افغانستان و طالبان: یکسال پس از سقوط کابل

- «ما سه دوره انتخابات ریاست جمهوری داشتیم، اما در این انتخابات تقلبات علنی و گسترده‌ای صورت گرفت؛ «گوسفندان» عوض مردم رای دادند و خارجی‌ها بر آن مهر تایید گذاشتند. یعنی دستگاه دولتی با آنکه در ظاهر از همه مظاهر دموکراسی سخن می‌گفت، در عمل سراپا غرق در فساد و قو‌م‌گرایی گردید و خارجی‌ها نیز این همه فساد و بی‌عدالتی را نادیده گرفتند. به همین علت و با گذشت هر روز طالبان تقویت و گسترش یافتند و دستگاه دولتی غرق در فساد و قوم‌گرایی شد.»
- «تاکید بیشتر روی نبود نظام سیاسی عادلانه و وجود رهبران خائن است که همان مقوله معروف چرچیل یعنی «اقلیت خائن و اکثریت نادان» را به یاد آدم می‌آورد. زیرا هر ملتی شایسته همان حکومتی است که دارد. آمریکایی‌ها شرایط انتخابات آزاد را فراهم کردند و همه مصارف را هم دادند ولی رهبران کشور ما شرایط را برای تقلب و رای «گوسفندان» فراهم کردند.»
- «در یکسال گذشته، طالبان ده‌ها بار خواستند که پنجشیر و اندارب را بگیرند ولی موفق نشده‌اند. به ویژه در دو هفته گذشته طلبان زبده‌ترین نیروهای خود را از هلمند و جنوب به پنجشیر فرستادند ولی باز شکست خورده و بیشتر نیروهایشان اسیر شدند و حتی هلی‌کوپترشان را ساقط کردند.»

سه شنبه ۸ شهریور ۱۴۰۱ برابر با ۳۰ اوت ۲۰۲۲


یکسال از سقوط کابل و دولت اشرف غنی و روی کار آمدن مجدد طالبان در افغانستان پس از خروج نیروهای آمریکایی از این کشور می‌گذرد. اوضاع اسفناک جامعه افغانستان، نقض فاحش حقوق بشر، استبداد قومی‌ و ارتجاع مذهبی طالبان موضوع گزارش‌های زیادی در  رسانه‌های مختلف بوده و هست.  سازمان عفو بین‌الملل در مورد نقض آشکار حقوق بشر در افغانستان در یکسال اخیر گزارش‌هایی منتشر کرده است.

اعتراضات زنان در کابل

کیهان لندن، در گفتگو با دکتر عبدالخالق لعل‌زاد تحلیلگر و فعال سیاسی جامعه افغانستانی در بریتانیا به موضوع دلایل سقوط دولتی که از طرف غرب و ناتو  حمایت می‌شود و همچنین وضعیت کنونی مبارزه علیه طالبان پرداخته است.

-دکتر لعل‌زاد، چه شد که طالبان مجدداً در افغانستان به قدرت دست یافتند؟

-ما در ابتدا امیدوار بودیم و یا بهتر است بگویم در توهم بودیم که شاید با حمایت آمریکا و ناتو طرح‌هایی مانند طرح مارشال که پس از جنگ جهانی دوم در آلمان پیاده شد و باعث پیشرفت دموکراسی و شکوفایی اقتصادی آلمان شد، در افغانستان نیز انجام شود و ممکن است افغانستان نیز به یکی از کشورهای پیشرفته منطقه تبدیل شود. چون فکر می‌کردیم با توجه به رقابت جهانی که حالا آمریکا و ناتو در افغانستان مداخله کرده‌اند و زمانی که خارج شوند، شاید نمونه و الگویی برای جهانیان بسازند که پس از مداخله آنها، برای افغانستانی‌ها چنین کشور آبادی را به ارمغان گذاشتند. آنها ظاهراً در افغانستان دولت ایجاد کردند، قانون اساسی، دموکراسی، انتخابات، پارلمان، احزاب و نهادهای مدنی ساختند. زنان را وارد پارلمان کردند، آزادی رسانه‌ها به وجود آوردند، بیش از یکصد حزب سیاسی رسمی‌ ایجاد گردید که هر یک باید حداقل یکصد هزار عضو رسمی‌ می‌داشتند تا به ثبت وزارت عدلیه برسند. بیش از ۱۰۰ دانشگاه تاسیس کردند (صرف نظر از اینکه چقدر استاد، لابراتوار و تجهیزات داشتند)، ارتش ۳۰۰ هزار نفری ایجاد کردند و بیش از هفتصد رسانه شامل کانال‌های تلویزیونی و رادیویی و جراید به وجود آوردند که مظاهر زیبایی از سطح دانش و پیشرفت را نشان می‌داد.

-فکر نمی‌کنید که آلمان هرچند که دچار فاشیسم شد ولی قبل از آن دارای دموکراسی و نهادهای مدنی پیشرفته‌ی بود. به عبارت دیگر، بنیادهای لازم برای برگشت به دموکراسی و پیشرفت در آن وجود داشت. یعنی طرح مارشال بر بنیاد زمینه‌های مساعدی توانست موجب شکوفایی سیاسی و اقتصادی آلمان شود. ولی می‌دانیم که این زمینه در افغانستان وجود نداشت. در مورد آنچه عمدتاً با حمایت غربی‌ها در افغانستان به وجود آمد، مردم افغانستان تا چه حد شرکت داشتند؟

-بلی، گذشته از اینکه زمینه مناسب قبلی برای این موارد در کشور وجود نداشت، آنها همه چیز را بر بنیاد نادرستی نیز بنا کردند. یک رژیم ریاستی فرد- محور و قوم- محور را در قانون اساسی به وجود آوردند و در راس حاکمیت اشخاصی را گذاشتند که بجز از تحکیم سلطه قومی- زبانی خویش به هیچ چیز دیگری نمی‌اندیشیدند. برای مثال، کرزی- غنی برای تحکیم سلطه قومی‌ خود عوض سرکوب طالبان، آنها را «برادران ناراضی» خواندند و در تقویت و گسترش آنها تلاش کردند. یا ما سه دوره انتخابات ریاست جمهوری داشتیم، اما در این انتخابات تقلبات علنی و گسترده‌ای صورت گرفت؛ «گوسفندان» عوض مردم رای دادند و خارجی‌ها بر آن مهر تایید گذاشتند. یعنی دستگاه دولتی با آنکه در ظاهر از همه مظاهر دموکراسی سخن می‌گفت، در عمل سراپا غرق در فساد و قو‌م‌گرایی گردید و خارجی‌ها نیز این همه فساد و بی‌عدالتی را نادیده گرفتند. به همین علت و با گذشت هر روز طالبان تقویت و گسترش یافتند و دستگاه دولتی غرق در فساد و قوم‌گرایی شد.

وقتی نیروهای ناتو افغانستان را ترک کردند بیش از ۸۰ میلیارد دلار تسلحیات و تجهیزات پیشرفته نظامی در افغانستان جا گذاشتند که همه در اختیار طالبان قرار گرفت. تصور کنید که طالبان با سلاح خفیفه از کوه‌ها پایین آمدند. شهرستان‌ها را دولت تخلیه کرد و آنها با موتورسیکلت وارد شهرها شدند و دها پادگانی که در ولایات ایجاد شده بودند، بدون شلیک گلوله به طالبان تسلیم شدند. یعنی تمام استان‌های کشور در جریان ده روز تسلیم شدند و با فرار غنی در ۱۵ اوت، پایتخت کشور نیز بدون شلیک گلوله‌ای سقوط کرد.

-منظورتان این است که تمام اینها وارداتی و از بالا بودند و خود مردم در ایجاد این تغییرات و نهادسازی‌ها نقش مستقیم و مهمی‌نداشتند تا آنها را از آن خود بدانند؟

-تاکید بیشتر روی نبود نظام سیاسی عادلانه و وجود رهبران خائن است که همان مقوله معروف چرچیل یعنی «اقلیت خائن و اکثریت نادان» را به یاد آدم می‌آورد. زیرا هر ملتی شایسته همان حکومتی است که دارد. آمریکایی‌ها شرایط انتخابات آزاد را فراهم کردند و همه مصارف را هم دادند ولی رهبران کشور ما شرایط را برای تقلب و رای «گوسفندان» فراهم کردند. یا مثلا مردم ما توهمی‌ در مورد عبدالله عبدالله داشتند که شاید صادق و نگهدار رای مردم باشد. چنانچه ما در ۲۰۱۴ از دکتر عبدالله در مقابل غنی حمایت می‌کردیم و فکر می‌کردیم که او از جمله همرزمان مسعود بزرگ و قهرمان ملی است. او با آنکه در آن انتخابات اکثریت مردم به او رای دادند و پیروز میدان بود، در مقابل غنی تسلیم شد و در حکومت نیمه با غنی وارد شد. اما وقتی غنی تمام قدرت را قبضه کرد، او به بهانه جلوگیری از بحران کشور تسلیم غنی شد و هیچ اقدام عملی نکرد.

-نیروهای دموکرات و فعالین جامعه مدنی در افغانستان کدامند و چه خط راهبردی دارند؟ چه وظایفی در برابر این نیروها قرار دارد؟

-نیروهای دموکرات و پیشرو که در افغانستان مانده‌اند، عمدتاً در «جبهه مقاومت ملی» تحت رهبری احمد مسعود گرد آمده‌اند. به یاد داشته باشیم که بیشترین افراد آموزش دیده و آگاه افغانستان را غربی‌ها پس از سقوط حکومت غنی بیرون کشیدند. یعنی چند صد هزار استاد دانشگاه، خبرنگار و ژورنالیست و اکثریت مطلق کارمندان دولتی و احزاب و نهادهای مدنی را بیرون آوردند و جامعه را عملاً تهی از مغز نمودند.

البته تحولات و نهادسازی‌هایی که  در جریان ۲۰ سال انجام شد به هر حال روی بخش‌های زیادی از جامعه تاثیرات شگرفی گذاشته و باعث تغییرات زیادی شده است. یعنی افکار و اذهان جامعه نسبتا روشن شده  و سطح آگاهی مردم بالا رفته است. به همین دلیل ما مظاهری از جنبش‌های روشنفکری، به ویژه در میان زنان در شهرها را می‌بینیم که به مناسبت‌های مختلف جرأت می‌کنند و در مقابل استبداد طالبان بیرون می‌آیند.

نیروهایی که در روزهای اول در مقابل  طالبان مقاومت کردند همان نیروهای دولتی بودند که به سرعت تار و مار شدند، چون آمادگی قبلی نداشتند. اما پس از آن شکست‌ها به تدریج و با آهستگی دوباره متشکل شدند و به ایجاد پایگاه‌های در پنجشیر و اندراب پرداختند. کسانی که به دنبال زندگی شخصی خود بودند از کشور بیرون رفتند، ولی نیروهای اصیل و مبارز ماندند و به کوه‌ها رفتند و به «جبهه مقاومت ملی» تحت رهبری احمد مسعود پیوستند. احمد مسعود نیز به دوشنبه رفت و دفتر مرکزی جبهه مقاومت را در آنجا ایجاد کرد و به تحکیم پایگاه‌ها و ارتباط آنها پرداخت. در یکسال گذشته، طالبان ده‌ها بار خواستند که پنجشیر و اندارب را بگیرند ولی موفق نشده‌اند. به ویژه در دو هفته گذشته طلبان زبده‌ترین نیروهای خود را از هلمند و جنوب به پنجشیر فرستادند ولی باز شکست خورده و بیشتر نیروهایشان اسیر شدند و حتی هلی‌کوپترشان را ساقط کردند.

هرچند مبارزه مدنی نیز به صورت پراکنده در داخل و خارج کشور جریان دارد، ولی باید گفت که سرنوشت کشور را آن سنگرهایی تعیین خواهد کرد که زیر رهبری «جبهه مقاومت ملی» ایجاد گردیده و با آهستگی در حال تحکیم و گسترش آنها هستند.

-منظور شما این است که مبارزه مدنی با رژیم اسلامی طالبان میسر نیست و باید مسلحانه علیه آن جنگید؟

-شکل مبارزه را حکومت‌های بر سر قدرت تعیین می‌کنند و فعلا یگانه راه موجود مبارزه مسلحانه در مقابل طالبان است.

-این تسلیحات را چه منابعی برای مبارزان «نهضت مقاومت ملی» تامین می‌کند؟

-در طول چهل سال جنگ در کشور به اندازۀ کافی اسلحه در کشور ریخته شده! خطر طالبان برای کشورهای همسایه نیز کاملا محسوس است و نمی‌توانند بی تفاوت باشند. با وجود منازعات و دشمنی بین روسیه و غرب، آنها در مورد طالبان منافع مشترکی در جلوگیری از تحکیم پایه‌های قدرت و قوی شدن گروه های افراطی دارند زیرا موجودیت القاعده و ده ها سازمان تروریستی جهانی در کنار طالبان خطر جدی و تهدید بالقوه برای تمام کشورها است.

-کمبودهای موجود برای پیگیری اهداف نیروهای مقاومت چیست؟

-در شرایط کنونی بزرگترین نیاز جبهه مقاومت، بپا خاستن شخصیت‌ها، رهبران و فرماندهان در مناطق مختلف کشور است که نقش پیشاهنگی مبارزه و مقاومت بر ضد طالبان را بر دوش گیرند و با ایجاد پایگاه‌ها و تحکیم آنها مبارزه و مقاومت را در سراسر کشور گسترش دهند. جبهه مقاومت هم‌اکنون پایگاه‌های خود را در ۱۲ ولایت گسترش داده. چون بزرگترین مشکل جبهه مقاومت بازگرفتن آن پشت جبهه‌هایی است که طالبان پیش از سقوط حکومت غنی اشغال کرده بود؛ سنگرهایی که حتی در دوران احمد شاه مسعود نیز روس‌ها هیچگاه نتوانسته بودند آنها را به اشغال خود درآورند.

رویکرد جبهه مقاومت در حال حاضر تدافعی است و اجازه تهاجم و تسخیر شهرستان‌ها را ندارند. یعنی هنوز در مرحله پدافند یا دفاع فعال قرار دارند. راهبرد آن است که طالبان آخرین نیروهای خود را مصرف کنند و نیروهای «جبهه مقاومت ملی» منتظر و آماده‌ی مرحله تعرض بمانند.

-به نظر شما احمد مسعود خصوصیات لازم فرماندهی چنین مبارزه‌ای را دارد؟

-احمد مسعود برخلاف پدرش که روابط جهانی و لابیگری فعال نداشت و در میدان عمل به فرمانده و رهبر مقاومت تبدیل شده بود، جوان تحصیلکرده در ایران و بریتانیاست. احمد مسعود دانش و شخصیت کاریزماتیک دارد. از محبوبیت در بین مردم برخوردار است. جامعه جهانی او را می‌شناسد و شناخت لازم از مسائل داخلی و دنیای خارج دارد. به هر حال مبارزه و مقاومت ادامه دارد و امیدواریم که او در جریان زمان و میدان عمل ثابت کند که «مسعود ثانی» است. در هر صورت، احمد مسعود در شرایط کنونی یگانه امید مردم ما و حتی کشورهای منطقه و جهان است.

 

 

 

 

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=297092