در سالهای اخیر با بهتر پدیدار شدن کارنامه و اهمیت نهاد پادشاهی به عنوان ستون پیشرفتِ کشور ایران و با افزایشِ گرایشِ نسلِ جوان به این نهاد، کوروش بزرگ روز به روز نزد ایرانیان محبوبتر شده است. پوسترهای رنگی، لوح استوانهی سفالی حقوق بشر وی و اشیاء گوناگون منقش به تصاویر آرامگاهاش در فروشگاهها به فروش میرسند. اما این محبوبیت روزافزون، تنها منحصر به فیلسوفان، تاریخشناسان، باستانشناسان و پژوهشگران نبوده بلکه امروزه هزاران تن از سراسر دنیا برای دیدن او به پاسارگاد میآیند و یا در نمایشگاهها و موزههای جهان به دیدن لوح سفالی حقوق بشرِ او میروند و در مقابلِ عظمتی وصفناپذیر، سر تعظیم فرود میآورند.
به راستی کدام ویژگی است که او را با دیگر پادشاهان ایرانی و غیرایرانی در سطح جهان متفاوت میسازد و اساساً «کوروش بزرگ» کیست؟
کوروش بزرگ پادشاه دلها، فرمانروایی آرمانی، خردمند، دادگر و انساندوست بوده است. او شهریاری بزرگ بوده اما نه به واسطهی لشکرکشیهای عظیم و فتح دیگر سرزمینها، بلکه به سبب بینشِ انساندوستانه و نحوه برخوردش با اقوام و ادیان دیگر است که او را با دیگران متفاوت میسازد. کوروش بزرگ با شکستخوردگانِ جنگ بسیار متواضع، فروتن و بخشنده رفتار میکرده و برای زنان ارزش و جایگاه ویژهای قائل بوده است. او در طول دوران پادشاهی خود، وضعیت زنان را در حالت ثبات و اعتدالی ارزشمند قرار داده بطوری که نمونهی قوانین آن زمان، در میان هیچ یک از ممالک و اقوام یافت نمیشود. کوروش علاقهی بسیار زیادی به همسرش داشت چنان که پس از فوت او، دیگر ازدواج نکرد و در زمان حیاتِ همسرش نیز هرگز به سراغ زن دیگری نرفت.
«گزنفون» (فیلسوف و مورخ یونانى) در کوروشنامه درباره او چنین مینویسد: «کوروش نابغهای بزرگ، انسانی والامنش، صلحطلب و نیکمنش بود. او دوست انسانها و طالب علم، حکمت و راستی بود.»
کوروش عقیده داشت که پیروزی بر کشوری دیگر این حق را به کشور فاتح نمیدهد تا هر تجاوز و عمل غیرانسانی را مرتکب شود. او ملتهای مغلوب را شیفتهی خود میکرد به صورتی که اقوام شکستخورده که کوروش آنان را از دست پادشاهان خودکامه نجات داده بود وی را خداوندگار مینامیدند. او همواره آزادی، مهرورزی و رعایت حقوق اجتماعی را ارج مینهاد، در نبردها، آتش جنگ را متوجه کشاورزان و افراد عادی کشور نمیکرد و سرانجام مرگ او نیز دلاورانه و در میدان نبرد، برای تأمین امنیت و تحکیم موقعیت حکومت پادشاهی در شرق ایرانزمین بود.
چرا نسل جوان امروزه شیفتهی کوروش بزرگ است و چرا جمهوری اسلامی از او واهمه دارد؟
۴۲ سال پس از به قدرت رسیدن ارتجاع سیاه و با همیاری و کمک ارتجاع سرخ و نیروهای بیگانه، چرخ پیشرفت آبادانی ایران که با روی کار آمدن خاندان پهلوی دوباره به کار افتاده بود، به ناچار از حرکت ایستاد و در مقابل حکومت اسلامی بود که در همه امور، یک کارنامهی شکستخورده و سیاه از خود به جای گذاشت. نسل جوان ایرانی با بهرهگیری از شبکهی جهانیِ اینترنت توانست به سرعت از سد سانسور و دیوارِ واپسگراییِ اسلامی که با هدف تحریف تاریخ ایرانزمین بنا شده بود گذر کند و دریابد که نهاد پادشاهی همواره در طول تاریخِ سرزمینمان ایران، نه تنها ضامنِ یکپارچگی و هویت تمامی تبارهای ایرانی بوده است بلکه ستون اصلی پیشرفت، آبادانی، سازندگی، نگاهبان ارزشهای فرهنگی کشور، انگیزه بخش و دلداریدهنده در بحران های هولناک، تنها دادرس مردم در مقابل ستم و ناروایی دولتهای وقت و الگوی بینظیری از رفتار و منش انسانی بوده است.
کوروش بزرگ نه تنها نماد پادشاهی ایرانی بلکه نماد هویت ملی ایران و هر شهروند ایرانیست. او نماد راستین والامنشی، صلحطلبی، نیک زیستن، انساندوستی، راستیجویی، آزادیخواهی و مهرورزی به همنوع است. او ابرمردی شاخص است که جایگاه و منزلت ایرانیان در سرتاسر جهان را نه تنها در زمان خود، بلکه در زمان حال نیز زبانزد ساخته است. نسل جوان در گردهمایی سال ۱۳۹۵ در پاسارگاد به مناسبت هفتم آبان (روز کوروش بزرگ) نشان داد که ملت ایران به دنبال بازگشت یک نظام ملی میباشد که بر پایه شالوده ایرانگرایی و نهاد پادشاهی استوار است.
از این رو حکومت اسلامی از کوروش بزرگ در هراس است زیرا اوست که امید مردم ایران را به حکومتی ملی زنده نگه داشته است. رژیم اسلامی حتا از نام «کوروش بزرگ» نیز بیمناک است بطوری که مانعِ هر گونه گردهمایی ایرانیان در آرامگاه او میشود و همواره به شیوهای سیستماتیک، در حال تحریف تاریخ و حتا سانسور نام او در کتابهای درسی است و با تکیه بر ابزار اِنکار و دروغپرداری، به پروپاگاندای کثیف خود دامن میزند تا کوروش بزرگ و نهاد پادشاهی را از جامعهی ایرانی طرد کند اما خوشبختانه واقیعت امروز ایرانزمین این است که کوروش بزرگ روز به روز محبوبتر از دیروز است.
از این روست که کوروش بزرگ نماد ایرانگرایی است و این رشد ایرانگرایی در ایران نه تنها پاشنهی آشیل رژیم جمهوری اسلامی است، بلکه سنگری است نیرومند در برابر اسلامگرایی یا همان گرفتاری ١۴٠٠ سالهی ایران و ایرانی.
حزب رستاخیز ایرانگرایان
♦← انتشار مطالب دریافتی در «دیدگاه» و «تریبون آزاد» به معنی همکاری با کیهان لندن نیست.
چون هویت ایرانی و اسلامیت دو چیز کاملا متضادند که هیچ وجه مشترکی ندارند دو خط موازیند که تا ابد به هم نمیرسند آب و روغن هستند که به هیچ وجه باهم مخلوط نمیشوند یک ایرانی یا باید اسلامیت را بپذیرد و با هویت ایرانی به ناچار دشمن شود یا هویت ایرانی را بپذیرد و به اسلامیت بدرود گوید