رسانهای شدن سرقت و خفتگیری از سه چهره سرشناس، مشتی از خروارها سرقت، کیفقاپی و آزارهای خیابانی را نشان میدهد که روزانه مردم عادی با آن مواجه هستند.
سرقتهای خیابانی از جمله آزارهای اجتماعی است که تا چند سال پیش ممکن بود بسیاری از افراد حتی تا پایان عمرشان با آن مواجه نشوند. اما در سالهای گذشته به دلیل فشارهای اقتصادی، از بین رفتن هنجارهای درست رفتاری، افزایش سارقان و بیاعتنایی نیروی انتظامی به این مسئله هر کسی که پایش را از خانه بیرون میگذارد تا لحظه بازگشت نگرانی از افتادن در دام سارقان و خفتگیران رهایش نمیکند.
سرقتهای خیابانی همچون هر مسئله دیگری زمانی که برای چهرههای شناخته شده رخ میدهد، بیشتر مورد توجه قرار میگیرد و در فضای مجازی نیز بطور خاص به آن پرداخته میشود. بیش از یکسال پیش گردنبند طلای علی دایی در خیابان از گردنش سرقت شد و به قدری در رسانههای رسمی و غیررسمی حاشیه ساخت که نیروی انتظامی چهار روز بعد از دستگیری سارق خبر داد.
اتفاقی که از نظر برخی مردم نه تنها خوشحالکننده نبود بلکه بسیار مورد انتقاد قرار گرفت. منتقدان میگفتند هزاران تن از مردم عادی هر روز با چنین تهاجماتی مواجه هستند اما هرگز اموال سرقت شدهشان بازنمیگردد چون آنقدر مشهور نیستند تا نیروی انتظامی را وادار به انجام وظیفه و مسئولیتهایش کند. هرچند به نظر میرسد نیروهای امنیتی کشور دیگر برای چنین مسائلی تره خرد نمیکنند. همزمان شعار «عوضش امنیت داریم» که از سوی مقامات نظام مطرح میشد، برای تمامی سطوح جامعه اعم از مشهور و ناشناخته مدتهاست رنگ باخته است.
این در حالیست که تلاش افکار عمومی نیز بر این است تا این سارقان کمتر به دست نیروی انتظامی بیافتند، چون پیامدهای این دستگیریها برای سارقان که عمدتا «سرقت اولی» هستند، متناسب با جرم نیست. چنانکه به تازگی خبر حکم قطع ۴ انگشت دست راست ۷ زندانی به دلیل درگیری با مأموران زندان بازتاب منفی گستردهای در شبکههای اجتماعی داشت و باعث شد تا اطلاع بعدی اجرای این حکم غیرانسانی به تعویق بیافتد.
برخورد سلبی مقامات انتظامی با بحران افزایش سرقت که ناشی از فقر و تنگدستی است، در حالیست که مقامات ارشد نظام و نزدیکان به قدرت، سرقتهای نجومی میلیاردیشان با نفوذ در دستگاه قضایی، بینتیجه میماند. چنانکه پرونده اکبر طبری معاون اجرایی پیشین قوه قضاییه و محکوم به ۵۸ سال زندان به دلیل فساد اقتصادی با دخالت دیوان عالی کشور، وارد جریان بررسی دوباره شد!
به تازگی حمله خفتگیران و قمهکشها به محمد شیری بازیگر، وحید آقاپور بازیگر سینما و تئاتر و مرتضی فاطمی کارگردان و مجری صداوسیمای جمهوری اسلامی توجهات را به خود جلب کرد.
محمد شیری در مصاحبهای که به تازگی از او منتشر شده به تجربهاش در خصوص سرقت اشاره کرده و گفته که با این توضیح که موبایل وی قیمتی ندارد و محتویاتش برای او بسیار مهم است، سارقان را از دزدیدن گوشی منصرف کرده و در عوض به آنان ۴۵۰ هزار تومان پولی را که همراه داشته داده است.
این بازیگر با بیان اینکه سارقان چهره او را به عنوان بازیگر شناخته بودند، گفته است: «یکی از سارقان گفت شانس آوردی که دوستت داریم. آخرش هم اتفاقی افتاد که نمیدانستم بخندم یا گریه کنم، برگشتند و ۵۰ هزار تومان از آن پول را پس دادند که بتوانم به خانه بروم.»
شیری بازیگر مشهور دهه ۶۰ خورشیدی گفته است: «من تا به حال چهار مرتبه مورد سرقت واقع شدهام و هیچ باری هم پولم برنگشته است و در این وضعیت که همهمان تجربیاتی در موردش داریم چطور میتوانم با بازی در سریالهای طنز مردم را بخندانم؟»
وحید آقاپور نیز ساعت ده و نیم شب در حوالی اتوبان «همت» توسط چند نفر مورد حمله قرار گرفته و از ناحیه دست، چاقو خورده و راهی بیمارستان شده است.
وحید آقاپور در توضیح این اتفاق میگوید: «زمانی که از اجرای نمایش بر میگشتم رفتم به کسی کمک کنم که از او خفتگیری میشد، این بلا را به سر من آوردند.» او در انتقاد به عملکرد نیروی انتظامی در این زمینه به راحتی خیال سارقان اشاره کرده و تاکید میکند: «موضوع این است سارقان اخیراً احساس میکنند کیفرخواستی در انتظارشان نیست و از تلاشگران نیروی انتظامی درخواست داریم که با شدّت و حدّت بیشتری با سارقِ خیابانی برخورد کنند که واقعاً این خفتگیریها و سرقتها بیشتر هم شده است.»
مرتضی فاطمی کارگردان و مجری تلویزیون نیز یکشنبه ۲۲ خردادماه در استوری اینستاگرامش، خبر داد که در یک حمله با قمه، او را «خِفت» کردهاند. او در بخشی از پیام خود با اشاره به این اتفاق یادآور شد دفعه اولی نبوده که در چنین شرایطی قرار گرفته و تا کنون چند نوبت خفتگیری و سرقت را تجربه کرده است.
وی در نوشته خود آورده است: «ماجرا را مینویسم به امید اینکه برسد به دست کسانی که نمیدانند یا بهتر بگویم، میدانند و نمیخواهند عمق فاجعه را باور کنند. کاش در خلوت خود مرور کنند که چه زمانی و چرا به این مرحله هولناک از ناامنی رسیدهایم. کاش باور کنند وقتی تخم بیکاری و فقر و تبعیض کاشته شود، دزدی و سرقت زیادهخواهی و قمهکشی، درو میشود.»
توالی پی در پی این اتفاقات برای کسانی که فرصت ابراز احوال خود را دارند نشان میدهد تامین امنیت جانی و روانی مردم سراسر ایران از سوی هیچ نهاد و مسئولی جدی گرفته نمیشود. نیروهای امنیتی نیز بیش از آنکه به فکر تامین امنیت جان و مال و روان مردم باشند، با مزاحمت و سرکوب برای مسائلی مانند حجاب و یا اعتراضات که جزو حقوق شهروندان است، بیشتر امنیت مردم را زیر پا میگذارند و دولتهای مختلف جمهوری اسلامی هم هربار به شکلی بر دردها و مشکلات مردم اضافه میکنند.