از پونه، پیامِ آشنا میآید
عطرِ علف از عاطفهها میآید
خیزید و به روی عاشقان گل ریزید
ای منتظران! بهارِ ما میآید
*****
باز آمدن تو، باز دیدن دارد
سرسبزی لبریز تو، چیدن دارد
با این همه دردِ کهنه، نوروز! هنوز
آوازِ تو از دلم، شنیدن دارد
*****
من چون چمنم تو بادِ فروردینی
من، داغِ هزار لاله، تو نسرینی
آزادهتر از سرودِ سروستانم
گر با من و آرزوی من، بنشینی
*****
دیدار بنفشهزار را باور کن
بیداری جویبار را باور کن
بر شانهی شادمانِ گلبرگ و درخت
گستردگیِ بهار را باور کن
*****
این بار، چو این بهار میباید زیست
سرشار و شکوفهبار، میباید زیست
امروز که رنگِ شادیت سرختر است
شادابتر از انار، میباید زیست
*****
برخیز و بیفشان و بباران، ما را
سبز است ترانهی بهاران، ما را
ای شعلهی هر شکفته، ای آتشِ عشق
برخیز و برانگیز و بسوران، ما را
*****
اینجایم وٌ ریشههای جانم آنجاست
زیباییِ باغِ ارغوانم آنجاست
دیریست درین قفس نَفَس میشکنَم
گر خاک شود تنم، روانم آنجاست
*****
در خانه، صدای پای گندم سبزست
در سینه، سرودههای گندم سبزست
شادا ز پس ِ زردترین حادثهها
شعر ِ من وُ ماجرای گندم سبزست
*****
اینک که تو با منی وُ من با گُلِ سرخ
همواره در آتش است با ما گُلِ سرخ
در شعرِ معطرش رها باید گشت
شادا من وُ شادا تو وُ شادا گُلِ سرخ
روان و دلنشین و زیباست.
روزگارت خوش، نوروزت فرخنده.
چه زیبا و آرام.
اینجایم وٌ ریشههای جانم آنجاست
زیباییِ باغِ ارغوانم آنجاست
دیریست درین قفس نَفَس میشکنَم
گر خاک شود تنم، روانم آنجاست