خاورمیانه در حصار خلافت واپسگرایی ایدئواسلامیسم

-امروز دیپلماسی به یک واژه‌ی «فاجعه»بار در خاورمیانه تبدیل شده و در حقیقت گفتمان سیاستمداران چپِ غربی در راستای حمایت از تروریسم است.
-آنچیزی که شواهد تا امروز نشان می‌دهد، گلوبالیسم در خاورمیانه جز فساد، جنگ، تروریسم و یهودستیزی چیز دیگری به ارمغان نیاورده و این حاصل نگاه اقتصادی به سیاست است.
-با ورود طالبان به قدرت بدون تصمیم و دخالت مردم علاوه بر کسب اعتبار حقوقی توسط تروریسم، تمام تلاش‌های جامعه‌ی مدنی افعانستان برای رهایی از واپسگرایی اسلامی از بین می‌رود.
-آنچه ملموس از سوی دولت بایدن و حتا دولت‌های اروپایی قابل پذیرش نیست، زیر پا گذاشتن ارزش‌های غربی است. این امر حتا در فرانسه و در تماس امانوئل ماکرون با سیدابراهیم رئیسی «قاضی مرگ» که دست‌‌اش به خون ایرانیان آغشته است، کاملا مشخص می‌شود.

دوشنبه ۲۵ مرداد ۱۴۰۰ برابر با ۱۶ اوت ۲۰۲۱


فرد صابری، زمان فیلی – با روی کار آمدن دولت بایدن و سکوت در مقابل جنگ‌افروزی جمهوری اسلامی و البته مماشات همیشگی اروپا گفتمان دیپلماتیک در خاورمیانه به روندی در خدمت تروریسم اسلامی تبدیل شده است.

مهمترین موضوعی که تیم سیاست خارجی دولت بایدن از ژانویه‌ ۲۰۲۰ در پیش گرفته‌ است، مذاکرات وین -تنفس برجامی- است که در حقیقت اعتبار بخشیدن به ناهنجاری رفتار ایدئولوژیک جمهوری اسلامی به عنوان پدرخوانده‌ی تروریسم بوده و دولت کنونی آمریکا بدون در نظر گرفتن تجارب شکست‌خورده‌ به تکرار آن می‌پردازد.

با توجه به این موضوع در زمان ریاست جمهوری پرزیدنت ترامپ که جمهوری اسلامی به عنوان تنها حاکمیت تنش‌آفرین در خاورمیانه کاملا ناتوان و تسلیم  شده بود آمریکا قصد داشت نیروهای خود را به شکل استراتژیک و تدریجی از خاورمیانه خارج نماید.

در این میان و همزمان پیمان صلح «ابراهیم» بین اعراب و اسرائیل منعقد و همزمان با دو سیاست مهم فشار حداکثری و خروج از برجام منطقه‌ی خاورمیانه به سرعت به سمت آرامش نسبی پیش می‌رفت چنانچه با خارج شدن نیروهای آمریکا از سوریه نه داعش توانست تحرکی داشته باشد و نه رژیم اسلامی قادر به مانور و عرض اندام بود.

اینک جو بایدن همان راهی را می‌رود که اسلافش پیشتر انجام داده بودند و خاورمیانه به جولانگاه اسلامیست‌ها مبدل شده است. رئیس جمهور دموکرات آمریکا که با اما و اگرهای فراوان و دلایل مجهول با کمک خبرگزاری‌های چپگرا به کاخ سفید راه یافته در کمترین مدت لازم ابتدا جمهوری اسلامی را از سقوط دور کرد.

از سوی دیگر در اتفاقی نادر فشار غیرمستقیم  سیاسی دولت بایدن به اسرائیل باعث شد تا رژیم تروریستی اسلامی از این مسئله استفاده کرده و با تجهیز مجدد گروه تروریستی حماس بالغ بر چهار هزار موشک به سوی این کشور پرتاب نماید.

در این میان نمایندگان چپ- اسلامیست‌  حزب دموکرات در لوای حمایت از فلسطین به تائید حملات موشکی جمهوری اسلامی به اسرائیل پرداختند و همزمان عوامل چپ و اسلامگرایان با حمایت‌های مختلف و مشخص در اروپا به خیابان‌ها آمده و با آتش زدن پرچم اسرائیل به طرفداری از گروه تروریستی حماس و یهودستیزی پرداختند.

باج دادن علنی از سوی دولت‌های چپگرای سوسیالیست به جمهوری اسلامی چنان فرا رفته که این حاکمیت نامشروع دوباره به ناامن ساختن تجارت دریایی پرداخته و در ادامه حتا حمله به یک کشتی تجاری اسرانیلی در دریای عرب و عدم اقدام متقابل دولت‌های اروپایی و آمریکا مماشات با رژیم تروریستی اسلامی را به اوج فضاحت رسانده‌اند.

آنچه ملموس از سوی دولت بایدن و حتا دولت‌های اروپایی قابل پذیرش نیست زیر پا گذاشتن ارزش‌های غربی است و این امر حتا در فرانسه و تماس امانوئل ماکرون با سیدابراهیم رئیسی «قاضی مرگ» که دست‌‌اش به خون ایرانیان آغشته است کاملا مشخص می‌شود. فرانسه که روزگاری  دوگل بزرگ ریاست آن کشور را به عهده داشت و با الگوی آزادی و دموکراسی در دنیا شناخته می‌شد حال چنین از لحاظ سیاسی و اخلاقی تنزل کرده که فرانسه به محل یهودستیزی و رشد اسلامگرایی مبدل شده است.

امروز دیپلماسی به یک واژه‌ی «فاجعه»بار در خاورمیانه تبدیل شده و در حقیقت گفتمان سیاستمداران چپ غربی در راستای حمایت از تروریسم است وعملا  آن را در خدمت اعتبار بخشیدن به  ناقضان حقوق بشر و واپسگرایان اسلامگرا قرار داده‌اند.

واقعیت اینست که هرجا سخن از دیپلماسی با جمهوری اسلامی و دیگر گروه‌های تروریستی‌ مسلح در میان می‌آید باید به این نتیجه رسید که یک رخداد غیرانسانی یا فاجعه در خاورمیانه به وقوع خواهد پیوست.

استفاده از کلام دیپلماسی از سوی سیاستمداران– خصوصا چپگرایان در غرب- عملا  برای سرکوب بیشتر مردم ایران، زیر فشار گذاشتن اسرائیل و خاورمیانه بوده که در این سال‌ها برای آگاهان به مسائل سیاسی کاملا روشن و محرز شده است.

تروریسم اسلامی که رهبری آن را جمهوری اسلامی با وقوع انقلاب تروریستی در ایران به دست گرفته معمولا با سیاستمداران مماشاتگر رابطه‌ای حسنه دارد و کلمه‌ی دیپلماسی با ملایان حاکم بر ایران دکان فاسدی در جهت داد و ستد‌های اقتصادی و نادیده گرفتن خواست مردم است که «برجام» یا همان تنفس مصنوعی به تروریسم حکومتی آیت‌الله‌ها نمونه‌ی مشتی از خروار مماشات با پدرخوانده‌ی تروریست‌ها به شمار می‌رود.

تفکر چپ غربی به سرکردگی دموکرات‌های آمریکا در چهل و دو سال پیش با برجسته ساختن مفهوم حقوق بشر، ایران و کل خاورمیانه را واژگون کرد و به اغتشاش کشاند. بعد از آنهم با تئوری سیاست بازار و تجارت گلوبال صلح و دموکراسی را برای منطقه‌ خاورمیانه بسته‌بندی کردند که حاصلش بنیادگرایی و حقوق بشر کاغذی و محکم شدن پایه‌های تروریسم دولتی است که منجر به رشد دیگر گروه‌های تروریستی در سایه‌ی حاکمیت تبهکار در ایران شد.

موجودیت و استمرار رژیم تروریستی جمهوری اسلامی بدین معناست که از تجارت جهانی و سیاست بازار، داد و ستد و حقوق‌ بشر بر روی کاغذ، صلح و دموکراسی به وجود نمی‌آید. آنچیزی که شواهد تا امروز نشان می‌دهد گلوبالیسم در خاورمیانه جز فساد، جنگ، تروریسم و یهودستیزی چیز دیگری به ارمغان نیاورده و این حاصل نگاه اقتصادی به سیاست است.

سیر رویدادها به تجربه و تا همین حال نشان داده است که سپردن سیاست به اقتصاد به عنوان تز گفتمان چپ-گلوبال جز فساد و جنگ حاصلی ندارد و برای رسیدن به امنیت بلندمدت راهی جز به اختیار گرفتن عکس قضیه یعنی سایه‌ی سیاست بر اقتصاد وجود ندارد. هرچند طراحان گلوبالیسم نظام گذشته‌ی ایران و دولت پیش از بایدن را به عنوان دو دکترین سیاسی که مسیری در جهت سلامت رفتار اجتماعی- سیاسی در پیش گرفته بودند، ساقط نمودند.

لجاجت و یکدندگی سیاست‌ورزان چپ- گلوبالیست که می‌خواهند به زور و بدون در نظر گرفتن خواست مردم سیاست بازار و تجارت را در پوشش صلح و دموکراسی تحمیل نمایند، با تجربه‌ی بارها شکست مانند شورش اسلامی در ایران و آنچه در افعانستان انجام داده‌اند، نتیجه‌ای جز سلب امنیت و جنگ داخلی در خاورمیانه به دست نیامده است.

با مروری سطحی از جیمی کارتر تا جو بایدن و حمایت چراغ خاموش اروپا دستاورد این نوع سیاست کاملا علیه امنیت پایدار و در خدمت رشد اسلامگرایی و همچنین در راستای منافع کوتاه‌مدت دولت‌های غربی اما به قیمت بهم ریختن نظم خاورمیانه و جهانی بوده است.

بعد از استقرار جمهوری اسلامی به عنوان ساختاری ایدئولوژیک همراه با ترویج عقب‌ماندگی و پیشبرد ویرانی در ایران، در زمان بیل کلینتون نیز طالبان در افغانستان تاسیس و امروز جو بایدن و همفکرانش آنها را تحت نام «امارت اسلامی» به قدرت رسانده‌اند تا در کنار جمهوری اسلامی حاکم بر ایران آن روی سکه‌ی تروریسم دولتی- اسلامی تکمیل گردد.

نکته‌ی قابل توجه در این ارتباط اینست که با ورود طالبان به قدرت بدون تصمیم و دخالت مردم علاوه بر کسب اعتبار حقوقی توسط تروریسم، تمام تلاش‌های جامعه‌ی مدنی افعانستان برای رهایی از واپسگرایی اسلامی از بین می‌رود و هزینه‌ی بیست سال حضور نیروهای آمریکایی در مبارزه با تروریسم و طالبان زیر سئوال رفته و همگی قربانی تصمیم یک‌شبه و غیرمنتظره‌ی جو بایدن شده است.

حضور داعش در خاورمیانه در زمان ریاست جمهوری باراک اوباما به معاونت جو بایدن به عنوان طراح تجزیه‌ی عراق نیز نتیجه‌ی تلاش همین تفکر گلوبالیست و اسلام‌پرور بوده است که جز جنگ، ویرانی، بی‌خانمانی، کشتار و در لابلای آن صدور گروه بزرگی از تروریست‌های اسلامگرا در جهت بر هم زدن توازن فرهنگی همراه با گسترش یهودستیزی در اروپا و آمریکا نتیجه‌ای نداشت.

آنچه روشن است اینکه به قدرت رسیدن رسمی طالبان توسط بایدن و شرکای گلوبالیست‌ وی در افعانستان، پیچیدگی‌های خاورمیانه را با وجود جمهوری اسلامی به عنوان مخل امنیت منطقه، دو چندان خواهد کرد.

تنها شانسی که برای افعانستان اکنون در ابتدای راه می‌توان متصور بود، عدم پذیرش این گروه ضدانسانی از سوی مردم این کشور- حتا با تفکر اسلامی- است که برعکس انقلاب اسلامی در ایران که به پیشباز مهاجمان اسلامگرا رفتند و ریش خمینی را در ماه برجسته نمودند، مردم افغانستان  از این گروه تروریستی می‌گریزند و آنان را پس می‌زنند.

حضور طالبان در قدرت پیامدهای گران‌جان برای مماشاتگران اروپایی نیز که تنها به نظاره نشسته‌اند به بار خواهد آورد. موج گسترده‌ی پناهندگان از افغانستان به سمت اروپا نخستین چالشی است که قطعا دامنگیر کشورهای اروپایی می‌شود و در بلندمدت ترانزیت مواد مخدر از سوی طالبان به خطری جدی‌تر از اکنون برای اروپا و دنیا تبدیل خواهد شد.

با این تفاصیل رویداد طالبان در افعانستان نباید وجود داعش شیعی چهل و سه ساله را در ایران به حاشیه بکشاند.

جمهوری اسلامی در قاموس پدرخوانده‌ی تروریسم طی این سال‌ها در همه جا ریشه دوانده و یگانه عامل خشونت، جنگ و تنش‌آفرینی در منطقه است و علاوه بر اینکه ممکن است طالبان در افعانستان موفق نشوند، چهل سال هم طول می‌کشد تا به پای اسلاف تروریست خود در تهران برسند.

باید این مهم را یادآور شد که ملتی که فرهنگ خود را بشناسد و قدر داشته‌های ملی خود را بداند هرگز در دام برنامه‌های تدارک دیده شده از جمله هیولای اسلامگرایی از سوی هر قدرتی که باشد نخواهد افتاد و می‌تواند به سلامت از آن عبور نماید.

افعانستان امروز در تجربه‌ای تاریخی با چنین امتحانی روبروست که در صورت عدم مقابله و مبارزه با این وحشت بزرگ، سرنوشتی بسان انقلاب تروریستی اسلامی در ایران در انتظار این کشور خواهد بود و توسط چین و روسیه و همچنین پاکستان بلعیده خواهد شد.

در نهایت بزرگترین بازنده‌ی استراتژیک افغانستان، دولت جو بایدن و اروپایی‌ها هستند.  چنانکه اوباما بازنده‌ی استراتژی بهار عربی (توفان عربی) در فاجعه‌ی سیل آوارگان به سمت اروپا بود.

ورود گسترده‌ی تروریست‌های اسلامی در میان فراریان به اروپا اینبار شامل تروریست‌های طالبان با چاشنی مواد مخدر نیز خواهد بود و همزمان اردوغان گردنه‌ی باج‌گیری بر سر راه اروپا را دوباره فعال ساخته و همین باعث هرج و مرج و انشقاق بیشتر در اتحادیه‌ی اروپا می‌گردد.

در هر صورت آنچه اروپا به احتمال فراوان با آن روبرو خواهد شد نتیجه‌ی عملکرد منفعت‌طلبانه وعدم مسئولیت و پایبندی به حقوق‌بشر در کشورهای دیگرست که عامدانه و با تمام قدرت به دنبال سیاست اقتصادی چینی به پشتیبانی از جو بایدن پرداخت و هزینه‌ی این سیاست‌های بدون پشتوانه را مردم اروپا نیز متحمل خواهند شد.

 

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=252681