فیروزه نوردستروم- مرکز آمار ایران در تازهترین گزارش خود از ازدواج ۹۷۵۳ دختر ۱۰ تا ۱۴ ساله در بهار سال جاری خبر داده است که بیانگر افزایش ۳۲ درصدی ازدواج دختران ۱۰ تا ۱۴ سال نسبت به دوره مشابه در بهار سال ۱۳۹۹ است. این تعداد ازدواج در بهار امسال در قیاس با آمارهای فصلی دو سال اخیر، بالاترین آمار فصلی ازدواج دختران ۱۰ تا ۱۴ ساله را نشان میدهد. همچنین در این بازه زمانی ۴۵ هزار و ۵۲۲ دختر ۱۵ تا ۱۹ ساله ازدواج کردهاند.
با وجود اینکه فعالان حقوق زن و کودک سالهاست برای جلوگیری از پدیده کودکهمسری و افزایش سن ازدواج در ایران تلاش میکنند اما همواره این تلاشها با مخالفت حکومت و مجلس شورای اسلامی روبرو شده است. برای نمونه مجلس اسلامی دهم با یک فوریت اصلاح ماده ۱۰۴۱ قانون مدنی در ارتباط با طرحی برای ممنوع کردن کامل ازدواج کودکان زیر ۱۳ سال مخالفت کرد.
کیهان لندن در گفتگو با چند آموزگار دبستان در شهرهای مختلف ایران که در این گزارش با اسامی مستعار از آنها نام برده میشود، به موضوع ضدانسانی کودکهمسری پرداخته که در میان شاگردان آنها نیز دیده میشود.
نخست آرزو معلم دبستان ساکن بابلسر تعریف میکند: «خواهر یکی از دانشآموزانم دختری ۱۳ ساله بود که خانواده یک جوان ۲۸ ساله از تهران دارای مدرک لیسانس به خواستگاریش آمدند. یادم هست پای سفره عقدشان به رسم خودشان یک تکه نبات در دهان دختر گذاشتند که وقتی میخواهد بله بگوید دهانش شیرین باشد، دیدم دختر نبات را به اقتضای سنش چلق چلق میجوید، او از همبستر شدن میترسید چون هیچ چیز نمیدانست، روز عروسی با عروسکهایش به خانه شوهر رفته بود. برایش همه چیز را مرتب کرده و چیده بودند، ولی خیلی ترسیده بود، به او میگفتند « اشکالی نداره تو عروسکهات رو ببر بخوابون رو تخت پیش خودت» ولی او دوست داشت پیش مادر و خواهر برادرهایش باشد؛ او دختر کوچکی بود واقعاً چشم و گوش بسته. گویا اجازه نداده بود آن مرد با او همبستر شود، او یک پارچه آغشته به فلفل را در در رحم دختربچه فرو کرد تا تنبیهاش کند. آنها ۸ سال است که با هم زندگی میکنند ولی هنوز بچهدار نشدهاند.»
مریم آموزگار مقطع ابتدایی ساکن لرستان میگوید: «شاگردی داشتم ۱۲ ساله که او را به یک مرد ۳۵ ساله ساکن تهران شوهر دادند. آن مرد سالها بود که خانه مجردی داشت و با دختران و زنان متعدد در ارتباط بود. خانواده به او گفته بودند باید نسلی از خودت باقی بگذاری و حتما باید زن بگیری!»
مژگان معلم ساکن شیراز است. وی به کیهان لندن میگوید: «یک شاگرد داشتم ۱۲ ساله ساکن یکی از روستاهای لار که او را به یک مرد ۳۵ ساله دادند که تازه از هلند آمده بود. این فرد از ازدواج اولش از یک زن هلندی یک دختر داشت. من در جریان ازدواج این دختر بودم چون مادر نداشت و نزدیک ۸ ماه با مادرم زندگی میکرد. خانواده شوهرش اعتقاد داشتند یک دختر دهاتی کمسن و سال بگیریم، پسرمان خودش بزرگش میکند! تا به قول خودشان دُم در نیاورد! آن مرد به هلند رفت و ۸ ماه بعد دختر را به هلند فرستادند. متاسفانه آن دختر وقتی به هلند رسید آنقدر کتک خورده بود که بچهاش را مرده به دنیا آورد. او بعد از مدتی توانست خود را از جهنم شوهر ساکن هلندش نجات بدهد. بعدها زبان یاد گرفت و درس خواند و الان خودش از کسانی است که به پناهجوها کمک میکند.»
یکی دیگر از آموزگاران که در این گفتگو شرکت دارد، آمنه معلم کلاس اول دبستان ساکن یکی از روستاهای خراسان جنوبی است. میگوید روستایشان با مشهد فاصله بسیاری دارد و تعریف میکند: «در یک کلاسم چند شاگرد کلاس اولی، دومی، سومی، چهارمی، پنجمی و ششمی دارم، در بین شاگردان کلاس پنجمی شاگرد خیلی خوبی داشتم که او را به خاطر گرسنگی شوهر دادند؛ پدر ندارد، هیچ چیزی ندارد و مادرش میخواهد یک نانخور کم کند. ولی بچه دوست دارد به مدرسه برود؛ مدرسه برایش هزینه چندانی ندارد چون افراد نیکوکار و معلمها یکبار پول جمع میکنند و کتاب و دفتر برای همه بچهها میخرند. ماه پیش مادرش آمد و گفت شوهرش اجازه داده تا کلاس ششم درس بخواند؛ اما چند روز پیش متوجه شدم که بچه مرتب استفراغ میکند، برایش تست بارداری استفاده کردم، جواب مثبت بود. برای اطمینان او را به مرکز بهداشت روستا بردم و آنجا هم گفتند که حامله است. الان که خانواده متوجه باردار شدن دختر شده اجازه نمیدهد به مدرسه بیاید. طفلک دختر گریه میکند که چرا نمیتواند درس بخواند. من برای این دختر خیلی غصه میخورم که او را از دست دادم، میتوانست دیپلم بگیرد و در همان روستا بجای من به بچهها درس بدهد!»
سما یکی دیگر از معلمان از زاهدان به گفتگوی ما میپیوندد: «در اینجا رسم است که پدر، دختر را اهدا میکند مثلًا یک مرد پولدار تقبل میکند هزینهای را میدهد و بچه را به او میدهند، بین شاگردانم یک دختر ۹ ساله بود که او را به یک مرد ۴۰ و چند ساله دادند، آن مرد آن دختر را میخواست هم به زنی بگیرد و هم برای کنیزیِ دو زن دیگرش.»
مرجان یکی از افراد نیکوکار مدرسهساز و ساکن تهران به کیهان لندن میگوید: «یکی دو بار همسرم برای ساختن مدرسه به مناطق شیعهنشین سیستان و بلوچستان رفته بود. میآمدند به او میگفتند دخترم را میخری؟ پولداری، از تهران آمدی دخترم را بخر! همسرم میگفت اگر میتوانستم و مکان نگهداری آنها را میداشتم ۱۰ تا دختربچه را میخریدم و به مدرسه میفرستادم و تلاش میکردم که زندگی بهتری داشته باشند اما حتما کسی که دختران را میخرد باید با آنها ازدواج کند چون ننگ میدانند که دخترانشان را فقط در ازای پول به کسی بدهند!»
او تعریف میکند: «یکی از خویشاوندان همسرم که جزو حسابرسان بانک ملی در سالهای قبل از انقلاب بود، بسیار متدین و به اصطلاح پاکدست بود و رشوه نمیگرفت. بعد از انقلاب ساکن مشهد شد. سه دختر و سه پسر دارد که سه پسرش را در ۱۴ سالگی به دختران ۱۲ ساله زن داد و دخترانش را در ۱۲ سالگی شوهر داد! همیشه میگفت حدیث پیامبر است که بدا به حال مردی که دخترش در خانه پدری حیض ببیند! پسر دوم او سه بار بچهدار شد که هر سه بچهاش معلول هستند. پسر بزرگتر چند سال بعد در ۱۸ سالگی زنش را طلاق داد و با دختر دیگری باب میل خودش ازدواج کرد. پدر او را طرد کرد. دو پسر دیگر یکی متولد ۱۳۵۹ و دیگری متولد ۱۳۶۰ هر کدام پنج شش تا بچه دارند. در خانوادههای مذهبی مشهد این مسئله عادیست که یک دختر کمسن و سال را به مرد مسن و یا ۲۰ سال بزرگتر بدهند و به او بگویند تو بچه ما را داشته باش! هم بزرگش میکنی و هم بچه ما به راه بد کشیده نمیشود! مهمترین کار زن در این خانوادهها بچه زاییدن است.»
کودکهمسری در حالی میان خانوادههای متعصب مذهبی و ناآگاه و همچنین اقشار و مناطق تنگدست دیده میشود که جمهوری اسلامی نیز با احکام شرعی و حمایتهای قانونی و همچنین قوانین زنستیز و ضدکودک آن را تشویق میکند. با اینهمه با وجود ترویج سازمانیافته و هدفمند کودکهمسری و تبعیض جنسیتی در مدارس ایران از جمله با هدف حذف زنان و دختران از فعالیتهای اجتماعی، نه تنها زنان با اعتراضات خود نیز حضور شاخص در کشور دارند بلکه سن ازدواج هم در مردان و هم در زنان بالا رفته و نرخ ازدواج و باروری نیز در سه دهه گذشته بطوری کاهش پیدا کرده که سبب نگرانی حکومت شده است! بر اساس همین نگرانی و جدایی راه جامعه از جمهوری اسلامی است که از مدتها پیش سیاستهای تشویق و ترغیب و تطمیع برای ازدواج، فرزندآوری و افزایش جمعیت پیش برده میشود بدون آنکه ساختارهای لازم و کافی اقتصادی و اجتماعی برای تأمین اقتصادی و فرهنگی همین جمعیت موجود در دست باشد.
من با هیچ منطقی نمیتوانم درک که چرا در ایران رواج تولید مثل و کودک همسری چنین داره تبلیغ میشه.
گاهی فکر میکنم حکومتیان ج ا به طالبان حسادت میکنند.