ا.ل.ج. – احتمالاً شما هم گاه با مشکلِ پیدا کردن فاعل یا مفعول در ابیات حافظ مواجه شدهاید. حافظ در یکی از ابیات خود فاعل را چنان زیرکانه پنهان کرده که شارحان اشعارش هم موفق به پیدا کردن آن نشدهاند. این بیت از غزلی است به مطلع «صبح دولت میدمد کو جام همچون آفتاب/ فرصتی زین به کجا باشد بده جام شراب» از تصحیح خانلری که در نسخه قزوینی- غنی نیامده و هوشنگ ابتهاج (ه.ا.سایه) هم آن را جزو غزلهای مشکوک آورده است. آن بیت اینست:
از خیال لطف می مشاطه چالاکِ طبع
در ضمیر برگ گل خوش میکند پنهان گلاب
خواننده در وهله نخست «مشاطه چالاکِ طبع» در مصراع اول را از ویژگیها و خصلتهای شراب فرض میکند و به امید پیدا کردن فعل و فاعل به سراغ مصراع دوم میرود. در آنجا فعل «پنهان کردن» را به راحتی پیدا میکند ولی از فاعل اثری نمییابد و دوباره به مصراع اول بر میگردد. در این مرحله شارحان که خود را موظف به تشخیص فاعل در مصراع اول دیدهاند «طبع» را «طبیعت» معنی کرده و آن را پنهان کننده گلاب و مشّاطهای چالاک معرفی میکنند. شرحهای ارائه شده توسط آن گروه از شارحان که این غزل را در شرح خود آوردهاند در پینوشت آمده است.
علاوه بر آن، شادروان مسعود فرزاد در جلد اول از «صحت کلمات و اصالت غزلها» این بیت را چنین معنی کرده است: «طبیعت که لطف می را دیده است به خیال تقلید آن درون برگ گل گلاب پنهان میکند تا گلاب هم شراب برای گل باشد.»
زریاب خویی نیز این بیت را در کتاب «آیٔینه جام: شرح مشکلات دیوان حافظ» معنی کرده و میگوید: «مشاطه چالاکِ طبیعت که لطف مِی و شراب را تخیل کرد گلاب را به طرز خوشی در برگ گل پنهان کرد» و در ادامه «لطافت می در جام که گویی از جام جدا نیست مشاطه چالاکِ طبیعت را بر آن داشت که در برگ سرخفام گل گلاب را پنهان سازد. ضمناً تناسب خیال و ضمیر را هم باید متوجه بود.»
وجه مشترک این هشت تفسیر انتخاب طبیعت به عنوان فاعل این بیت و پنهان کننده گلاب است؛ انتخابی که به چند دلیل قابل قبول نیست:
– به باور نویسنده مهمترین مشکل این انتخاب تعبیر طبع به معنی طبیعت است. اگرچه این تعبیر در مواردی و از جمله زمانی که منظور از طبع مزاج باشد مجاز است، اما تا حال ندیدهام که کسی طبیعت به معنی آنچه که ساخت بشر نیست را جایگزین طبع کرده باشد.
– طبیعت اگر میخواست میتوانست همان لطافتی را که به شراب داده، و حتا بیشتر از آن را، به گلاب بدهد.
– طبیعت برای پنهان کردن گلاب نیازی به چالاکی و مشاطهگری ندارد.
– شارحان انگیزه موجهی برای پنهان کردن گلاب توسط طبیعت ارائه نمیکنند.
– اگر طبیعت گلاب را به دلایلی که شارحان ارائه کردهاند در برگ گل پنهان کرده، توجیه طبیعت برای پنهان کردن شراب در انگور چه میتواند باشد؟!
خواننده کنجکاوتر میتوانست به منظور پیدا کردن فاعل دوباره به مصراع دوم رجوع کند. اینبار او چه بسا متوجه میشد که در این مصراع تنها نامزد مناسب برای نقش فاعل گل است. شیطنت حافظ در پنهان کردن فاعل در ترکیب «برگِ گل» در مصراع دوم است. او خواننده را به چالش میکشد تا این مصراع را با دقت بیشتری بخواند و اینبار، «در خلافآمدِ عادت»، کسره را از «برگِ گل» بردارد تا به هویت فاعل پی ببرد:
از خیالِ لطفِ می، مشاطهه چالاکِ طبع|
در ضمیرِ برگْ، گل خوش میکند پنهان گلاب
در نتیجه همانطور که حدس زده میشد، پنهان کننده گلاب، گل است. حافظ در این بیت شخصیتی انسانگونه به گل میدهد که قادر به تصور لطف شراب است. مشاطه به معنی آرایشگر و چهرهآراست. گل که از توانایی شراب در مشاطهگری و تغییر سریع خلق و خوی نوشنده آن آگاه شده، فقدان این خاصیت در گلاب را عیب خود تلقی میکند و کوشش میکند تا با پنهان کردن گلاب این عیب را بپوشاند. «ضمیرِ برگْ» را میبایست با دقت بیشتری مطالعه کرد. واژههای مترادف ضمیر عبارتند از: اندرون، اندیشه، باطن، حال، خاطر، دل، ذهن، نهاد، نیت و وجدان. شاید اولین تعبیری که به خاطر برسد این باشد که ضمیر را «ذهن» و پنهان کردن گلاب در این محل را به فراموشی سپردن آن معنی کنیم. اما ذهن متعلق به گل است و نه به برگ که تنها عضوی از گل است. از آن گذشته، گلاب را، که جسم است، نمیتوان در محلی مجازی مانند ذهن پنهان کرد. تنها معانی ضمیر که مناسب با این بیت است اندرون و دل است. دل اما معنی وسیعتری به این بیت میدهد. «ضمیرِ برگْ» اضافه تشبیهی است، برگ گل به دل (ضمیر) او مانند شده. از ترکیبات مشابه یکی هم «طبیبِ عشق» در بیت «طبیب عشق مسیحادم است و مشفق لیک/ چو درد در تو نبیند که را دوا بکند» است که در آن عشق به خاطر تواناییاش در دوا کردن درد به طبیب مانند شده است. در نتیجه خلاصه معنی این بیت میشود: گل از خیال لطف شراب گلاب را در برگ خود که به مثابه دل اوست پنهان میکند. گل همزمان غم و غصه و شرم و آتش حسادت ناشی از مقایسه شراب و گلاب را در دل خود پنهان میکند.
در مصراع اول شراب میتواند هم «مشاطهِ چالاکْطبع» باشد که بالطبع چابک است و با مشاطهگری حال را بهتر میکند و هم «مشاطه چالاکٍ طبع» باشد که خلق و خوی نوشنده را با چابکی و بسیار سریع بهبود میبخشد، که این معنی در این بیت مناسبتر است. خوش پنهان کردن به معنی به خوبی پنهان کردن است. گل گلاب را در برگ طوری پنهان میکند که بیرون کشیدن آن مستلزم زحمات گلابگیری است. حافظ در بیتی دیگر شخصیتی انسانگونه نه به گل بلکه به گلاب میدهد و با استفاده از همان مضمون مقایسه شراب و گلاب میگوید:
بیار زان می گلرنگ مشکبو جامی
شرار رشک و حسد در دل گلاب انداز
* شرح بیت «از خیال لطف می مشاطه چالاک طبع/ در ضمیر برگ گل خوش میکند پنهان گلاب:
ثروتیان: «از خیال لطف می: (؟) مبهم است. ظاهراً میگوید از عکس و تصویر و دیدن لطافت می و بوی لطیف و خوش آن. معنی: طبیعت از خیال لطف می و در اندیشه نظیرهسازی بر ای آن، گلاب را چون مشاطهگری چالاک در دل برگ گل با خوشی و مهارت پنهان میکند. بالکنایه- طبیعت رنگ می و شراب را میبیند و گل را به رنگ سرخ و بوی خوش شراب تعبیه میکند و آرایش میدهد. نکته- گل به صورت عروسی در ذهن شاعر بوده که طبیعت او را آرایش داده، گلاب را در دل او پنهان میکند (استعاره).»
جلالیان (شرح جلالی): «چه نیکو آرایشگر زبردست طبیعت، به منظور نرمی و گرمی و جاذبه هر چه بیشترِ شراب، گلاب را در برگ گل پنهان نموده نگاه میدارد!»
حمیدیان (شرح شوق): «مشاطه چالاکِ طبع» درست است و نه «مشاطه چالاکْطبع» به صورت صفت مرکب، زیرا طبع به مشاطه یا آرایشگری چیرهدست ماننده شده که یکی از هنرها یا جنبههای کار چنین آرایشگری پنهان کردن برخی ناخوبیها، مثل موی سپید، جای کچلی یا زخم و غیره است. شادروان زریاب خویی هم همین خوانش را درست میدانست. (آیٔینه جام ۱۷۴) بیت دارای تشبیه مضمر همراه با تفضیل (شیوه بیانی دلخواه حافظ) است، بدینسان که «مِی» به گلاب ماننده میشود و اینکه طبیعت گلاب را در برگ گل پنهان میکند به دلیل شرمی است که گلاب در برابر باده موصوف دارد، و تفضیل از همین معنی بر میآید. بو، رنگ و طعم باده، هر سه، را میتوان اراده کرد. «خیال» و «ضمیر» (که خود به معنای «پنهان» است) نقش ویژه خود را دارند. میتوان گفت طبع یا طبیعت حتی از خیال و تصور لطافت باده چنین میکند، تا چه رسد به خود باده. خیال و ضمیر، تشخیصٍ (آدموارگی) موجود در طبع را تقویت و تکمیل میکند و همه چیز حالت انسانی به خود میگیرد. بدینسان مثل تشبیهات مشابه خواجه موفق و هنرمندانه است و بهترین بیت غزل.»
رستگار فسایی (شرح تحقیقی): «میتوان گفت که مضمون این بیت چنین است که دست هنرمند طبیعت لطف شراب را در چنین جامی که به گل سرخ میماند، آنچنان تعبیه کرده که گویی در برگ گل سرخ بوی شراب را نهان کرده باشد.» فسایی نیز به شرح زریاب خویی اشاره میکند.
سودی: «طبع چالاک که در ترتیب و تزیین اشیاء مشاطه را میماند درباره کیفیات عجیب و حالات غریب مِی فکری کرد و دید که کیفیات و حالات مذکور در گلاب نیست پس گلاب را در برگ گل اضمار کرد بحدی که تا آتش به گل نرسد قطرهای گلاب پس نمیدهد.»
هروی: «مشّاطه ماهر طبیعت از تصور لطف و جاذبه شراب چه استادانه گلاب رادر درون برگ گل پنهان کرده است. بو ابتدا در برگ گل است و بعد از آن به گلاب منتقل میشود؛ یا به تعبیر دیگر گلاب در ابتدا به صورت بو بوده است. و در تصور شاعر گلاب بدین جهت به صورت بو در برگ گل پنهان مانده بود که، آرایشگر چابک دست طبیعت، در خیال خود آن را با عطر و لطافت شراب مقایسه کرده و شراب بر آن رجحان داشته است، به حدی که گلاب در برابر آن قابل عرضه نبوده، پس ناگزیر آن را به صورت بو در برگ گل پنهان کرده است.»
♦← انتشار مطالب دریافتی در «دیدگاه» و «تریبون آزاد» به معنی همکاری با کیهان لندن نیست.
به گمان، با معنی زیبای شما، بیت اینگونه خوانده میشود نه آنرو که شما نوشتهاید:
از خیالِ لطف میِ مشاطهه چالاک طبع
در ضمیرِ برگْ، گل خوش میکند پنهان گلاب
اگر مشاطهه مال می است پس باید میِ مشاطهه باشد، نه می، مشاطهه چالاک طبع
حال اگر بعد از لطف ویرگول و مکث باشد، آهنگ آن با مصرع دوم همخوانی دارد ولی دیگر خیال لطف متعلق به می نیست.
با معنی شما باید اینگونه خوانده شود:
از خیالِ لطفِ میِِ مشاطهه چالاک طبع
در ضمیرِ برگْ، گل خوش میکند پنهان گلاب