یکبار دیگر سالگرد شهادت اکبر در زندان مرگ و خون بنام «اوین» فرا رسیده است. اگر چه باید اذعان نماییم که سخت و دردآور است، یادآوری هرساله این روز شوم برای ما به عنوان خانواده او، اما چه گوییم که همین بس که تا پایان زندگی محکوم به قبول این واقعیت دردآوریم.
اینکه اکبر پس از هفت سال اسارت در زندان اوین با فجیعترین و ناجوانمردانهترین روش به دستان رهبر بیمار نظام چون خامنهای و دو کارگزار قاتل و بیمار او همچون رئیس جمهور وقت، احمدینژاد، و وزیر اطلاعات وقت، محسنی اژهای و همینطور نیز به دست دیگر مزدبگیران و قاتلین رژیم جورِ خامنهای با فجیعترین شکنجههای ممکن به شهادت رسیده است، اگر بگذریم از اعمال دهها نوع شکنجههای قرون وسطایی بر روی اکبر، اما نتوان گذشت از آخرین نوع اعمال شکنجه رژیم بر روی او در داخل بهداری زندان اوین و سپس نیز اجرای پروژه قتل او در داخل همان بهداری به دستور مستقیم محسنی اژهای وزیر وقت اطلاعات و امنیت احمدینژاد!
شکنجههایی چون یک سوی زنجیر بسته شده بود همزمان نیز به دو دست و دو پای اکبر و دیگر سوی زنجیر نیز بسته شده بود به پایه آهنی تخت بهداری زندان اوین، آن هم همزمان با اعتصاب غذای خشک او که همراه بود با شکم گرسنه و لبان بهشدت تشنه، بهطوریکه به واقع این شیوه قتل از سوی این خشکمغزان و منجمدین فکری، داغ عمیق و همیشگی بر سینه ما تکتک اعضای این خانواده باقی گذاشته است و هر ساله هم که مناسبت آن روز شوم و شرمآور فرا میرسد، نه تنها که آثار این زخم و داغ عمیق کمتر نمیشود بلکه بیشتر هم نیز میشود.
رنجها، آزارها و شکنجههایی که خشکمغزان و منجمدین فکری ولی فقیه به دستور ولی امرشان به صرف گناهی چون مقاومت و سرسختی در عقیده، بر اکبر روا داشتهاند. به واقع نه تنها زبان از بیان آن مقاومت قاصر است، بلکه قلم از نوشتن مقاومت او هم نیز رنگ میبازد.
اکبر نه تنها مظهر مقاومت بود بلکه مظهر و نماد اخلاق، برد باری و جوانمردی در میان زندانیان سیاسی و حتی زندانبانان بود، اگر چه زندانبانان جرئت بازگویی آن را در میان عموم نداشتند ولی در خفا و تنهایی با عشق به او باز میگفتند و زندانیان سیاسی هم -که نام پیامبر اخلاق را بر اکبر نهاده بودند- همگی بر این باور بودهاند که اکبر در مبارزات خستگیناپذیر، در شهامت و دلیری کمنظیر و در اخلاق سیاسی و دستگیری انسانهای ضعیف و ناتوان، یکی از سر آمدان بود به طوری که او حاضر بود با شکم گرسنه بخوابد و یا بمیرد تا دیگر مردمان و هم نوعان و همبندان او در بیرون و داخل زندان گرسنگی نکشند و نمیرند و با هر روحیهای زنده بمانند.
بله، اکبر با این خصوصیات و رفتار پیامبرگونه، انسانی و زمینی با شکنجههای بسیار سخت و بیرحمانه طرفداران پیامبر آسمانی، از میان ما پر کشید و به آسمان رفت و اما آن مزدبگیران شکنجهگر آسمانی در زمین باقی ماندند تا برای پرکردن شکم زنها و فرزندانشان، انسانهای آگاه ارزشی و اخلاقی بیشتری را در زمین به مسلخ بکشانند و به دنبال آن نیز به آسمان بفرستند و به ازای هر محشورکردن آگاهان به پیامبر در آسمان -یعنی به قتل رساندن هر چه بیشتر آنان- مزد بیشتری دریافت نمایند و سپس نیز در روی زمین به شادی و هلهله بپردازند. رنجی که ما از ناآگاهی خودخواستهی این قشر بیمار و ناآگاه و آلوده میکشیم، بیشتر از رنج و درد پرپرشدن دلبندمان، اکبر، به دست خود آنهاست.»
منوچهر محمدی همرزم و همبند اکبر محمدی به همراه دیگر اعضای خانواده