایت غرب از اسرائیل بود باعث شد که اعراب در حمایت از فلسطین تحریم نفتی اعمال کردن نه محمدرضا شاه شما اول برو بخون بعد نظر بده
دوما شاه بهترین روابط با غرب داشت اینو ساختار ارتش و سلاحهای ایران قراردادهای نظامی و حضور مستشاران امریکا در ایران نشان میده نمیدانم چیو میخواهید ثابت کنید از اینکه به دروغ بگید نه شاه ضد امریکایی بود
اگر واقعا غرب و امریکا با یه سوت زدن میتونن چند میلیون مردم بریرن توخیابان تا علیه حاکمانی که غربیها دوست ندارن انقلاب کنن چرا این سیاست ضد چین یا ایران یا کره شمالی یا روسیه استفاده نمیکنن یعنی از نظر تو اگه فردا مردم ایران بریرن خیابان خواهان حقوقشون باشن این کار امریکا بوده؟؟
واقعا گفتارت مملو از تناقضات لاینحل هست
امریکا تا اخرین لحظه از شاه حمایت کرد این ضعف شاه بود که با ترک کشور باعث فروپاشی حاکمیتش شد نه توطئه امریکا این در خاطرات بسیاری از رجال پهلوی هست بسیاری از سران ارتش مخالف خروج شاه از کشور بودن از جمله سپهبد مقدم رئیس وقت ساواک تیمسار ربیعی و بدره ای و خیلی دیگر
درجهانی زندگی میکنیم که سیل آوارگان بیخانمان جنگ فرقه های اسلامی وپناهجویان گرسنهٔ فراری از قلمرو گروه های مافیائی و رژیمهای دزدسالار , درسراسرجهان براه افتاده و مرزهای خوب وبد بهم ریخته است. « فانوس »هائی که پیشتر راه زندگانی را در گوشه های این جهان وسیع روشن میکرد نورشان درجهانی بهم آمیخته و پوشیده از«کرم های شب تاب»، بی اثر شده است.
ابرهای ,( Cloods) , امروزی هم که اینک درفضای مجازی سراسر جهان را میپوشاند و باردار باران ها ؛ « آگاهی »هائی، هستند که میتواند پیام آور نوزائی وشکوفائی جهانی باشد نتایج ضد ونقیضی, نسبت به مکان , بار میاورد.
بگفتهٔ سعدی شیراز :
باران که درلطافت طبعش خلاف نیست
درباغ لاله روید و در شوره زار خس
فتنهٔ خمینی و«انقلاب اسلامی» ، ایران سبزوخرم ما را به شوره زاری تبدیل نموده است که در آن خس وخاشاک جای گلزارهایش نشسته وپناهجویانش دراکناف جهان قربانیان امواج دریا ها شده است.
به .. پسرک تنها ..
بابا جان اینجوری که معلومه سن و عمرت قد نیمده بدونی که ٬,,
اولا – این شاه ایران بود که در رهبری و مدیریت اوپک .. اروپا و امریکا را با بستن شیرهای نفت صادراتی جهان زیر تحریم نفتی برد و ماشینها در امریکا و اروپا مجبور بودند در صف بنزین باشند . و یا با دوچرخه و پای پیاده به سر کار بروند .
دوم انکه دولت شاهنشاهی ایران ٬ نه از دیوار سفارت بالا رفت و نه گروگان گیری کرد .. نه از گروه های تروریستی حمایت کرد .. و نه اشوب و جنک افروزی ..
به کدامین دلیل غرب میتوانست دولت ملی و قانونی شاهنشاهی ایران را تحریم کند ..
بروید در یوتیوپ .. فیلمهای تحریم نفتی اوپک ۱۹۷۳ را مشاهده کنید .. شاید کمی از تنهایی به در ایید .
به جناب ناشناسی که خود را گیج معرفی میکنند :
دوست عریز ٬ امیدواریم اگر حقیقتا به دنبال واقعیتها میباشید ٬ یعنی اموری که واقع شده و اتفاق افتاده به چند توصیه گوش کنید وعمل کنید ٬ شاید چشمان هوشیاری شما باز شود . نه انکه افترا ۴۱ ساله اخوندی را ٬٬٬ با جمله کوتاه ٬٬ پس شاه خیانتکار بود ٬٬ در پایان نظرتان ٬٬ به ذهن خواننده مثل اخوندها تلقین کنید .
۱- امروزه با مراجعه به یوتیوپ و جستجو در مورد ٬ مصاحبه های بیشمار محمد رضا پهلوی شاه ایران ٬٬ با خبرنگاران جهانی به زبان انگلیسی و فرانسه در دهه ۱۹۷۰ میلادی ٬٬ چرایی درگیری شاه ٬ با چشم ابی ها را خواهید دید و فهمید ..
۲ – از دلایلی که میتوان برشمرد : چگونگی سیاست گذاری قیمت بر روی نفت توسط ایجاد سازمان نفتی اوپک با رهبری شاه ٬٬٬ و تحریم نفتی غرب برای بتصویب رساندن قیمت بیشتر نفت جهت پیشرفت ایران و رشد اقتصادی و رفاه ایرانی وهم چنین حمایت استرا تژیک از مصردرمقابل زورگویی اسراییل بود ٬٬ و ایستادن شاه در مقابل مافیای کارتلهای ۷ خواهران نفتی جهان غرب ٬٬ به رهبری انگلیس و حمایت امریکا از انگلیس ٬٬ برای ارزان خریدن نفت یا مفت بری انها بنام کنسرسیوم می باشد ..
حتی شاه در تلویزیون ایران با صدای بلند فریاد میزد که ٬٬ ما ٬٬ یعنی ایرانیان ٬٬ دیگر به هیچ وجه قرارداد مفت بری را با کنسرسیوم به هیچ وجه تمدید نخواهیم کرد ..
همچنین شما با جستجو در گوگل ٬٬ در صفحات سیاست نفتی جهان در دهه ۱۹۷۰ و یا چگونگی برپایی اوپک و مدیران تاثیر گذاز ٬ ان و یا ٬ بایکوت و تحریم نفتی غرب توسط اوپک و به زانو در اوردن غرب در مقابل خواسته ها و بالا بردن قیمت نفت با مدیریت ایران در ۱۹۷۳ میلادی ..
و یا خرید سهام صنایع صنعتی بزرگ المان و سرمایه گذاری درصنعت
هسته ای با فرانسه و صنایع نظامی انگلیس تا صنایع ورشکته را از رکود نجات بدهد و یا ٬٬ با دادن وام های میلیارد دلاری به فرانسه و انگلیس و و و بسیار مدارک دیگر که نشان میدهد اگر شاه تا یک دهه دیگر بر حکومت میماند .. چه بسا با مدیریت و درایت و تجربه شاه ٬٬ ایران میتوانست با در اختیار گرفتن بازار خاورمیانه امروزه حتی پیشتر از کره جنوبی باشد ..
یکی دیگر از دلایلی که شاه بشدت با امریکا و اروپا مخالفت میکرد ٬٬ ایستادگی و رد درخواست جنگ افروزی در مقابل فشار مافیای کارخانه های تسلیحاتی امریکا و اروپا بود که به ایران با نیات شیطانی برای جنگ افروزی مقادیر زیادی تسلیحات فروخته بودند تا با فرمان انها در منطقه جهت منافع و سود کارخانجات تسلیحاتی جنگ بپا کند ولی شاه اصولا با بردار کشی مخالفت شدیدی داشت و سلاحهای جنگی را فقط برای دفاع ایران خریده بود و ارتشش هم در عمل برادر کشی نکرد و پس از او در دفاع از ایران بابیرون کردن ارتش متجاوز عراق و باز پس گیری خرمشهر و مناطق اشغالی ثابت کرد برادر کش و جنگ افروز نبود ..
مثل سپاه جنایتکار پاسداران جیمی کارتری برادر کش و جنگ افروز ..
برای اثبات این گفته ها فقط کافیست از گیجی بیدار و هوشیار شوید ٬٬ و کارنامه اعمال ارزان فروشی و جنگ افروزی ٬٬ رژیم جمهوری اسلامی خمینیسم جیمی کارتری بسته بندی شده در نوفل لوشاتو ٬٬٬ را پس از برکناری حکومت ملی مشروطه شاهنشاهی پهلوی ایرانساز ٬٬ در این مدت ۴۱ سال غارت ایران با پشتیبانی غرب سال به سال در صفحات تاریخ جستجو و نظاره کنیم ..
رضا شاه روحت شاد . رضا شاه روحت شاد . رضا شاه روحت شاد .
جواب به جرالد فورد به شاه
اولا این داستانی که سر هم کردی از چه منبعی نقل میکنی
دوما اگه چشم آبی ها میخواستن پدر شاه دربیارن چرا هیچ تحریمی علیه حکومت پادشاهی اعمال نشد
یعنی میخوای بگی با اینهمه تحریم که روی حکومت فعلی هست از تحریم نفت تا …… اینا همش فیلمه پشت پرده چیز دیگری جریان داره
چرا برخی دست از توهم توطئه برنمیدارن
به جرالد فورد به شاه گفت
مطالب جالبی را نوشتی که تا بحال شاید کسی نشنیده، اما منابع خود را نگفتی. در ضمن چشمآبیها و موبورها اگه انقدر قدرت دارن که می تونند یک نظام چند هزار ساله رو عوض کنن، پس ما بدبختها و اپوزیسیون وحتی کیهان لندن ول معطلیم. اگه میشه در مورد مردم هم بنویس.آیا مردم گوسفند اند یا در سرنوشت خودشون نقش دارن؟
بنظر شما بهتر نبود شاه به حرف هویدا گوش میداد تا موبورها مملکت رو با اسلام گه مالی نکنن؟ با استدلال شما، شاه برای انتقام سرنگونی پدرش با موبورها درافتاد که نتیجه اش شد ایران آغشته به گه اسلامی،پس شاه خیانتکار بوده.
خانم بقراط تحلیل عالی ارائه کرده اید. ممنون!
در عصر اطلاعات و اینترنت وپسا حقیقت Post Truth , جهان غرب دچار آفت پست مدرنیسم ، نسبیت گرایی فرهنگی،نسبیت گرایی اخلاقی و مارکسیسم فرهنگی شده است.
در این دوران، معیاری برای سنجش حقیقت وجود ندارد. ارجاع به احساسات بی بنیان و هیجانی جایگزین واقیتهای عینی و استدلال منطقی و تفکر نقادانه شده است.
فیکنیوز با سرعت سرسام آور از طریق شبکه های اجتماعی و رسانه های اینترنتی پخش می شود و با مقبولیت عامه، در صحنه سیاسی تاثیر می گذارد.
همه فرهنگهای برابر و قابل احترام تلقی می شوند. خمینی و سید قطب و علی شریعتی همتراز ولتر وروسو و توماس پین و جان لاک و فرهنگ عصر برنز صحاری خاورمیانه همسنگ لیبرالیسم و سکولاریسم و اومانیسم تلقی می گردند. ( Cultural relativism)
سنگسار وختنه دختران و سکس با نوزاد و قطع دست دزدان چون بخشی از سنت گوشه ایی از جهان است و مردمانی هستند که از قوانین شریعت پیروی می کنند، غیر قابل نقد و اعتراض و بلکه باید مورد احترام یا حداقل سکوت قرار گیرند، آنچه برای غربی مطلوب و یا نامطلوب است لزوما برای شرقی مطلوب و یا نامطلوب نیست زیرا رفتار اخلاقی انسانها متفاوت است ( نسبیت گرایی اخلاقی Moral relativism) .
غرب تمامیت خواه و متجاوز است و باید انتقام پس دهد و دستاوردهای معرفتی و اخلاقی و فلسفی آن صرفا برای انقیاد بشر غیر غربی است( مارکسیسم فرهنگی )
حقیقت عینی و ابطال پذیر وجود ندارد، بلکه در هاله ایی از ابهام پوشیده شده که قابل دستیابی نیست و و صرفا می شود با احساسات و نه عقل بخشی از آن را درک کرد ( پسا حقیقت).
در چنین اوضاعی، دستاوردهای عصر روشنگری همچون حقوق بشر و آزادی و فردگرایی و انسان محوری به محاق رفته و انسانها اسیر فرهنگهای واپسگرا و جمع گرا و تمامیت خواه می شوند.
در غرب شاید، دیگر دموکراسی آن کارکرد گذشته را نداشته باشد.
اما در جهان غیر غربی و بویژه جهان اسلام، نیروهای ارتجاعی و سرکوبگر در حال فربه شدن هستند، در یک کشور اسلامی اگر انتخابات کاملا آزاد بر پا شود، چه بسا اسلامیستها از طریق دموکراتیک به سر کار آیند، مانند تجربه مصر در بهار عربی و الجزایر در دهه نود میلادی که البته با هوشیاری نظامیان این دوکشور، اسلامگرایان بشدت سرکوب شدند!!!!
جهان امروز، همچون دیستوپیا Dystopia موضوع داستان جهان زیبای نو. Brave New World اثر آلدوس هاکسلی است، در دیستوپیای کتاب ۱۹۸۴ اثر جورج اورول کتاب و کتاب خواندن ممنوع است. اما در این جهان زیبای نو، کتاب ممنوع نیست، بلکه اصولا کسی کتاب نمی خواند !!!!
خلاصه اینکه، جهان و بویژه تمدن غرب دچار بحران اخلاقی و معرفتی شده است و در این وانفسا، اسلامگرایان و نیروی ارتجاعی بیشترین بهره را می برند.
نیکسون رئیس جمهور آمریکا به ایران آمده بود تا در آرامگاه رضا شاه گل بگذارد…!!!
تروریستها، دو آمریکائی را ترور کردند و چند جا بمب گذاشتند…!!!
نیکسون گل را گذاشت و از ایران رفت…!!!
جرالد فورد به شاه گفت: “کمک کن من رئیس جمهور دوباره آمریکا بشوم وگرنه تو رفتنی هستی” شاه خندید و گفت : “من..؟؟ میخوای با پول نفت کاخ سفید رو یکجا بخرم تا تو توش بمونی؟”
۲۰ مارس ۱۹۷۵ شاه در راه خود به مکزیک برای افزایش دادن دوباره قیمت نفت، در فرودگاه پاریس به “ژاک شامان دلماس” نخست وزیر فرانسه و “ژاک شیراک” شهردار پاریس گفت:
“از قول من به ژیسکاردستن، رئیس جمهور فرانسه، بگوئید دوران موبورها و چشم آبیها تمام شده، دوره استثمار ایران هم خاتمه یافته است.
شاه ۱۸ درصد قیمت نفت را افزایش داد و در عوض دشمنانش در یک ضیافت شام لباس تنش را به “پلوتونیوم” آغشته کردند و با تب خفیفی به ایران بازگشت…!!!
همان تب خفیفی که پایانش در بیمارستانی در مصر بود…!!! تب شاه قطع نشد…!!!
پزشکانی به بالینش آمدند و بعدها فاش شد این تب مربوط به تب مالاریا که در کودکی گرفته نیست، شاه را بگفتهای سرطانی کرده بودند…
تا تقاص افزایش قیمت نفت و در افتادن با موبورها را بدهد، اما این پایان کار نبود…!!!
کسی باخبر نشد، هویدا با گزارشی که از طرف “اداره تحلیل و بررسی”های سازمان امنیت ایران تهیه شده بود، به دیدار شاه رفت وگفت: “قربان، با موبورها و چشم آبیها چکار دارید…؟؟؟
با دم شیر بازی نکنید، “شاه پاسخ داده بود:
“آنها پدرم را از خاک ایران بیرون کردند، تا پدرشان را در نیاورم از پا نمینشینم. …
میترسی کنار برو، من نخست وزیر ترسو نمیخواهم”…!
هویدا برکنار شد و آموزگار کارآزموده نخست وزیر شد.
شاه تا به خودش بیاید، “صدای پای انقلاب” را برایش به صدا در آورده بودند تا بداند در افتادن با موبورها چه قیمتی دارد.
شاه ملت فریب خورده و بازیچه موبورها را قتل عام نکرد، آنها را به خدا سپرد و با چشمانی گریان از ایران رفت.
بعد ملت را مجبور کردند از دیوار سفارتشان بالا بروند تا میلیاردها دلار پس انداز ایران و سهام کارخانه هایشان را که شاه برایمان خریده بود همراه با سپرده های میلیارد دلاری ایران را…
یک شبه بالا بکشند…!!!
بعد جنگ راه انداختند، با یک میلیون کشته و هشت سال کشتار و دربدری میلیون ها ایرانی…
تا از “راه کربلا به قدس مان برسانند”…..
بعد از جنگ، تحریم شدیم و بعد از تحریم حواله. ۵+۱
تا آخرین قطرات خون پیکر بی جان مملکتی را که میرفت تا به “دروازه های تمدن بزرگ” برسد را بمکند.
آری این است داستان پر از اشک و آه و فغان این دیار که باید خون گریست.
سیاست دو حزبی در آمریکا دیگر سیاست نیست، قبیلهٔگرایی است. آمریکا بشدت به حزب سومی نیاز دارد.
نرخ مشارکت در انتخابات در دموکراسیهای غربی رو به افول است. در دموکراسی اگر رأی شما جو آراء حزب برنده نباشد، حرام شده.
بهترین گزینه انتخابات با نمایندگی متناسب (Proportional Representation) است: ۳۰ درصد از آرأ، ۳۰ درصد از کرسیهای مجلس، ۳۰ درصد از قدرت.
فقط با نمایندگی متناسب است که دیکتاتوری دو حزبی و دیکتاتوری اکثریت مداوا میشود.
همچنین، در فردای آزادی ایران، برای تعیین نوع حکومت میبایستی دو رفراندوم برگزار کنیم. یکی در فردای آزادی، و دومی هشت سال بعد، وقتی که شور و هیجان فروکش کرده و نوع حکومت هشت سال در عمل امتحان شده.