ناتاشا فیلیپس (کیهان لایف) – امروزه هنرمندان بطور مرتب در مناطقی مانند خاورمیانه و آسیا تحت نظارت و سانسور قرار میگیرند. فرح نیری در کتاب خود نشان میدهد که آنها در غرب نیز با مشکلات پیچیده روبرو هستند.
این روزنامهنگار ایرانیتبار در کتاب «حذف: هنر و قدرت در عصر دیجیتال» توضیح میدهد که چگونه هنر غربی از کنترل توسط بالا (پادشاهان، پاپها، دیکتاتورها) حالا توسط مردم پایین مورد پرسش قرار میگیرد.
با استفاده از رسانههای اجتماعی، رایدهندگان عادی، شهروندان و فعالان مختلف از دنیای هنر و موزهها میخواهند که کمتر نخبهگرا و کمتر مردانه باشند. آنها همچنین در برخی موارد خواستار حذف و نابودی آثار هنری هستند.
فرح نیری که مقیم لندن است درباره فرهنگ و هنر برای «نیویورک تایمز» مینویسد. وی در یک خانواده دیپلمات متولد شده و سالهای شکلگیری زندگی و فعالیت خود را در خاورمیانه و شمال آفریقا گذراند. او در اوایل جوانی به فرانسه نقل مکان کرد و چند سال بعد حرفه روزنامهنگاری را در پاریس آغاز نمود. وی ابتدا به عنوان خبرنگار مجله «تایم» و سپس در «وال استریت ژورنال» به قلم زدن پرداخت.
نیری سپس خبرنگار بلومبرگ در پاریس، رم و لندن شد و موضوعات مربوط به سیاست و اقتصاد و آنگاه فرهنگ را پوشش میداد.
حالا کتاب وی توسط انتشارات «آسترا هاوس» در نیویورک منتشر شده است. این کتاب به صورت آنلاین و در کتابفروشیهای آمریکا در دسترس است.
کیهان لایف چندی پیش با این روزنامهنگار و نویسنده درباره کتابش به گفتگو نشست.
-چرا تصمیم گرفتید اولین کتابتان را درباره هنر و سیاست بنویسید؟
-اولین کتابم قرار بود خاطرات خانواده ایرانی من باشد. این پروژه مهمی است که من پیشتر آن را شروع کرده بودم و قصد دارم در آینده نزدیک به پایان برسانم.
«Takedown» اما بر اساس مقالهای در نیویورک تایمز شکل گرفت که در سال ۲۰۱۹ در مورد نمایشگاهی از آثار پل گوگن منتشر شد. نقاشی که در جزیره تاهیتی با دختران جوان زندگی میکرد. این مقاله بر بازنگری در میراث هنری گوگن با توجه به جنبش و عصر #metoo متمرکز بود. پس از انتشار مقاله که در رسانههای اجتماعی مورد توجه قرار گرفت، یک ناشر از نیویورک در تماسی از من پرسید که آیا مایل هستم کتابی در مورد چگونگی بازنویسی هنر در قرن بیستویکم بنویسم.
-روند نوشتن اولین کتاب خود را چگونه دیدید؟
-من از نوشتن آن بسیار لذت بردم؛ هر دقیقه آن را دوست داشتم. اما این اتفاق در مقطع بسیار سختی از زندگی من رخ داد. مدت کوتاهی پس از انعقاد قرارداد نوشتن کتاب با «آسترا هاوس»، پدرم دکتر عباس نیری را از دست دادم که برای من یک الگو بود و حضور پررنگ در زندگیام داشت. لذت این نوشتن با غم و درد آمیخته شد.
-کتاب شما با توصیف اینکه چگونه هنر و هنرمندان بطور سیستماتیک در طول تاریخ سانسور شدهاند شروع می شود. انگیزه این سانسور چه بود و آیا این انگیزهها امروز تغییر کرده؟
-هنرهای تجسمی میتواند قدرت باورنکردنی بر انسان داشته باشد: یک تصویر ساده میتواند شخصی را شاد، غمگین، عصبانی، سرکش و برانگیخته کند. برای جلوگیری از چنین تأثیراتی و بروز چنین احساساتی، افراد صاحب قدرت قرنها به دنبال کنترل هنر و هنرمندان بودند. پاپها هنر را سانسور کردند تا از بیبند و باری جلوگیری کنند. پادشاهان و دیکتاتورها هنر را سانسور کردند تا در قدرت بمانند.
امروز در دنیای غرب، دموکراسی صدایی به مردم داده و اینترنت این صدا را تقویت کرده است. بنابراین، دنیای هنر و همچنین موزهها با خواستهایی مواجه هستند که بیشتر دموکراتیک و پذیرنده و همچنین نماینده طیفهای مختلف جامعه باشد. آنها گاهی تحت فشار قرار میگیرند که برخی آثار را به نمایش نگذارند و حتا آنها را از بین ببرند! بنابراین ممکن است بگویید که شکل جدیدی از سانسور به وجود آمده؟ بله: از پایین به بالا!
-شما در مورد هنر بسیار نوشتهاید. آیا خودتان هنرمند تجسمی هستید؟
-متاسفانه نه! برخلاف بسیاری از هموطنان ایرانی که استعداد ذاتی در طراحی، نقاشی و مجسمهسازی دارند، من در این بخش کاملاً بیاستعداد هستم! موسیقی اشتیاق همیشگی من است. من پیانو میزنم و تقریباً یک نوازنده حرفهای شدم.
-آیا تا کنون در روزنامهنگاری و نویسندگی خود به ایران نیز پرداختهاید؟
-گاه و بیگاه. در چند سال گذشته، چند مطلب برای نیویورک تایمز درباره هنرمندان ایرانی یا در مورد نمایشگاههایی از هنر ایران نوشتهام. برای من همیشه لذتبخش است که به ریشههای خود بازگردم، با هنرمندان به زبان فارسی مصاحبه کنم، و درباره فرهنگ و میراث خارقالعاده خود بیشتر بدانم. من به میراث هنرمندان مدرن ایرانی مانند لیلی متین دفتری، منیر شاهرودی فرمانفرمائیان و بهمن محصص افتخار میکنم. همچنین به هنرمندان معاصر ایران علاقمند هستم؛ کسانی که آثارشان را در اروپا میبینم و کسانی که در ایران زندگی و کار میکنند و آثارشان سزاوار نمایش گستردهتری در خارج از کشور است.
*منبع: کیهان لایف
*نویسنده: ناتاشا فیلیپس
*ترجمه و تنظیم از کیهان لندن