بر اساس نظرسنجیها، بیش از ۸۰ درصد مردم روسیه از حمله به اوکراین حمایت میکنند. در عمل، جامعه دوپاره شده است. دوستان با هم گفتگو نمیکنند و اقوام از یکدیگر دور میشوند. یک بانوی روس میگوید: من دیگر نمیتوانم با مادرشوهرم صحبت کنم.
گزارشگر «خبرهای روز سوئد» مینویسد، این بانو، تیموفی، یکی از آشنایان قدیمی من در سن پترزبورگ است و ۲۰ سال است که مادرشوهرش را میشناسد و همیشه با آنها رابطه خوبی داشته است. اکنون جنگ همه چیز را تغییر داده است. تیموفی توضیح میدهد: او یک استاد ارشد بازنشسته در ریاضیات و یک زن تحصیلکرده است. هرگز نمیتوانستم تصور کنم که از این جنگ حمایت کند و شما حتی نمیتوانید در این مورد با او صحبت کنید. او همانگونه که گویندگان تلویزیون دولتی روسیه داد و فریاد میکند، شروع به پرخاش میکند.
وی ادامه میدهد، «قبل از دیدار امروزمان مطمئن نبودم که او در مورد جنگ چه دیدی دارد. من او را سالهاست که میشناسم و میدانم که همیشه منتقد رژیم پوتین بوده. اما این به معنای آن نیست که جنگ را هم محکوم میکند! و یا باور داشته باشد که این جنگ تقصیر روسیه است.»
در مترو سن پترزبورگ پوسترهایی با حرف زِد (Z) دیده میشود که به نماد حمایت نیروهای نظامی روسیه در جنگ علیه اوکراین تبدیل شده. این پوسترهای تبلیغاتی و حکومتی در سن پترزبورگ زیاد دیده نمیشوند.
اکنون در روسیه در مورد مفهوم میهنپرستی نظرات متفاوتی وجود دارد. کسانی که از جنگ در اوکراین حمایت میکنند میگویند که این کار را به دلایل میهنی انجام میدهند، در حالی که مخالفان جنگ معتقدند که میهنپرستی آنست که بگوییم این جنگ یک فاجعه است.
پس از دو ماه جنگ تجاوزکارانهی روسیه علیه اوکراین، جمعیت روسیه دوقطبی شده است. در ظاهر، اکثریت به نظر میرسد موافق جنگ هستند. در پایان ماه مارس، ۸۱ درصد در نظرسنجی موسسه «لوادا» گفتند که از اقدامات ارتش روسیه در اوکراین حمایت میکنند. بیش از نیمیاز آنها حتی میگویند «احساس غرور میکنند».
در عین حال، ۳۱ درصد میگویند که جنگ باعث ترس آنها میشود. در میان جوانان ۱۸ تا ۲۴ ساله، افراد بیشتری (۳۷ درصد) عمدتا احساس ترس میکنند تا غرور (۳۳).
اکثر مخالفان جنگ در شهرهای بزرگ زندگی میکنند. گروهی که به شدت شرمنده و در عذابند. بسیاری از آنان قصد خروج از روسیه را دارند.
آنتون، شهروند روس، میگوید «من دیگر نمیتوانم با هواداران جنگ صحبت کنم. نمیتوانم آنچه را آنها میگویند تحمل کنم و ببینم چگونه آنها همان عبارات تبلیغاتی تلویزیون را تکرار میکنند!»
گزارشگر «خبرهای روز» ادامه میدهد، من و آنتون در یکی از مکانهای مورد علاقهاش در سن پترزبورگ، یک رستوران در زیرزمین، همدیگر را ملاقات میکنیم. او یک رقصنده حرفهای است. کار در حال حاضر نیمهکاره پیش میرود. آنتون بطور علنی علیه جنگ موضع گرفته و همین باعث شده برخی گروههای هنری به او نقشی ندهند.
در عین حال، آنتون شک ندارد که برعکس نظرسنجیها، ۸۰ درصد از جمعیت روسیه از این جنگ حمایت نمیکنند. حداقل در شهرهای بزرگ اینگونه است.
وی توضیح میدهد «من به نظرسنجیها اعتقادی ندارم. افراد زیادی را میشناسم که مخالف جنگ هستند. اما من همچنین بسیاری را میشناسم که در کمال تعجب تحت تأثیر آنچه در تلویزیون تبلیغ میشود قرار گرفتهاند. شما بلافاصله در میان دوستان خود متوجه میشوید که چه کسانی تلویزیون تماشا میکنند و تحت تاثیر تبلیغات آن قرار گرفتهاند و همان حرفها را تکرار میکنند؛ مثلاً «هشت سال در حالی که روسها در دونتسک کشته میشدند جنابعالی کجا بودی؟!» آنها گمان میکنند که خودشان متوجه این خبر شدهاند، اما درواقع فقط آنچه را از دستگاه تبلیغاتی شنیدهاند تکرار میکنند.
«نه به جنگ» عبارتی است که یک نفر روی یک آگهی در سن پترزبورگ نوشته است. دشوار است بدانیم چقدر از روسها واقعاً مخالف جنگ هستند، زیرا اکثر آنها میترسند نظر واقعی خود را در نظرسنجیها بیان کنند.
تناقضات افکار عمومی روسیه بسیار قابل توجه است. اگر واقعا بیش از ۸۰ درصد از جنگ حمایت میکنند، پس باید آن را در خیابانهای دومین شهر روسیه، سن پترزبورگ، دید! اما واقعیت این است که به سختی پوستری با حرف Z که نماد حمایت از نیروهایی نظامی روس است در این شهر دیده میشود.
همزمان، مقامات با بیرحمی افرادی را که علیه جنگ دست به مبارزه میزنند، سرکوب میکنند. به عنوان مثال، الکساندرا اسکوتجیلنکو هنرمندی که روی برچسب قیمتها در یک فروشگاه مواد غذایی، اطلاعاتی در مورد جنایات جنگی روسیه در اوکراین مینوشت، به ده سال زندان تهدید شد.
البته پاسخ به این پرسش که چرا اکثر مردم روسیه در مورد جنگ سکوت میکنند بسیار آسان است. الکسی روشچین جامعهشناس میگوید: به این دلیل که ممکن است جریمه شوید یا شغل خود را از دست بدهید و حتی احتمال دارد به ۱۵ سال زندان (طبق قانونی که شما را از انتشار «اخبار جعلی» درباره ارتش روسیه منع میکند) محکوم شوید!
روشچین تأکید میکند که همزمان از نظر روانشناسی اجتماعی، یک «روند انکار» در جریان است. وی ادامه میدهد «برای بسیاری از روسها، وقتی میدانند که جنگ از دیدگاه انسانی هرگز قابل توجیه نیست، و همزمان میدانند برخورد و درگیری با مقامات، سر سرخ میدهد بر باد، پس باید همواره مراقب باشید که از درگیری با دولت اجتناب کنید! نتیجه برای بسیاری این میشود که آنها در اصطلاح روسی «کرویت دوشوی» یعنی «خلاف وجدان خود» رفتار میکنند.
«کرویت دوشوی» به معنای شکست روح و وجدان است به این ترتیب که آنها حقیقت را نه تنها در مقابل دیگران، بلکه در برابر آینه و خود نیز انکار میکنند. برای نشان دادن وفاداری به صاحبان قدرت و در عین حال راضی نگه داشتن خود که این کار یک رفتار «عادی» است و هر انسان «عادی» چنین میکند و من مثل بقیه و بقیه مثل من هستند!
البته یک تناقض در این واقعیت وجود دارد که روسها بطور غریزی نسبت به صاحبان قدرت بدبین هستند. مردم به آنها اعتماد ندارند. شما میتوانید آنها را مسخره کنید، آنها را در مقابل دوستانتان سرزنش کنید. اما شما به خیابان نمیروید که اعتراض کنید چرا که با اعتراضتان دیگران شما را یک ابله سادهلوح خواهند پنداشت چرا که انگار نمیدانید در روسیه چگونه باید کار و زندگی کرد!
به گفته روشچین، این موضوع به نوبه خود به این دلیل است که جامعه شوروی طی هفتاد سال بطور موثر توانست این مفهوم را ایجاد کند که فرد هرگز نمیتواند بر چیزی تاثیر بگذارد! الکسی روشچین این پدیده را در کتاب خود با عنوان «کشوری که در آن همدلی ناپدید شد» توصیف میکند.
اگر متقاعد شدهاید که هیچ چیز به خودتان بستگی ندارد، احساس همدلی نیز دشوارتر میشود. این نکتهایست که روشچین در تحقیقات خود به آن رسیده است.
برای یک شهروند کشورهای غربی، درک اینکه چرا بسیاری از مردم روسیه خود را بیاهمیت میدانند، دشوار است. بیاهمیت و ناتوان دانستن خود نه تنها در مورد افراد آسیبدیده اجتماعی، بلکه درباره طبقه متوسط نیز صدق میکند و میراث شوم هفت دهه اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی است! نوعی درماندگی که همه آن را آموزش دیدهاند! این را میتوان در این نتیجهگیری هدفمند به سود حکومت خلاصه کرد که: همه افراد عاقل میدانند که مردم هرگز نمیتوانند چیزی را تغییر دهند! کسی که این موضوع را درک نمیکند، ابله و سادهلوح است و از زندگی چیزی نمیداند!
به گفته این جامعهشناس، این دیدگاه باعث میشود که بسیاری در روسیه به کسانی که در قدرت هستند به همانگونه نگاه کنند که به آب و هوای بد نگاه میکنند و میدانند کاری از دستشان برای تغییر این آب و هوا بر نمیآید پس به همین راحتی مسئولیت جنایات جنگی در اوکراین ناپدید میشود. با این دیدگاه، شما میتوانید خوششانس باشید و رهبران و حکومت خوبی داشته باشید و یا بدشانس باشید! دقیقاً مانند شرایط آب و هوایی که از دست فرد خارج است! اگر اوکراینیها توسط سربازان روسی کشته میشوند، مایه تاسف است درست به همان اندازه که مردم در سیل کشته میشوند!
با این حال، همه روسها این ازخودبیگانگی وجدانی را قبول ندارند. به همین دلیل است که جامعه اکنون به شدت دو قطبی شده است
برای کسانی که با اوکراینیها احساس همدلی میکنند، گفتگو با کسانی که از جنگ حمایت میکنند تقریبا غیرممکن میشود. از آنجا که بحث شخصی است و از آنجا که اوکراین به روسیه نزدیک است، هر کس دستکم یک نفر را در اوکراین میشناسد. کسانی که از جنگ حمایت میکنند متوجه این واقعیت نیستند که اگر فکر میکنند اشکالی ندارد که ساکنان خارکِف کشته شوند، به این معنی است که میپذیرند ساکنان شهر روسی بلگورود هم کشته شوند یا خود آنها نیز کشته شوند! «میهنپرستی» مدافعان جنگ روسیه علیه اوکراین بیشتر انتزاعی است! همزمان بسیاری از آنها هنوز نمیفهمند که تحریمها که باقی خواهند ماند، چه اثری بر زندگی آنها خواهد داشت.
به گفته الکسی روشچین، بسیاری در روسیه به سادگی این ایده را که جنگ یک امر بر سر مرگ و زندگی است در فهم خود بلوکه و مسدود کردهاند.
آنها حرفهایی را بدون تأمل در مورد معنای واقعی آنها تکرار میکنند. اگر یکی بگوید در این جنگ «کودکان میمیرند»، آنها پاسخ میدهند: «کودکان همیشه در جنگ میمیرند!»
در میان اندک ایرانیان هوادار پوتین نیز این جمله به این شکل تکرار میشود: «در جنگ خیرات نمیکنند!» حال آنکه چنین واکنشی به معنای سقوط تمامعیار همدلی و انسانیت است. یک درک اجتماعی ناپخته که در آن دولت همیشه بهتر از مردم میداند و حتما پوتین برنامهای دارد!
حزب «روسیه متحد» پوتین نیز با شعار «طرح پوتین تحقق یافت» پای صندوقهای رای رفت. آنها در انتخاباتی پیروز شدند که مطلقا آزادانه نبود و اینگونه کنترل کل «دوما» (پارلمان روسیه) را به دست گرفتند. اما هرگز طرح پوتین را منتشر نکردند که چه بود! هیچکس نمیدانست این طرح چیست! وقتی در نظرسنجیها از رایدهندگان پرسیدند اگر نمیدانند طرح پوتین چیست پس چرا به آن رای دادند، پاسخ دادند: «نیازی به دانستن آن نداریم، نکته اصلی این است که این طرح وجود دارد!»
آنتون که مخالف جنگ است، میگوید انگار در این جنگ، مردم توانایی تفکر را از دست دادهاند! به نظر میرسد خیلیها درک نمیکنند که تحریمها باقی خواهند ماند. در حال حاضر نشانهای دیده نمیشود که به زودی اوضاع در روسیه بهتر خواهد شد. این مدافعان جنگ خود را حتی میهنپرست میخوانند، اما میهنپرستی برای من این است که هوشیارانه بفهمم: میهنم روسیه به یک فاجعه کشیده شده و بدتر هم خواهد شد.
خود آنتون قصد دارد کشور را ترک کند. چند هفتهای است که دو چمدان آماده در خانه دارد تا بتواند در کوتاهترین زمان از کشور خارج شود. وی میگوید: «در عذاب هستم. میخواهم در روسیه زندگی کنم، اما اکنون دیگر امکانپذیر نیست. خیلی خطرناک است و باید به خودم فکر کنم. سعی کردم روسیه را با شرکت در تظاهرات تغییر دهم. من در انتخابات شرکت کرده و سیاسی هستم، اما دیگر خیلی دشوار است. نمیتوانم آزادی خود را فدای کسانی کنم که فقط به فکر خودشان هستند و چیزهای وحشتناکی میگویند. روزی که روسیه تغییر کند، من برمیگردم، اما چندین دهه طول میکشد. این افراد فاقد تفکر زمان را از ما میدزدند!»
*منبع: وبسایت خبرهای روز سوئد
*ترجمه و تنظیم: فرامرز نورزی