میشاییل تومن (دیتسایت) – ترور میکونوس سنگینترین عملیات تروریستی یک حکومت خارجی در خاک آلمان پس از جنگ جهانی دوم بود که تا امروز نیز هنوز بخش وسیعی از آمران و عاملان آن بدون مجازات ماندهاند.
این حمله مرگبار در یک رستوران در منطقه «ویلمرزدورف» برلین اتفاق افتاد. در میکونوس، یک رستوران یونانی با صاحب و مدیریت یک ایرانی، در خیابان «پراگ»؛ شماری از افراد اپوزیسیون کُرد ایرانی در آنجا جمع بودند. رهبر حزب دمکرات کردستان ایران که به برلین سفر کرده بود از مخالفان و منتقدان شدید رژیم تهران بود. حدود ساعت ده دقیقه به یازده شب، صاحب رستوران از رهبر حزب میپرسد «دکتر، یک آبجوی دیگه؟» اما پیش از آنکه دکتر بتواند پاسخی بدهد، دو نفر به اتاقی که آنها جمع بودند هجوم آورده و شروع به تیراندازی میکنند. رستوران با سی گلوله شلیک شده از مسلسل به جهنمی از خون و شیشه و خردهریز اشیاء میشود. رهبر حز دمکرات کردستان ایران و همرانش بیجان بر زمین میافتند. بقیه میهمانان زخمی و شوکزده زنده میمانند.
این شب خونبار در منطقه «ویلمرزدورف» شهر برلین در هفدهم سپتامبر ۱۹۲۲ سنگینترین اقدام تروریستی یک حکومت خارجی در خاک آلمان پس از جنگ جهانی دوم بود. ترور میکونوس موجی از شوک و وحشت ایجاد کرد و تا امروز نیز هنوز کابوس ایرانیان مهاجر است که از دست حکومتی انتقامجو به آلمان پناه آوردهاند. رژیم اسلامی تهران مخالفان خود را به بیرحمانه ترین وجه تحت پیگرد قرار میدهد آنهم نه تنها در آلمان، بلکه در سراسر جهان. از دید زمامداران جمهوری اسلامی، هیچ ایرانی که از برون مرز علیه حکومت فعالیت میکند نباید احساس امنیت کند. این پیام ترور میکونوس است.
من در حین گفتگوهایم با کسانی که از این ترور جان به در بردند و همچنین با نمایندگان جامعه مهاجر ایرانی همواره سایه سنگین و وحشتناک این جنایت سی سال پیش را احساس میکردم. این افراد هنوز هم از میزان نفوذ جمهوری اسلامی در آلمان بسیار نگرانند و هم از اینکه مسئولان این جنایت همگی و به اندازه کافی مجازات نشدهاند بسیار مأیوس و سرخوردهاند.
در آن زمان، پس از ترور، ماموران تحقیق و بررسی اداره آگاهی آلمان تلاش کردند تا ضاربان و جنایتکاران را شناسایی کنند. اما دولت آلمان در زمان صدراعظمی هلموت کهل (از حزب دمکرات- مسیحی) و وزیر امور خارجه آلمان کلاوس کینکل (از حزب دمکرات لیبرال آلمان) مانع کار آنها میشدند. سیاست خارجی آلمان در آن دوران تلاش میکرد از فرصت پیش آمده پس از مرگ رهبر انقلاب، آیتالله خمینی، استفاده کند و به جمهوری اسلامی ایران نزدیک و با آنها وارد گفتگو شود. به همین دلیل، بُن [در آن زمان پایتخت آلمان] علاقهای به محکومیت شدید رژیم ایران نداشت. اما ماموران تحقیق اداره آگاهی فدرال آلمان بدون توجه به این امر به کار خود ادامه دادند. در دادگاه که از سال ۱۹۹۴ [اکتبر ۱۹۹۳] کار خود را شروع کرد، عدهای در برابر دادگاه عالی جنایی ایالت برلین قرار گرفتند و در پایان دادگاه چهار تن از عاملان و کارگردانان این جنایت محکوم به زندان شدند. دستگاه قضایی برلین نیز توجهی به تلاشهای دیپلماتیک دولت آلمان نکرد و تحت تأثیر آنها قرار نگرفت. دادگاه در حکم صادره از رژیم ایران و وزارت اطلاعات و امنیتاش نام برد و آنها را به عنوان آمران و دستوردهندگان ترور محکوم کرد.
حتا عاملان مستقیم و بلاواسطه ترور از مجازات مصون ماندند!
پس از صدور رأی، از زاویهی سیاسی اتفاق زیادی نیفتاد. دولت بُن مناسبات خود را با رژیم ایران بهبود بخشید. علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قبله تجار و تجارت جمهوری اسلامی ایران، سیاستمداری عملگرا به حساب میآمد که میشد با او وارد معامله شد. دستوردهنده ترور، وزیر اطلاعات و امنیت جمهوری اسلامی، علی فلاحیان، هرگز به گونهای جدی مورد پیگرد قرار نگرفت. او تا همین اواخر عضو شورای خبرگان رهبری جمهوری اسلامی ایران بود. رییس جمهوری که مسئول ترور بود، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، در سال ۲۰۱۷ بیسر و صدا از دنیا رفت. رهبر نظام، علی خامنهای هنوز در مقام خود نشسته است. اینها آمران ترور بودند!
اما حتا برخی از عاملان بلاواسطه ترور هم از مجازات مصون ماندند. فرمانده تیم ضربت عملیات میکونوس، با نام کامل عبدالرحمان بنیهاشمی، توانست پس از حمام خون ۱۹۹۲ فورا به ایران بازگردد و در پی آن از حمایت رژیم بهرهمند شود. کاظم دارابی از عاملان سازمانده و برنامهریز ترور در برلین، در سال ۱۹۹۷ از سوی دادگاه عالی جنایی برلین محکوم به حبس ابد شد. اما مقامات آلمانی او را پس از ۱۵ سال تحویل جمهوری اسلامی ایران دادند. او در ایران خاطراتش را نوشت و منتشر کرد و در آن «دمکراسی فاسد آلمان» را شدیدا مورد حمله قرار داد و برای این کتاب شبهادبی در سال ۲۰۱۹ بالاترین جایزه ادبی جمهوری اسلامی را نیز دریافت کرد!
از دیدِ آلمانی اما آنچه بر صاحب رستوران گذشت شاید بزرگترین رسوایی این ترور باشد. او هنگام ترور شدیدا زخمی میشود، اما اندکی بعد ماموران آگاهی به او شک میکنند که وی راهنما و واسطه این جنایت بوده است. شاهدان عینی میگویند در شب ترور او را دیدهاند که چگونه در برابر رستورانش به قاتلان علامت داده است. ضابان هنگامی وارد اتاق محل نشست میشوند که صاحب رستوران از شرفکندی میپرسید «دکتر، یک آبجوی دیگه؟» هیچکس بجز صاحب رستوران نمیدانست ضاربان چگونه به رستوران آمدهاند. ماموران تحقیق اداره آگاهی آلمان در بازپرسیها به دروغهای او شک میکنند، اما شواهد و اسناد به اندازهای نبود که بتوان او را محکوم کرد.
آنچه پس از آن پیش آمد، گستاخیای بود که هرگز مجازات نشد. صاحب پیشین رستوران اندکی پس از شروع دادگاه شروع میکند سالی چند بار به ایران سفر کند! اما در آنجا، در رابطه با اینکه او نقش میزبان افراد اپوزیسیون ایران را داشته، هیچ مشکل و زیانی متوجه وی نمیشود! شاید به این دلیل که میزبانی او از این افراد به سود رژیم بوده است! او در محل سکونت جدید خود در شهر «دوسلدورف» درخواست دریافت کمکهای اجتماعی میکند و در حالی که در ایران تجارت میکرد، سالها در آلمان کمکهزینههای اجتماعی ویژه از کارافتادگان و بازنشستگان را میگرفت. یکی از کسانی که او را خوب میشناسد، میگوید، وی در ایران «مثل یک شاه زندگی میکند!» درست مانند کاظم دارابی و رهبر تیم ضربت عملیات، عبدالرحمان بنیهاشمی! در حالی که جان بهدربردگان از این ترور متاسفانه نمیتوانند درباره زندگی خود چنین بگویند.
*منبع: وبسایت روزنامه آلمانی «دیتسایت»
*نویسنده: میشاییل تومن گزارشگر سیاست خارجی و مدیر دفتر روزنامه «دیتسایت» در مسکو
*ترجمه و تنظیم از کیهان لندن