الهه نفری – وقتی از دیکتاتور و دیکتاتوری صحبت میکنیم، موضوع بد یا خوب بودن یک نظام، حزب، گروه یا فرد نیست. دیکتاتور میتواند فرد بسیار دانا، مهربان، پاک، دلسوز و توانمند باشد؛ یا هیچکدام از این صفات و خصوصیات را نداشته باشد. دیکتاتور میتواند میهندوست، یا وطنفروش و خائن باشد. یک نظام دیکتاتوری میتواند کشورش را ابرقدرت جهان کند و یا مردمانش را به فلاکت برساند.
دیکتاتور خود را فراتر از هر قانونی میداند و حرف و ارادهاش را بدون هیچ مانع و محدودیتی اجرا میکند. دیکتاتور کسی است که میتواند خواست و اراده خود را بر خواست و اراده اکثریت دیکته کند؛ هیچ مقام و نهادی جرات ارزیابی عملکرد و بازخواست دیکتاتور را ندارد. به سخن دیگر، دیکتاتور بیشترین قدرت و کمترین پاسخگویی را دارد.
دیکتاتور و دیکتاتوری میتواند آزادی بیان و رسانهها را محدود کند؛ کتابها را بسوزاند و رسانهها را تعطیل کند.
یکی از مشخصات نظام دیکتاتوری دروغگویی است. هرکس با نگاهی به نظامهای دیکتاتوری در تاریخ دور و نزدیک به سادگی متوجه این موضوع میشود. هر نظامی، حتی دمکراتیک، به اندازهای که از خواستههای مترقی و مردمی دور میشود، برای حفظ قدرت و برچیدن منافع ناشی از آن، به همان اندازه دست به دروغپردازی میزند. نظام دیکتاتوری برای انحصار قدرت مجبور است حقیقت را در انحصار خود داشته باشد و به جامعه تزریق کند. به همین خاطر برای باوراندن دروغهای بزرگ دست به دروغسازی و دروغپردازی بزرگتر میزند.
بجز این، عوامل دیگری همچون جغرافیا و منابع انرژی در منطقه خلیج فارس مهمترین عامل شکلگیری و تداوم حکومتهای دیکتاتوری و انحصاری بوده است. جغرافیا و مؤلفههای برآمده از آن در منطقه خلیج فارس مانند موقعیت استراتژیک، آب و هوا، اقتصاد و کشاورزی در ساخت نظام حکومتهای دیکتاتوری این منطقه نقشآفرین بوده است. منابع سرشار نفت و گاز و عمر طولانی استفاده از این منابع به استقلال حکومت از ملت در راستای تأمین نیازهای مالی خود و تداوم رویههای دیکتاتوری منجر شده است.
با مرگ آیتالله روحالله خمینی، دوران رهبری سیدعلی خامنهای آغاز شد؛ دورانی که ابتدا قرار بود موقت باشد اما تا کنون بیش از سی سال به طول انجامیده است. اگر کارنامه رهبری آقای سیدعلی خامنهای را در برخورد با سران نظم در دوران آیتالله خمینی (هاشمی رفسنجانی، موسوی اردبیلی، میرحسین موسوی، سیداحمد خمینی و…) مرور کنیم، درمییابیم که وی چگونه رفقای سابق خود را به تدریج منزوی و خانهنشین و از تاثیرگذاری سیاسی تهی کرد، و در مقابل نسل تازهای از روحانیون را در نهادهای حکومتی برکشید که مشخصه اصلی آنها وفاداری به وی است.
اصولا خامنهای مرد تصمیمات بزرگ و تاریخی نبوده و نیست. ولایت مطلقه و اختیارات نامحدود و بدون پاسخگویی بهترین مؤلفه حکومت و زمامداری اوست . ادورای بودن و گردشی بودن چرخه قدرت بزرگترین مانع دیکتاتوری و استبداد است. سیدعلی خامنهای اگرچه ظاهرا با رأی غیرمستقیم مردم به قدرت رسیده، اما تا زمانی که حاضر نباشد برای بقای خود در قدرت تن به رأی مردم بدهد دیکتاتور خواهد ماند.
در حکومت آزاد و مردمسالار مقام اجرایی و تصمیمگیرندهی مادامالعمر جایی ندارد و این حکومت تلاش میکند با دستچین کردن اعضای مجلس خبرگان از طریق نظارت و ایجاد رعب و وحشت در اعضای این مجلس انتصابی نه تنها حکومت دائمی خامنهای را تضمین کند بلکه حکومت را پس از او به یکی از پسرانش منتقل کند.
سیدعلی خامنهای برای استمرار استبداد خود تحزب و احزاب مستقل را تحمل نکرده و نمیکند. او جامعه تودهوار و «امت» را میپسندد و دشمن تشکیلات و حزب و انجمن است. انجمنهای غیردولتی، تشکلهای صنفی و جنسیتی و قومی در دوران او با بیشترین فشار و محدودیتها مواجه بودهاند. او سازمانهای غیردولتی (NGO) را لانه جاسوسی دشمن میداند و از مهندسی اجتماعی توسط خودش مثل همه دیکتاتورها لذت میبرد و آرزو دارد همه شهروندان صفر باشند و او یک! وی به هیچ اندیشه مستقل متشکلی اجازه رشد و بالیدن نمیدهد.در یک کلام، سیدعلی خامنهای دارای یک نظام حکومتی است که همه جنایاتش را طی چند دهه به قانون تبدیل کرده است.
تشکیل اجتماعات و راهپیماییها، بدون حمل سلاح «به شرط آنکه مخل به مبانی اسلام» نباشد آزاد است. حق ابتدایی مدنی مبنی بر آزادی «تشکیل اجتماعات و راهپیماییها» توسط سیدعلی خامنهای به شکل نهادینه نقض شده. مردم در راهپیماییهای مسالمتآمیز حقوق خود را اعلام میکنند و میخواهند. اما او راهپیمایی و اجتماعات را فقط حق موافقان و پیروان خود میداند. به اجتماعات مهندسی شده و اتوبوسی معتقد است. البته او با در دست داشتن نیروهایی مثل بسیج در سرکوب راهپیماییها و اجتماعات مردم، پیشرفته و پیچیده عمل کرده و میکند. حملات مکرر ماموران حکومتی به تظاهرات دانشجویی و سرکوب وحشیانه دانشجویان در کوی دانشگاه تهران در سالهای ۱۳۷۸ و همچنین جنبش سبز در ۱۳۸۸ و اعتراضات سراسری در سال ۹۶ و سپس در سال ۱۳۹۸ و اعتراضات سراسری مردم ایران در بیش از ۱۶۰ شهر ایران با کشتار بیرحمانه در خیابانها توسط نیروهای سرکوبگر رژیم و ریختن خون صدها معترض که بسیاری از آنان نوجوانان زیر ۱۸ سال بودند، باعث شد نام سیدعلی خامنهای به عنوان بزرگترین دشمن آزادی اجتماعات و راهپیماییهای دانشجویی و مردمی در ایران ثبت شود .
دیکتاتوری جمهوری اسلامی، حاکمیتی است که بر اساس چماق و ظلم و تجاوز به حقوق دیگران و کشتن و بستن و بازداشت و ایجاد خفقان و سانسور روزنامهها و اخلال در وسایل ارتباطی و زندانی کردن خردمندان و روشنگران و نخبگان جامعه متکی و مستحکم شده است.
در دادگاههای جمهوری اسلامی در زمان بازجویی که مرحله اصلی دادرسی است، متهمان با نظر قاضی میتوانند از داشتن وکیل بیبهره باشند. متهمان سیاسی و مخالفان حکومت در زمان بازجویی از حق داشتن وکیل انتخابی برخوردار نیستند و اگر هم در مواردی چنین وکلایی به دفاع از حقوق آنها بپردازند، قاضی و دادستان آنها را در جریان پرونده قرار نمیدهند. متهمان دادگاه غیرقانونی ویژه روحانیت تنها وکلای روحانی مورد تایید دادگاه را میتوانند انتخاب کنند که معنایش وکیل تحمیلی است و نه حتی تسخیری. در زمان ریاست سیدعلی خامنهای نیز اقسام شکنجه برای اقرار خلاف واقع در زندانهای جمهوری اسلامی در جریان بوده و هست. بازجویان امنیتی یا پاسداران تحت امر رهبری متهمان سیاسی و منتقدان و مخالفان را شکنجه میکنند (شکنجههای جسمی و روحی، فیزیکی و سفید) تا به آنچه نکردهاند اقرار کنند. در دوران زمامداری سیدعلی خامنهای به ویژه در حوزه سیاسی نه تنها اصل بر برائت نبوده بلکه منتقدان و مخالفان او پیشاپیش مجرم هستند، مگر اینکه برائت خود را اثبات کنند. این روش عملی کارگزاران حکومت بوده است. قویترین مستند دادگاههای جمهوری اسلامی شنود تلفنها و ضبط ایمیلها و مناسبات ارتباطی و شخصی و خصوصی افراد است. اولین طعمه ماموران امنیتی ضبط کامپیوتر شخصی مخالفان و تجسس در زندگی خصوصی آنهاست. ایرانیانی که سبک زندگی متفاوتی با شیوه رسمیداشته باشند یا با آراء رهبری جمهوری اسلامی مخالفت کرده باشند یقینا به اشکال مختلف مورد تجسس و تجاوز به زندگی خصوصی واقع میشوند. در زمان زمامداری سیدعلی خامنهای نشریات و مطبوعات در بیان مطالب آزاد نبوده و نیستند. او مطبوعات مستقل و آزاد را پایگاه دشمن اعلام کرده است. حکومتی که بزرگترین دشمناش روزنامهنگار و نویسنده و هنرمند باشد، تنها با زور و استبداد میتواند به حیات خود ادامه دهد.
این میراث شوم به واسطه بسط و توسعه قدرت نظامیان پاسدار و امنیتیها در تمامی عرصههای زندگی مردم از امنیتی و سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی گرفته تا دخالت در سیاست خارجی کشور تحقق یافته و آینده کشور و منطقه را نیز تحت تأثیر خود قرار میدهد.
شاید بزرگترین منشاء انحراف در دوران رهبری فعلی جمهوری اسلامی این باشد که خود او به این باور رسیده است که گویا نماینده «امام زمان» و نماینده «خدا» روی زمین است! همه رهبرانی که به چنین دو قطبی بنبستی دچار میشوند، اقدام به سرکوب و حذف همه طیفهای سیاسی فکری دور و نزدیک میکنند. همه نظامهای ایدئولوژیک مذهبی- سوسیالیست یا کمونیست که منشاء قدرت آنان منبعی غیر از آرای آزادانهی مردم و یا به زبان دیگر، از سوی قدرت مالیات مردم، به دست میآید، بهشدت خودکامه و ناکارآمد و فاسد هستند. این قاعده در مورد نظام تحت مدیریت رهبری جمهوری اسلامی در ایران نیز به شدت صدق میکند. قمار اتمی رهبر جمهوری اسلامی بدترین رخداد دوران چندین ساله رهبری وی است.
سیدعلی خامنهای فکر میکند میتواند دهها مرکز اتمی را در زیر و روی زمین و در کنار شهرها و محل زندگی مردم به دور از چشم آژانس بینالمللی انرژی اتمی و رصد ماهوارهها بنا کند و شبکههای جاسوسی کشورهای قدرتمند آنها را کشف نخواهند کرد! او همزمان رویای محو و نابودی کشور اسراییل را که از اعضای سازمان ملل متحد است در سر میپروراند. از سوی دیگر این آرزو را دارد که از موضع «اقتدار اتمی شیعه» در مقابل ایالات متحده آمریکا عرض اندام کند! جمهوری اسلامی با همین اهداف است که دست به آزمایش موشکهایی با قدرت حمل کلاهک هستهای میزند و در این تصور است که کسی نمیفهمد این موشکها برای تهدید یا مقابله با اسراییل ساخته شدهاند.
بسیاری از روشنفکران معتقدند که دست اندرکاران وسپاهیان پاسدار تهیه و تولید سلاح هستهای را کلید بقای این رژیم میانگارند و از این روست که رژیم برای دستیابی به این هدف، میلیونها دلار صرف تلاش برای دست یافتن به یک جنگافزار هستهای کرده و نیازهای مردم را نادیده گرفته است. این سیاستها علاوه بر تأثیرات مخربی که در داخل کشور دارد، زمینهساز جنگهای نیابتی در منطقه است که دود آن فقط و فقط به چشم مردم ایران میرود.