ن. م. – آنچه در کل میتوان گفت درصورتی که شاهزاده دریک موضعگیری آشکار نیز بر محتویات این فایل صحه گذارد برای مشروطهخواهان اصیل و واقعی گفتاری تازه و عحیب نیست. شاهزاده این مواضع را طی سالهای گذشته به تناوب و به اشکال مختلف بیان کرده ومتاسفانه داشتن چنین مواضع برای ملتی که شاه خودرا درسختترین شرایط خفقان و سرکوب فریاد میزند هرگز مطبوع نبوده است اما بیان این مواضع هیچگاه از جایگاه و عزت این یادگار و وارث بحق پادشاهی پهلوی درمیان ملت نکاسته است.
او همواره خلوص و فروتنی خود در اعلام مواضع خویش نشان داده و این نباید هرگز موجب خشنودی کسانی باشد که دست اندرکار و حامیان انقلاب فاجعهبار ۵۷ بودهاند و هنوز بسیاری از آنان شجاعت فاصله گرفتن از آن مصیبت را نداشتهاند. اینان دراندیشه زنده نسل جوان کشور جایگاهی ندارند و مختصر حیات سیاسی در حال احتضار خود را مدیون گشادهدستی یکی دو رسانه تصویری بزرگ خارج از کشورند.
شاهزاده گرانمایه ما باید بداند روزی که پدربزرگ نامدارش در آن آشفتگی و بهم ریختگی کشور با تهور عزم تهران کرد هرگز خیال پادشاهی را در ذهن نمیپروراند و شاید پدربزرگوارش نیز وقتی در آن شرایط خطیر کشوربرای ادای سوگند پادشاهی به مجلس شورای ملی گام نهاد روحیاتی چون شاهزاده رضا پهلوی داشت. شاید کمتر کسی بداند که محمدرضاشاه در فرازهایی از کتاب «ماموریت برای وطنم» برخی اعمال و روشهای پدر تاجدارخویش را دیکتاتورمآبانه ارزیابی کرده است. حال آنکه آن بیست سال تابناک است که ایران امروزرا مصمم به خروج ازاین قهقرا و ذلت تاریخی ۴۲ ساله کرده است.
با این اوصاف هردو این بزرگواران برعهد خود با وطن و ملت خویش پای فشردند .هردو رنج تلخ تبعید ومهاجرت ناخواسته را به جان خریدند والبته هردو به بام تاریخ معاصر این کشورصعود کردهاند.
شاهدوستی ملت ایران برگرفته از سنتها و ریشههای تاریخی است. سند تاریخی هویت ما مفتخر به نام شاهنامه است. اینکه نام پدر و پدربزرگ شاهزاده رضا پهلوی چنین در سختترین شرایط در ایران فریاد میشود مطلقا در یک فضای معتدل و دمکراتیک نیست و از این نظر منش معتدل و دمکراتیک شاهزاده با شرایط موجود همخوانی ندارد. گرچه این خصایص بسیار ارزنده ومورد احترام هستند.
ایران که رویه و نمای کنونی آن فقط سختی و رنج و نامرادی و سرکوب شدن توسط یک حکومت پلید است در درون آکنده از نهالها و نطفههایی است که درحال غلیان و جوششاند و بنیاد ایران فردا را خواهند ساخت. در اعماق این دریای متلاطم گهرهایی درخشان در حال پرورده شدن هستند که سرمایه مشروطهخواهی مبتنی بر آگاهی و تدبیر به شمار میروند.
اینان همان کسانی هستند که با وجود تلاش بیوقفه و بیامان رسانهای دشمنان ایران در داخل و خارج برای کمارج نمودن و فراموش شدن نهاد پادشاهی و مشروطیت دراین ۴۲سال شوم ودراوج سرکوبها هرگاه که فرصت یافتهاند شاهان خویش را فریاد زده و حتا جان خود را بر سر دفاع از مشروطه از دست دادهاند.
تمایل یا عدم تمایل شاهزاده گرامی در ایجاد ساختار پادشاهی مشروطه برای آینده ایران ابدا از تمایل و ایمان قلبی موج استوار و سهمگین مشروطهخواهی در لایههای جامعه ایران جدا نیست و از آن نخواهد کاست.
اعتقاد ما به ساختارمشروطه پادشاهی یک اعتقاد روزآمد و علمی و برخاسته از سنتهای تاریخی ماست زیرا تنها در چهارچوب چنین ساختاری وحدت و تداوم تاریخی ملت ما فراهم میآید و در پناه آن مسالمت و آشتی میان دمکراسی و نظم اجتماعی حاصل میشود. روشن است که در این ساختار، نگاه به پادشاه فقط به عنوان نماد وحدت ملی و تمامیت ارضی کشوراست.
اگر در هماورد کنونی تاریخی، ما مشروطهخواهان موفق به تثبیت نظام دلخواه خویش گردیم اینبار چنان با کثرت تعیین کننده و متشکلی خواهیم بود که پادشاه خویش را از هر دخالتی در اجرا ومنازعات سیاسی باز داریم و نه تنها اراده شاه بلکه قانون و علائق مشروطهخواهان واقعی کشور را از هر آسیب برحذر خواهیم داشت. بنیان و تجدید جیات چنین نظام پادشاهی با آنچه در گذشته بوده تفاوت خواهد داشت.
شاید در نظام مطلوب ما پادشاه متمرد از قانون مشروطه خلع شود ولی هیچگاه دیگر هیچ ایرانی شرافتمندی خروج از سر جبر پادشاه خود را نظارهگر نخواهد بود. مشروطه مطلوب ما در صورت تحقق در یک شخص متجلی نخواهد شد بلکه به جانهای بیشمار وابسته خواهد بود.
مبارزه کنونی ما هنوز ادامه دارد. آنطور که از «جمهوری اسلامیسازی» در کشورهای اطراف ما بر میآید این نکته به ذهن متبادر میشود که گویا عوامل بیرونی و بیگانه به راحتی از گل سرسبد این «جمهوری اسلامی»ها که از شوربختی در ایران مستقر شده، دل نخواهند کند!
مبارزه سخت و نفسگیری است؛ ولی برای ما در قوت برخاستن و برای دشمنان ما در سستی و در کاستن است.
گذشت زمان و تحمل شداید و پختگی در کوران استقامت و مبارزه ما را آبدیدهتر میکند .منشور و نامه مشروطهخواهی ما درگذر زمان بیش از پیش غنی و مستحکم میشود.
برخی سیاسیون که از بخت بدشان با شنیدن نام پادشاهی کهیر میزنند، احتمالا رویدادهای ۱۶۴۲ تا ۱۶۸۸ میلادی در کشور انگلستان را مطالعه کردهاند.کسی نمیتواند انکار ند که در قرون جدید این فلاسفه و اندیشمندان انگلیسی بودند که آداب دمکراسی و تفکیک قوا را در شکل مدرن آن به جامعه بشری تقدیم کردند و البته با ساختار سیاسی جامعه بریتانیا توارث هیچگاه مایه آزار روحی شان نبوده است.این نفرت وکینهجویی قلیلی از سیاسیون چندان اساس و استدلال درستی ندارد .
شاهزاده چنانچه توضیحی بر فایل منتشر شده لازم بداند مناسب است متذکرشود که گرچه به عنوان وارث سنت پادشاهی در چند و چون تئوریک آن ابهاماتی دارد اما انتخاب بین ساختار جمهوری سکولار ومشروطه پادشاهی پارلمانی سکولار را حق بدیهی ملت ایران در آینده پیش رو میداند.
امروز خارج از برخی حب و بغضها همگان میدانیم چنانچه کشور در موقعیت یک تغییر بنیادی قرار گیرد، معقولترین گزینه دوران گذار برای ثبات کشور همانا اتکا به قانون اساسی مشروطه است. قانونی که حاصل یک انقلاب دورانساز با همراهی همه اقوام و اقشارو طبقات در زمان خود بود.
بعد ازعبوراز این گسست و انقطاع مهیب و خانمانسوز جمهوری اسلامی چنانچه شاهزاده به کشور تشریف بیاورد و در جایگاه واقعی خود مستقر شود تردید نباید داشته باشد که مشروطهخواهان با برگزاری رفراندوم نوع حکومت مشکلی نخواهند داشت وبه رای ملت اگر جمهوری نیز تمکین خواهند نمود.
اما باید باور داشت آنانی که این مسیر ونقشه راه را قبول ندارند اساسا میلی به تغییر نظام جمهوری اسلامی ندارند و استمرارطلبانی پنهان بیش نیستند.
یک تا موضوع یکی اینکه به نظر من گفتگوی خانم و آقای رضا پهلوی با خانم مسیح علینژاد و آقائی که نامش را فراموش کردم از اشکالات مهمی برخوردار بود. اولا ایشون باید بدانند که هرگز کسی در سطح رضا پهلوی و شخقصیت سیاسی اجتاماعیش نباید تن به گوفتگوئی در این حد آبکی بدهد. دیگر اینکمه اگر داد باید حتما از پیش برنامه ریزی شده باشد. دیگر اینکه از ادبیاتی این چنین کوچه بازاری همچون کرم ریختن و …پرهیز شود و بسیاری چیزهای دیگر. و اما از جمله پرسشهائی که میشد مطرح شود کتاب و فرهنگ بود که نشد. در ضمن دکور بود که بایستی در کتابخانه ای، دفتر کاری و یا جائی فرهنگی باشد که نبود. من واقعا از اینکه مصاحبه در حد یک مصاحبه با بچه پولدار تهرانی تازه به دوران رسیده مثلا بساز بفروش ساکن اروپا و یا کانادا و یا ایالت متحده بوده تعجب کگردم و جچا خوردن. من امیدوارم رضا پهلوی بیشتر به این موضوعات فکر کند و بهانه بدست بدخواهانش ندهد. و اما فایل صپتی کاری بسیار درست مفید و به جا بود
افسوس برمرگ یزدگرد شاه سوم!
شتابان سوی ” مرو ” بنهاد روی
در اندیشه از دشمن کینه جوی
بیک آسیا برد آنجا پناه
بیاسود از جنگ و از رنج راه !
روان نیاکان خود کرد یاد
ز شاهان پیشین با فر و داد
گله کرد از بخت خود شهریار
چنین گفت با دیده اشکبار:
همه شرمم آید از این تاج خویش
وز این تیغ و این طوق شاهان پیش
از این ارغوان جامه ی خسروی
وز این سدره و کستی مینوی !
تو گویی که از زمزم باد و برگ
بگو شم رسد نغمه ی مرگ مرگ
ز این همهمه بند دل بگسلد
همه رشته ی زندگی بر درد !
تو گویی که خورشید زرین سپهر
ز ایرا ن و شاهش ببرید مهر
نخواهد که بیند دگر روشنی
گرفتار چنگال اهریمنی !
چه گویم بپاسخ بزرتشت پیر
چگونه شوم نزد شه اردشیر
چسان بایدم رفت زی شاه پور
سخن چون کنم نزد بهرام گور!
گله چون ز شاهنشه اینجا رسید
ز ره نا گهان آسیابان رسید
یکی دشنه زد بر تهیگاه شاه
خروش از دل شاه بر شد بماه !
نه خون بود و بس کز تن شاه رفت
هم امید ایران بناگاه رفت !
امید است سرمایه زندگی
از آن است شادی و فرخندگی !
گذشت از جهان شهریار جوان
بر آمد چنین روز ساسانیان
بفردوس زرتشت افسرده شد
دل کورش از درد آزرده شد!
دریغ آن جوانمرد پاکیزه خوی
دریغ آن یل خوبرو مشگموی
نگر تا از خون آن شه یزدگزد
چه رنگ آرد این گنبد لاجورد !
هلا در جهان ای سر افکنده مرد
زخود بایدت یکد می یاد کرد
نگر دست بیداد تازی چه کرد
بخاک نیاکان پس از یزدگرد !
چو خواهی کشی کیفر یزدگرد
همان در جهان بایدت کار کرد
جز از کار خود کامکاری مجوی
جز از راستی رستگاری مجوی !
۹ سده بعد از مرگ شاه یزدگرد تازیان ، مغولان و تورکان شاهان ایران شدند تا که دوران شاهنشاهی پر افتخار پهلوی سر رسید.
آری مشگل اجتماع ایران توانگران طمع کار و ” روشنفکران ” حسود، نابخرد و هوس گرای آن است. دیروز فرصتی طلایی برای آبادانی کشور، رهایی مردم از فقر و جهالت رونق علم و دانش و تحصیل آزادی و دموکراسی، بدست آمد؛ فرصتی که گران نشمردیم و کمر همت نبستیم…باز پس مانده های تازیان و کاروان دزدان مدینه،و بچه ملایان و مرتجعین سرخ و سیاه هوس شاه شدن در ایران به سرشان زد و به یاری بیگانگان چنان آتشی افروختند که تر و خشک جامعه ایران با هم سوختند و کنون برخاکستر و خرابه های این سرزمین نشسته هوهو و کوکو سر داده اند!
از برای اسقرار مشروطه پادشاهی در این سرزمین ، جانها و زیان ها و آوارگی ها ی بسیار زیادی داده و فدا شده است و بآسانی هم از دست رفتنی نیست ؛ برگزیدگان جامعه دارای حقوق بسیار ویژه بشری هستند که نگهداری و پاسداری این سرزمین کهن به آنان انتخابی و افتخاری واگذار شده و می شود!
یاد و خاطره همه جانباختگان راه استقلال وآزادی و سرافرازی ایران زنده و گرامی باد!
پاینده بماند ایران
ضبط صداى اشخاص بدون توجه به جایگاه او در اکثر کشورهاى متمدن غیر قانونى مى باشد. باید مسئولین برگزارى این نشست بعنوان یارى دهندگان به ج ا و مقاصد آنها تحت پى گرد قانونى قرار بگیرند.