حنیف حیدرنژاد- دادگاه حمید نوری که در استکهلم سوئد در حال برگزاری است، جلسههای ۲۶ تا ۲۹ خود را در روزهای ۱۲، ۱۴ و ۱۵ اکتبر ۲۰۲۱ به شنیدن سخنان شاکیانی اختصاص داد که اعضایی از خانواده آنها در کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷ در زندان گوهردشت اعدام شدند. این ۴ شاکی از اعضا سازمان مجاهدین خلق مستقر در آلبانی بودند. ارتباط دادگاه با آنها از طریق اینترنت و به شکل تصویری برقرار شد. در جلسات پیشینِ دادگاه نیز برخی از وابستگان سازمان مجاهدین شهادت داده بودند.
آنچه در مورد شهادت این افراد چشمگیر است، تلاش هدفمند آنها و وکیل آنان در استفاده از دادگاه برای تبلیغ سیاسی به سود سازمان مجاهدین و رهبری آن است. امری که نشان دهنده رویکرد فرصتطلبانه این سازمان در سوء استفاده از دادگاه حمید نوری برای پیشبرد اهداف سیاسی- عقیدتی این تشکیل است.
وظیفه و موضوع دادگاه حمید نوری
دادخواهی موضوعی گسترده است که میتواند پهنههای مختلفی را شامل شود. اما اگر خود را بر دادخواهی، حولِ امر «سلبِ حق حیات»، یعنی گرفتن جان انسان محدود کنیم، آنگاه از زمان به قدرت رسیدن حکومت اسلامی در ایران، از اعدامهای پشت بام مدرسه رفاه گرفته تا آخرین اعدامی که همین امروز یا دیروز در ایران اجرا شده و هر نوع کشتن و کشتار انسانها در ایران، همه و همه را به هر شکل و وسیله و دلیلی که انجام شده باشد شامل میشود. اما آیا دادگاه نوری میتواند به همه این مسائل رسیدگی کند؟ پاسخ مشخص است: نه!
به لحاظ حقوقی، هر دادگاه برای حل و فصل شکایت در یک موضوع مشخص تشکیل میشود و خود را بر روی همان موضوع متمرکز میکند. دادگاه حمید نوری خود را به لحاظ موضوع به کشتار زندانیان سیاسی در زندان گوهردشت، به لحاظ زمانی به تابستان ۱۳۶۷ و به لحاظِ شخصی که باید در مورد وی تحقیق و حکم صادر گردد، به حمید نوری (عباسی)، به عنوان یکی از افرادی که مظنون و متهم به مشارکت در این کشتار است و در سوئد دستگیر شده، محدود کرده است.
در هر دادگاهی برای آنکه قاضی یا هیئت منصفه بتوانند رای خود را عادلانه صادر کنند، نیاز به اسناد و مدارک غیرقابل تردید است. در ارتباط با کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ در زندان گوهردشت، تا زمانی که حکومت اسلامی سرنگون نشده و اسناد حکومتی در این مورد انتشار نیابد و یا تا زمانی که آمرین و عاملینی که مستقیم در برنامهریزی و اجرای این کشتار شرکت داشتهاند، لب به سخن باز نکرده و در مورد حقایقی که مطلع هستند سخن نگویند، دادگاه سوئد، یا هر دادگاه دیگری با محدودیتهای زیاد برای یک بررسی دقیق مواجه خواهد بود. در نبود اسناد و مدارکی که به آنها اشاره شد، شهادتِ شاهدین و اظهارات آنها به نحوی که قابل باور باشد، تنها وسیلهای است که دادگاه میتواند با استناد به آن، حکم صادر کند. اینجاست که حقیقتیابی جدا از اهمیت آن برای روشن شدن زوایای تاریک این جنایت، از این نظر هم اهمیت پیدا میکند که برای صدور حکم، تنها مستندِ موجود است.
اگر چه درد و رنج شاهدین و شاکیانِ دادگاه حمید نوری قابل درک است و اگرچه قابل درک است که چرا آنها از فرصتی که بعد از اینهمه سال پیش آمده، بخواهند استفاده کرده و خیلی از مسائلی را که دیده و شنیده و تجربه کردهاند بازگو کنند، اما باید دانست که دادگاه حمید نوری فقط بر موضوعی که در بالا به آن اشاره شد تمرکز دارد. به همین دلیل در جلسات متعددی که تا کنون برگزار شده، هرگاه شاهدین در صحبتهای خود از موضوع اصلی خارج میشوند، قاضی صحبت را قطع کرده و به آنها تذکر داده که در چارچوب موضوع اصلی باقی بمانند.
درواقع بهترین کمک برای آنکه دادخواهی در ارتباط با دادگاه حمید نوری به بهترین شکل جلو برود به این بستگی دارد که شاکیان و شاهدین با کنترل احساسات خود، از بیان مسائل خارج از موضوع اصلی دادگاه خودداری کنند. چنین کاری البته ساده نیست چرا که بطور طبیعی در بیان خیلی از تجاربِ دردناک، احساسات فرد به غلیان آمده و با زنده شدن خاطراتِ دردناک، کنترل صحبت کردن نیز سخت خواهد شد. با وجود این، اغلبِ شاهدین و شاکیان توانستهاند این موضوع را کم و بیش کنترل کنند.
دادخواهی یا خونخواهی؟
تا آنجا که به شاهدین و شاکیان وابسته به سازمان مجاهدین بر میگردد، به ویژه شاهدین روزهای ۱۲، ۱۴ و ۱۵ اکتبر، این افراد موضوع صحبت را به آنجا میکشانند که در آن وفاداری ایدئولوژیکِ زندانیان سیاسیِ آن زمان به رهبری مجاهدین، یعنی مسعود و مریم رجوی را برجسته کنند. طرح چنین مسائلی که هیچ ربطی به موضوع اصلی دادگاه ندارد، درواقع استفاده از تریبون دادگاه برای تبلیغ اهداف سیاسی- ایدئولوژیک است. این یعنی بجای تمرکز بر حقیقتیابی، که لازمه موفقیت دادخواهی در رابطه با محاکمه حمید نوری است، منافع سیاسی- تشکیلاتی بالاتر قرار داده شده و این یعنی فدا کردن دادخواهی، که امری ملی است، به پای منافعِ یک سازمان و رهبری آن.
سازمان مجاهدین از زمان دستگیری حمید نوری به اشکال مختلف سعی در اخلال در جریان دادگاه و اجرای محاکمه او داشته است. این سازمان با تاکید بر اینکه بیشترین اعدامیهای تابستان ۶۷ از وابستگان به این تشکیلات بودهاند، به «خونخواهی» برخاسته و با تاکید بر شعار «خون شهیدانمان، رنج اسیرانمان، در تو گره میخورد رجوی قهرمان!» با تقلیل یک امر ملی به یک امر سازمانی، با رویکردی فرقهای و قبیلهوار با کشتار تابستان ۶۷ برخورد میکند.
بیتوجهی به استقلال دادگاه
سوء استفاده سازمان مجاهدین از دادگاه حمید نوری برای مطرح کردن خود و پیشبرد اهداف سیاسیاش همچنین نشان میدهد که این سازمان در اساس به استقلال قوه قضائیه و دادگستری باور نداشته و برخلاف آنچه در تبلیغات خود تحت عنوان پایبندی به حکومت قانون مطرح میکند (بیانیه ده مادهای مریم رجوی) دستگاه قضائی را نیز وسیلهای در خدمت اهداف سیاسی خود میخواهد.
دادخواهیِ کشتارِ زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷ امری ملی است. لازمه دادخواهی، حقیقتیابی است. در حقیقتیابی، بیان مشاهدات و شنیدهها و تجربیات شخصی باید تا آنجا که ممکن است دقیق و بدون تناقض انجام شود. همچنین باید در اظهار شهادت، از غرضورزیهای شخصی یا سیاسی و ایدئولوژیک پرهیز و از تبلیغِ انتقامجویی خودداری کرد. سرانجام آنکه دادخواهی نباید در خدمت اهداف سیاسی و تبلیغی برای یک حزب و سازمان یا فرد خاص باشد. در دادخواهی باید بطور کامل به استقلال قوه قضائیه، دادگاه و قاضی احترام گذاشت، آرامش دادگاه را رعایت کرد و از طرح مسائل حاشیهای یا نامرتبط به موضوع اصلیِ دادگاه خوداری کرد. سازمان مجاهدین نه تنها به این موارد پایبند نیست بلکه برعکس، آگاهانه و هدفمند تلاش میکند تا دادگاه حمید نوری را برای تبلیغ سیاسی مورد سوء استفاده قرار دهد.
نمونه منفی نیز میتواند آموزنده باشد
دادگاه حمید نوری در استکهلم فرصت با ارزشی برای ما، ما ایرانیان، دادخواهان و فعالین حقوق بشر است. میتوان از این دادگاه بسیار آموخت و آن را الگویی برای آینده در ایرانِ بعد از حکومت اسلامی قرار داد. بیتردید میتوان از تلاشهای سازمان مجاهدین برای اخلال در روند دادگاه نیز به عنوان یک الگوی منفی بسیار آموخت و میتوان بر پایه این آموختهها، پیشبینیهای لازم را به عمل آورد که چگونه آن را بهتر و مناسبتر مهار و کنترل نمود.
♦← انتشار مطالب دریافتی در «دیدگاه» و «تریبون آزاد» به معنی همکاری با کیهان لندن نیست.
سازمان مجاهدین خلق که همواره در طول تاریخ مختصرش جانب ارتجاع را کرفته و بیشتر شبیه یک فرقه مذهبی بسیار عقب افتاده است مسلما از هر تریبونی برای تبلیغات به نفع ایذه ئولوژی جنایتکارانه خود استفاده میکند. خوشبختانه اما مردم ایران که از نظر سیاسی در حالت سکون و خواب قرار دارند به این سازمان و مزخرفاتش گوش نمیکنند.
اصلن یکی از بزرگترین گناهکاران و مقصران و بانیان فاجعه و ویرانی فعلی ایران و به قدرت رسیدن امثال حمید نوری همین بنیانگذاران پلید سازمانمجاهدین ضد خلق درد اسلام گرفته آخوندهای کت شلوار کرواتی ریش سه تیغه هستند اینها با آمیختن اسلام با سیاست بزرگترین خیانت را در دهه ۴۰ و ۵۰ خورشیدی به سپهر سیاسی ایران مرتکب شدند اینها با آمیختن اسلام با سیاست به اسلام و آخوند که در بین طبقه متوسط و دانشگاهیان و روشنفکران و دانش آموختگان آبرو و اعتبار نداشت و به آن با دیده استهزا و مسخره مینگریستند آبرو و اعتبار دادند آنها به جای ترویج و تبلیغ فرهنگ فاخر غربی و ایرانی و آزادی و دمکراسی و سکولاریسم و لائیسیته یعنی جدایی دین از حکومت و شادی و شاد خواری و رقص و پایکوبی و خنده و شادی و کشف حجاب اسلامی مروج و مبلغ نماز و روزه و عاشورا و تاسوعا و کربلا و سینه زنی و زنجیرزنی و گریه و عزا و ماتم و حجاب اسلامی و قرآن و نهج البلاغه و ۱۲ امام و ۱۴ معصوم و مدینه و مکه و امام زمان و آخوند در محیط مقدس دانشگاه و در بین طبقه متوسط و دانش آموختگان شدند و با این کار زمینه را برای به قدرت رسیدن آخوندها و خرافات اسلامی و عن قلاب شوم اسلامی در سال شوم ۵۷ آماده کردند. کشوری را که میرفت به همت پهلوی ایرانساز و شادی آفرین به مرفه ترین و آبادترین و شادترین در خاورمیانه تبدیل شود به چنین نکبت و تباهی و سیاهی کشاندند لعنت و نفرین مردم نگون بخت ایران بر آنها باد