از سوم اسفند ۱۲۹۹ (۲۲ فوریه ۱۹۲۱) و برآمدن رضاشاه که سرآغاز نیم قرن بازسازی و نوسازی ایران در دوران پهلویها شد، صد سال میگذرد. چهل و اندی از این صد سال را سایهی شوم رژیم قرون وسطایی جمهوری اسلامی بر کشور سایه افکنده. با اینهمه آنچه در آن پنجاه سال به دست آمد چنان عمیق ریشه دوانده که نه تنها با سرکوب بیامان و خشونت عریان از خاطره جمعی ایرانیان زدوده نشد بلکه نسلهای جوان با بیاعتنایی به دروغها و تحریفات رژیم، آرزومند آن دوران و همگامی کشورشان با پیشرفتهای جهان امروز هستند. از این دیدگاه، پهلویها برای ایران نه گذشته بلکه بازتاب آیندهی ایران به شمار میروند.
تمایلات مردم به ویژه از دی ۹۶ به اینسو که از گفتگوهای فردی درون خانه و تاکسی و اتوبوس و صف کالا به شعارهای سیاسی قاطع برای عبور از جمهوری اسلامی و سپردن آن به تاریخ تبدیل شد، چنان زمامداران نظام را به وحشت انداخت که از آن پس سرکوب را شدت بخشیدند به ویژه آنکه به گفتهی خود مقامات میبینند آنها که به اعتراض میپردازند و در خیابانها حقوق خود را میخواهند کسی جز جوانان و شهروندان عادی نیستند. همین معترضان به آنها که بر سر کارند لعن و نفرین میفرستند و برای آنکه صد سال پیش سر کار آمد، «روحت شاد» میخوانند.
دومین سوم اسفند عمری بس تازه دارد و به نوه رضاشاه مربوط میشود. شاهزاده رضا پهلوی دو سال پیش در سوم اسفند ۱۳۹۷ (۲۲ فوریه ۲۰۱۹) یک پروژه علمی به نام ققنوس را بنیان گذاشت. همانطور که رضاشاه جوانان ایران را برای کسب علم و دانش راهی فرنگ کرد تا بیاموزند و بعد به کشور برگشته و بیاموزانند و بسازند، که چنین نیز شد، اینبار متخصصان و کارشناسانی که در فرار از ارتجاع و تحجر سالهاست ساکن فرنگ هستند، راهکارهای بازسازی و نوسازی کشور را گرد میآورند تا ایران آمادهی آیندهای باشد که دیر یا زود فرا خواهد رسید. ایدهی علمی «پروژه ققنوس ایران» چیزی جز تیمار و ترمیم کشوری نیست که از جمهوری اسلامی به شدت بیمار است.
بر خلاف آن دو تاریخ، سوم اسفند ۹۹ جز نکبت و تهدید به نابودی نیست! نمایندگان مجلس شورای اسلامی چندی پیش برای «غربیها» مهلت تعیین کردند که تا سوم اسفند فرصت دارند به برجام بازگردند. البته این تهدید ۴۲ ساله خاص یک روز و یک ماه نیست. اما هراندازه عبارت «سوم اسفند» برای نسلهای گذشته یادآور آغاز آبادی و پیشرفت بوده، تاریخهای این رژیم بیانگر ویرانی و نابودیست!
اینکه تهدیدات جمهوری اسلامی به کجا خواهد رسید معلوم نیست. اما در اینکه آنچه در سوم اسفند صد سال پیش بنیان گذاشته شد بار دیگر چون ققنوس از خاکستر مرگ و ویرانی برخواهد خاست تردیدی نیست.
الاهه بقراط
تلویزیون – من و تو ٬٬ هم – با برنامه – ساعت پرسش این هفته –
با طرح سوال تلقینی – به ملت اسیر و به زنجیر کشیده ایران –
توسط مزدوران انگلیس .. یعنی جمهوری ویروس اخوندیسم اسلامی –
سوال تلقینی مطرح میکند و میپرسد .. .. ..
ایا پس از خامنه ای جمهوری غارتگران ملی مذهبی اسلامی – متحول خواهد شد؟
مجری این برنامه میتوانست – برای حمایت ازملت مظلوم ایران با برکشیدن
سخنان خمینی ملعون ..
( پدران ما – چه حقی داشتند برای ما نوع حکومت تایین بکنند )
پس ما مردم حق داریم با رفراندوم – نوع حکومت خودمان را انتخاب بکنیم – و و و
برنامه ای در جهت هدایت افکار نیروهای – سیاسی و نظامی –
برای احقاق خواسته مردم بر روی انتن ببرد ..
نه تلبیغ برای ادامه جمهوری غارت ایران – و سرکوب و نقض ازادی های ایرانیان –
پس از خامنه ای – با مجتبی – یا – بی مجبتی ..
ادامه جمهوری غارتگران – با پسوند اسلامی اخوندی ..
یا ادامه جمهوری غارتگری سپاه – بدونه پسوند اسلامی و بدونه اخوند ..
مثل امثال جهرمی ها بازجویان در تشکیل دولت اینده بدونه عبا و عمامه ..
اما همان روش سرکوب و – ضد هویت ایرانی – و ضد سکولار دموکراسی ..
خیانت تلویزیون – من و تو – به ملت مظلوم ایران :
بنظرم ،رویداد برآمدن رضا شاه در سوم اسفند ۱۲۹۹ و انقلاب سفید محمد رضا شاه در ۶ بهمن ۱۳۴۱ دو نقطه عطف مهم در تاریخ ایران بودند و کشور از قعر لجنزار فرهنگی قاجاریسم-شیعه اییسم وارد جهان مدرن شد و نظام شهروندی جایگزین نظام کهن ارباب-رعیتی گردید.
اما، طبقات نخبه دانشگاهی و فرهنگی و اقتصادی و پس ماندگان قاجاریسم و پایوران رنگارنگ تشیع اثنی عشری تحمل آن اصلاحات بنیادین اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی وحقوقی و رویکرد اخلاقی نوین را نداشتند و با چنگ و دندان به مخالفت با تحولات پرداختند تا نظام کهنه و غیر اخلاقی و غیر انسانی ونکبتبار گذشته احیا گردد.
توجیهات جفنگ گونه در مورد برپایی خلافت شیعه همچون : دیکتاتوری محمد رضا شاه، آزادیخواهی طبقات متوسط و الیت، دزدیده شدن انقلاب توسط آخوندها، خدعه آخوندها، غربی شدن کشور، وابسته بودن پهلوی، شتاب تحولات اجتماعی وغیره همگی برای سرپوش گذاشتن بر نبرد طبقاتی شرورانه طبقات نخبه و روشنفکران شیعه اثنی عشری ( از کمونیست و چپ تا خمینیست و راست) ساکن در شهرهای مذهبی و بویژه شهر مذهبی طهران بر علیه شهروندان محروم و فرودست جامعه هستند.
عنقلاب شوم و ایران بربادده ۵۷ چه تکان سختی به ایرانیان داد که بفهمند رضاشاه بزرگ چه نابغه ای بود چقدر از زمان خودش جلوتر بود ناگهان ایرانیت و ناسیونالیسم ایرانی پس از ۱۴۰۰ سال پس از حمله اسلام به طرز معجزه آسایی شکفت و بالیدن گرفت ایرانیت پس از حمله اسلام در ایران به جز در مقاطعی بسیار کوتاه از تاریخ کاملن مرده بود به باور من مهمترین کار رضاشاه بزرگ علاوه بر کارهای بزرگی که انجام داد یکی ایجاد مدرنیته بود و دیگری بیدار کردن ایرانیت بود که ۱۴۰۰ سال به فراموشی سپرده شده بود و در زیر بار سنگین آخوندیسم و خرافات اسلام خفه شده بود دیدیم پس از ظهور رضاشاه بزرگ چه انقلابی در موسیقی و هنر و شادی و شادخواری و رقص و پایکوبی و ورود زنان به تمام عرصه ها پس از کشف حجاب ننگین آخوندی و نگرش مردم به زندگی ایجاد شد ملتی که ۱۴۰۰ سال آموخته بود شادی بد است خنده مکروه است و باید مرتب و دائم گریست و به سرو سینه کوبید و بر مردگان اعراب که ۱۴۰۰ سال پیش به ایران حمله کردند و ۱۰۰ ها هزار نفر از مردان را کشتند و زنان و کودکان زیبا روی ایرانی به اسارت بردند و در بازارهای مکه و مدینه به عنوان غلام و کنیز به اعراب فروختند شیون و ضجه و زد و بر سر و سینه کوبید ناگهان به خردش رجوع کرد و به خودش آمد و دید ۱۴۰۰ سال چه کلاه بزرگی به سرش رفته است. در مدت بسیار بسیار کوتاه ۱۶ سال حکومت ایرانی رضاشاه بزرگ ایران به اصل خود برگشت و ملی گرایی ایرانی زنده شد اما افسوس مردم بخت برگشته ایران که جزو بد اقبال ترین ملتهاست بخت این را نیافتند که این موهبت بزرگ ادامه پیدا کند و با اشغال ایران توسط متفقین در جنگ جهانی دوم شهریور شوم ۱۳۲۰ خورشیدی کار سترگ رضاشاه بزرگ نیمه کاره ماند و زمینه برای رشد دوباره خرافات اسلام و آخوندیسم آماده شد و رسید به عنقلاب شوم و ایران بر بادده ۵۷ که قادسیه دوم بود و آغاز دوباره گریه و ماتم و به سرو سینه زدن و به قدرت رسیدن آخوندیسم و سقوط دوباره ایرانیت و فرهنگ زیبای ایران و حاکم شدن ابتذال و پستی ایران پیش از رضاشاه بزرگ. درود بر خاندان ایرانساز و شادی آفرین پهلوی لعنت و نفرین بر باعثان و بانیان عنقلاب شوم و ایران بربادده ۵۷ بنیانگذاران مجاهدین ضد خلق درد اسلام گرفته و کمونیستهای بی وطن و مصدقیهای خائن جبهه ضد ملی که دست در دست آخوندهای پلید مردم ایران را به چنین نکبت و سیاهی و تباهی انداختند که هیچ کورسوی امیدی برای نجات مردم نگون بخت و کشور ایران وجود ندارد.
مسبب کودتا منم
از آنجایی که اثرات دوره ” انحطاط ” مفهوم و معانی عقاید را سلب کرده و یکرشته کلمات و الفاظ خالی از معنی ،قائم مقام حقایق قرار داده اینست که در بعضی جراید پس از یکسال که از کودتا گذشته تازه دیده میشود در اطراف ان قلم فرسایی میکنند آیا با حضور من مسبب حقیقی کودتا را تجسس کردن مسخره نیست ؟.
کسی میتوانست مسبب این اقدام شود که تمام عمرخود را جزو صف و قشون صرف کرده . اغراض حقیقی مستشاران خارجی را ، از هر طبقه و صنفی در خرابی بنیان این مملکت عملا استنباط کرده باشد .
اشخاصی میتوانستند در مقام اجرای این مقصود برایند که مدت عمر در کوه و بیابان جان خود را در راه این مملکت بر کف دست گرفته و تشخیص داده باشند که زمامداران نالایق پست فطرت ، تمام فداکاریهای آنها را به هیچ شمرده و تمام زحمات افراد قشونی را فدای صد دینار منفعت خود نموده اند .
آری هرکس نمیتوانست پرده این شمایت کاریها را دریده ، دستهای خارجی را از گریبان این مملکت بیچاره قطع و به خود سری و بی لیاقتی و منفعت طلبی مزدوران داخلی ختمه دهد . این یک فکری نبود که در اثر گردش در باغ “کاخ گلستان” و اتاق های گرم انشاد شده باشد ، کسی را در این مورد یارای اقدام و عمل بود که بدبختی که بدبختی و بیچارگی را در جلوی چشم ، بطور عبرت دیده و تمام ان بیچارگی ها را با تمشیات هیولاهای عجیب و غریب کرسی نشینان “تهران ” موازنه کرده باشد .
با کمال افتخار و شرف بشما میگویم که مسبب حقیقی کودتا منم ، این راهی است که پیموده ام و از اقدامات خود ابدا پشیمان نیستم .
من از اقدامات خود در پیشگاه عموم ابدا شرمنده نیستم . من نمیخواستم تحمل نمایم که نفوس بیچاره “ایران ” و هموطنان بدبخت من به فروش اجانب آمده و پست فطرتان تهران هم اسناد این مبایعه را امضا میکنند .
برای من طاقت فرسا بود که این ملت بیچاره سالی ده کرور تومان مخارج قشون را از” بیوه زنهای فقیر کرمان و بلوچستان ” دریافت نموده و ان وقت یک نفر دزد ده سال در اطراف “قم “و” کاشان” و تا دروازه ” تهران ” مشغول شرارت و راه زنی و سپس بعضی از مرکزیان را هم در تمام دزدیها ، شریک و انباز ببینم ، آری تحمل این شداید و مظالم برای من و هر کس که خود را پرورده این آب وخاک میداند کمر شکن و طاقت فرسا بود و با لا خره با حقوق بشریت من مخالف بود که ببینم و مشاهده کنم یک جمعی پست فطرت دون همت نالایق ، رشته ارکان مملکت را گسسته و در صدد ان هستند که بحیات استقلالی مملکت و ملت خاتمه داده و در تمام موارد مختصر نفع شخصی را بر ارکان یک مملکت سه هزار ساله ترجیح و مرجح سازند .
من به پیشرفت و منظور و مقصود “” مقدس “” خود مطمئن هستم و در تمام موارد از خدای ایران و روح ملت خود استمداد میجویم ، زیرا غیر از این دو نقطه اتکا به هیچ نقطه ای متکی نبوده و نخواهم بود.
وزیر جنگ – رضا
دوم برج حوت ١٣٠٠
برگرفته از : شرح زندگانی من (تاریخ اجتمایی و اداری دوره قاجاریه ) عبداله مستوفی جلد سوم چاپ سوم ١٣۶٠ انتشارات زوار
انتخاب سوم اسفند برای خارج شدن مجلس یا طویله اخوندیسم ،، از پروتکل الحاقی ،،
بدستور سفارت انگلیس در تهران به این قاطران مارکسیست اسلامیست ملی مذهبی ،، برای تخریب و لکه دارکردن ،، نام سوم اسفند در تاریخ ایران دیکته شده .
۴۲ساله از این لانه عقرب و مار و رطیل در تهران دارد به ملت و کشور ایران زهر کشنده تزریق میشود ،،
حیات هر روز جمهوری اخوندی به سفارت انگلیس در تهران بسته است .