محمدرضا حسینی – در افغانستان چه خبر است؟ آیا یک توافق پنهانی دیگر و روی کار آمدن یک حکومت اسلامی دیگر در جریان است؟
شاید زمانی که شما این نوشته را میخوانید، به احتمال بسیار قوی، تمام شهرهای افغانستان به تسخیر طالبان درآمده باشد و شما هم مانند بسیاری دیگر میپرسید افغانستان به کدام سو میرود؟
افغانستان پس از اشغال توسط اتحاد شوروی سابق (روسیه فعلی) در سال ۱۹۷۸ دیگر هیچگاه رنگ آسایش به خود ندید. کودتای کمونیستی ثور در اردیبهشت ۱۳۵۷ درست زمانی اتفاق افتاد که انقلاب اسلامی در ایران در حال به دنیا آمدن بود. گویا این دوپاره جدا شده از یکدیگر، با همسویی به چاههای ایدئولوژیک سقوط میکردند. پس از ۱۳۵۷ هیچکدام روی خوش ندیدند. همواره مرگ بود و ترس بود و شکنجه و زندان. همیشه دویدنهای بیپایان برای لقمهای نان. همیشه سرکوب امید و انتظار بود و توقف در امروزهای بیپایان.
دوران موقت بیست ساله از اکتبر ۲۰۰۱ به اینسو به پایان رسید بیآنکه حکومتهای افغانستان خود را برای چنین روزی آماده کرده باشند.
طالبان بدون کمترین امکانات هوایی به سرعت میتازد و شهرها، یکی پس از دیگری، بدون مقاومت نیروهای نظامی سقوط میکنند! نه خبری از ارتش است و نه کمترین اثری از نیروی هواییاش. سازش فرماندهان نظامی افغانستان با طالبان، یادآور بیعت فرماندهان نظامی شاه با خمینی، خیانت و حماقت فرماندهان سیاسی افغانستان، آزادسازی نیروهای اسیر طالبان به بهانه مذاکرات و بسیاری عوامل دیگر، بسان فرش قرمزی شد برای استقبال از طالبان.
نقش کشورهای مختلف در اتفاقات امروز افغانستان را همه میدانند؛ آنها همواره در خط منافع خود حرکت کرده و میکنند. اما آیا سکوت بیست ساله مردم افغانستان در برابر فساد حاکمان، اصلیترین زمینهساز قدرت گرفتن دوباره طالبان نیست؟
افغانستان، امروز در تقاطع منافع پاکستان، جمهوری اسلامی ایران، آمریکا، چین، روسیه، عربستان، قطر، ترکیه… قیچی خورده و پاره پاره میشود و جهان فقط نظاره میکند!
افغانستان از چاله فساد بنیادین حکومت به سیاهچال ارتجاع طالبان سقوط میکند و جهان فقط نظاره میکند!
مدعیان دموکراسی و حقوق بشر و طرفداران انترناسیونالیسم و گلوبالیسم کجا رفتهاند؟! این خفقان جهانی از کجاست؟!
https://twitter.com/KayhanLondon/status/1427235012835950598
به قدرت رسیدن طالبان یعنی قتل دهها و شاید هزاران انسان دیگر و پرپر شدن بسیاری از زندگیها و توقف دوباره افغانستان.
به راستی چرا گلوبالیسم جهانی، همگام با سوسیال دموکراسی غالب در جهان، در همسویی با اینگونه حکومتها قرار میگیرند؟
یکی از نیروهای مداخلهگر در قدرتگیری دوباره طالبان، بیشک، حکومت اسلامی در ایران است. با این امید که فشار آمریکا را از همسایگی خود دفع کرده و در قدرت آینده افغانستان سهیم گردد. اما آیا تمامیتخواهی طالبان اجازه چنین کاری را خواهد داد؟
طالبان که از نظر قومی نمایندگی پشتونها، یکی از چهار قوم اصلی را دارند همچنان پایبند به شعار قدیمی خود، میگویند که تاجیکها به تاجیکستان بروند، ازبکها به ازبکستان و هزارهها به گورستان!
با این دید و با موضع پاکستان به عنوان اصلیترین حامی طالبان و با حضور حدود ۵۰۰۰ نیروی «فاطمیون» طرفدار حکومت اسلامی ایران، آیا میشود به افغانستانی بدون تقابل با جمهوری اسلامی ایران نظر داشت؟
در گزارش ۲۸ تیرماه ۱۴۰۰ روزنامه جمهوری اسلامی فردی به نام سید حسن حیدری از اعضای «حشدالشعبی» عراق، برای تشکیل و سازماندهی «حشدالشیعی» افغانستان وارد کابل شد.
اینک «حشدالشیعی» افغانستان که کپی «حشدالشعبی» عراق است از ترکیب واحدهای کوچکتر (تیپ ابوذر، نصر خراسان، یکان امام رضا و…) تشکیل شده و یک بازوی جدید حکومت اسلامی ایران در افغانستان آغاز به رشد کرده است.
«حشدالشعبی» عراق که اینک به یک عامل تاثیرگذار در حکومت عراق تبدیل شده و رویای ایجاد حکومت اسلامی را در سر میپروراند در نتیجه یک روند طولانی شکل گرفته و حمایتهای بیدریغ حکومت اسلامی ایران از یکطرف و اغماض عمدی نیروهای غربی مستقر در عراق از طرف دیگر، «حشدالشعبی» عراق را به این مرحله از موجودیت رسانیده است. با توجه با اینکه شعار اصلی این نیرو، مبارزه با داعش، مخالفت با حضور امپریالیسم (آمریکا) در کشورهای «جبهه مقاومت» بوده است باید دید که «حشدالشیعی» افغانستان بر چه اساسی شکل میگیرد، شعارهایش چه خواهد بود و طالبان به عنوان یک نیروی سُنّی تمامیتخواه، با این نیروی جدید سهمخواه چگونه برخوردی خواهد داشت. پرسش این است که طالبان به نیروی جدید «حشدالشیعی» و نیروی «فاطمیون» اجازه سهیم شدن در قدرت را خواهد داد و یا اینکه این مسئله به بزرگترین مناقشه بین دو حکومت اسلامی همسایه تبدیل خواهد شد.
زمانی که عبدالله عبدالله نیز ادعای پیروزی کرده و کشور افغانستان دارای دو رئیس جمهور شده بود دورنمای تجزیه افغانستان به حداقل دو پاره پشتونی و هزارهای دیده میشد. اما پس از آنکه عبدالله عبدالله، که بنا بر برخی روایات، نزدیکیاش به حکومت اسلامی ایران مشخصتر شده بود، یکی از شرطهای کناره گرفتن از عنوان ریاست جمهوریاش را منوط به این کرد که به عبدالرشید دوستم عنوان ژنرال، که بالاترین عنوان نظامی افغانستان است، اعطا شود مشخص شد که حکومت اسلامی ایران و ترکیه خوابهای جداگانه (و شاید مشترکی) برای آینده افغانستان دیدهاند.
بیشک آینده افغانستان صحنه جنگ نیابتی بین طالبان (به عنوان نیروهای حافظ منافع پاکستان) و نیروهای «فاطمیون» و «حشدالشیعی» (طرفدار رژیم ایران) خواهد شد. احتمال آنکه «حشدالشعبی» عراق نیز به این درگیری فراخوانده شود هست. آیا افغانستان به باتلاقی برای نیروهای ارتجاعی درگیر با یکدیگر تبدیل میشود؟
امروز با نگرانی پرسشهای بسیاری درباره آینده افغانستان مطرح میشود و در تمام حالات احتمالی، این مردم افغانستان هستند که هزینهاش را با جان و زندگی خود خواهند پرداخت.
♦← انتشار مطالب دریافتی در «دیدگاه» و «تریبون آزاد» به معنی همکاری با کیهان لندن نیست.
پشتونهای بیرحمی که امروز خود را «طالبان» مینامند نواده های گروه آدم کُشانی هستند که در سدهٔ ۱۸ میلادی با نام «افغان» به ایران حمله کردند واصفهان را بخاک وخون کشیدند. درآن زمان کشوری بنام افغانستان وجود نداشت وسراسر این سرزمین تاریخی قسمتی از خاک ایران بود. در آن زمان هم مانند امروز یک رژیم مذهبی شیعی بنام صفوی در ایران حکومت میکرد که مانند ملاهای جمهوری اسلامی امروزی، ایران را غرق خرافات عاشورائی و آخرالزمانی کرده بود. در سال ۱۷۲۲ وقتی که لشگرخونخوار پشتونها که «افغان» نامیده میشدند پشت دیوارهای پایتخت، اصفهان، رسید اخبارمربوط به جنایات وحشیانه وقتل وغارت وبیرحمی آنها درسراسر ایران شنیده شده و خوف و وحشت درمردم اصفهان و سران لشگریان قزلباش صفوی چنان مسلط شده بود که عده ای از آنها پیشاپیش از اصفهان فرارکرده بودند. شاه سلطان حسین صفوی که یک آدم مذهبی بشدت خرافاتی بود از ترس و وحشت ناچار خود از شهر بیرون رفت و تاج پادشاهی را بر سر محمود افغان گذاشت و شهر را تسلیم کرد. پشتونها اصفهان را قتل وغارت کردند ومحمود افغان جلوی چشم شاه سلطان حسین فرزندانش را سر برید.
امروز همان پشتونهای خونخوار آلت دست امیرنشین قطرشده اند که گمان میکند بتواند با پول وتجهیزات جنگی که عربها در اختیار دارند برنامه ای نظیر آنچه درسال ۱۷۲۲ در کشور خرافات زدهٔ صفوی انجام گرفت را درایران خرافات زدهٔ حکومت شیعی امروزی راه بیندازند وایران را به تعدادی «امارات اسلامی» تجزیه کنند.
خطر به پشت دیوارهای کشور ما رسیده واگر دست رژیم مذهبی خرافاتی را ازکشورمان کوتاه نکنیم سرنوشت سیاه تری درانتظار ایران وایرانی خواهد بود.
۲۰ سال پیش اینترنتی نبود. الان فقط دانشنامه ویکی پدیا فارسی بیشتر از ۸۰۰۰۰۰ مقاله دارد. فرهنگ و اذهان مردمان امروز افغانستان با بیست سال پیش متفاوت است. این تغییر فرهنگی در طالبان هم وارد شده است.
… به راستی چرا گلوبالیسم جهانی، همگام با سوسیال دموکراسی غالب در جهان، در همسویی با اینگونه حکومتها قرار میگیرند؟
… خیانت و حماقت فرماندهان سیاسی!
قوم پشتون که از قبایل کوهستانی پاکستان و افغانستان است عمومأ به علاقمندتر و وفاتربودن به قبیله و مذهب بیش از علاقه به میهن و کشور معروف است. بزرگترین جمعیت پشتون در پاکستان زندگی میکند ودر افغانستان کمتر از ۳۹ درصد جمعیت را تشکیل میدهد که درهمان نواحی درهٔ خیبر درمرز پاکستان زندگی میکنند.
دولت انگلستان برای حفاظت از مستعمره اش هندوستان قسمتی ازسرزمین تاریخی خراسان بزرگ را از ایران جدا کرد و کشوری بنام افغانستان برای پشتونها دست و پا نمود. در سدهٔ بیستم میلادی انستیتوی زبانهای شرقی پاریس قواعد زبانی لازم برای گویش آرکائیک پشتون درست کرد و آنرا زبان رسمی کشور نوبنیاد افغانستانی تعیین کردند در حالی که دو سوم ساکنینش بزبان دری حرف میزدند.
در همان سدهٔ بیستم میلادی دولت اسلامی پاکستان جریان اسلامیست «طالبان» را از پشتونهای مذهبی افراطی بر پا کرد وآنرا بلای جان مردم مظلوم افغانستان نمود.
بخواست انگلستان حکومت افغانستان درانحصار قوم پشتون ماند که بنا بمصلحت شرایط منطقه ای اینک میان «حکومت قانونی اسلامی» و « حکومت اسلامی طالبان» دست بدست میگردد.
أشرف غنی رئیس جمهور افغانستان و سران طالبان و زلمای خلیل زاد نماینده ویژه آمریکا در افغانستان همگی پشتون هستند. میگویند چند روز پیش اشرف غنی سران ارتش افغانستان را برکنار و افسران پشتون بجایشان منصوب کرده بود.
افغانستان در دوران حکومت دیکتاتوری کمونیستی فرصتی تاریخی داشت تا خود را از عفونت اسلام و اسلامگرایان خلاص کند و همتراز تاجیکستان شود.
بهر روی، سرنگونی حکومت طالبان و انقراض نسل آنها توسط مردم افغانستان دور از ذهن نیست . تخمین زده شده که تعداد طالبان حدودا ۸۰ هزار نفر است که بسیار کمتر از تعداد خمینیستهای دوران شورش ۵۷ است.
طالبان در برابر یک خیزش فراگیر همراه با نبرد مسلحانه به رهبری فردی لایق، شاید پسر احمد شاه مسعود، تاب مقاومت نخواهد داشت. افغانستان چاره ایی ندارد جز اینکه اسلامگرایان و جهادیستها و دیگر جانوران تولید شده توسط رژیم تروریست پرور آمریکا را به زباله دانی تاریخ افکند.
در چهار دهه گذشته منطقه ما دچار یک بیماری پیشرونده شده که از قرار معلوم در آینده نزدیک درمانی برای آن متصور نیست. حماقت دینی و در نتیجه آن خشونت و بی عدالتی و فساد و تباهی ویرانگر اقتصادی_اجتماعی چنان در این منطقه ریشه دوانده که گویی فقط یک معجزه ممکن است ما را از این بلای تا اندازه زیاد خودساخته رها کند. آنچه نویسنده نوشتار بالا مطرح کرده بسیار محتمل به نظر می رسد. روی کار آمدن دوباره طالبان را باید آغاز فاجعه ای بزرگ دانست. چیزی که بسیار رنج آور است این است که بیست سال تمام کوشش و نیرو و منابع مالی و اقتصادی صرف ایجاد تحول و برقراری نظام سیاسی و اجتماعی معتدلی در افغانستان شد که همه اش بیهوده بود. کمک های مالی بین المللی که به افغانستان اعطا شد به فنا رفت. موجودات وحشی غار نشین به زور اسلحه خود را بر مردم افغانستان تحمیل می کنند و همه این اتفاقات در جلو دیدگان قدرتهای جهانی می افتند.