محمود مسائلی – پرسشها: چگونه فاشیسم معاصر با پنهان ساختن خود زیر الفاظ فریبنده اصلاحات میکوشد کانون قدرت سیاسی نظام تمامیتخواه را از خطر مصون نگه دارد؟ و چگونه این نوع فاشیسم توانسته خود را با جریانات سرکوب همراه سازد؟ چگونه میتوان با شناخت ویژگیهای فاشیسم با آن مقابله کرد؟
ویژگیهای فاشیسم معاصر
شاید در هر زمانی این ضرورت را بتوان با جدیت مطرح ساخت که جریانات فاشیستی با راهزنی باورهای مردم سادهاندیش همواره سعی در مشارکت با قدرت سیاسی داشتهاند و برای بقای آن میکوشیدهاند. ایران امروز از این واقعیتها جدا نیست. با این توضیحات میتوان بر روی مشخصههای نظام فاشیستی به هر شکلی که در جامعه وجود داشته و یا ظاهر شود، توجه نموده و اندیشه را از پیشفرضهای اثبات نشده مانند «صدای پای فاشیسم» که مانند کلیشهای مصرف رسانهای پیدا میکند، نجات داد.
اینکه به راستی فاشیسم چیست و چه ویژگیهای هراسانگیزی دارد، میتواند ابزار تحلیلی مناسبی فراهم آورد تا بر اساس آن از میان دو انتخاب، یعنی عبور از فاشیسم مذهبی کنونی برای پایان بخشیدن به مصائب مردم ستمدیده، و یا حفظ نظام کنونی با طرح ترس حاصل از پیشبینی «صدای پای فاشیسم»، یکی را انتخاب کرد.
در نوشتار پیشین ابعاد تئوریک فاشیسم به عنوان یک ایدئولوژی سرکوبگر تمامیتخواه توضیح داده شد. در این نوشتار کوتاه به اختصار ویژگیهای فاشیسم به شکلی ساده و بدون تفصیل بیشتر یادآوری میشود.
• ستایش رهبری خودکامه به عنوان نجاتبخش ابعاد مادی و معنوی مردم
در نظر داشته باشیم که روحالله خمینی به صراحت این داعیه را به عنوان بشارتی رهاییبخش به مردم سادهاندیش معرفی نموده و نقش خود را به عنوان رهبری فرنودین (کاریزماتیک) تثبیت نمود. حاصل این فریبندگی و اغفال سیاسی که چهره خود را در بسیج گسترده مردم به نمایش گذاشت، جز تباهی منابع مالی، طبیعی، و انسانی جامعه و ابراز پشیمانی از آنچه اتفاق افتاد نبوده است.
• تقدیس یک آیین خاص و جزمی فراتر از عقلانیت و خرد جمعی
کشاندن ایمان و اعتقادات مردم باورمند به حیطه ایدئولوژی اسلام سیاسی تمامی شالودههای خردمندی و تأمل و اندیشه مستقل را که لازمه یک نظام سیاسی دمکراتیک است به ویرانی کشاند. اسلامیکردن همه ابعاد جامعه، درست مانند «نازیپروری» اجتماعی و فرهنگی است که در دوران سلطهی آلمان نازی در آن کشور پیش از جنگ جهانی دوم اتفاق افتاد. چنین تقدیسی لازمه ضروری و روانشناسانه فراهم آوردن فضایی است که در آن «پیشوا» و «رهبر» نظام به عنوان ناجی چهره خود را به نمایش گذاشته اما از قبول هر نوع مسئولیتی در قبال ویرانی جامعه میگریزد.
• به تسخیر در آوردن همه ابعاد زندگی توسط آیین/ ایدئولوژی حکومتی (نازیپروری)
هدف این تسخیر که از طریق ربودن و در اختیار گرفتن انحصاری باورهای مردم ناآگاه انجام میشود، فضایی یکصدا و یکدست است که در آن هر صدای انتقادی با عنوان دگراندیشی و یا براندازی نظام تمامیتخواه فاشیست و فاشیست مذهبی به بیرحمانه ترین شکل ممکن سرکوب میشود. اسلامی کردن فرهنگ یا همان «نازیپروری» مورد نظر هیتلر با دستیاری یوزف گوبلز، این توان بالقوه را دارد تا در کوتاهمدت سیطره قدرت عریان و ارتجاعی را در جامعه از طریق کنترل افکار عمومی توسعه بخشیده و تعمیم دهد، هرچند که در بلندمدت، به دلیل تناقضات ذاتی خویش، راهی بجز تسلیم در برابر اراده مردم ندارد. به هر جهت همانگونه که در ایران امروز نیز دیده میشود، میزان تخریب اجتماعی و هدر دادن سرمایههای مادی و انسانی حاصل از آن به آسانی قابل جبران نیست.
• تاسیس ساز و کارهای تمامیتخواهی همراه با گرایش محافظهکار واپسگرا و مخالفت جدی با هر نوع اندیشه توسعه سیاسی و اجتماعی
اساسا نظام فاشیستی تفسیر خاص خود را از مفهوم توسعهی جامعه ارائه داده و با تقلیل مفهوم توسعه به موضوعات امنیتی و صنایع نظامی، همه توان و سرمایههای جامعه را به تباهی و ویرانگری میکشاند که نتیجه آن فقر و فلاکت و نابرابریهای عمیق در همه ابعاد جامعه است. به عبارت دیگر، فاشیسم مذهبی که باید آنرا ترجمان نئوفاشیسم در لباس مذهب و نهادهای آن نامید، با تکیه بر مفاهیم فریبنده اقتدار ملی و توسعه نظامی و امنیتی، هر نوع نگرش درباره توسعهی جامعه را بر مبنای امنیت فردی و دمکراسیخواهی انکار کرده و آنرا در نطفه خفه میکند. علاوه بر این، با وجود مخالفت آیینی اسلام با اندیشههای چپگرایانه، عملا اتحاد خود را با بقایای چپ پلاسیده و بازمانده از دوران «جنگ سرد» قوام میبخشد تا بتواند مفاهیم نادرست خود از «توسعه» را به اجرا بگذارد. این ویژگیها با بیگانههراسی، دشمنتراشی و رفتارهای نژادپرستانه آیینی درمیآمیزد تا بهتر بتواند فهم نادرست و مغرضانه معطوف به حفظ قدرت خویش را در پوشش سیاستهای توسعهی عوامفریبانه توضیح دهد.
• تکیه افراطی بر مفاهیم اقتدار، عظمت و شکوه آیینی همراه با ضرورت نظامیگری و امنیتیسازی همه امور
در حقیقت نظام فاشیستی مذهبی برای حفظ و استمرار حیات ویرانگر خود از طریق تکیه بر ابعاد روانشناسانه شبهملیگرایی میکوشد ضرورت حضور خویش را به عنوان پشتیبان و ناجی عظمت مردم و جامعه توجیه کرده و به ضمیر ناخودآگاه تودههای سادهاندیش بقبولاند. بی تردید این مفاهیم در هر متن اجتماعی که در آن توسعه دمکراتیک اتفاق نیفتاده باشد، میتواند به بسیج قدرتمند تودههای مردم بیانجامد. اما به سرعت در پرتو تحولات اجتماعی ویژگیهای فریبندگی خود را از دست داده و زمینههای ریزش هواداران فریبخورده خود را فراهم میآورد.
• توسعه و تعمیق ناآگاهیهای اجتماعی عمومی با توسل به تحمیق سادهاندیشان با باورهای مذهبی
نظام نئوفاشیست مذهبی با سوء استفاده از باورهای مذهبی غیر قابل اثبات و از همه مهمتر باورهای تخریب کننده روح و روان مردم و خرافات، سعی دارد مانع از شکل گرفتن صحیح اندیشه و تأمل و خرد شود. به همین دلیل، مدارس و مراکز آموزشی، دستگاههای فرهنگی، رسانههای جمعی، سیاستگذاریها، و حتی نهادهای سنتی مذهبی مانند مساجد و مراکز مذهبی، همه به تسخیر کسانی در میآید که با توجیه و توسعه افکار پوسیده و خرافی خویش میکوشند نظام فاشیستی و منافع عظیم حاصل از آنرا برای خود حفظ کرده و دستنخورده باقی نگهدارند.
• حضور فعال گروههای خاص در نظام تصمیمگیری کشور که با تقدیس رهبر خودکامه همه ابزارهای قدرت را در انحصار دارند
این گروههای خاص که خود را زیر عبای اسلامگرایی پنهان ساختهاند و از سوی روشنفکرنمایان عاری از شرافت انسانی حمایت میشوند، همه به تقدیس و پایبوسی رهبر خودکامه میپردازند تا از این راه بتوانند سرمایههای عظیم مملکت را غصب و در انحصار خود درآورند. دزدیها و چپاول همه منابع طبیعی و مالی کشور برآیند این نوع انحصارطلبی گروههای خاص یا مافیایی است که از همان آغاز انقلاب اسلامی شکل گرفته است.
• سازماندهی خشکاندیشان بیاراده و تهی مغز مانند «پیراهن قهوهایها»ی رژیم هیتلری که در جمهوری اسلامی «نیروهای خودجوش» و «ولایتمدار» و «ذوب در ولایت» و «آتشبهاختیار» نامیده میشوند برای سرکوبهای وحشیانه و غیرانسانی صداهای معترض
این درواقع بیاختیاران که به آنها برای سرکوب عنوان «آتشبهاختیار» داده شده و تا بن دندان به باورهای جزمی و عقبمانده نیز مسلح شدهاند، از سرکوب وحشیانه مردم هیج پروایی نداشته و حتی آنرا جزو فضایل مذهبی و آیینی خود میدانند. به همین دلیل با وضو و زیر عناوین نمادهای مقدس خویش مردم را بیرحمانه سرکوب کرده، حق حیات آنها را را به آسانی سلب میکنند و اینگونه اقدامات خود را عین دیانت و باورمندی میشمارند. بیتردید ابعاد کاسبکارانه مذهبی، یعنی وفای به تقدس مذهبی زیر فرمان رهبری خودکامه، برای آنها منافع مادی و امتیازات ویژه و سهمیه از «سفره انقلاب» نیز دارد که به نظرشان کاملا مشروع و در راستای انجام فرایض مذهبی است.
• حضور گسترده و فعال در نظام آموزش و پرورش و تربیت برای کنترل افکار و هویت کودکان و نوجوانان و جوانان.
آنزمانی که روحالله خمینی میگفت سربازان ما کودکانی هستند که هنوز شیرخواره و در گهوارهاند، طرح فریبنده و فاشیستی خود را به وضوح بیان داشت. اما ماهیت و ابعاد مهیب و ویرانگر آن به دلیل عدم توسعهی اندیشههای سیاسی و اجتماعی در کشور آشکار نگردید. امروزه با مصائبی که بر ملک و مملکت رفته، بخش اعظم همان جوانان نظام تمامیتخواه را به چالش کشدهاند. درواقع نوعی نبرد ناگزیر میان طرحهای فریبنده اغفال جوانان و واقعیات جامعه مدتهاست شکل گرفته. از یکسو طرح درمانده و از پیش شکست خورده نوحهی تبلیغاتی «سلام فرمانده» و از دیگرسو خیل عظیم جوانانی که با وجود رشد و نمو در همین نظام اسلامی، «سلام فرمانده» و تلاشهای تبلیغاتی مشابه آن را به طنز و تمسخر میگیرند. چنین نبردی این واقعیت را آشکار میسازد که تبلیغات فاشیستی کارآیی خود را از دست داده و در حال فرو ریختن و نابودی است.
• بازی با الفاظی مانند صلح و دیالوگ و دیپلماسی و شرافت و شأن انسان برای فریب سادهاندیشان و مصرف داخلی
به عنوان مثال، هیتلر در برپایی المپیک ۱۹۳۶ برلین این داعیه را مطرح میساخت که دولت وی خواهان دیالوگ و دوستی با جهان است! دامنه این تبلیغات به گونهای فریبنده بود که حتی رئیس کمیته ملی المپیک آمریکا نیز به آن تسلیم شد. امروزه نیز حامیان ریز و درشت نظام اسلامی خواه آنهایی که جامه شبهروشنفکری به تن کردهاند و یا آنانی که زیر عنوان هنرمند و ورزشکار در صحنههای جهانی حضور مییابند، همگی با الفاظ فریبنده صلحدوستی و همگرایی با جهان تلاش میکنند ستم و سرکوب بیرحمانه و غیرانسانی رژیم فاشیستی جمهوری اسلامی را از چشم جهانیان پنهان سازند.
• بسیج تودهای مردم نا آگاه و سادهاندیش در جهت اهداف نظام فاشیستی با برگزاری انتخابات نمایشی
برگزاری انتخابات نمایشی نیز از ویژگیهای بارز فاشیسم است. این حیلهگری با حمایت لابیگران انسانفروش همواره توجیه شده و سعی میکند به جهانیان بقبولاند که نظام به رای مردم احترام گذاشته و بر بنای این رأی استوار است و مشروعیت یا حقانیت دارد. هرچند که این حیلهگری به تدریج با افزایش آگاهیهای مردمی رنگ باخته، اما این خطر همچنان وجود دارد که حضور مردم (هرچند که شمار آن نازل باشد) در پای صندوقهای رای باز هم یاریرسان نظام تمامیتخواه برای کسب مشروعیت باشد.
• مبارزه سرسختانه با دمکراسی پارلمانی، سیاستهای چندفرهنگی، احترام به اقوام و ملتهای دیگر، تساهل مذهبی، گروههای جنسیتی و تنفر از گفتمان حقوق بشر
مبارزه با هر آنچه «دیگری»ست نیز ویژگی نئوفاشیسم از جمله فاشیسم مذهبی است. نظام فاشیستی هیچ ابایی برای پنهان ساختن این ویژگیهای خود نداشته و همواره آنرا از جمله با هدف ارعاب جامعه به عریانی به نمایش میگذارد.
• سانسور شدید، کنترل همه رسانهها و سیاستهای تکحزبی
اینها نیز در جهت حفاظت از نظام فاشیستی و رهبری آن اعمال میشود.
• دشمنتراشی دائمی
داشتن «دشمن» یکی از بنیادهای فاشیسم است تا بتواند توده مردم را بسیج کند. این دشمن بر اساس اوهام رهبری و رهنمودهای مشاوران چاپلوس و اتاقهای فکر وی تراشیده میشود که البته ریشه در عقاید و آئینی دارد که نظام فاشیستی مربوطه بر اساس آن بنا شده.
• ترساندن زودباوران از توطئههای دشمن
بر اساس «دشمنتراشی» مرتب مردم را از خطر جنگ و تجزیه کشور و شروع هرج و مرج در صورت فروپاشی رژیم فاشیستی میترسانند.
• تاکید بر شعائر آیینی همراه با برجسته ساختن سمبلها، شمایلها، و بیرقها
تبلیغات مداوم و بازی با احساسات و عواطف زودباوران و سادهاندیشانی که اندیشه و عقل خود را به نظام فاشیستی و رهبر آن میسپارند، از بنیادهای حفظ فاشیسم اعم از مذهبی و غیرمذهبی است.
• پدرسالاری و انکار هرنوع ارزش هویتی برای زنان
ویژگی ضدزن در فاشیسم مذهبی نمود بیشتری دارد اگرچه فاشیسم چه مذهبی و چه غیرمذهبی هرگز گروهها و گرایشهای جنسیتی دگرباشان را تحمل نمیکند.
• تمایلات امپریالیستی آیینی در مقابله با مفاهیم و رفتار قابل قبول در جامعه جهانی
در این ارتباط، آلمان نازی سیاستهای توسعهطلبانه به سوی شرق را در پیش گرفت. انقلاب اسلامی از آن نیز فراتر رفته و صدور انقلاب و ایجاد حکومت اسلامی در همه جهان را هدف قرار داد.
• تکیه بر گروههای خاص و کشاندن جامعه به نوعی قطببندی
این تلاش برای دامن زدن به جدایی و پراکندگی در جامعه، بر بستر «برتری نژادی» پیش میرود؛ مانند آریاییهای مورد نظر هیتلر و شیعیان ذوب در ولایت برای حکومت اسلامی در ایران.
• نظام اقتصادی شراکتی
این کار از طریق سازماندهی بخشهای مهم و اصلی صنعت و کشاورزی و همه حرفهها و فرهنگ و هنر در اتحادیهها و انجمنهای «کارگری» و «کارفرمایی» انجام میشود که همگی تحت کنترل حکومت هستند و از یکسو اجازهی ایجاد تشکلهای مستقل را در هیچ عرصهای نمیدهند و از سوی دیگر هر تشکلی را که ادعای استقلال داشته باشد، تحت نفوذ و نظارت قرار میگیرد.
• فساد گسترده
رژیمهای فاشیست بنا بر ذات خود فسادزا و فاسدپرور هستند آنهم در حالی که زیر عنوان مبارزه با فساد توسط گروهها و باندهای مافیایی که در نظام عناوین و مناصبی دارند، با حفظ هستهی اصلی فساد که در خود نظام و زمامداران اصلی آن است، به این فساد دامن میزنند.
• بیحرمتی علیه هنر و ادبیات، خلاقیت و اندیشه و شکوفایی انسان
فرهنگ و هنر از شعر و موسیقی تا سینما و ورزش و هر عرصهای که به خلاقیت و شکوفایی انسان ربط داشته باشد یا مجاز نیست یا تحت کنترل است تا همگی در خدمت نظام فاشیستی و ستایش رهبر فاشیست و اهداف وی قرار داشته باشند. تقدیم مدالهای ورزشی و جوایز هنری به علی خامنهای یکی از سخیفترین و زشتترین نمونهها در این زمینه است.
• همه مردم گناهکارند مگر اینکه خلاف آن ثابت شود
و سرانجام اینکه در فاشیسم مذهبی هیچکس در امان نیست و همه گناهکار و مجرم به شمار میروند مگر اینکه خلاف آن ثابت شود. فرهنگ «توبه» و اعترافات اجباری و شوهای تلویزیونی برای ابراز وفاداری به نظام و رهبری آن اگرچه سالهاست نه تنها اعتباری ندارد بلکه سبب آبروریزی جمهوری اسلامی میشود اما سندی بر این ادعاست.
*دکتر محمود مسائلی بنیانگذار و دبیرکل افتخاری اندیشکده بینالمللی نظریههای بدیل؛ با مقام مشورتی نزد سازمان ملل متحد؛ بنیانگذار و مدیر مرکز مطالعات عالی حقوق بشر و توسعه دمکراتیک؛ اتاوا؛ کانادا