محمدرضا حسینی – داعش افغان که برخی از آن به عنوان «داعش شاخه خراسان» نام میبرند با انجام انفجارهای زنجیرهای دیروز در کابل که باعث کشته شدن بیش از ۹۰ نفر و زخمی شدن بیش از ۱۵۰ نفر شد گذشته از آنکه دارای اهداف چندجانبهای بود اما به خوبی توانست سردرگمی و ضعف مدیریتی بایدن و شرکایش را بیشتر از پیش روشن کند.
اهدافی را که داعش در انفجارهای روز پنجشنبه ۲۶ اوت ۲۰۲۱ در کابل انجام داد میتوان در سه وجه اظهار وجود، قدرتنمایی و سهمخواهی خلاصه کرد. از زاویه دید تروریستهایی همچون طالبان و داعش، انجام پنج انفجار در یک روز اظهار وجودی قدرتمندانه است. برای آنها مهم نیست چند نفر کشته میشوند. توجیه جنایتکارانهی آنها نیز مانند جمهوری اسلامی این است که از کشتهشدگان آنها که گناهکار بودند به سزای اعمالشان رسیده و آنها که بیگناه بودند به بهشت میروند.
داعش با انجام این انفجارها در پی سهمخواهی از طالبان و رژیم ایران است. به طالبان میفهماند که در تقسیم قدرت، داعش را نادیده نگیرد و به حکومت ایران نشان میدهد که با کمک کردن به اهداف حکومت اسلامی (اختلال در گفتگوهای اسراییل و بایدن، لغو سفر مرکل به اسراییل) و نیز با کشتن تعدادی آمریکایی اینک سزاوار آنست که در «جبهه مقاومت» جای مشخص خود را داشته باشد و به همین دلیل باید از خوان نعمتی که جمهوری اسلامی برای اعضای این جبهه تدارک دیده یعنی از نفت و پول ملت ایران بهرهمند شود.
«جبهه مقاومت» سفرهای است که از سوی حکومت اسلامی گسترده شده برای هر جریانی که با رهبری او «بیعت» کند. اظهارات علی اکبر ولایتی مبنی بر افزودن افغانستان به «محور مقاومت» را میتوان چراغ سبزی برای جذب داعش افغان (یا خراسان) و انفجارهای روز پنجشنبه دانست.
البته مسئولیت حکومت اسلامی ایران در رسمیت دادن به طالبان کمتر از مسئولیت بایدن نیست. دعوت طالبان به ایران، از ماهها قبل، نه تنها شناسایی رسمی زودهنگام آنها بود بلکه به منظور ایجاد هماهنگیهای لازم برای افغانستان بعد از آمریکا انجام شد. حکومت ایران با این آگاهی که میتواند بخشی از خلاء ناشی از خروج ناگهانی آمریکا را پر کند، سابقه کدورتهای بین خود و طالبان را نادیده گرفته و ادعا میکند که این طالبان دیگر آن طالبان گذشته نیست.
اما یک پرسش جدی میتواند مطرح شود و آن اینکه تخلیه آمریکا از جبهههای افغانستان و عراق، آیا به معنای آماده شدن برای گشودن جبهه جدیدی در ایران است؟
همه میدانند که در دنیای موسوم به غرب، به ویژه در آمریکا، دید واحدی نسبت به حکومت اسلامی ایران وجود ندارد. هستند نیروهایی در حاکمیت سیاسی و اقتصادی آمریکا که همچنان وجود حکومت اسلامی را به نفع خود دانسته و حتا آمادگی ذهنی پذیرش یک ایران اتمی را نیز دارند. زمانی کیسینجر گفته بود که ایران اتمی هم چنان خطر جدیای برای آمریکا نخواهد بود، و برای تأیید حرفش از پاکستان اتمی مثال آورده بود. شاید تعلل بایدن و شرکایش در مقابل حکومت اسلامی ایران را از همین زاویه بشود تحلیل کرد.
در مقابل این گروه، عدهای هستند که تهدید مستقیم حکومت اسلامی ایران بر نابودی اسراییل و زیادهطلبیهای منطقهای این رژیم را بسیار جدی و خطرناک تلقی کرده و بهترین روش مقابله را در مطیع کردن، و در صورت لزوم تا حد سرنگون کردن این حکومت میدانند.
اسراییل به عنوان هدف اصلی حکومت اسلامی ایران مصمم است تا نگذارد که شرایط برای تکرار تاریخ و نابودی دستجمعی یهودیان فراهم گردد. اسراییل با اینکه به خوبی میداند که در صورت آغاز درگیری مستقیم نظامی با حکومت ایران حتما پای آمریکا و ناتو به این جبهه کشیده خواهد شد و غرب نمیتواند این سنگر حیاتی خود در قلب خاورمیانه را تنها بگذارد اما به دلیل پیامدهای پیشبینی نشده ترجیح میدهد تا جایی که ممکن است در هماهنگی با آمریکا عمل کند.
بایدن که اینک به دلیل واگذاری بدون برنامه افغانستان به طالبان، ناتوانی در مدیریت تخلیه و انتقال، به خطر انداختن جان هزاران انسان، و انفجارهای داعش و کشته شدن حداقل سیزده آمریکایی، در زیر رگبار انتقادهای فراوان داخلی و خارجی و در موقعیت بسیار شکنندهای قرار گرفته احتمالا در صدد راه گریزی از این فشار بوده و ممکن است دست به اقدامی غیرمنتظره زده و چراغ سبز حمله را برای اسراییل روشن کند. در صورت چنین حملهای حتما آلمان، بریتانیا و فرانسه در این اقدام شریک خواهند شد تا اوضاع از کنترل آنها خارج نشده و منافعشان از این خوان گسترده لطمه نبیند.
عربستان نیز به عنوان رقیب همیشگی ایران، چه در گذشته که با استفاده از اهرم نفت به سقوط شاه کمک کرد و چه اکنون که مستقیم از طریق یمن تهدید می شود، آمادگی حمایت کامل از این اقدام نظامی توسط اسراییل و آمریکا را داشته و اعلام هم کرده است.
گرچه شرایط امروز آمریکا برای استفاده از گزینه نظامی، پس از تخلیه نیروهای خود از افغانستان و عراق و خارج شدن نیروهایش از دسترسی مستقیم حکومت اسلامی و شبهنظامیان وابستهاش، فراهمتر از هر زمان دیگر است اما مانع اصلی، دیوار بیاعتمادی بین اسراییل و آمریکا است که امروز بلندتر از همیشه است. بایدن میخواهد بداند که برنامه مشخص اسراییل برای حمله به ایران چیست و اسراییل هم تمایلی ندارد جزئیات برنامهاش را افشا کند. توصیه نتانیاهو به دولت فعلی اسراییل این بود که در صورت افشای برنامههایتان به گروه بایدن، ایران هم از آنها مطلع خواهد شد.
احتمالا تمام اعضای برجسته گلوبالیسم با دادن یک گوشمالی سنگین به حکومت اسلامی ایران موافق نیستند، به ویژه چین و روسیه که تمام تلاش خود را میکنند تا کلید چنین ماجرایی زده نشود. چین و روسیه به خوبی بر این واقعیت آگاه هستند که در صورت اجرای چنین پروژهای، اعتراض آنها صرفا در حد غر زدنهای بیفایده بوده و آنها چارهای جز هماهنگی با بقیه ندارند. عدم هماهنگی آنها میتواند بین آنها و دیگران شکافی احتمالا جبرانناپذیر ایجاد کند. اگر چنین شکافی بین چین و روسیه با دیگر اعضای گلوبالیست جهان به وجود آید نه تنها احتمال ترمیم آن غیرممکن میشود بلکه روز به روز وسیعتر خواهد شد. آنهم در زمانی که ویروس چینی، نه تنها مردم که اقتصاد دنیا را فلج کرده و چین میداند دیر یا زود باید خود را آماده پاسخگویی، پذیرش مسئولیت و تحمل بار جبران خسارات سنگین کند. با توجه به اینکه این دو کشور تمایلی به ایجاد چنین شکافی ندارند میتوان موضع آنها در برابر اقدام نظامی غرب را حدس زد که بجز چند لفاظی سیاسی و غر زدنهای دیپلماتیک کار دیگری نمیتوانند کرد و این به معنای غلط بودن تحلیل استراتژیک حکومت اسلامی است که فکر میکند میتواند روسیه و چین را به حمایت نظامی از خود و در مقابله با غرب بکشاند. آیا جمهوری اسلامی نفهمیده است که دیگر شرق در مقابل غرب نیست بلکه همه در یک جبهه شدیدا رقابتآمیز قرار دارند و سیاستهایشان نه بر مبنای ایدئولوژیک بلکه بر مبنای منافع ملی تعریف میشود، حتا با وجود رگههای به اصطلاح «سوسیالیسم» زیر پوست چین و در هستهی روسیه؟!
گرچه هدف اصلی، نه سرنگون کردن حکومت اسلامی بلکه دادن یک گوشمالی سنگین و ایجاد اعتدال در سیاستهای خارجی آن است اما اگر این اقدام با مقابله جدی حکومت اسلامی مواجه شود در آنصورت راهی جز ورود نظامیان غربی به ایران و سرنگون کردن حکومت باقی نخواهد ماند. اگر کار به اینجا برسد حدس زدن باقی سناریو چندان سخت نخواهد بود. یکسری حکومتهای انتصابی ضعیف و فاسد در ایران مانند آنچه در افغانستان و عراق گذشت.
مردم به خوبی میدانند که در صورت بروز جنگ، بار اصلی بر دوش آنها خواهد بود، بمبها بر سر آنها فرو خواهد ریخت و ویرانی و آوارگیاش را آنها بر شانههای خسته و رنجور خود خواهند کشید. پس برای مردم ایران که تا کنون به دلایل مختلف قادر به ایفای نقش واقعی خود و سرنگون کردن حکومت سراپا فاسد اسلامی نشدهاند امروز راه مثبت و ممکن این است که بطور متحد بپا خاسته و با ساقط کردن چنین حکومتی مانع بروز جنگی ویرانگر شده و سرنوشت آینده خود را خویش تعیین کنند. چنین حرکت متحدی هم خساراتش کمتر از جنگ و هم دستاوردش بهتر از جنگی خواهد بود که تصمیمگیرندگانش مردم نیستند!
♦← انتشار مطالب دریافتی در «دیدگاه» و «تریبون آزاد» به معنی همکاری با کیهان لندن نیست.
تا زمانی که مسئله اسرائیل و فلسطین سرانجام نیکوی خود را نیابد, ماجرای پیدایش تندرو ها در منطقه ادامه خواهد داشت.
پنجشنبه، ۲۶ اوت، برای استیو نیکوئی، نجار کالیفرنیایی یک روز طاقت فرسا بود. او میدانست که فرزندش کریم، تفنگدار دریایی آمریکایی در فرودگاه کابل مستقر است، اما وقتی شنید که آنجا بمبگذاری شده، نمیدانست که کریم زنده است یا مرده.
استیو نیکوئی گفت که هشت ساعت پس از انفجار، گروهی از تفنگداران دریایی به منزلش آمدند و خبر کشته شدن کریم را به او دادند. او گفت که افرادی که آمده بودند به حدی منقلب بودند که او سعی میکرده تا آنها را آرام کند. کریم نیکوئی در زمان مرگ تنها ۲۰ سال سن داشت.
پدر سرباز کشتهشده آمریکایی میگوید که پسرش به کاری که انجام میداد عشق میورزید.
نیکوئی گفت که میخواهد به «مقام رئیس جمهوری» احترام بگذارد، اما علاقهای به جو بایدن ندارد. نیکوئی از حامیان ترامپ بوده است. پسر او در زمان ریاستجمهوری ترامپ به ارتش پیوست. نیکویی میگوید که باور داشته است که ترامپ کسی نبود که مردم و سربازان آمریکایی را به خطر بیندازد.
. او گفت که پسرش و دیگر سربازان آمریکایی در حالی به کابل اعزام شدند که شهر در دست طالبان بود. او فرماندهان ارتش آمریکا را ملامت کرد و گفت که بایدن به پسرش و دیگر سربازان آمریکایی خیانت کرده است.
بهترین راه برون رفت از این مرحله، تسلط افراط گرایان مذهبی ، کوبیدن ریشه افراط گرایی است. افشا گری از تمام اعمال ضد انسانی انها و خرافات و اشاره به مبنای مذهبی این اعمال است. بدون تخریب این دیوار های پوسیده و سعی در ایجاد زبر بنایی قوی ساختن جامعه نو ممکن نیست.
جامعه ای نو و دموکراتیک با ائتلاف همه گیر و وسیعیی از تمام گروهها و احزاب سیاسی که نظرات همه اقشار مردم ایران را منعکس میکند ممکن خواهد بود. بدون ائتلاف سیاسی همه جانبه ج. ا. فعلا ماندنی است . به همچنین برای طالبان و دیگر گروههای افراط گرا!
بنظر می رسد دوران جنگهای متعارف و ملت سازی پایان یافته است. عملیات سایبری، اطلاعاتی و نظامی اسراییل برضد رژیم که حداقل یک دهه است شروع شده و حتی ممکن است گسترش یابد، با مفهوم جنگ که تعریفی مشخص دارد ، متفاوت است.
رژیم هم نشان داده است که بدلیل ناتوانی، تمایلی به مقابله به مثل ندارد و بعضا عملیات اسراییل را لاپوشانی کرده و آنها را حوادث عادی اعلام می کند.
برخی عملیات رژیم هم صرفا جنبه نمایشی دارند و هیچ ارزش نظامی ندارند،مانند حمله موشکی به پایگاه عین الاسد در تلافی پودر شدن سردار عارف، که البته از قبل به آمریکا خبر داده بود.
عملیات نظامی اسراییل گسترده و همه جانبه و در یک بازه زمانی کوتاه نخواهند بود. بلکه اسراییل ترجیح می دهد همان روش قبلی یعنی عملیات کوچک و متعدد در فواصل زمانی را ادامه دهد
البته وقوع یک درگیری نظامی که در تعریف جنگ بگنجد ، فقط در مورد نبرد اسراییل با لبنان ( حزب الله) محتمل است. که آنهم محدود خواهد بود،
ضمنا نباید مخالفت آمریکا با هر گونه تشدید عملیات اسراییل نادیده گرفته شود.
اگر وضعیت موجود در خاورمیانه کاملا در راستای اهداف ژئوپلیتیک و منافع دراز مدت آمریکا نباشد ( که از نظر این کامنتگزار هست) ، حداقل می شود گفت که تغییر وضعیت موجود در خاورمیانه و بویژه تغییر رژیم، در تضاد با اهداف ژئوپلیتیکی ومنافع آمریکا است.
بعبارت دیگر، حفظ وضعیت موجود در خاورمیانه اولویت آمریکا است.
بطور خلاصه، جنگ بر ضد رژیم در نخواهد گرفت.. از هفت کشور که با ایران هم مرز هستند ، ففط سه کشور که تحت نفوذ ژئوپلیتیکی روسیه هستند ( ارمنستان، آذربایجان و ترکمنستان ) حکومت اسلامی ندارند.
چهار کشور همسایه دیگر یعنی جمهوری اسلامی عراق، جمهوری نیمه اسلامی ترکیه، امارت اسلامی افغانستان و جمهوری اسلامی پاکستان ، حکومت اسلامی دارند، جمهوری اسلامی ایران هم که دومین حکومت دینی تمام عیار تاریخ بشر است،
این پنج حکومت اسلامی همسایه ، بر یکدیگر اثر گذارند. و سرنوشتشان به هم پیوند خورده است.
تا زمانیکه مردمان این پنج کشور خیزش فراگیر نکنند و اولا حکومتهای اسلامی خود را به زباله دانی تاریخ نیافکنند و ثانیا از آن مهمتر ، خود را از عفونت اسلام و یوغ اسلامگرایان رها نکنند، رهایی و حقوق بشر و کرامت اسلامی و آزادی خواب وخیالی بیش نیستند،
در حالی که اروپا با نیرنگ وحیله و نمایش سیاسی ، نخست وزیر جدید اسراییل را برای مهار به واشنگتن راهی کردند .. تا با نقشه بلعم باعور ، رابرت مالی ، گوش نفتالی بنت را بکشند و به او یاد اوری بکنند که نقش اسراییل در غارت ایران همان نقش دمیدن در شیپور شاخ گوسفند بیشتر نمیباشد و دست از پا خطا نکند ..
پس از تبریک گفتن رییس جمهورهای لاشخوار ، سوییس و اتریش و فرانسه ،
به ابرام خون اشام دراکولا صفت ، روفوزه ۶ کلاسی ، برای کسب منصب پست ریاست جمهوری ، افتابه داری علی بابا و چهل دزد اسلام .
امروز جناب یوسفبوردل رییس اتحادیه مافیای پولشویی اروپا ، درتماسی تلفنی به وزیر خارجه جدید دراکولای اسلامی ، برادر تروریست امیر عبدالهیان رشوه بگیر و دزد پس از تبریک و تهنیت ، یاد اور شد .
مافیای سیاسی غارتگران ۵ + ۱ با پشت گوش انداختن رای بیش از ۸۰ ٪
مردم ایران ( نه ، به جمهوری شیطانی خمینیسم ) و غیر مشروع بودن رژیم ..
مشتاقانه منتظر از سرگیری هرچه سریعتر مذاکرات مسخره شیرین برجامی ادامه غارت ایران و جنگ افروزی کنترل شده ، این مرتبه به جای سوریه و عراق ،
در جبهه جدید شرقی افغانستان میباشد ..
با تشکر ، مسول سیاست خارجی مافیای اتحادیه مفت بری اروپا .
حجت السلام ، جوزف . یا همان یوسف زلیخا نشان ..