در شرایطی که نزدیک به یکسال است شیوع ویروس کُرونا بسیاری از فعالیتهای اجتماعی به ویژه در عرصهی فرهنگ و هنر را متوقف کرده، چگونه میتوان از امکانات فضای مجازی برای رشتههایی بهره برد که حضور فیزیکی انسان در آنها نقش تعیینکننده بازی میکند؟
چندی پیش «بنیاد فرهنگی ژاله اصفهانی» یکسری کلاسهای آموزش بازیگری در تئاتر و سینما به صورت مجازی با سرپرستی دکتر ایرج امامی کارگردان و بازیگر تئاتر و سینما برگزار کرد که مورد استقبال علاقمندان قرار گرفت. در مورد این کلاسها و اینکه چطور میتوان هنر بازیگری را که به حضور بازیگر نیاز دارد بطور مجازی آموزش داد، با ایرج امامی گفتگو کردیم.
-ایده برگزاری کلاسهای بازیگری به صورت مجازی از کجا آمد؟
-این ایده پیشنهاد بنیاد فرهنگی ژاله اصفهانی و مدیر آن فروتن پرند است که میخواست جوانان بطور کلی با بازیگری در تئاتر و سینما آشنا بشوند. بنیاد پیشنهاد برگزاری آن را با من مطرح کرد و من هم از آن استقبال کردم. تمام زحمات تدارکاتی، اطلاعرسانی و تبلیغات را هم خود بنیاد انجام داده. شاید خوانندگان فکر کنند که برگزاری جلسه آموزشی به صورت مجازی کاری ساده است و وقت زیادی نمیگیرد ولی واقعا پر زحمت و وقتگیر است.
«بنیاد ژاله اصفهانی» تا چندی پیش تمام برنامههایش در زمینهی شعر و ادبیات است بود، ولی با تغییر نام به «بنیاد فرهنگی ژاله اصفهانی» در زمینههای دیگر فرهنگ و هنر نیز فعال شده. برگزاری کلاسهای تئاتر در همین چارچوب جدید انجام گرفت. وقتی از من برای برگزاری این کلاسها دعوت کردند طبیعی بود که باید خودم را آماده میکردم و در کنار مباحث نظری کارهای عملی نیز آماده میکردم. در همین زمینه از اعضای گروه تئاتر خودم، هادی خشکباری و مهدی بندرچی، خواهش کردم اتودهایی برای شرکتکنندگان در کلاس اجرا کنند.
-آیا مجازی بودن این کلاسها جنبه نظری آن را نسبت به اجرای عملی سنگینتر نمیکند؟
-ببیند، این کار چون تجربهی جدیدیست و نخستین تجربهی خود من در این زمینه بود، جمع و جور کردن آن بسیار مشکل بود. من نمیدانستم که شرکتکنندگان در کلاس من چقدر در مورد تئاتر میدانند، بنابراین باید بین کسی که هیچ چیزی نمیداند و کسی که بسیار میداند یک میانگین میگرفتم و مجموعهای درست میکردم که به درد هر دو گروه بخورد. اگر بسیار مقدماتی و با طرح مسائل اولیه صحبت کنم کسانی که بیشتر میدانند ممکن است احساس کنند که وقت آنها تلف شده. به همین دلیل فکر میکنم این نوع کلاسها در آیندهی بعد از کرونا عملی نخواهند بود برای اینکه در کار ما نیز من مانند پزشکی هستم که بیمار را باید از نزدیک معاینه کنم و از جمله نبضاش را بگیرم و فشار خون وی را اندازهگیری کنم و دیگر آزمایشهای لازم را انجام بدهم تا بگویم این بیمار مشکلاش چیست. وقتی من بازیگر را نمیبینم و نمیدانم فیزیک و صدا و نوع حرف زدنش چگونه است و یا اینکه چقدر در مورد تئاتر میداند، نمیتوانم در کار آموزش بسیار مؤثر باشم.
تئاتر با تمام هنرهای دیگر تفاوتهایی دارد. درست است که مجموعهی هنرهای دیگر در آن حضور دارند ولی شما اگر بخواهید موسیقی تدریس بکنید کار راحتتر پیش میرود و هنرآموز میتواند آموختههای خود را بلافاصله برای معلم در دنیای مجازی اجرا کند و معلم آن را بشنود و راهنماییهای لازم را بکند. در مورد تئاتر این صادق نیست. در کلاسهای گروهی شما با کسانی سر و کار دارید که آنها را ندیده و نمیشناسید. من معمولاً در کارگاههای آموزشی که برگزار کردهام در روز اول هنرجوها را ارزیابی میکنم و شناختی از میزان دانستهها و تجربههای آنها مییابم؛ یعنی اینکه مبتدی هستند یا پیشرفته؛ اگر کار کرده باشند، آیا راه درست رفتهاند یا اشتباه و…
البته فکر میکنم یک نتیجه مثبتی که تدریس مجازی تئاتر داشت این بود که عدهای را با «متد آکتینگ» آشنا کردیم. اینهمه که میگویند «متد آکتینگ»، اصلاً چیست؟ اساساً این تئاتر علمی که توسط استانیسلاوسکی ابداع شده چیست که تمام دنیا را فراگرفته است و در دانشگاهها برایش دوره میگذارند. در استودیوی معروف «متد آکتینگ» که لی استراسبورگ در نیویورک بنیان گذاشته بهترین بازیگران تئاتر و سینما پرورش یافتهاند. سرمنشاء این متد همان سیستم استانیسلاوسکی است. «متد آکتینگ» امروزه دیگر محدود به لی استراسبورگ نیست و معلم آمریکایی من که درلندن تدریس میکرد، جک وارستر بود که از بهترین شاگردهایش میتوان از داستین هوفمن، جک نیکلسون و آل پاچینو نام برد. جک وارستر در فیلم «توتسی» سیدنی پولاک نقش خودش را بازی میکند و به داستین هوفمن یاد میدهد که چگونه نقش زن را بازی کند.
-آیا جلسات تدریس بازیگری از طریق زوم نمیتواند دو طرفه باشد؟ به این معنا که هنرجویان آموزشهای شما را همانموقع اجرا کنند؟
-برای عملی ساختن اینها فضای خاص و معمولاً به یک همبازی نیاز هست که در جلسات تدریس زوم این امکانپذیر نیست زیرا هر کس تنها در این جلسات شرکت میکند. در نتیجه من پایه و اساس متد آکتینگ را توضیح میدادم تا شرکتکنندگان آشنایی کلی و تاریخی با آن پیدا کنند و بدانند با چه جریانی روبرو هستند. در جلسه ما نمونههایی از این شیوه را با اجراهایی توسط اعضای گروه تئاتری خودمان ارائه دادیم که البته از این نوع تمرینها تعداد بسیار زیادی وجود دارد. ما تمرینهایی برای صدا، بدن و ذهن داریم. انجام همهی این تمرینها چندین سال طول میکشد یعنی یکی دو جلسهی مجازی به هیچ وجه کفایت نمیکند.
وقتی به امثال رابرت دونیرو، آل پاچینو و دانیل دی لوئیز (بازیگر پُر توان انگلیسی) نقشی میدهند، آنها در مورد نقشهایشان مدتها فکر میکنند، برای آنها بیوگرافی درست میکنند و تمرینات مداوم انجام میدهند. یعنی همینجوری نیست که بیایند و زودی بروند درون نقش و بعد بیایند جلوی دوربین! دانیل دی لوئیز برای ایفای یکی از نقشهایش دو سال در مزرعهای کار کرده. و یا برای ایفای نقش هنرمند معلول، کریستی براون، در فیلم «پای چپ من» در تمام طول فیلمبرداری در صندلی چرخدار باقی ماند تا از فرم آن هنرمند معلول در نیاید.
البته هنرمندانی هستند که بطور تجربی و بدون گذراندن دورههای «متد آکتینگ» بازیگران قدرتمندی هستند. زمانی که من با یک کمپانی مهم انگلیسی کار میکردم که مهماندار بزرگترین بازیگران و کارگردانهای سینما بودند از جمله جان میلز بازیگر سرشناس بریتانیایی، بیشتر کار ما همزمان با فستیوال بینالمللی فیلم لندن بود. همراه او و عدهای از بازیگران معروف جوان نشسته بودیم و میلز از تجربیات خودش میگفت. کنت برانا بازیگر و کارگردان سرشناس انگلیسی از او پرسید راجع به «متد آکتینگ» چه فکر میکند. میلز در جواب با عصبانیت گفت که این چیزها مزخرف است و بازیگر فقط باید بازی بکند. من از او پرسیدم چگونه در فیلم معروف «دختر رایان» نقش دیوانهی روستا را بازی کرده؛ آیا مدلی در ذهن خودش داشته؟ او گفت از دوران بچگی، دیوانهای را در محله خودشان به یاد آورده بود که بچهها اذیتش کرده و سنگ به طرف او پرتاب میکردند. من گفتم که دقیقاً همین بخشی از متد آکتینگ است. یعنی شما در عمل آن شیوه را به کار بستهاید. اگر برگردیم به استانیسلاوسکی، خلاصه مطلب آن است که او چیزهایی را که بطور تجربی یاد گرفته بود بعدها به صورت علمی تدوین کرد. بازیگران تئاتر و سینما دو نوع هستند: گروهی که غریزی کار میکند و گروهی که با اتکاء به «متد آکتینگ» کار میکنند. گروه اخیر در کارشان پیشرفت میکنند ولی گروه اول درجا میزند. مثالی که من برای «متد آکتینگ» میزنم آن است که تو برای ورود به خانهات یا کلید داری یا نداری. اگر کلیدت را گم کرده باشی مجبوری شیشه را بشکنی، یا نردبان بگذاری، یا از دیوار همسایه بالا بروی و یا از پشت بام وارد خانهات شوی. خلاصه راهی باید پیدا بکنی که وارد خانهات شوی. اگر بر «متد» مسلط باشی، مانند داشتن کلید است که به راحتی با آن میتوانی در را باز کنی و وارد خانه بشوی و در را قفل کنی. یعنی بازیگر با «متد آکتینگ» میداند چگونه روی بدن، صدا و ذهن کاراکترش کار کند. اینها همان کلیدهایی هستند که او دارد. وقتی به بازیگری فرضاً نقش یک ایتالیایی داده میشود، او باید از آن منطقهی ایتالیا که کاراکتر مربوطه میآید شناختی کسب کند.
من از دوره جوانی با «متد آکتینگ» در تئاتر «آناهیتا»ی مهین و مصطفی اسکویی که وارثان این متد بودند شروع کردم و بعدها در بریتانیا درباره این شیوه بیشتر مطالعه کردم و تکاملش دادم.
– البته اینها به این معنی نیست که با این متد و این «کلید» میتوان پروسهی ورود به نقش را میانبُر زد بلکه کلیدِ ورود به این پروسه به بازیگر داده میشود.
-تا ما «متد اکتینگ» را در عمل اجرا نکنیم و تمرین طولانی نداشته باشیم نمیتوانیم وارد نقش بشویم. خود استانیسلاوسکی زمانی که این سیستم را ابداع کرد بزرگترین بازیگر تئاتر در روسیه بود. تماشاگران بعد از هر اجرا به شدت او را تشویق میکردند. ولی او در خاطراتش مینویسد زمانی که پشت پرده هنوز صدای دست زدنها و ابراز احساسات به گوشم میرسید پیش میآمد که از بازی خودم به هیچ وجه راضی نبودم زیرا میدانستم آن نقش را مکانیکی بازی کردهام یعنی از درون به آن کاراکتر نزدیک نشدهام.
میتوانم «متد آکتینگ» را به این تشبیه کنم که تصویر یک شخصیت داریم. تصویر بازیگر را روی ورقهی شفاف هم داریم و آندو را به همدیگر نزدیک میکنیم تا کاملاً روی هم بیفتند و یکی شوند به صورتی که جدا کردن آنها از هم دیگر مشکل باشد. به عبارت دیگر، بازیگر باید سن، صدا و ذهنیات کاراکتر را کاملاً از آن خود کند. برای نمونه، نسخههای زیادی از هاملت شکسپیر ساخته شده ولی هاملت تولید شوروی در سال ۱۹۶۴ به کارگردانی گریگوری کوزینتسف و بازیگری اینوکنتی اسموکتونوسکی در نقش هاملت چیز دیگریست چون بازیگر به کاراکتر هاملت بسیار نزدیک شده. حتی لورنس اولیویه بازیگر بزرگ انگلیسی هم گفته است که اگر میدانستم بازیگری چنین قوی نقش هاملت را بازی خواهد کرد، من آن را بازی نمیکردم.
نسخههای زیادی از هاملت وجود دارد. خود من ۱۵ سال پیش میخواستم نسخهای از آن را در ایران بسازم که هاملت انگلیسی صحبت کند و بقیهی بازیگران به فارسی. قرار بود نقش هاملت را جوزف فاین که در فیلم «شکسپیر عاشق» بازی کرده، بازی کند. تهیهکننده هم داشتم، دیوید گدارد. ولی جمهوری اسلامی ایران به هیچکدام از عوامل انگلیسی ویزا نداد و پروژه خوابید. البته هنوز ناامید نشدهام و میخواهم این پروژه را در ایران به فارسی درست کنم. میخواهم که کارهای سنتی ایرانی، متد آکتینگ و شیوه بازیگری برشتی را کنار هم بیاورم و در یک اثر قوی شکسپیری به بوته آزمایش و تجربه بگذارم.
-با این توصیفات و توضیحات، حرف شما این است که در دنیای مجازی نمیتوان برای رشتههایی مثل بازیگری سینما و تئاتر جای حضور فیزیکی را پر کرد.
-تجربه آنلاین نشان داد که آموزش بازیگری در تئاتر و سینما برای تعداد زیاد خوب جواب نمیدهد ولی بدیهی است که برای مباحث نظری مناسب است. پس از گذراندن این تجربه میتوانم بگویم که تدریس خصوصی به یک و یا دو نفر و کمی بیشتر، یعنی افرادی که بتوانند در یکجا در کنار هم حضور داشته باشند بهتر عمل میکند. گفتم دو نفر و یا کمی بیشتر زیرا تئاتر یک هنر گروهی است و بیشتر تمرین های تئاتری کنش و واکنش بین دو و یا چند نفر است. تدریس هم میتواند به این صورت باشد که مربی در یک جلسه تدریس کند و در جلسه بعدی هنرجویان آموختههای خود را ارائه دهند و مربی راهنماییهای لازم را بکند. ولی به هر حال ما در دوران کرونا حداکثر تلاشمان را میکنیم و به استقبال تجربههای نوین با بهرهمندی از تکنولوژی میرویم.