مأموران امنیتی جمهوری اسلامی و سرکوبگران تا کنون بیشترین خونریزی در طول دو ماه که از خیزش ملی ایرانیان میگذرد، در بلوچستان مرتکب شدهاند. در دو جمعه خونین زاهدان و خاش دهها نفر از جمله چند کودک به خاک و خون کشیده شدهاند. اینهمه در حالیست که گذشته از مردم ایران، افکار عمومی جهان نیز نسبت به انقلاب ایران و جنایات جمهوری اسلامی به شدت حساس شده و واکنش نشان میدهد. در ارتباط با مسائل این استان و وحشیگریهای حکومت علیه ایرانیان بلوچ و ساکنان این منطقه با عبدالستار دوشوکی مدیر مرکز مطالعات بلوچستان در لندن گفتگو کردیم.
– دکتر دوشوکی، اعتراضات در سیستان و بلوچستان از کجا و کی آغاز شد؟ محرومیتهای این استان و درد مشترک ایرانیان بلوچ با مردم دیگر نقاط ایران چه اندازه در این زمینه نقش داشته است؟
– سرآغاز رویدادهای بلوچستان (میگویم بلوچستان، چون متاسفانه منطقه سیستان تا امروز سکوت اختیار کرده) از دو سرچشمه و مبدأ استانی و ملی آغاز شد. یکی اعتراض علیه تجاوز به یک کودک در چابهار توسط فرمانده نیروی انتظامی بود که توسط مقامات نه تنها مسکوت نگه داشته شد بلکه بدون تفحص و تحقیق مکررا انکار میشد. در چابهار در اعتراض به این جنایت تظاهرات خشونتباری صورت گرفت که هفته بعد جرقه تظاهرات جمعه خونین زاهدان شعلهور شد. در آن جمعه خونین بخشی از جوانان از مصلای شهر بیرون آمدند و به عنوان اعتراض به سوی کلانتری ١۶ زاهدان در همان نزدیکی حرکت کردند. علت رفتن به سوی کلانتری هم کاملا مشخص بود. زیرا تجاوز به دختر ١۵ ساله بلوچ چابهاری در مقر یک کلانتری و توسط فرمانده نیروی انتظامی صورت گرفته بود. بعد از اعتراض و سنگپرانی مردم، مامورین انتظامی بجای استفاده از گاز اشکآور و یا آبپاش و نیروهای ضد شورش یا گلوله پلاستیکی و شوکر و اسپری و غیره از گلولههای جنگی علیه مردم معترض استفاده کردند که طی آن تعداد زیادی کشته و زخمی شدند. مردم نیز که از مناطق مختلف زاهدان برای شرکت در نماز جمعه آمده بودند ابتدا به مسجد مکی در نیم کیلومتری مصلا و سپس به محلههای خویش رفتند و به تظاهرات و اعتراض ادامه دادند و حداقل به دو کلانتری دیگر نیز حمله کردند و بانک و اماکن دولتی را به آتش کشیدند. در این تظاهرات پراکنده نیز تعداد زیادی کشته و زخمی شدند. در ویدئوهای منتشر شده دود غلیظ از بسیاری نقاط زاهدان بر میخیزد و هلیکوپترهای نظامی بر فراز شهر به پرواز درآمدند که برخی منابع میگویند از هلیکوپتر نیز به مردم شلیک شد. مجموعا بیش از صد نفر در زاهدان و پس از آن حداقل هجده نفر در خاش کشته شدند. اما متاسفانه با وجود این کشتار هولناک، بازتاب قابل توجهی در سطح کشور و بینالمللی پیدا نکرد.
-فکر میکنید دلیل بازتاب کم این جنایات چیست؟
– زیرا به قول معروف دست ما کوتاه و خرما بر نخیل! معمولا رسانههای فارسیزبان در مقایسه با بقیه نقاط کشور کمتر اخبار بلوچستان را پوشش میدهند. این امر علل فراوانی دارد. علاوه بر دوری از پایتخت، نبود جامعه مدنی فعال در بلوچستان و نداشتن رسانههای بلوچی معتبر و فراگیر مؤثر است. یک دلیل دیگر میتواند نگاه تبعیضآمیز مسری نظام باشد که به برخی از رسانهها نیز تسری پیدا کرده. این تبعیض رسانهای هم ریشه داخلی دارد و هم ریشه در رسانههای فارسیزبان و مطبوعات بینالمللی به صورت عام.
-وقتی صحبت از ریشههای داخلی میشود آیا میتوان این عدم توجه کافی به وضعیت سیستان و بلوچستان را ناشی از ضعف روابط عمومی خود بلوچها و ساکنان استان دانست؟
– البته ضعفهای درونی ما فراوان هستند. چون دشمنان بلوچ عامدانه بلوچ را از هر جهت ضعیف و ناتوان نگه داشتهاند. اگرچه ما به ضعفهای خود و سوء استفاده دشمنان از این ضعفها آگاه هستیم. اما نمیتوان «قربانی» را به خاطر قربانی و ضعیف بودن مورد ملامت قرار داد!
– آیا بلوچها احساس جدا افتادن از کل ایران دارند؟ البته بسیاری از شعارهایی که معترضان میدهند در تأکید بر همبستگی و پیوند با کل ایران است. در مناطق دیگر ایران نیز با ایرانیان بلوچ ابراز همبستگی میشود.
-در مقایسه با بلوچستان پاکستان حس جدا افتادن در بین بلوچهای ایرانی قوی و مشهود نیست. برخی نیز به خاطر مظالم و تبعیضات عدیده بیتفاوت هستند یا خود را جدا افتاده از جمهوری اسلامی میدانند. اگر از آنها بپرسید آیا ایرانی هستند، اکثرا جواب خواهند داد آری. اما اگر بپرسی آیا افتخار میکنید که ایرانی هستید؟ به احتمال زیاد جواب خواهند داد به کدام عنصر ایرانی بودنم افتخار کنم؟! به ظلم؟ تبعیض؟ فقر؟ اعدام، زندانی و سرکوب شدن؟! به شناسنامه نداشتن؟! نبود امکانات آموزشی؟ بیکاری؟ تحقیر؟ تهدید؟ توهین؟ نبود بیمارستان و جاده؟ البته این امکاناتی که باید داشته باشند و ندارند بسیار طولانی است. لیستی که اصلا مایه فخر و مباهات نیست. بلوچ میگوید سهم من از ایرانی بودن اینهاست! به کدام یک از اینها میتوان افتخار کرد؟ البته این امر ممکن است در مورد غیربلوچها در همین استان متفاوت باشد.
در هر حال اکنون شعارهای بلوچها مثل «از زاهدان تا تهران جانم فدای ایران» خود گویای هزار واقعیت است که نشان از انسجام ملت متحد ایران دارد. در این اعتراضات سراسری، بلوچ دیگر خودش را تنها و «مظلوم دورافتاده» و از یاد رفته در زیر نعلین آخوندی و چکمههای سپاه در یک وادی فراموش شده نمیبیند بلکه همانگونه که در مراسم چهلم کشتار خونین زاهدان دیدیم، همه ملت در سراسر ایران در کنار بلوچ و بلوچستان قرار گرفتند و این مایه بسی دلگرمی برای بلوچها بود. اکنون همه در ایران درد مشترک و هدف مشترک در مقابل دشمن مشترک دارند.
نکته بسیار مهم دیگر اینکه اکنون حکومت نیز مجبور میشود قبول کند که اتهام تروریستی و تجزیهطلبی نسبت به معترضین بلوچ نیز یک استراتژی اشتباه بوده و ثمری جز پاشیدن نمک بر زخم مردم و بیش از پیش بیگانه و بیزار کردن آنها از رژیم نداشته است. پس این اتهام را پس گرفته و حتا کشتههای بلوچ را «شهید» نامیدهاند. یعنی کسی که تا دیروز «تروریست تجزیهطلب» خوانده میشد، اکنون در «بنیاد شهید» به عنوان «شهید» ثبت شده! این البته نشان از عقبنشینی تاکتیکی و فریبکاری رژیم برای خنثی نمودن قیام سراسری در بلوچستان دارد.
-بطور کلی رابطه بین مردم دیگر نقاط ایران و بلوچهای این استان چگونه است؟ آیا فارسیزبانان یا اهالی دیگر استانهای کشور که ممکن است در بلوچستان ساکن باشند، از موقعیت برتر اجتماعی و اقتصادی برخوردارند؟
– البته برای آگاهی خوانندگان کیهان لندن باید عرض کنم که در بین بلوچها شیعه هم وجود دارد که هر دو عنصر قومی و مذهبی در بین آنها قوی است و تضادی در آن نمیبینند. متاسفانه این اختلاف یا تضاد قومی و مذهبی ارمغان شوم و نحس جمهوری اسلامی است که عامدانه سیاست «تفرقه بینداز و حکومت کن» را پیش گرفته است. در منطقه سیستان حدود چهل درصد جمعیت بلوچ هستند و حدود نیمی نیز سیستانی (زابلی) شیعه که جمهوری اسلامی از برخی زابلیهای شیعه (و نه همه آنها) علیه بلوچها استفاده میکند و بیشتر پُستهای مدیریتی حتی کارمندی ادارات و بهخصوص حراست و نیروهای مسلح در اختیار آنها و غیربومیها است. یعنی برای یک پُست دولتی دیپلمه شیعه را به دکترای بلوچ ترجیح میدهند و این نوع تبعیضات آشکارا، وقیحانه و بیپروا اعمال میشود. در نتیجه شیعیان و غیربلوچها از امکانات مالی بسیار بهتری نسبت به بلوچها برخوردار هستند و در بسیاری از شهرها فاصله طبقاتی بر پایه گسل قومی- مذهبی وجود دارد. مثلا در زاهدان، مرکز استان، بر خلاف تهران، شمالنشینهای شهر در بیغولهها و زاغهها و محلات فقیرنشین مثل «شیرآباد» زندگی میکنند که بلوچ هستند. اما جنوبنشینان شهر اکثرا مرفه و اکثرا غیربلوچ هستند. بسیاری از کشتهشدگان جمعه خونین زاهدان جوانان محله فقیرنشین شیرآباد زاهدان بودند.
-آیا شعار «زن زندگی آزادی» در تظاهرات زاهدان و خاش شنیده شده و فکر میکنید جنبش در این استان با خیزش ملی سراسری در ایران گره خورده است؟
-البته در زاهدان قبل از جمعه خونین دانشجویان مشخصا در حمایت از قیام «زن زندگی آزادی» تظاهرات کردند. این تظاهرات دانشجویی در برخی از شهرهای دیگر مثل چابهار نیز رخ داد. جنبش سرچشمه گرفته از مصلای زاهدان بلافاصله همراهی و همگرایی متقارنی با قیام ملی «زن زندگی آزادی» تحت عنوان بلوچی «جنیئن زند آجویی» پیدا کرد و شعارها همسو با قیام ملی شدهاند. در برخی موارد شعارها به طرز بیسابقهای حتی رادیکالتر از جاهای دیگر بوده است و هزینه بسیار سنگینتری نسبت به جاهای دیگر پرداخت شده است. البته زمینه نارضایتی در بلوچستان به عنوان یک بشکه باروت بیش از هر جای دیگر کشور وجود داشته است به این لحاظ قیام در بلوچستان اکنون بخشی از قیام ملی ایرانیان است. به همین دلیل حکومت به شدت نگران شده و برای مهار آن و برونرفت از وضعیت به شدت بحرانی استان هیئتی را به بلوچستان فرستاد.
-چرا نمود خارجی اعتراضات در بلوچستان برخلاف مناطق دیگر بیشتر از کانال مذهب میگذرد؟ این پرسش از این جهت اهمیت دارد که خیزش سراسری ایران در مخالفت با حکومت دینی و موقعیت خاص و بهرهمند «روحانیت» در جمهوری اسلامی شکل گرفته!
-به هر حال، فعالیتها و ساختارهای مدنی، جنبش دانشجویی و فرهیختگان شدیدا سرکوب و حذف شدهاند. ولی قشر مذهبی اجازه فعالیت داشته و دارد. مردم هم در مقابل مذهب شیعه و حکومت شیعی با سپر مذهب (سنی) نه تنها از مذهب بلکه از هویت قومی خود دفاع میکنند. پس تنها پایگاه باقیمانده برای بلوچها «مسجد اهل سنت» است که از دیدگاه مردم عادی نقطه مقابل حکومت شیعه قرار میگیرد. در شرایط خطیر مردم در این سنگر جمع میشوند و رهبر یا پیشنماز این سنگر نیز طبیعتا مولوی و ملای بلوچ است. در بقیه نقاط کشور نیروهای امنیتی اجازه جمع شدن مردم در یک نقطه مشخص را نمیدهند. اما در بلوچستان مثلا روزهای جمعه مردم برای «نماز» در یک نقطه مثل مسجد یا مصلا جمع میشوند و سپس مانند سیلابی به خارج از این محل سرازیر میشوند و شعارهای اعتراضی میدهند. این روال عادی جمعههاست.
البته اوایل این هفته محمد جواد حاج علی اکبری رئیس شورای سیاستگذاری ائمه کشور به عنوان رئیس هیئت اعزامی از سوی علی خامنهای به همراه مهدوی مهر دبیر شورای عالی مجمع جهانی تقریب مذاهب و لطفیان دبیر شورای برنامهریزی مدارس دینی اهل سنت به استان رفتند و علاوه بر عزل فرماندهان نیروی انتظامی کل استان و شهرستان زاهدان و فرمانده انتظامی کلانتری ١۶، همه کشتهشدگان را «شهید» خوانده و جلسات متعدد «دلجویی و آشتیکنان» با روحانیون بلوچ و معتمدین و خانواده «شهدا» در شهرها داشتهاند و قول رسیدگی دادهاند. با توجه به این اقدام و عقبنشینی تاکتیکی و نسبی حکومت در بلوچستان، مشخص نیست آیا اعتراضات و تظاهرات جمعههای گذشته در جمعه آینده یعنی ٢٧ آبان تکرار خواهد شد یا نه. باید منتظر ماند و دید.