چندین سال است که احسان جهان بدون سر و صدای زیاد مشغول نوشتن سناریو و کارگردانی فیلمهایش در بریتانیا و لبنان است. کیهان لندن به گفتگو با این فیلمساز نشسته تا مخاطبان با وی و فیلمهایش بیشتر آشنا شوند.
-آقای جهان، از کجا می آیید و چگونه وارد دنیای سینما شدید؟
-من بچه جنوب و بوشهر هستم. از همان دوره نوجوانی کنجکاوانه محیط اجتماعی خودم را زیر نظر داشتم. ممکن است که آدم در نوجوانی دانش اجتماعی و سیاسی عمیقی نداشته باشد ولی واقعیتها را میبیند و لمس میکند. مثلا برای من بسیار آزاردهنده بود وقتی رنج و مشقت دختران را در جنوب از نزدیک میدیدم که مجبورند در گرمای طاقتفرسای پنجاه درجه لباسهای سیاه و بسته بپوشند. دیدن چنین واقعیتهایی احتیاج به مطالعه و بررسی دقیق و طولانی ندارد چون بسیار بارز است. همین رنجها را دستمایه فیلمهای نوجوانیام قرار دادم. ولی وقتی بیست سال پیش وارد بریتانیا شدم، همزمان با بالا رفتن سن، برای کسب شناخت عمیقتر از محیط نوین زندگی به مطالعه و مشاهدات بیشتری احتیاج پیدا کردم.
-آیا برای این شناخت چه مردم ایران و چه کشوری که اکنون در آن زندگی میکنید، به مطالعاتی در روانشناسی اجتماعی و جامعهشناسی نیاز نیست؟
-من اهمیت دیدگاهها و آگاهی از جامعهشناسی و روانشناسی اجتماعی را در محیطهای اجتماعی که میخواهم به تصویر بکشم به خوبی میدانم و در طول تحصیلات دانشگاهیام در بریتانیا در حوزه فیلمسازی با این مسائل آشنا شدم.
بعد از به پایان رساندن دوره پایهای سینما در دانشگاه، در دورههای تخصصی و فنی در زمینه جلوههای ویژه تصویری و گرافیک انیمیشن که دورههای بسیار سخت و گرانقیتمی هم بودند شرکت کردم. اما حالا معتقدم که سینما بیشتر موضوع، نگارش سناریو و احاطه بر زبان و گرامر سینمایی است که آنهم بیشتر در تجربه کاری به دست میآید. تسلط بر تکنیک لازم است ولی به هیچ وجه کافی نیست. بیشتر مطالعه و حضور در جامعه ومشاهده دقیق زندگی انسانها و نگارش سناریوست که به نظر من بخش عمده فعالیت فیلمسازی را تشکیل میدهد. اینها بسی مهمتر از آموختن تکنیک استفاده از وسایل سینمایی است. شعار من همیشه این است: «همواره کار کن، یاد بگیر و به فیلمسازی ادامه بده». البته برای اینکه کارگردان خوبی شوید باید علاوه بر دانستن زیر و بم زبان و گرامر سینمایی، تکنیک نوین فیلمسازی را نیز بلد باشید. حدود ده سال پیش که من دوره جلوههای ویژه و گرافیک انیمیشن را گذراندم اینها رشتههای تازهای بودند. حالا نرمافزارهای جدیدی آمدهاند که کار را بسیار ساده کردهاند. به هر حال در سینما جلوههای ویژه بسیار به درد میخورند.
– شما در تولید فیلمهایتان معمولاً از سرمایه شخصی استفاده میکنید. چگونه به این نحوه عمل رسیدید؟
-ایدهها و سناریوهای فیلمهایی که میخواستم بسازم با توجه به وضعیت فیلمسازی در دنیا که سرمایه بیشتر به سوی فیلمهای تجاری میرود و درواقع «هنر سینما» بیشتر تجارت شده، سرمایه زیادی نمیتوانستند جلب کنند. من هم نمیتوانستم صبر کنم تا بودجهای برای آنها پیدا کنم چون عمر کوتاه و فرصت برای کار خلاق هنری کم است. ایدهای که به ذهنام خطور کرد این بود که خودم تهیهکننده و سرمایهگذار اصلی فیلمهایم باشم. البته بعضی مواقع شرکتهایی و برخی از دوستان هم کمکهایی میکنند ولی سرمایه اصلی را خودم تهیه میکنم. سرویس و شغلی که دارم ارتباطی نزدیک با کار فیلمسازی دارد و شامل کرایه سختافزارهای سینمایی و ویدئویی و استودیوهای تصویربرداری میشود. به این ترتیب، در کنار کسب درآمد به وسیله این فعالیت تجاری، از این امکانات در تولید فیلمهای خودم هم استفاده میکنم. این امر به کاهش قابل توجه بودجه فیلمهایم کمک میکند. در هر صورت، یک بخش عمده فیلمسازی تأمین سرمایه تولید است.
-در تازهترین فیلم کوتاه شما به نام «لوپ هول» یک نوع کشش به مضامین جنایی دیده میشود. در چند فیلم دیگر شما نیز به موضوعاتی مانند طراحی ترور و یا دستکاری ذهن زندانیها و قربانیان شکنجه با تکنولوژی و داروهای پیشرفته پرداخته شده؛ علاقه شما به مسائل جنایی از کجا سرچشمه میگیرد؟
-فکر میکنم خودم را در این مورد پیدا کردهام. ببینید، یک بعُد سینما جنبه سرگرمکنندهی آنست. باید اذعان کنیم که انسان احساس دوگانه عجیبی نسبت به دیدن خشونت دارد. از یکسو حس کنجکاوی او را بر میانگیزد که خشونت را در برهنگی آشکار خود تماشا کند و از سوی دیگر دلش به حال کسانی که قربانی خشونت میشوند به شدت میسوزد. تماشاگران از تماشای کمدی هم سرگرم میشوند. یا اینکه فیلمسازان هنرمندی مانند فدریکو فلینی با خلق دنیای عجیب و غریبی که معمولا تراوش ذهنیات و دنیای درونی او بوده با غنای زیاد تصویری جنبه سرگرمکنندهی فیلمهای خود را به وجود میآورده. برای من جنبه جنایی فیلمهایم بخش سرگرمکنندهی آنهاست. ولی من دیدگاههای سیاسی، شناخت اجتماعی و تاریخی خودم را دارم که آنها را در فیلمهایم انعکاس میدهم و تأکید دارم که فیلمها حتماً یک دید وپیام سیاسی و اجتماعی داشته باشد. نکته اما این است که من اینها را با جنبهی سرگرمکننده ترکیب میکنم تا فیلمهایم تماشاگر داشته باشد. منظورم اینست که دوست ندارم که با خون و خشونت صرفا فیلمهای گانگستری و پلیسی بسازم. نیت من از ساختن فیلم جنایی نیز رساندن پیام اجتماعی و سیاسی است.
در فیلم «درخت بلوط» با توجه به موضوع آن، از طنز و کمدی به عنوان عامل سرگرم کننده برای ارائه پیام اجتماعی و فرهنگی مهم آن علیه خرافات مذهبی به کار گرفتهام.
قبل از «درخت بلوط» هم فیلمی ساختم به نام The Call که در مورد تاثیر رسانهها بر زندگی انسانهاست و اینکه چگونه خبر واقعیت میشود و واقعیت تبدیل به صرفا خبر!
در حال حاضر هم با یکی از دوستانم مشغول نوشتن و به پایان رساندن سریال چهار اپیزودی هستیم که داستانش در مورد دو تروریست است که یکی از آنها ایرانی و دیگری سوری است. آنها استخدام شدهاند که طرح بریزند و ترور کنند. این تروریستها در هر اپیزود حین ریختن نقشه و پیاده کردن آن یعنی خود را ترور قربانی دنبال میکند. در عین حال نشان میدهیم که این آدمها زندگی معمولی و سرگرمیهای معمولی خود را هم دارند و تنها کار و حرفه شان ترور است! ما در این سریال دنیای بسیار سیاهی را به تصویر کشاندهایم. در یکی از این اپیزودها، متاثر از داستان خاشقجی، این دو تروریست قربانی خود را تکه تکه میکنند.
فیلم «درخت بلوط» را با همکاری آقای قاضی ربیحاوی نوشتهام. بیرون آمدن این فیلم با اوج خلافت اسلامی یا داعش و ترورهای آنان در غرب همزمان بود. موضوع آن نقد و به سخره کشیدن خرافات مذهبی است که بسیار نظر مردم را جلب میکند. درواقع ایدهی فیلم نشان دادن اعتقادات اشتباهی است که نتایج وحشتناک به بار میآورند. در اینجاباید از واژه Post Truth (پساحقیقت) استفاده کنیم که معنایش این است که چیزی که وجود عینی ندارد ولی از بس تکرار میشود مردم به آن باور پیدا میکنند. همین باور عمیق هم تاثیرات مهمی در زندگی آنان میگذارد. این فیلم چنانکه گفتم چاشنی کمدی و طنز قوی لبنانی خودش را داشت. «درخت بلوط» در چند جشنوارده شرکت کرده از جمله در جشنوارده بورلی هیلز لس آنجلس، جشنوارده چستر نیویورک (از قدیمیترین جشنوارهها در آمریکا) و همچنین در اسرائیل در جشنواره فیلم شهر ناصریه. اتفاقاً فیلم ما اولین فیلم لبنانی بود که در جشنوارهای در اسرائیل شرکت میکرد. چند تا جایزه هم گرفته از جمله جایزه اول در جشنواره چستر نیویورک.
-تازهترین فیلم شما با عنوان Loophole هم در مورد دستکاری و شکنجه روانی زندانی به وسیله وسایل و داروهای مدرن است. با چه انگیزهای این فیلم را ساختید؟
-این طرحی بود که قاضی ربیحاوی به من داد که هنوز شکل داستانی نگرفته بود. در جریان کار گروهی و مشاوره با بازیگران، این طرح به صورت داستان در آمد. طبیعی است که مسائل ایران مشغله فکری ماست، مانند محکومیتهای درازمدت، شکنجه و اعدام زندانیان عقیدتی در ایران. این فیلم هم اشارههایی دارد به قضیه نوید افکاری که برای جرمی که مرتکب نشده بود و صرفاً بر اساس اعترافات اجباری محکوم به اعدام شد و متاسفانه حکم وی اجرا هم شد. ساختن این فیلم همزمان با محدودیتهای کرونا بود. ما سعی کردیم یک داستان مینیمالیستی با معنا و پیام بزرگ بسازیم. تمام رویدادهای فیلم- که حدود ١۰دقیقه است- در یک مکان اتفاق میافتد. ما بایستی در این زمان محدود، نهایت استفاده را از عوامل مختلف سینمایی در انسجامی ارگانیک و قوی بکنیم یعنی از بازی بازیگران گرفته تا نورپردازی و طراحی صحنه و حرکتهای دوربین، که در چنین مواردی حرف اول را میزند. مجموعه اینها باید کمک کنند تا تماشاگران از هر ملیتی، و نه فقط ایرانیان، معنا و پیام فیلم را دریابند.
سینمای ایران و سازندگان فیلم بخصوص کارگردانهای موج نو، که بعضاً از فستیوالهای خارجی جوایزی هم دریافت می کنند، شده اند چوب دوسر طلا.
از درون ایران، آنها را متهم می کنند که با سیاه نمایی دل داوران سینمایی فستیوالها را بدست آورده و با دریافت جایزه در ونیز و آمریکا و کن، تیشه به ریشه و فرهنگ خود می زنند و از بیرون نیز بعضی از کسانی که شناخت درستی از ترکیب نظام سیاسی و شکل گیری قدرت ندارند، فیلمسازان را به تبانی با داوران بین المللی فستیوالهای سینمایی می کنند.
بالاتر از آن مدعی هستند که داوران در پی تأئید حاکمیت نظام جمهوری اسلامی از طریق ارائه جوایز به فیلمسازانش هستند. بیان این مطالب مصداق افترا و تهمت به کسانیست که در راه هنر و بخصوص سینما استخوان خورد کرده اند.
آقای احسان جهان فیلمسازیست که از جنوب کشور پا به عرصه سینمای بین المللی گذاشته و موفقیتهایی هم کسب کرده واتهام اینکه در پی کسب جایزه است در مورد وی منصفانه نمی باشد. چنانچه دوست داریم اورا در عرصه های بعدی دنیای سینما موفق ببینیم لازم نقد عالمانه داشته باشیم نه خالی کردن دل او
البته سینما یه صرفا سیاسی هم دیگر به سمت پرپاگندا میرود ، چرا که از فاکتورهای هنر، نور و تصویر و داستان کاهش می یابد و صرفا میشوی بلندگوی یک جریان سیاسی. سینما یه سیاسی شکست پذیر هست نمونش آلمان و استالین و جمهوری اسلامی ایران. من به ایشون پیشنهاد میکنم فیلم خوب بساز که باور پذیر باشد و پیام داشته باشد .
سینمای خلافت شیعه با همه پایوران محبوب و معروفش ( بویژه در میان خارجیان ایرانی تبار) بخشی از دیپلماسی عمومی رژیم ( که آنهم زیر مجموعه میدان است) می باشد،
الاحق و والانصاف رژیم در ساخت و صادرات فیلمهای بظاهر احتماعی اما در باطن با پیام سیاسی قوی به سیاستمداران و افکار عمومی غرب کارنامه درخشانی داشته است و توانسته کلکسیونی از نخل طلایی و اسکار طلایی و سزار طلایی و خرس طلایی و چیزهای طلایی دیگر را درو کند.
پیام سیاسی این فیلمها این است:
ما بر اساس نسبیت گرایی فرهنگی راه و روش خود را برگزیده اییم. نگران ما نباشید، همه چیز در ایران نرمال است( حتی شر). فقط با شما فرق داریم.
مثلا در مورد کودک همسری فیلم می سازد و جایزه می گیرد، بعد در کنفرانس خبری می گوید:
ببینید، ما این هستیم ( گزاره اجتماعی) ، پس حکومتمان هم باید به خودمان بیایید ( نتیجه گیری سیاسی) ، لذا همه چیز اوکی است.
کیا رستمی پا را فراتر می نهد و با وقاحت باور نکردنی می فرماید: اختناق و خفقان و سرکوب و سانسور باعث شکوفایی خلاقیت هنر مند می شود. ( معلوم نیست چرا به او ایراد می گرفتند که سیاسی نیست)
سپس، هنگام دریافت جایزه ، اگر زن باشد، با لباس تنگ و چسبان که همه منحنی ها و برجستگی های بدنش نمایان است و با رو سری دو وجب و نیم عقب رانده در سکو ظاهر می شود،
و اگر مرد باشد با صورت شش تیغه و کروات هنگام دریافت جایزه از یک هنرپیشه زن میانسال هالیوودی ، بر لبانش بوسه داغ می نهد.
با این پیام سیاسی که ببینید ما چقدر نرمال هستیم . حکومتمان از خودمان هم نرمال تر است چون هنگام بازگشت ما را دستگیر و تعزیر نخواهد کرد!!!!
خلاصه اینکه رزیم بر اساس آموزه های اسلام توانسته کشور را به فلاکت ونکبت کامل برساند اما در ساخت موشک و بمب هسته ایی، جنگ افروزی منطقه ایی و تروریسم وقاچاق مواد مخدر و تاسیس قمار خانه ها و فاحشه خانه ها و امردخانه های لاکچری در غرب و صادرات سلبریتی و جمع آوری جوایز سینمایی کارنامه درخشانی داشته است.
ما عوام الناس ایرانی و ایرانی تبار و گرفتار نکبت رژیم اسلامی از فیلمهای اجتماعی جایزه ببر خسته شده اییم.
به این فیلمساز جوان ، تبعه هر کشوری که هست ، پیشنهاد می کنم یک فیلم صد در صد سیاسی در مورد سینمای صد در صد سیاسی رژیم و همچنین مافیای چپگرای اسلام پناه جشنواره های بزرگ نظیر کن، ونیز، پاریس، تورنتو، برلین وهالیوود بسازد. البته اگر هدفش روشنگری است. اما اگر هدفش گرفتن جایزه است، که هیچی!!!