مأموران به مراسم چهلم نیکا شاکرمی حمله کردند؛ مادر نیکا: با پرپر شدنت بذر شهامت را در دل‌ها شکوفا کردی

- نسرین شاکرمی در مراسم چهلم دخترش: تا ابد در عذابم برای رنج‌هایت اما دلبندم وقتی می‌بینم با پرپر شدنت بذر پاک تفکر،‌ آزادگی و شهامت و شرافتت در دل عزیزانی دیگر شکوفا می‌شود،‌ خوشحالم و شکرگزار.
- مأموران امنیتی و ضدشورش به سوی مردم تیر ساچمه‌ای شلیک کردند و شماری از حاضران زخمی شدند. همچنین مأموران با حمله به مردم مانند راهزنان تعداد زیادی از گوشی‌های موبایل را سرقت کرده و با خود بردند.
- نیکا شاکرمی عصر سه‌شنبه ۲۹ شهریور در اعتراضات تهران شرکت کرده بود اما از نیمه شب موبایل او خاموش و خودش ناپدید شد و پس از ۹ روز خانواده‌اش برای شناسایی پیکر وی به کهریزک فراخوانده شدند.

پنج شنبه ۵ آبان ۱۴۰۱ برابر با ۲۷ اکتبر ۲۰۲۲


مراسم چهلم نیکا شاکرمی نوجوان ۱۶ ساله و از جانباختگان اعتراضات سراسری کنونی امروز پنجشنبه پنجم آبان با حضور صدها تن از شهروندان برگزار شد. مأموران امنیتی از ابتدای مراسم حضور پرشماری در میان جمعیت داشتند و در نهایت مأموران یگان ویژه به مراسم حمله کردند.

مراسم چهلم نیکا شاکرمی نوجوان ۱۶ ساله که ۲۹ شهریور در اعتراضات بلوار کشاورز تهران توسط مأموران دستگیر و پیکر او پس از ۱۰ روز به خانواده تحویل داده شد، امروز در آرمگاه او و با حضور صدها تن از شهروندان برگزار شد.

در این مراسم که در روستای حیات الغیب در بخش ویسیان استان لرستان برگزار شد مأموران امنیتی از نخستین ساعات بامداد تنها پل مسیر تردد در این منطقه را که به سوی آرامستان می‌رود مسدود کردند. مردم اما اتومبیل‌های خود را قبل از پل پارک کرده و با پای پیاده به آرامگاه نیکا رفتند.

مادر نیکا طی سخنانی گفت که «پرپر شدن» دخترش باعث شد تا بذر پاک تفکر،‌ آزادگی، شهامت و شرافت در دل‌ها شکوفا شود.

 نسرین شاکرمی همچنین گفت: «چقدر بزرگ شدی که دیگر نتوانستی کوچکی و حقارتی را که از نابخردان و نالایقان به تو تحمیل می‌شد، تحمل کنی و تاب بیاوری. نیکا جانم؛ غمگین‌ترینم از دوری‌ات. دل‌شکسته‌ترینم برای رویاهای در خواب خفته‌ات. «تا ابد در عذابم برای رنج‌هایت اما دلبندم وقتی می‌بینم با پرپر شدنت بذر پاک تفکر،‌ آزادگی و شهامت و شرافتت در دل عزیزانی دیگر شکوفا می‌شود،‌ خوشحالم و شکرگزار.»

پس از سخنان مادر نیکا شاکرمی، حاضران در مراسم شعارهایی علیه جمهوری اسلامی سر داده و ترانه معروف «دایه دایه وقت جنگه» را همخوانی کردند.

«لرستان تا کردستان، جانم فدای ایران»، «خامنه‌ای قاتله، حکومتش باطله»، «مرگ بر خامنه‌ای»، «مرگ بر سپاهی»، «ما همه نیکا هستیم،‌ بجنگ تا بجنگیم»، «امسال سال خونه، سیدعلی سرنگونه»، «اینهمه سال جنایت،‌ مرگ بر این ولایت»، «بسیجی جیره‌خور، آخرشه خوب بخور»، «نیکای ما رو بردن، جنازه‌شو آوردن»، «اینهمه لشکر آمده، به عشق نیکا آمده» و «آزادی آزادی آزادی»از جمله شعارهایی بود که در این مراسم سر داده شد.

نیروهای امنیتی به شکل پرشماری در این مراسم و در بین جمعیت حاضر بودند و پس از سر دادن شعارها از سوی حاضران ده‌ها مأمور یگان ضد شورش از روی پل به سوی آرامستان حیات الغیب یورش بردند. حاضران با پرتاب سنگ در برابر نیروهای ضد شورش ایستادگی کردند.

مأموران امنیتی و ضدشورش به سوی مردم تیر ساچمه‌ای شلیک کردند و شماری از حاضران زخمی شدند. همچنین مأموران با حمله به مردم مانند راهزنان تعداد زیادی از گوشی‌های موبایل را سرقت کرده و با خود بردند.

نیکا شاکرمی عصر سه‌شنبه ۲۹ شهریور ۱۴۰۱ در اعتراضات بلوار کشاورز تهران شرکت کرده بود. از نیمه شب موبایل او خاموش و خودش ناپدید شد. آخرین استوری‌هایی که او در اینستاگرام برای دوستان نزدیکش به اشتراک گذاشته بود حاوی تصویر آتش زدن روسری‌اش و شعار دادن وی بود. مکالمه آخر او با نزدیک‌ترین دوستش هم حکایت از فرار او از دست مأمورانی داشت که تلاش داشتند نیکا و چند نفر دیگر را دستگیر کنند. پس از خاموش شدن گوشی نیکا شاکرمی، حساب کاربری او در اینستاگرام و تلگرام حذف شد و همین موضوع شک اطرافیان او درباره بازداشتش را افزایش داد.

با اینهمه مراجعه هر روزه اعضای خانواده به پلیس امنیت، نیروی انتظامی، آگاهی و حتی سردخانه‌ها و بیمارستان‌ها بی‌نتیجه بود. پس از ۹ روز سرگردانی خانواده، پلیس امنیت آنها را برای شناسایی پیکر نیکا به سردخانه کهریزک فرستادند.

جمجمه، بینی و پیشانی نیکا خُرد شده بود و علت فوت او «ضربات پی در پی جسم سخت به جمجمه» عنوان شد اما همزمان با تحویل پیکر نیکا به خانواده که قصد داشتند او را در شهر خرم‌آباد، زادگاه نیکا، به خاک بسپارند خاله او آتش شاکرمی بازداشت شد. آتش شاکرمی نقاش است و نیکا که قصد داشت هنرمند شود یک سال بود با خاله‌اش زندگی می‌کرد.

مأموران حکومتی روز دوشنبه ۱۱ مهرماه پیش از برگزاری مراسم خاکسپاری پیکر نیکا را دزدیدند و با انتقال پیکر به روستای «حیات‌ الغیب» در آرامستانی به همین نام به خاک سپردند. خاکسپاری نیکا با حضور دست‌کم ۷۰ تا ۸۰ مأمور امنیتی مسلح و بدون حضور اعضای خانواده انجام شد. دایی نیکا که به همراه یکی دیگر از اقوام برای جلوگیری از خاکسپاری غریبانه این نوجوان به روستای حیات الغیب رفته بودند بازداشت شدند.

جمهوری اسلامی پس از چند روز اعترافاتی تلویزیونی از خاله و دایی نیکا پخش کرد و همزمان با نشان دادن تصاویری مدعی شد نیکا به پشت بام یک خانه نیمه کاره رفته و از آنجا خود را به پایین پرت و خودکشی کرده است.

این سناریوی دروغین هرچند از سوی مردم باور نشد اما بعدها با کمال بی‌شرمی درباره دست‌کم دو جانباخته نوجوان و همسن نیکا، سالومه اسماعیل‌زاده و آنیکا قائم مقامی نیز مطرح شد.

گزارش ویژه؛ داستان پر اشکِ نیکا شاکرمی در گفتگو با یکی از نزدیکان؛ از شور زندگی و نقاشی حرفه‌ای تا خاکسپاری غریبانه و بازداشت اطرافیان

پس از خاکسپاری نیکا شاکرمی، یکی از نزدیکان او در گفتگو با کیهان لندن گفته بود: «پدر و مادر نیکا هر دو اهل خرم‌آباد بودند. پدرش مردی بود خوش‌سیما و زیبا، با خلق‌ و خویی فرشته سرشت؛ و تمام اقوام و دوستان عاشقانه دوستش داشتند. شغلش پیمانکاری بود در حد یک زندگی ساده و معمولی درآمد داشت. مادرش نسرین هم هنرمند و خانه‌‌دار است. خانواده مادری نیکا همه دستی در هنر دارند و آتش خاله نیکا نقاش حرفه‌ای است. آیدا خواهر بزرگ نیکا ۲۰ ساله و دانشجوی بهداشت حرفه‌ای دانشگاه تهران است. نیکا فرزند دوم ۱۷ ساله و هنرمندی بود که چندین هنر داشت. از نقاشی و طراحی گرفته تا دیزاین و… حتی دستپخت‌اش هم حرف نداشت. نیکا آنقدر در نقاشی حرفه‌ای بود که هر کسی را حتی اگر برای اولین‌بار می‌دید به سرعت پرتره او را می‌کشید. نیکا عزیزدردانه پدرش بود اما وقتی حدودا ۸ ساله بود پدرش به دلیل سکته قلبی درگذشت. مادر نیکا بعد از درگذشت همسرش از خرم‌آباد به کرج نقل مکان کرد که نزدیک خانواده پدری‌اش باشد.»

او افزوده بود: «نیکا خیلی سرزنده و شاداب بود. خیلی رُک بود و به شدت اصرار داشت مستقل باشد حتی چند وقت پیش با اینکه نیاز مالی نداشت، در یک کافه کار می‌کرد. بلندپرواز بود و مهربان. نیکا در هنرستان تحصیل می‌کرد و با خلق و خوی هنری، به ویژه در نقاشی با خاله‌‌اش آتش بسیار نزدیک بود. همین موضوع آنقدر اُنس میان خاله و خواهرزاده هنرمند را زیاد کرده بود که نیکا از سال گذشته به خانه خاله‌ی مجردش نقل مکان کرده بود و غالبا با خاله‌اش زندگی می‌کرد. آتش عاشقانه و مثل یک فرزندی که از خودش باشد نیکا را دوست می‌داشت و نسبت به آینده حرفه‌ای او احساس مسئولیت می‌کرد.»

 

 

 

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=303687