بهتر است در بروز احساسات خود به فرزندتان حد و حدود را رعایت کنید چون زیادهروی در این زمینه میتواند اثرات تربیتی منفی بر فرزندتان بگذارد باید والدین سواد و آگاهی عاطفی خود را بالا ببرند و احساسات خود در قبال فرزندشان را مدیریت کنند.
حتی یک بوسه ملایم یا در آغوش کشیدن معمولی هم میتواند باعث آزار روانی آن کودک شود.
آیا تا حال برایتان پیش آمده کودکی را از سر محبت بیش از اندازه، برخلاف میل او ببوسید یا در آغوش بکشید؟ متاسفانه یکی از عادتهای ناسالم ما ایرانیها اینست که نمیدانیم چطور و چقدر احساسات خود را به دیگران، مخصوصا بچهها، بروز بدهیم و خیلی از ما مدیریت و کنترلی بر احساسات و هیجانهای خود نداریم. این ضعف مدیریت و کنترل، میتواند برای کودک، بسیار بیشتر از ما بزرگترها آزاردهنده باشد. یک متخصص روانپزشکی کودک و نوجوان در ارتباط با بزرگترهایی که کودکان را زیاد میبوسند میگوید اصلا چرا بعضی از ما بزرگترها به خودمان اجازه میدهیم احساسات خود را بدون توجه به خواست بچهها، نسبت به آنها بروز بدهیم؟متاسفانه این رفتار نادرست، ناشی از پایین بودن سواد عاطفی افراد است.
ولی منظور از سواد عاطفی چیست؟ این متخصص روان کودک و نوجوان میگوید، سواد عاطفی یعنی اینکه بتوانیم احساسات خود و طرف مقابل را بشناسیم و آنها را کنترل کنیم. فردی که سواد عاطفی داشته باشد، سعی نمیکند به زور و اجبار، احساسات و هیجانهای خود را به دیگری تحمیل کند. این فرد تمام تلاش خود را میکند تا فرد مقابل را در شرایطی قرار بدهد تا او هم خواستهای مشابه خودش داشته باشد. یعنی اگر شما به اندازه کافی سواد عاطفی داشته باشید و نتوانید فرزندتان یا کودکی را که دوست دارید برای بوسیدن و بوسیده شدن یا در آغوش کشیده شدن سر وجد بیاورید و او را طالب این کار کنید، با اعمال کنترل بر احساسات و هیجانهای درونیتان، از انجام این عمل خودداری خواهید کرد.
پرسش اما این است که چرا باید این احساسات را کنترل کرد؟ پاسخ این است که چون میدانیم حتی یک بوسه ملایم یا در آغوش کشیدن معمولی هم میتواند باعث آزار روانی آن کودک شود و از آنجا که ما او را دوست داریم، بطور حتم راضی به آزار او نخواهیم شد. در موارد بوسیدن و در آغوش کشیدن اجباری بچهها، حتی اگر به دلیل محبت بیش از اندازه به آنها باشد هم میتواند نوعی کودکآزاری محسوب شود. این اقدام میتواند علاوه بر کودکآزاری فیزیکی، نوعی کودکآزاری هیجانی هم محسوب شود که البته هیجانی بودن آن، پررنگتر از فیزیکی بودنش است. بعضی از ما به بهانه اینکه بچهها معنای دوست داشتن را نمیدانند، آنها را به زور میبوسیم یا در آغوش میکشیم. این کار با هیچ بهانهای توجیهپذیر نیست. انسان باید بداند دوست داشتن یکطرفه، حتی در مورد بچهها، دردسرساز و اقدامات بعدی ناشی از آن هم نوعی بیسوادی عاطفی به شمار میرود.
بهعبارت سادهتر یا باید ظرفیت و قدرت آن را داشته باشیم که احساس و هیجان ناشی از دوست داشتن را در فرد مقابل هم ایجاد کنیم، یا آنقدر توانمند و باسواد باشیم که بتوانیم احساسات خود را کنترل کنیم و آنها را برخلاف میل طرف مقابل بروز ندهیم.
کارشناسان در ارتباط با اینکه آیا میتوان «نه» گفتن را به بچهها آموخت، معتقدند بسیاری از بچهها بطور غریزی دارای قدرت «نه» گفتن هستند ولی گاهی بزرگترها با رفتار نادرست خود، تواناییهای غریزی مانند «نه» گفتن را از کودکان میگیرند.
یک روانپزشک کودک میگوید، فرض کنید فردی از فامیل یا یک دوست، فرزند شما را ببوسد و یا او را در آغوش بکشد، فرزندتان هم در برابر این رفتار، جای بوسه را پاک کند یا به زور خودش را از آغوش وی بیرون بکشد. چه کار میکنید؟ خیلی از والدین در چنین شرایطی، فرزند خود را سرزنش میکنند! با این سرزنش کردن، فرصت «نه» گفتن از کودک سلب میشود و او یاد نمیگیرد که وقتی مایل به انجام کاری نیست، «نه» بگوید! در حالی که باید بچهها را در چنین موقعیتهایی که ممکن است بارها تکرار شود و او را آزار بدهد، آزاد گذاشت.
هنگام بیماری نیز میبایست سواد عاطفی را به کار گرفت و اگر فرزندتان دوست داشت در شرایطی که خودش یا شما بیمار هستید، در آغوشتان بکشد یا شما را ببوسد، باید به او آموزش داد که این کار میتواند باعث انتقال بیماری شود و بهتر است که ابراز عاطفه و دوست داشتن را به بعد از باز یافتن سلامتی موکول کرد. عاطفه را از راههای دیگری غیر از بوسیدن و در آغوش کشیدن هم میتوان نشان داد.