شکست «استراتژی نامرئی» غرب برای مماشات با جمهوری اسلامی

- یکی از پیامدهای شوم «استراتژی نامرئی» ظهور اسلام سیاسی شیعه در منطقه است که رهبری آن را به دست روح‌الله خمینی دادند. صدور انقلاب  و اسلام سیاسی فرقه شیعه به کشورهای دیگر و بی‌ثبات کردن خاورمیانه و یهودستیزی اساس سیاست‌های جمهوری اسلامی شد.
-سیاستمدارانی که پایبند به دیپلماسی پشت درهای بسته هستند باید پاسخ دهند این استراتژی چه دستاوردی برای آنها جز ناامنی و بی‌ثبات کردن منطقه داشته است؟ رهبران غرب باید پاسخ دهند جز تقویت تروریسم و شکنجه و سرکوب مردم و تهدید همسایگان و مختل کردن امنیت اسرائیل چه نتیجه‌ای از مماشات با رژیم ایران گرفته‌اند؟

پنج شنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۰ برابر با ۰۶ مه ۲۰۲۱


فرد صابری- در اواسط دهه‌ی ۷۰ میلادی غرب و رهبران آمریکا از یک استراتژی جدید رونمایی کردند: دیپلماسی پشت درهای بسته یا درواقع «استراتژی نامرئی» در خاورمیانه و آسیا که اتفاقا بسیار قابل رؤیت و چشمگیر بود.

بعد از فروپاشی نظام شاهنشاهی در ایران که غربی‌ها با تکیه بر همین «استراتژی نامرئی» آن را آغاز و اجرا کردند و بهانه محوری آن «حقوق بشر» و هدفش بی‌اعتبار کردن نظام گذشته ایران بود، آرامش و ثبات نسبی که پیش از انقلاب در خاورمیانه حاکم بود بهم ریخت.

یکی از پیامدهای شوم «استراتژی نامرئی» ظهور اسلام سیاسی شیعه در منطقه است که رهبری آن را به دست روح‌الله خمینی دادند. صدور انقلاب  و اسلام سیاسی فرقه شیعه به کشورهای دیگر و بی‌ثبات کردن خاورمیانه و یهودستیزی اساس سیاست‌های جمهوری اسلامی شد.

کشورهای غربی گمان می‌کردند با اسلام شیعه و «خمینیسم» می‌توانند از یکسو سدی در برابر نفوذ اتحاد جماهیر شوروی کمونیستی باشند و یا دست‌کم نفوذ آن را کاهش دهند و از سوی دیگر زمام رهبران جمهوری اسلامی را هم در دست داشته باشند و آیت‌الله‌ها را مهار کنند اما این استراتژی به بن‌بست کامل رسید. این سیاست غرب نه تنها با شکست روبرو شد بلکه نتیجه‌ی پیاده کردن «استراتژی نامرئی» پدید آمدن رژیمی شد که بزرگترین ناقض حقوق بشر و اصلی‌ترین حامی و مولد تروریسم در خاورمیانه شد و اکنون به یکی از اساسی‌ترین معضلات غرب تبدیل شده است.

اتحاد جماهیر شوروی فرو پاشید اما شکل دیگری از سیاست در غرب ظهور کرد که اساس آن همچنان همراهی و همکاری با  اسلام سیاسی است که  سر از دانشگاه‌ها و نهادهای حکومتی و مراکز قدرت نیز در آورده است. خمینی و جمهوری اسلامی‌اش از همان آغاز با اقدامات تروریستی و پایه‌گذاری گروه‌های مسلحانه و تقویت گروه‌های نیابتی شبکه‌ی یهودستیزی گسترده‌ای را در منطقه از افغانستان تا لبنان، سوریه و عراق  بنیان گذاشت و ثبات منطقه را بطور ماندگار بهم ریخت.

رژیم ایران هر زمان که خواسته، با ترور و گروگانگیری شهروندان خارجی، امنیت و آرامش خاطر را از غربی‌ها سلب کرده است.

منهای چهار سالی که دونالد ترامپ رئیس جمهوری آمریکا بود «استراتژی نامرئی» یا همان «دیپلماسی پشت درهای بسته» همچنان در جریان است و نتیجه آن گستاخ‌تر شدن رژیم ایران است که دست آیت‌الله‌ها و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را بیش از پیش برای سرکوب بیشتر مردم ایران و تهدید دائمی کشور اسرائیل باز کرده  است.

راکت‌پرانی و پرتاب بادکنک‌های آتشین و مین‌پاشی در مسیرهای دریایی و شلیک موشک به نفتکش‌ها و کشتی‌های تجاری اسرائیلی و ساختن کارخانه‌های موشک‌سازی در سوریه و لبنان تنها گوشه‌ای از اقدامات بدخیم جمهوری اسلامی است.

سیاستمدارانی که پایبند به دیپلماسی پشت درهای بسته هستند باید پاسخ دهند این استراتژی چه دستاوردی برای آنها جز ناامنی و بی‌ثبات کردن منطقه داشته است؟ رهبران غرب باید پاسخ دهند جز تقویت تروریسم و شکنجه و سرکوب مردم و تهدید همسایگان و مختل کردن امنیت اسرائیل چه نتیجه‌ای از مماشات با رژیم ایران گرفته‌اند؟

رژیم ایران و خامنه‌ای و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که یکی از طرفداران پر و پا قرص «دیپلماسی پشت درهای بسته» هستند بر اساس فتوای دینی اصرار می‌کنند که فعالیت صلح‌آمیز هسته‌ای دارند اما تمام شواهد و نتیجه بازرسی‌ها در این سال‌ها نشان داده که آنها به دنبال بمب اتمی‌اند و نه تولید برق و مصارف پزشکی و تحقیقاتی که ادعا می‌کنند.

اکنون باید به دلدادگان «دیپلماسی پشت درهای بسته» و حامیان نظام اسلامی گفت که آهسته بنالند زیرا در پرده هستند کسانی که واقعیت‌ها را افشا کنند.

به راستی چرا اکثر کشورهای دنیا بجز اسرائیل سیاست‌هایی در پیش گرفته‌اند که نتیجه آن چیزی جز سرکوب مردم ایران و برهم خوردن ثبات منطقه نیست؟

واقعیت این است که امروز مردم ایران بجز اسرائیل هیچ کشوری را پشتیبان خود ندارند. گویی همه کشورهای دنیا دست در دست هم داده‌اند تا چشم به روی نابودی مردم و غارت منابع کشور ببندند. آنها به گونه‌ای رفتار می‌کنند که مردم به این باور رسیدند که دولت‌های حامی دموکراسی نه حامی مردم ایران بلکه پشتیبان نظام جمهوری اسلامی هستند! همین مردم اما به ویژه در سال‌های اخیر دریافتند که متحد اصلی و هم‌صدای آنها اسرائیل است.

اتحاد مردم ایران و مردم اسرائیل طبیعی است و اساس تاریخی دارد. آنها دل در گرو یکدیگر دارند و منافع‌شان از دیرباز به یکدیگر پیوند خورده و با وجود تمام تلاش‌هایی که برای جدایی این دو ملت از یکدیگر شده اما امروز بیش از هر زمان دیگری بهم نزدیک شده‌اند.

حامیان سیاست «دیپلماسی پشت درهای بسته» معتقدند تجارت و همکاری‌های مشترک مانع بروز جنگ می‌شود، اما از شواهد پیداست چنین محاسباتی در برخی مناطق و در مواجهه با بعضی رژیم‌های سیاسی غلط است. چرا با وجود حجم بالای روابط تجاری و اقتصادی غربی‌ها با چین هنوز آنها در کش و قوس‌های سخت سیاسی بسر می‌‎برند؟ درواقع این تز که با داد و ستد می‌شود مقابل تضادها ایستاد و جلوی جنگ را گرفت در برابر رژیم‌های غیرعادی و تمامیت‌خواه اثر ندارد و پاسخ مناسب نمی‌دهد.

جمهوری اسلامی ایران سعی می‌کند با تهدید به دیپلمات‌هایی که پشت درهای بسته فعالند تفهیم کند که اگر جمهوری اسلامی ساقط شود خاورمیانه را به آتش می‌کشد و از این طریق برای بقای خود تلاش می‌کند و با باج گرفتن از غرب از آنها امتیاز می‌گیرد اما تجربه نشان داده اسرائیل پشیزی برای تهدیدات تروریستی جمهوری اسلامی ارزش قائل نیست و از آنها بیم ندارد. کشور اسرائیل آنقدر در ابعاد گوناگون امکانات و ابزار کافی دارد که  دریابد جمهوری اسلامی چه ظرفیت‌هایی دارد و رهبران آن می‌دانند برای برطرف کردن تهدیدات رژیم اسلامی چه زمانی و چطور باید دست به اقدام بزنند. واقعیتی که مقامات اسرائیل آشکارا آن را بیان می‌کنند و بر سر آن با کسی تعارف ندارند.

از هر زاویه‌ای به این معادله نگاه کنیم تنفس مصنوعی دادن به این نظام ضدبشری هزینه‌ی غرب و متحدانش را در منطقه‌ افزایش می‌دهد. استقرار یک نظام معقول و مردمی در ایران مبتنی سکولاریسم و پایبند به معیارهای جهانشمول حقوق بشر هم برای غرب و هم برای مردم داخل ایران بهترین گزینه است. نظامی برآمده از یک انتخابات آزاد و متکی به خواست و اراده‌ی مردم و نه بر اساس خرابکاری و باج‌گیری. ماندن رژیم اسلامی در ایران اکنون در داخل کشور و میان مردم مشروعیت ندارد و صرفاً با تنفس مصنوعی دیپلمات‌های فعال در «استراتژی نامرئی» و به زور سرکوب خونین جامعه سر پا مانده است.

«نه به کلیت جمهوری اسلامی» خواست مردم ایران است و غرب اگر واقعا به فکر منافع خود است، می‌بایست از آن حمایت کند.

 

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=240318

5 دیدگاه‌

  1. محمد

    اینکه همیشه سعی میکنید تمام تقصیرها را گردن غرب بندارید کمی عجیبه یعنی غرب اینقدر قدرت داره که به قولی با قدرت نامرئی حکومت محمدرضا شاه سرنگون کنه اما دولت و ارتش شاه با قدرت غیر نامرئی توان حفظ حکومت نداشتن
    اتفاقا نظر من اینکه سقوط حکومت بیش از اینکه توطئه بوده باشه از بی عرضگی حاکمان زمانه بود
    دقیقا مثل الان افغانستان امریکا بیست سال در افغانستان بود بیست سال به ارتش افغانستان سلاح و آموزش و پشتیبانی هوایی وزمینی و کلی پول و بودجه داده اینکه هنوز امریکا خارج نشده شهرها داره سقوط میکنه تقصیر امریکا نیست از بی عرضگی حاکمان افغانستانه مگه طالبان چه سلاح پیشرفته ای داره که ارتش افغانستان نداره ؟؟تنها چیزی که طالبان داره حکومت افغانستان نداره جراته بعد از بیست سال آموزش امریکا باید تا چند سال نیرو نظامی مستقر کنه تا حاکمان افغانستان یاد بگیرن که یه حکومت درست حسابی درست کنن
    آیا امریکا وظیفه داره تا ابد نقش پلیس ایفا کنه تا حکومت حفظ کنه تا حاکمان افغانستان بتونن حکومت کنن
    به نظر خودتون این مسخره نیست
    جالب اینکه اگه امریکا بمونه میگن مونده ثروت افغانستان غارت کنه اگه بره میگن پشت حکومت افغانستان خالی کرد باعث سقوط دموکراسی در افغانستان شد آخه کدام دموکراسی که توی این بیست سال یدونه انتخابات درست برگزار نگردن هر بار انتخابات شد امریکا با کلی چونه زدن بین جناح های مختلف دولت افغانستان سعی میکرد کمک کنه دولتی شکل بده که موفق باشه اما خود افغانها به همدیگه رحم نمیکردن واقعا یه بار از خودتون بپرسید مقصر امریکاست یا بی عرضگی حاکمان افغانستان
    توی ایرانم همین بوده امریکا باید چکار میکرد که حکومت شاه سقوط نکنه باید بمباران هوایی میکرد یا کودتا وقتی خود ارتش شاه اعلام بیطرفی کرده امریکا چکاره است یعنی توی این ارتش ده هزارتا نیرو نبود که وایستن مقاومت کنن پادگانها را تحویل ندن؟ من از دموکراتها بدم میاد اما واقعا وقتی حاکمان یه کشور اینقدر راحت حکومت واگذار میکنن خب فرقی نداره تو امریکا دموکرات روی کار باشه یا جمهوریخواه
    جای متهم کردن دیگران یه نگاه تو آینه به بندازید بهتره

  2. هاج و واج

    دوست عزیز دوستان اسرائیلی ما اینقدر که شما برای ما از آنان تکیگاه ساختین مورد اعتماد نیستند و در اولین فرصت به منافع خود برسند ما را تنها خواهند گذاشت. سند تاریخی به ۴۲ سال پیش پناه ندادن به شاه فقید رجوع شود. کدام منافع باعث راه ندادن که هیچ یه تعارف خشک خالی هم نکردن بود خدا داند. فراموش نشود که شاه فقید دست اسرائیل که نوزاد بود را با صمیم قلب گرفت و از هیچ کاری برای کمک دریغ نکرد.

  3. آرش

    کشورهای غربی مخالف ثبات در دنیا هستند لذا از رژیم های آشوب طلبی نظیر جمهوری اسلامی و کره شمالی حمایت پنهان میکنند بقول معروف آب را گل آلود میکنند و ماهی میگیرند

  4. دوران پهلوی، آنتراکت (استراحت) بین دو پرده فیلم ترسناک در سینما بود "ن .ی"

    تحلیل های شما را با علاقه دنبال می کنم چون حرف دل مرا با مختصر تفاوت می زنید. ایرا ن ۱۴۰۰ سال تحت سلطۀ اسلام و از دوران صفویه اسلام از نوع شیعه بوده است (می توان از دلایل تغییر مذهب شاه اسماعیل از شیعه به سنی و قتل عام سنی مذهبان در تبریز را شاید برای مقابله با حکومت عثمانی دانست). توحش و قتل وجنایتی را که ما اکنون در منطقه می بینیم نوع قرن بیست و یکمی آن ست و بنابراین می شود رفتار و کردار قزلباش را در آن زمان متصور شد! دوره ای که از وسایل ارتباط جمعی خبری نبود.
    هم چنین سال هاست دوست دارم به جای آمریکا بگویم حزب دموکرات یا جمهوری خواه! و هم چنین آیا در یک حزب هم رفتار رؤسای جمهور هم سان ست؟

  5. فریبا

    بسیار عالی بود، شاید اولین تحلیلی بود که با مماشاتگران بی پرده سخن گفت

Comments are closed.