خانه تئاتر در واکنش به برنامهها و مصاحبهی توضیحی محمدمهدی اسماعیلی وزیر پیشنهادی «فرهنگ و ارشاد اسلامی» دولت ابراهیم رئیسی «قاضی مرگ» با صدور بیانیهای واکنش نشان داد و نسبت به آن ابراز تأسف کرد.
«خانه تئاتر» خطاب به اسماعیلی نوشت: «ما، شما را نمیشناسیم، همانگونه که شما، ما را. پس از همین ابتدا باید پرسید: ما را به هم چکار؟ هنرِ ما تئاتر است. هنرِ پیوند، دوستی، مهربانی، عدالت، عشق، صلح، اندیشه، پرسش و دیالوگ. اما کار شما ظاهراً ارشاد است.»
«خانه تئاتر» در بیانیهی خود ضمن تأکید بر اینکه خانواده بزرگ تئاتر برای حصولِ طلبِ خویش یکقدم پا پس نخواهند کشید، نوشت: «دو سال بیکاری، بیدرآمدی، بیماری، بیدارویی، بیتوجهی، تنهایی و سکوتِ دولت و کشور را تاب آوردیم».
خانوادهی بزرگ تئاتر با اشاره به «ظلم و جفای دولت نهم و دهم» و دولت «به ظاهر: تدبیروامید» بر این جامعه هنری اشاره کرد و نوشت: «شانههایمان زیر بار فشارِ سانسور خم شد، کارگردانهای بزرگ و فرهیختهمان به قوهی قضاییه و پاسخگویی در برابرِ قضات فرا خوانده شدند، تهمتهای بعضی روزنامهها و خبرگزاریها که عزیزانی را به ارتباط با سفارتخانهها متهم کردند؛ باعث شد یکی از همین چهرههای جوان، سهسال حبس را تحمل کند تا بالاخره هفتهی پیش حکمِ بیگناهی و برائتِ ایشان صادر شود، اما دریغ از عذرخواهیِ قلم بهدستانِ مزدوری که با جان و آبروی هنرمندان بازی میکنند.»
در این بیانیه به محمدمهدی اسماعیلی گوشزد شده: «وقتی با اهالی سخندان و با ادبِ تئاتر سخن میگویید، مراقبِ واژگان و ادبیاتتان باشید. اینجا عرصهی پروازِ سیمرغانی همچون بهرام بیضایی، اکبر رادی، غلامحسین ساعدی، علی نصیریان، بیژن مفید… است».
در بخش دیگری از این بیانیه آمده که «از آنجا که مُرده را اعدام نمیکنند، ما هم چیزی برای از دست دادن نداریم، از ممنوعالکاری و مرگ هم نمیترسیم که هزار بار در شبانهروز میمیریم و زنده میشویم؛ پس بدانید که گفتار و کردار شما را رصد میکنیم.»
متن کامل بیانیهی «خانه تئاتر» به شرح زیر است:
«به نام آنکه جان را فکرت آموخت»
خانه تئاتر «برنامه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت سیزدهم» و مصاحبهی آقای محمدمهدی اسماعیلی، وزیر پیشنهادی در روز سهشنبه ۱۴۰۰/۵/۲۶ را با دقت مطالعه کرده و مراتب تأسف خود را از اینهمه جفا که به خانوادهی فرهنگ و هنر بطور «عام» و خانوادهی تئاتر بطور «خاص» میرود را اعلام میدارد.
آقای محمدمهدی اسماعیلی
وزیر پیشنهادی دولت سیزدهم
ما، شما را نمیشناسیم، همانگونه که شما، ما را. پس از همین ابتدا باید پرسید: ما را به هم چکار؟
هنرِ ما تئاتر است. هنرِ پیوند، دوستی، مهربانی، عدالت، عشق، صلح، اندیشه، پرسش و دیالوگ. اما کار شما ظاهراً ارشاد است. ما با «احتمالات» سر و کار داریم، شما با «بایدها» و «نبایدها». ما «شک» و «اصل نسبیت» را شکوهِ ذهن و باورِ انسانِ عصرِ مدرن میدانیم؛ اما بنابر آنچه شما در ارزیابی و برنامههایتان نگاشتهاید، و با تهمتهایتان زحمتهای یارانِ رفته و خستگانِ ماندهی ما را نادیده گرفتهاید، بیتعارف، شما را جزماندیشی باورمند یافتیم که اصولاش تغییر نمیکنند.
اکنون با شما چگونه باید گفتگو کرد؟
در مصاحبهتان گفتهاید:
«بخشی که در فضای مجازی پررنگ شده، بخش وضع موجود و پیشنویس برنامه بوده که از منابع مختلف پژوهشی مربوط به خود وزارتخانه، یکی از مراکز بررسی وابسته به ریاستجمهوری و برخی گزارشهای نهادها استفاده شده…»
و بعد ادامه میدهید:
«اینبخش برای توضیح شرایط بوده و برای اطلاع کمیسیون تخصصی داده شد.»
آقای وزیر پیشنهادی:
نمیدانیم نظرِ ما به گونهی دیگریست یا نظرِ شما؟ اما از نظرِ ما، این یعنی فاجعه!
شما از گزارشها و آمارهای دولتِ سیاهی که عمرش بهپایان آمده، و صحت و سقم آن را هیچکس تأیید نمیکند، چماقی برای کوفتن بر فرق ما ساختهاید! و دیگر اینکه این متنِ موهن و سراسر افترا و خائنانهای که علیه خانوادهی فرهیخته و بزرگانِ عرصهی هنرِ نمایشِ ایران نوشته شده را برای اطلاع به کدام «کمیسیون تخصصی» ارائه دادهاید؟
هشتسال ظلم و جفای دولت نهم و دهم بر خانوادهی تئاتر کم نبود، که هشتسال دولتِ به ظاهر: تدبیروامید، اما در باطن: تزویر و دروغ از راه رسید؛ شانههایمان زیر بار فشارِ سانسور خم شد، کارگردانهای بزرگ و فرهیختهمان به قوهی قضاییه و پاسخگویی در برابرِ قضات فرا خوانده شدند، تهمتهای بعضی روزنامهها و خبرگزاریها که عزیزانی را به ارتباط با سفارتخانهها متهم کردند؛ باعث شد یکی از همین چهرههای جوان، سه سال حبس را تحمل کند تا بالاخره هفتهی پیش حکمِ بیگناهی و برائتِ ایشان صادر شود، اما دریغ از عذرخواهیِ قلمبهدستانِ مزدوری که با جان و آبروی هنرمندان بازی میکنند. حال بفرمایید که گزارشِ جامعتان برای آن «کمیسیون تخصصی» برگرفته از همین منابع است؟
عدم حمایت مالی و معنوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، بیخاصیتی و خنثی بودنِ معاونت امور هنری، بیعملی مرکز هنرهای نمایشی در حمایت از هنرمندانِ تئاتر در تمام این سالها بطور «اعم»، و در این دوسال بیکاری و خانهنشینی به خاطر بیماری کرونا بهطور «اخص» را چگونه ارزیابی کردهاید که برای اصلاحِ ابتذال در سالنهای نمایشی چنین چهارنعل میتازید؟
ابتدا به شما عزیز از راه رسیده میگوییم که:
وقتی با اهالی سخندان و با ادبِ تئاتر سخن میگویید، مراقبِ واژگان و ادبیاتتان باشید. اینجا عرصهی پروازِ سیمرغانی همچون بهرام بیضایی، اکبر رادی، غلامحسین ساعدی، علی نصیریان، بیژن مفید، اسماعیل خلج، محمود استادمحمد، خسرو حکیمرابط، بهزاد فراهانی، بهمن فرسی، عباس نعلبندیان، قطبالدین صادقی، آرمان امید، علیرضا نادری، محمد چرمشیر، محمد امیریاراحمدی، حسین کیانی، نادر برهانیمرند، محمد رحمانیان، رضا صابری و… در درامنویسی و صدها چهرهی ماندگار در کارگردانی و بازیگری و طراحی و تدریس و نقد است.
و بعد بدانید که هنرِ نمایش فقط آنچه که در تئاترهای تهران اجرا میشود، نیست. در تمامِ استانها و شهرهای ایران روزانه صدها نمایش بر صحنه میرود؛ چگونه با دیدن ۷۰ نمایش با زاویه دید غلط برای کلِ تئاترِ ایران حکم صادر میکنید؟
شما نمایشهای «کابوسها و خاطرات یک جامهدار از زندگی و قتل میرزا تقی فراهانی»، «خانهی برناردا آلبا»، «مفیستو»، «چشم به راه میرغضب»، «خنکای ختم خاطره»، «قصه ظهر جمعه»، «شاهماهی»، «دریاچه قو»، «کسوف»، «کالیگولا»، «خر مُهره»، «یک زندگی بهتر»، «پچپچههای پشت خطّ نبرد»، «خروس غلط میخواند»، «باغ آلبالوی من» و صدها نمایش دیگر را از نظر کیفی و تکنیکی چگونه ارزیابی میکنید، که اگر برتر از آثار خارجی نباشند، کمتر هم نیستند؟
شما و مشاورانتان از تئاترهای آزاد یا کمدیهای شبانه چه میدانید؟ این نمایشها ریشه در آثار و نمایشهای سنتی و آیینی ما دارند (تختحوضی، بقالبازى، میر نوروزی، کوسه برنشینی، کچلکبازی و) که از قضا پر از انتقادهای سیاسی، اجتماعی و رقص و آواز و شوخیاند. و چون ریشه در فرهنگِ عامه دارند از نظر فرهیختگانی چون مشاورانِ شما مبتذل جلوه میکنند.
در ارزیابیتان فرمودهاید بلیت تئاتر گران است. این کارشناسی شماست یا مشاورانتان؟ در تمام دنیا نمایش، اپرا، اپرت، تئاتر موزیکال، باله و… گرانترین هنرها به حساب میآیند.
حتماً شما و مشاورانتان مستحضر هستید که دولتها با حذف حمایتِ مالی از تئاتر، تسمهها از گُردهی تئاتریها کشیدهاند، آنسان که بودجهی حمایتی یک نمایش به میزانِ صفر درصد رسیده است؛ اما لفت و لیسهای برگزاری جشنوارههای بیخاصیت (از بابت گزارش آماری به مسؤلانِ بیخبر و بالادستی) هرگز تعطیل نشده است.
ما استقبال میکنیم که حضرتعالی دست به ساختوساز تئاتر آنهم در حدِّ استاندارد بزنید. اما آقای وزیرِ پیشنهادی، شما داغید و نمیدانید که تا پایان دورهی چهارساله و احتمالاً هشتسالهتان قادر نخواهید بود که یک سالنِ نمایشِ استاندارد مثلِ تالار سنگلج بسازید.
و دیگر از آموزش سخن گفتهاید. این دیگر از آن حرفهاست برای مملکتی که هزاران فارغالتحصیل در سال آنهم در رشتهی نمایش دارد، بی آنکه برای اشتغال و معیشت این تعداد نیروی متخصص فکری کرده باشد.
و اما در پایان، صریح و روشن میگوییم که:
خانوادهی بزرگ تئاتر از شما و مسؤلان طلبکارند نه بدهکار؛ و برای حصولِ طلبِ خویش یک قدم پا پس نخواهند کشید. دوسال بیکاری، بیدرآمدی، بیماری، بیدارویی، بیتوجهی، تنهایی و سکوتِ دولت و کشور را تاب آوردیم؛ اما از آنجا که مُرده را اعدام نمیکنند، ما هم چیزی برای از دست دادن نداریم، از ممنوعالکاری و مرگ هم نمیترسیم که هزاربار در شبانه روز میمیریم و زنده میشویم؛ پس بدانید که گفتار و کردار شما را رصد میکنیم.
ما نمیدانیم کدام بدخواهانِ نژند این گزارشهای کذب را به شما دادهاند، اما برای رسیدن به خواستههای مدنی و مشروعِ خود، راه گفتگو را باز میدانیم. اگر چنانچه اظهار داشتهاید این بخشهای ناصواب از شما نیست، پس در تنظیم برنامههای خود با ذینفعان و اهل فرهنگ و هنر مشورت کنید.
خانهتئاتر…»