(+عکس) بهرام تاج آبادی یا آن طور که خود ترجیح میدهد لئوناردو تاجآبادی، به عنوان خوانندۀ باریتون در چند سال اخیر موفقیتهایی در اروپا کسب کرده است. او لیسانس بیولوژی است و تا ۱۰ سال پیش که برای پیگیری خوانندگی موسیقی کلاسیک به خارج از کشور آمد، به عنوان مدیر کیفیت تولید در یکی از کارخانجات ایران مشغول کار بود. بنا بر این او نه فقط از ایران کوچ کرده است بلکه عشق و علاقۀ ریشهدارش به موسیقی باعث شده با رشتۀ تحصیلی و حرفۀ اولش نیز وداع کند.
از تاج آبادی میپرسم علاقهاش به موسیقی از کجا آغاز شد؟
میگوید پدرش صدای خوبی دارد و ترانههای گلپا و نیز زندهیاد پوران را بسیار خوب میخواند. بنا بر این از پدر صدای خوب را به ارث برده است. از طرف خانواده مادری، که از خطه آذربایجان ایران هستند، تاثیر ژرف مادر و به ویژه خالۀ هنردوستاش را در خود حمل میکند. مادر و خاله در تبریز با ترانههای “رشید بهبودف” و آثار اپرای جمهوری آذربایجان بزرگ شدهاند و طبیعتاً به این نوع موسیقی علاقۀ زیادی دارند. این علاقه را نیز به پسر و خواهرزاده منتقل کردهاند.
تاجآبادی ادامه میدهد چون خانواده تابستانها در کرج به سر میبرد، وقتی به تهران نزد خاله عزیزش میرفت– که متاسفانه دیگر در قید حیات نیست- همان جا میماند و اوقات زیادی را با این زنِ هنردوست و شاعرمسلک سپری میکرد. همین امر عشق و علاقهاش را به هنر و موسیقی دو چندان کرد.
بهرام تاجآبادی از خواندن در مهمانیها و مجالس شروع کرد و به دلیل علاقۀ زیادی که به عارف، ویگن و محمد نوری دارد معمولاً ترانههای آنها را اجرا میکرده است: “عارف را برای صدای بم و پرطنیناش (ویبراسیون) دوست دارم؛ ویگن را برای صدای مخملین و دقیق و درست خواندنش، بخصوص ترانههای “ساحل دریا” و “گل سرخ” او را دوست دارم و محمد نوری را برای ترانههای “نمیشه غصه ما رو یک لحظه تنها بذاره” و ” نازنین مریم” بسیار دوست دارم. صدای تعلیم دیده و قدرت فنی و صدای دلنشین او و…
این وضعیت بود تا اینکه مطلع میشود یکی از شاگردان محمد نوری برای تدریس تست صدا میگیرد. وی در این امتحان شرکت میکند و قبول میشود. سبک کار محمد نوری و شاگردان او بر اساس آموزشی که نوری از خانم فاخره صبا و اِولین باغچهبان دیده بود بنا نهاده شده بود. بعد از آن مدتی را نزد آقای “ناربه چولاکیان” که فارغالتحصیل کنسرواتوار کومیتاس ارمنستان بود درس آواز میخواند. کومیتاس بنیانگذار موسیقی ملی کلاسیک ارمنی در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم است. به توصیۀ همین معلم برای پیگیری جدیتر موسیقی کلاسیک و خوانندگی ۱۵ سال پیش راهی ارمنستان میشود. ولی به دلیل اینکه آن زمان تنها حدود ۵ سال از استقلال ارمنستان گذشته بود و وضعیت نسبتاً آشفتهای داشت بیش از ۴ ماه در ایروان نمیماند و به ایران باز میگردد.
تاجآبادی ادامه میدهد که پس از بازگشت به ایران شانس بزرگی نصیباش میشود و با خانوادۀ حسین دهلوی، آهنگساز و موسیقیدان بزرگ ایران، آشنا میشود. این آشنایی تاثیر ژرفی در زندگی هنری و حرفۀ خوانندگی او میگذارد و نقطۀ عطفی در زندگی او میشود. وی با پسر استاد دهلوی پیوند نزدیکتری برقرار میکند و از طریق او با اپراهای دهلوی آشنا وعاشق آریای شاپور از اپرای “خسرو و شیرین” میشود. اینها همزمان است با اواخر دورۀ ریاست جمهوری حجتالاسلام محمد خاتمی و وجود بقایایی از فضای نسبتاً بازتر فرهنگی و هنری کشور در اوایل ریاست جمهوری وی. پس به هزار زحمت اجازۀ اجرای اپرای ” مانا و مانی” که دهلوی آن را برای کودکان در سال ۱۹۷۹ ساخته بود، گرفته میشود.
با تشویق همسر آقای دهلوی (خانم سوسن اصلانی آهنگساز و نوازنده برجسته سنتور) در حضور آقای دهلوی تست آریای نقش گرگ را میدهد و به قول آقای دهلوی میشود آقا گرگه اپرای ایشان.
متاسفانه با روی کار آمدن احمد نژاد و آغاز مجدد سختگیریهای همه جانبه از جمله فرهنگی، اجرای این اپرا نیز به بهانۀ وجود سولو (تکخوانی) برای صدای زن در آن لغو میشود. تاجآبادی میافزاید که بعدها در آلمان توانست قسمت خود را در اپرای ” مانا و مانی” بر روی موسیقی ضبط شده از اجرای قدیمی ارکستر فیلارمونیک اسلواکی، تحت رهبری علی رهبری، بخواند و ضبط ویدئویی هم از آن داشته باشد.
از او میپرسم این رویداد و کلاً وضعیت آشفتۀ موسیقی کلاسیک در ایران آیا تاثیر مایوسکنندهای بر او نگذاشته است؟
میگوید، مسلماً آن کارشکنیها و عدم حمایت از موسیقی کلاسیک نومیدکننده بود. ولی آن زمان عزماش را برای ادامۀ جدی و حرفهای رشتۀ موسیقی و خوانندگی جزم کرده بود. ابتدا به سفارش خانواده دهلوی پیش خانم “بهجت ” یا “منصوره قصری” که شوهر اتریشیاش– توماس کریستین داود- اپرای “آتوسا” را نوشته است و خانم قصری نقش نخست را در آن اپرا بازی میکند، تمرین آواز میبیند. به سفارش همین آموزگارِ برجسته و خانواده دهلوی و به جهت عشق و علاقه زیادش به این رشته، نهایت تلاش خود را میکند تا بتواند برای ادامه تحصیل به یک کشور اروپایی برود. این کار هم در شرایطی که پدرش با این مسیر حرفهای چندان موافق نبود و تنها مادر و خالهاش او را در پیمودن این راه تشویق میکردند، کار چندان سادهای نبود. اما بالاخره با کمک بزرگانی مانند منوچهر صهبایی و شهداد روحانی و علی رهبری و ایرج صهبایی بر مشکلات غلبه میکند و موفق میشود برای ادامۀ تحصیل در این رشته به فرانسه بیاید.
از او میپرسم زندگی و تحصیل در فرانسه در ابتدا چگونه بود؟
میگوید: در دو سه سال اول سخت بود چون زبان فرانسه نمیدانستم و کسی را نمیشناختم. در شهر استراسبورگ زندگی میکردم و ۴-۵ ساعت برای رسیدن به دانشگاه در پاریس در راه بودم. اما بعد از مدتی همزمان با تحصیل در پاریس توانستم بورسهایی برای شرکت در کلاسهای حرفهای در فلورانس و بارسلون و نیس، آنهم با اساتید بسیار معروف به دست آورم. من ایتالیا را بسیار دوست دارم. ایتالیا همراه اتریش دو مرکز مهم اپرای دنیا شناخته میشوند. من اما به ایتالیا علاقۀ خاصی دارم و یک زمانی هم میخواستم در آنجا زندگی کنم. افتخار این را نیز داشتم که در کلاس حرفهای بانوی اول آواز دنیا یعنی خانم مونتسرات کاباله سوپرانو معروف جهان شرکت کنم.
میپرسم در چند سال اخیر و درحال حاضر با چه کارهایی روی صحنه آمدهاید؟
بهرام تاج آبادی پاسخ میدهد: من اساساً دنبال این بودهام که سولیست اپرا شوم و تمام انرژی و تمرکزم را روی این هدف گذاشتهام. این هم کار چندان آسانی در دنیای پررقابت اپرای اروپایی نیست و باید استقامت و پیگیری زیادی داشت. یک آژانس هنری در اسپانیا و یک خانم در فرانسه مدیران هنری من هستند.
مدتی است که با یک سوپرانوی معروف ایتالیایی بخ نام “لیلیانا پولی” همکاری دارم. دیگر آنکه یکی از افتخارات من این است که سه بار نقش “شارپلس” را در اپرای “مادام باترفلای” پوچینی بازی کردهام. در فستیوال “افیدا” در ایتالیا که فستیوال معروفی است جایزۀ بهترین باریتون را در سال ۲۰۱۱ دریافت کردهام. در همین سال نقش “دکتر مالاتستا” را در اپرای “دن پاسکوله” اثر”دنیزتی” بازی کزدهام. در فرانسه نقش “اسکا میلیو” را در اپرای “کارمن” ژرژ بیزه در شهر “تولون” بازی کردم. در سال ۲۰۱۳ نقش “مفیستو فله” را در اپرای “فاوست” گونو ایفا کردم. در تابستان ۲۰۱۴ هم نقش “رودریگو” را در اپرای “دون کارلو” اثر جوزپه وردی در جمهوری کرواسی اجرا کردم.
میپرسم آیا با جامعۀ ایرانی در شهرهای مختلف اروپایی در تماس بودهاید و برنامههایی را به زبان فارسی اجرا کردهاید؟
پاسخ میدهد: من سعی کردهام ارتباط خودم را با جامعۀ ایرانی در فرانسه و دیگر کشورهای اروپایی حفظ کنم و به زبانهای فارسی و ترکی آذری برنامه اجرا کنم. ترکی آذری، زبان مادری مادرم را خوب صحبت نمیکنم ولی میتوانم خوب به آن زبان بخوانم. اولین کنسرتم را به در جامعۀ ایرانی در سال ۲۰۰۶ در برلین اجرا کردم. دومین کنسرتم را در لندن در تالار معروف “کادوگان” در ۲۰۰۸ دریکی از برنامههای سازمان “فستیوال هنر” داشتم. سپس در انگلستان در برنامۀ آکادمی “والم” – که موسساش دکتر دربیانی است – شرکت داشتم که فرصتی شد که با ستار، خوانندۀ معروف، آشنا شوم و این آشنایی کمی بعد به کاری مشترک در سال ۲۰۱۲ منجر شد. این کار مشترک بخشی ار موسیقی فیلم معروف “رومئو و ژولیت” اثر فرانکو زفیرلی بود که موسیقی جاودانهاش را نینا روتا نوشته است. آقای ستار قسمت انگلیسی ( که از قضا اولین ضبط وی به زبان انگلیسی بود) و من قسمت ایتالیایی را اجرا کردم. به این ترتیب جامعۀ ایرانی تدریجاً مرا شناخت و در سالهای اخیر چندین برنامه داشتهام .
چندی پیش برنامهای در شهر کارلسروهه آلمان داشتم. به اتفاق دوست گرامیام، شاهرخ مشکین قلم، در شهر “سنت روپه” در جنوب فرانسه در فستیوال یک هفتهایِ هنر ایران که توسط خانم شهلا دیهیم، که خود تحصیل کرده موسیقی از هنرستان موسیقی ایران در رشته پیانوست، شرکت داشتم که مورد استقبال فراوان قرار گرفت. من در شب اختتامیه با خانم سوسن دیهیم خوانندۀ سرشناس ایرانی ساکن لوس انجلس و با شاهرخ مشکین قلم برنامه داشتم.
عرضام به حضور شما، در برنامهای به ابتکار آقای هومن شهبندی، خبرنگار و برنامهگزار در بروکسل در کنسرواتوار سلطنتی بلژیک در حضور وزیر فرهنگ کشور بلژیک با همراهی پیانوی خانم فرین خطیب- از فرانسه- برنامه داشتم که قطعاتی ایرانی و خارجی اجرا کردیم و برنامه با استقبال فراوان روبرو شد و تمام بلیطهایش فروخته شد.
غیر از اپراها، برنامههای اخیر و نیز برنامههای خصوصی ای که اجرا میکنم به همراهی پیانوست و در واقع فرم رسیتال را دارند. البته استثتا نیز وجود داشته است و آن اجرای کنسرت مشترک با آقای منصور تهرانی در شهر گوتنبرگ سوئد بود که با هم ترانۀ معروف “یار دبستانی من” را با ارکستر موسیقی پاپ اجرا کردیم. درآن کنسرت کارهایی از مرحوم ویگن و مرحوم محمد نوری نیز اجرا کردم. یادم است که هنگام اجرای “نازنین مریم” نوری سالن به هیجان آمد. در مورد شرکت من و آقای منصور تهرانی در فستیوال کلن، شما در کیهان آنلاین- لندن گزارشی هم منتشر کردید.
ولی آخرین برنامه من همین سوم دسامبر در شهر نیس فرانسه بود که گمان میکنم یکی از بهترین برنامههای من بوده است. در این برنامه من و چند خواننده دیگر به همراهی ارکستری با رهبری “الیویه دو سانتوز” قطعاتی را اجرا کردیم. من یکی از آریاهای اپرای کارمن و دو ترانه از محمد نوری یعنی ” نمیشه غصه رو… ” و “نازنین مریم” را اجرا کردم. موفقیت من در این برنامه خارقالعاده بود و نامههای رسمی متعددی از شخصیتها و افراد مهم حاضر در کنسرت دریافت کردم و جا دارد از آقای دکتر سلیم پور، ویولونیست و آهنگساز و مدیر انجمن برگزارکننده و همه عزیزان در شهر زیبای نیس قدردانی و تشکر کنم.
از تاجآبادی خواهش میکنم کمی ار برنامههای خصوصی اش بگوید.
و او چنین تعریف میکند: من در چند مهمانی خصوصی نیز برنامه اجرا کردم. یکی از اینها در موناکو بود که شخصیتهایی مانند پرنس موناکو و شهبانو فرح حضور داشتند یا در پاریس در حضور خانم کارلا برونی- همسر رئیس جمهوری سابق فرانسه نیکلا سارکوزی- و آلن دلون هنرپیشه معروف فرانسوی و…. برنامه خصوصی داشتم.
قبل از رسیتال صحبتی با شهبانو فرح داشتم و به ایشان گفتم که ای کاش شرایط در ایران عوض نمیشد زیرا در آن زمان شخص شما بزرگترین حامی فرهنگ و هنر در ایران بودید. به ایشان گفتم شما زیربنایی را در فرهنگ و هنر مدرن، و ازجمله در موسیقی کلاسیک، ریختید که با وجود ممنوعیتهای بعد ازانقلاب و مخالفت آشکار این رژیم با فرهنگ و هنر مدرن، نسل بعد از انقلاب بر اساس آن به زیبایی و هنر ناب عشق میورزد. یکی از این نمونهها من خودم هستم. شهبانو فرح صحبتهای مرا تصدیق کردند و با مهربانی بسیار با من به گفتگو نشستند در ضمن دو هدیه گرانبها از ایشان دریافت کردم که در هر کنسرتی همراه میبرم.
تاجآبادی درباره وضعیت موسیقی کلاسیک در ایران گفت: من از وضعیت ارکسترسمفونیک تهران بسیار ناراحت هستم. این ارکستر زمانی یکی از بهترین ارکسترهای خاورمیانه بود. ولی حالا ببینید که کشورهایی مانند قطر و دوبی و حتی اردن با پولهای کلان با دعوت از ارکسترهای بزرگ دنیا گوی سبقت را از ما ربودهاند.
از او درباره برنامههای آیندهاش میپرسم.
پاسخ میدهد: من در ماه مارس ۲۰۱۵ با همکاری لیلیانا پولی در فلورانس یک برنامه بزرگ دارم. آنها شرط شرکت مرا در این برنامه اجرای آریای رستم از اپرای رستم و سهراب اثر لوریس چکناوریان و آریای شاپور از اپرای خسرو و شیرین دهلوی و قطعهای از اپرای “آرشین مالالان” تعیین کرده اند. به جز اینها برنامههایی در شهرهای مختلف آلمان و هلند و سوئیس و فرانسه و ایتالیا خواهم داشت.