حسین تاج وکیل مدافع محمد رجبی از بازداشتشدگان اعتراضات آبانماه ۹۸ اعلام کرد که جلسه امروز دادگاه موکلاش برگزار نشده و به تأخیر افتاده است.
![](https://kayhan.london/wp-content/uploads/2021/01/سه-بازداشت-شده-اعتراضات-آبان-.jpg)
حسین تاج وکیل مدافع محمد رجبی از بازداشتشدگان اعتراضات سراسری آبانماه به خبرگزاری ایسنا گفته است، جلسه امروز چهارشنبه ۲۲ اردیبهشتماه رسیدگی به پرونده محمد رجبی، امیرحسین مرادی و سعید تمجیدی از معترضان آبانماه ۹۸ برگزار نشده است.
قرار بود این جلسه دادگاه در شعبه ۲۳ دادگاه انقلاب اسلامی برگزار شود که به گفتهی تاج، «علیرغم حضور نماینده دادستان و متهمان و وکلا جلسه برگزار نشد و تجدید شد.»
به گفتهی این وکیل دادگستری، به دلیل اینکه رسیدگی به این پرونده نیاز به «تعدد قاضی» دارد و قاضی دوم حضور نداشت، جلسه تجدید شد و هنوز وقت جدید تعیین نشده است.
https://kayhan.london/1399/11/05/%d8%b3%d9%87-%d9%85%d8%b9%d8%aa%d8%b1%d8%b6-%d9%85%d8%ad%da%a9%d9%88%d9%85-%d8%a8%d9%87-%d8%a7%d8%b9%d8%af%d8%a7%d9%85-%d8%a7%d8%b9%d8%aa%d8%b1%d8%a7%d8%b6%d8%a7%d8%aa-%d8%a2%d8%a8%d8%a7%d9%86
امیرحسین مرادی، سعید تمجیدی و محمد رجبی از بازداشتشدگان اعتراضات آبانماه۹۸، سوم اسفندماه ۱۳۹۸ در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی ابوالقاسم صلواتی به اتهام «محاربه» و «مشارکت در تخریب و تحریق به قصد مقابله با نظام جمهوری اسلامی ایران» به اعدام محکوم شدند.
https://kayhan.london/1399/04/25/%d8%a7%d8%b9%d8%af%d8%a7%d9%85_%d9%86%da%a9%d9%86%db%8c%d8%af-%d8%a8%d8%b2%d8%b1%da%af%d8%aa%d8%b1%db%8c%d9%86-%d8%aa%d8%b8%d8%a7%d9%87%d8%b1%d8%a7%d8%aa-%d9%85%d8%ac%d8%a7%d8%b2%db%8c-%d8%a7%db%8c
غلامحسین اسماعیلی سخنگوی قوهقضاییه ۲۴ تیرماه امسال اعلام کرد که این حکم از سوی دیوان عالی کشور تأیید شده است. تأیید حکم اعدام برای این سه جوان معترض با اعتراضات گستردهی افکار عمومی و کاربران فضای مجازی مواجه شد و در توئیتر فارسی کارزار #اعدام_نکنید برای مقابله با اعدام آنان راهاندازی شد.
پس از این کارزار گسترده، حسین تاج وکیل مدافع محمد رجبی اعلام کرد که «اعاده دادرسی سه محکوم اعدامی حوادث آبانماه در دیوان عالی کشور پذیرفته و مقرر است تا پرونده در شعبه دیگری (هم عرض) رسیدگی شود.»
در نهایت پرونده امیرحسین مرادی، سعید تمجیدی و محمد رجبی، سه بازداشتی آبان ۹۸، برای رسیدگی مجدد به شعبه ۲۳ دادگاه انقلاب ارجاع شد. آنگونه که حسین تاج ششم دیماه ۹۹ در توئیتر خود نوشت، اتهام «محاربه» از پرونده این سه بازداشتشده اعتراضات آبانماه حذف شده است.
تاج نوشته بود: «در دادنامه شعبه اول دیوانعالی کشور ضمن پذیرش اعاده دادرسی و دستور رسیدگی مجدد چنین آمده: «صرف نظر از ایرادات شکلی که در دادنامه وجود دارد، اعمال ارتکابی نامبردگان با توجه به کم و کیف آن و شرایط پیش آمده در حد محاربه نیست…»
احمد توکلی:
? در ۴۰ سال پس از انقلاب اسلامی قدرت در اختیار عدهای بی سواد، پررو، هم قومی، پسرخاله، رفیق و همکلاسی بوده است
?پاسخ: از حمید شمس:
▫ اگرچه توکلی تلاش دارد تا با افشا گری در مورد فساد اداری چهره مثبتی از خود ارائه دهد، اما بد نیست تا به جلوه های از ابعاد واقعی این جنایت کار نیز اشاره کنیم:
یعنی این آقا(توکلی) با به نقد کشیدن نامسئولان جمهوری اسلامی میخواهد بگوید در این ۴۰ سال که خودش سمت های نمایندگی، وزارت و غیره داشته، یابرای نسل جدید این گونه وانمود کند که اوپوزیسیون آواره از کشور بوده؟!
▫ مردم و جوانان باید این جنایت کار را بشناسند: این فرد در مقام دادستان انقلاب در بهشهر تعداد بسیاری از جوانان را اغلب به اتهام داشتن کتاب یا روزنامه به طرز فجیعی اعدام کرد.
▫ وقتی آوازه «سیف الاسلام بودن» او به مشهد رسید، از او خواستند تا برای محاکمه ۶۰ جوان بین ۱۶ تا ۳۰ سال به زندان معروف مشهد برود. این جانی که در جریان محاکمات فوری و چند ساعته در بهشهر، اغلب با فریاد و فحاشی نمی گذاشت متهم حرف بزند، به مشهد رسید و بدون هر گونه محاکمه ای، زیر برگه هایی را امضا کرد تا فردا سحر ۶۰ جوان اعدام شوند.
▫ او هیچگاه آن زندانیان را چهره به چهره ندید و هیچ پرسشی از آنان نکرد(!!) هیچ حق دفاعی به آنان نداد(!!) فقط آن زندانیان ۱۶ تا ۳۰ ساله از هواداران گروه های سیاسی را از پنجره دفتر رئیس زندان و به هنگام هواخوری دیده بود. یکی از روحانیون جوانی که همیشه با او بود وقتی این داستان را در ساری برای من و دکتر ص از اساتید دانشگاه، تعریف می کرد، من اشک می ریختم.
▫ میگفت صبح دمان زندانیان را به بهانهٔ هواخوری به حیاط زندان آوردند، آنها با دیدن برادران مسلح که قبلاً روی دیوار ها مستقر شده بودند، حس کردند که حادثه شومی در انتظار آنان است. آنان که جوان تر و ترسوتر بودند پشت شجاع تر ها پنهان می شدند که یکباره توکلی فرمان آتش داد! جوان های بیچاره به اینور و آنور فرار می کردند و نهایتا مثل قربانیان صبرا و شتیلا قتل عام شدند… حجت الاسلام ر از اهالی بهشهر، که حالا بدون لباس روحانیت در موسسات آموزشی هم تدریس می کند، می گفت، به یکباره تنم لرزید ! یاد عاشورای و کربلا افتادم…در حالیکه اجساد در وسط حیاط زندان تلنبار شده و بعضاً هنوز تکان می خوردند، به دعوت توکلی برای صرف صبحانه به اتاق و دفتری که یک در به حیاط زندان داشت رفتیم….ساعت ۱۰ صبح بود، آفتاب داغ باعث شده بود که برخی از اجساد متورم شوند، هنوز داخل آن دفتر بودیم، ناگهان کسی درب مشرف به حیاط زندان را به آرامی زد! با تعجب به هم نگاه کردیم و یک نفر از ما با اسلحه به جلو رفت و در را باز کرد! یکی از آن جوانان بود، غرق در خون، حدود ۱۶ ساله؛ گریه کنان و با التماس گفت: کمی آب به من بدهید. به توکلی نگاه کردیم! شاید آن جوان فکر می کرد با پیش کشیدن درخواست آب، ما بیاد تشنه لبان کربلا او را به جوانیش می بخشیم. توکلی با صدای بلند گفت « حاج …چرا انقلابی عمل نکردید»؟! آقای ر در حالیکه لبهایش می لرزید ادامه داد، یکی از ما احمق ها اسلحه اش را برداشت و به جلوی در رفت و سلاحش را بطرف آن جوان نگون بخت گرفت و تمام خشابش را روی او خالی کرد…! و با غرور و وجدان آسوده برای صرف چایی دیگر به کنار توکلی نشست. روحانی راوی ادامه داد، امروزه از مردم خجالت می کشم، به ما فحش می دهند! از آن زمان به بهشهر بازگشتم و تمایلی به پوشیدن لباس روحانیت ندارم.