ایرانشهر – روز ۲۸ تیرماه، روزی افتخارآمیز برای مشروطه خواهان و همچنین روزی پرشکوه در تاریخ معاصر ایران است. این روز بخصوص از آن جهت حائز اهمیت است که حکومت کنونی با استبداد مشروعه و سرسپردگی به روسیه، شباهت انکارناپذیری با حکومت مشروعهخواه محمد علیشاه قاجار دارد.
محمد علیشاه به دنبال جانشینی پدرش مظفرالدین شاه در تاریخ ۱۲ دی ماه ۱۲۸۵ از همان ابتدا سر به مخالفت با دستاوردهای انقلاب مشروطه گذاشت. نخست برای کمارزش دانستن مجلس شورای ملی، نمایندگان مردم در مجلس را به جشن تاجگذاری خود نپذیرفت و چندی بعد، با قانون اساسی مشروطه در افتاد و با اجرای «انجمنهای ایالتی ولایتی» به مخالفت برخاست. پس از مدت کوتاهی، جمع بزرگی از مبارزان مشروطهخواه را دستگیر و زندانی کرد و چند تن از مبارزان مشروطهطلب را به قتل رساند. در ادامه حکومت کوتاهش که به دوره استبداد صغیر شهرت یافت، با کمک روسیه تزاری، مهمترین دستاورد انقلاب مشروطه، یعنی مجلس شورای ملی را تعطیل و آنگاه ساختمان آن را به دست لیاخوف، فرمانده نظامی روسیه در تهران، به توپ بست. در اهمیت مجلس شورای ملی ایران همین بس که بدانیم، این دستاورد بزرگ انقلاب مشروطه، زمانی تحقق یافت که هیچ کشوری در خاورمیانه و کل آسیا در آن زمان، صاحب پارلمان نبودهاند.
محمد علیشاه پس از مرگ پدرش ابتدا خود را مشروطهخواه نشان داد. سپس با دستور پذیری از سفارت روسیه و همفکری با آخوند معروف شیخ فضلالله نوری، به ستیز با مشروطه برخاست و قانون پادشاهی مشروطه را که در مجلس شورای ملی تصویب شده بود نپذیرفت و از امضای مشروطه بودن پادشاهی، خود داری کرد. پس از چندی دستور تعطیلی مجلس را داد و در دوم تیر ماه ۱۲۸۷ ، با پشتیبانی روسیه تزاری، فرمان توپ بستن ساختمان مجلس را صادر کرد. مجلس شورای ملی با خشونتی وحشیانه به دست فرمانده نظامیروس، کلنل لیاخوف به توپ بسته شد و همزمان در سراسر کشور حکومت نظامیاعلام گردید.
انقلاب مشروطه با بسته شدن مجلس شورای ملی و دستگیری نمایندگان، به اسارت محمد علیشاه در آمد و مفهوم مشروطهخواهی در چنگال ملایان پر نفوذی چون شیخ فضلالله نوری به انقلاب مشروعه سقوط کرد. با از دست رفتن دستاورد بزرگ انقلاب مشروطه، یعنی مجلس قانونگذاری، پیمان استبداد قاجاری و شریعت شیعه، خود را به شکل استبداد صغیر در سراسر کشور نشان داد.
اما پس از حکومت نظامی، هستههای مقاومت مسلحانه در نقاط مختلف، به ویژه در شهر تبریز شکل گرفت. تبریز با مقاومت مردان بزرگ و ایراندوست چون ستارخان و باقرخان، در برابر حکومت نظامیمقاومت کرد. دیری نپائید مبارزان مسلح مشروطهخواه از نقاط مختلف کشور، به ویژه در آذربایجان، گیلان، اصفهان و دلاوران بختیاری، برای حمله به تهران و باز پس گرفتن انقلاب مشروطه به اتحاد رسیدند. روز ۲۷ تیرماه، قیام مشروطه با رهبری ستارخان، باقرخان، سردار اسعد بختیاری، سپهدار تنکابنی و یپرم خان ارمنی و چند شخصیت برجسته دیگر، توانست طی ۲۴ ساعت، حکومت مشروعهطلب متکی به روسیه را درهم بکوبد. تهران در روز ۲۸ امرداد سال۱۲۸۸ ، پس از یک روز جنگ خیابانی، به دست مبارزان مشروطهخواه، فتح شد.
محمد علیشاه چنان وابسته و تحت فرمان روسیه بود که پس از قیام مشروطهخواهان، به سفارت روسیه پناه برد و سپس پناهنده کشور روسیه تزاری گردید و در شهر بندری اودسا که اکنون جزئی از خاک اوکراین است، اقامت گزید. اما شیخ فضلالله سرنوشت دیگری یافت. او از فاسدترین مراجع شیعه در آن دوران بود. به گفته احمد کسروی در تاریخ مشروطه، او برای ساختن بانک شاهی متعلق به روسیه، رشوه کلانی از دولت تزاری دریافت کرد و زمین قبرستان را برخلاف شرع به آنان فروخت. کسروی یادآوری میکند که شیخ فضلالله با اندکی از آن پول نامشروع، در خانهاش چند وعده غذا به آخوندها و طلبهها خوراند و با دادن دو ریال پول به هر نفر، از آنان خواست بروند و در مساجد علیه انقلاب مشروطه و مشروطهخواهان سخن بگویند. جالب آنکه این سخن کسروی در تایخ مشروطه، چنان نافذ و پردوام بوده که هنوز نیز مردم ایران به لفظ تحقیر، آنان را آخوند «دوزاری» خطاب میکنند. این نکته نیز در مورد شیخ فضلالله نوری حائز اهمیت است که او نخستین مرجع شیعه است که با حکم دادگاه اعدام شد. پس از فتح تهران این شیخ شیاد به جرم خیانت به انقلاب مشروطه و فساد مالی در دادگاه به اعدام محکوم شد. حکم اعدام او روز ۹ امرداد ۱۲۸۸ در میدان توپخانه تهران با آویختن او به دار، اجرا شد و جسدش به دلیل نفرت عمومی از وی، در گورستان عمومی دفن نشد و خانوادهاش ناچار جنازه او را که چند ساعت به طناب دار آویزان بود به خانه برده و در حیاط منزل خود به گور سپردند.
انقلاب دوم مشروطه
تردید نیست که انقلاب مشروطه در سال ۱۹۰۶، ماهیتی مدرن و تجدد خواه داشت. دستاورد انقلاب مشروطه، قانون اساسی، پارلمان یا همان مجلس شورای ملی، گسترش بی سابقه مطبوعات، ایجاد مراکز فرهنگی و هنری، راهاندازی مدارس نوین پسرانه و دخترانه، شکلگیری احزاب، و بسیاری موارد دیگر بود که تماما از آرمانهای تجددخواهی و از ارزشهای جوامع مدرن محسوب میشد که در آن زمان تنها در جوامع متمدن اروپایی و آمریکا سابقه داشت.
پس از آن، تاریخ چنان سرنوشت شومی برای ایران و ایرانیان رقم زد که هفتاد سال پس از انقلاب مشروطیت، تفکر مشروعه شیخ فضلالله نوری در روح یک مرجع شیعه به نام روحالله خمینی زنده شد.
با سقوط ۵۷، نگاه آیندهنگر و مدرن، جای خود را به شریعت ۱۴۰۰ سال قبل داد. شریعتی که نه تنها هیچ سنخیت تاریخی با ماهیت ایرانی نداشت، بلکه در ضدیت و دشمنی آشکار با اسطورهها و آئینهای ایرانی و مفهوم هویت ایرانی بوده و هست.
سال ۵۷ ، تاریخ به طرز شگفتانگیزی برای ما ایرانیان تکرار گردید. اینبار نیز تاریخ هم در بازگشت به قهقرای مشروعهخواهی رقم خورد و هم در شکل سیاسی آن همچون دوره محمد علیشاه و شیخ فضلالله نوری. امروز نیز علی خامنهای و حکومت مشروعه او همانقدر سرسپرده حکومت روسیه است، که حکومت محمد علیشاه قاجار در زمان استبداد صغیر بود. بنابراین، مطالبه تاریخی و ملی ما، بار دیگر مشروطهخواهی است. اما با هزاران خواست مدرن که از برجستهترین آن مطالبات زنان ایران است که اکنون مبارزان این عرصه، به هنگام دور افکندن حجاب یاد شخصیتی را گرامی میدارند که نزدیک به یک قرن پیش، یکبار آنان را از اعماق سیاه تاریخ برآمده از اسلام، نجات داد. از همین روست که تکرار پر طنین شعار «روحت شاد رضا شاه» به جزیی جداییناپذیر از مشروطهخواهی، مدرنیسم و ملیگرایی ایرانی تبدیل شده است. افزون بر این، امروزه، ظرفیت، آگاهی و انگیزه مبارزه در میان زنان ایران، چنان نیرومند است که تردید نمیتوان داشت از میان آنان، سرداران بزرگی بتوانند به عنوان پرچمدار جنبش مشروطه دوم، قد برافرازند.