لادن بازرگان – ۲۴ سال پیش، در مسابقات جام جهانی فوتبال ۱۹۹۸ تیمهای فوتبال آمریکا و ایران برای اولین بار بعد از انقلاب در مقابل یکدیگر قرار گرفتند. این مسابقه در ۲۱ ژوئن ۱۹۸۸ (۳۱ خرداد ۱۳۷۷) برگزار شد و از آن به عنوان «سیاسیترین بازی تاریخ جام جهانی» نام برده شده و با پیروزی ۲-۱ برای ایران به پایان رسید. روز مسابقه برادرم بابک با دو تا تیشرت «ایران» به خانه ما آمد و یک بلوز را خودش پوشید و یکی هم داد به پدرم که به تازگی مجبور به مهاجرت به آمریکا شده بود. با اینکه پدرم نزدیک به ۵۰ سال در دبیرستانهای ایران فیزیک و مکانیک تدریس کرده، کتابهای کمکدرسی نوشته، معلمان جوان را تربیت کرده و با همکاری عدهای از دوستانش، مدارس خوارزمی، یکی از بهترین مدارس خصوصی ایران را تاسیس کرده بود، در دوران بازنشستگی مجبور به ترک وطن شده بود. سهم او از خدمت به میهناش شد مصادره مدارسشان، دستگیری من و پسرش بیژن، رفتن به جلوی زندانهای اوین و گوهردشت برای بیش از شش سال، اعدام بیدلیل بیژن و هزاران زندانی دیگر در کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ و ندادن پیکر فرزند دلبندش و یا لااقل نشانهای از گور او، و مهاجرت اجباری بقیه فرزندانش به خارج از کشور بود.
پدرم عاشق ورزش به ویژه فوتبال بود و همیشه اسامی بازیکنان، جدول بازیها و نتایج را از بر میدانست. وقتی با افتخار جلوی تلویزیون نشست تا این بازی را تماشا کند از او پرسیدم «شما در این مسابقه از تیم رژیم حمایت خواهی کرد؟» گفت “برای من فرقی نمیکنه کدوم تیم برنده بشه. ایران وطن من است اما آمریکا به من پناه داده، در نتیجه هرکدام برنده بشوند من خودم را پیروز احساس خواهم کرد.» آن روز جواب پدرم برایم قانعکننده نبود چون به عنوان یک زن از کودکی تجربه زندگی در یک کشور اسلامی آپارتاید جنسیتی را داشتم. بلافاصله بعد از انقلاب من وادار شدم که بجای «دبستان مختلط» به یک «دبستان دخترانه» بروم. شعر «آرش کمانگیر» را که اینهمه آرزوی یاد گرفتناش را داشتم از کتابهای کلاس پنجم ابتدایی حذف کردند. وادارم کردند روسری سر کنم و در کلاسهای بالاتر مقنعه، مانتوهای بلند و شلوارهای پاچه گشاد به رنگهای تیره بپوشم. همه حقوق انسانیام از جمله حق طلاق، حق سرپرستی فرزند، حق ارث مساوی، حق شهادت مساوی در دادگاه، حق خروج از کشور، حق تحصیل در یکسری رشتهها، حق شرکت در یکسری ورزشها، حق ورود به استادیومهای ورزشی، حق نشست و برخاست با مردان، حق نامزد شدن در دهها پست مهم کشوری از جمله ریاست جمهوری و غیره از من گرفته شد. من این تیم را تیم کشورم نمیدیدم و با آن پرچم بیگانه و از آن سرود بیزار بودم. آنروز هیچ علاقهای نداشتم که تیم جمهوری اسلامی برنده بشود، اما من در اقلیت بودم. شور فوتبال و راه یافتن به جام جهانی همه را دربر گرفته بود و فراموش کرده بودند که فوتبال و صحنههای جهانی محلی برای ابراز وجود دیکتاتورها و پروپاگاندای آنها و عادینمایی رژیمهای سرکوبگرشان است.
بعد از ۲۴ سال ما دوباره سر آن بزنگاه تاریخی قرار گرفتهایم و روز سهشنبه ۲۹ نوامبر ۲۰۲۲ (۸ آذر ۱۴۰۱) قرار است تیم ایران و آمریکا مجددا روبروی هم قرار بگیرند. بعد از جنایتهای دهه ۶۰ رژیم توانست با خیمهشببازی دوقطبی «تندرو و معتدل» جامعه جهانی را گول بزند و از رژیم اهریمنی خود چهرهای قابل اصلاح و به دنبال صلح ودوستی نشان دهد. با اینکه در همه مسابقات جهانی رسم این بود که گروه ب (ایران) به سمت گروه ا (آمریکا) رفته و دست بدهد، با زد و بندهای پشت پرده فیفا را وادار کردند که این رسم را عوض کرده و بازیکنان آمریکایی را وادار کنند که برای دست دادن به سمت بازیکنان ایرانی بروند. اما در روی زمین و جلوی چشم میلیونها بیننده، بازیکنان ایرانی به رقیبان خود گل رز سفید به عنوان سمبل صلح هدیه دادند تا وانمود کنند رژیم اسلامی ایران اهل مدارا و صلح است.
در این ۲۴ سال خشونت رژیم دامن طیف گستردهتری از مردم را گرفته. اگر در دهه ۶۰ رژیم در پشت دیوارهای زندانها و به دور از چشم مردم جنایت میکرد، حالا در روز روشن در خیابانها معترضین را به گلوله میبندد و دوربینهای تلفنهای همراه این جنایتها را ثبت میکنند. اگر در دهه ۶۰ کسی صدای زندانیانی را که اعدام شده و مخفیانه در گورهای فردی و یا دستجمعی بینام و نشان رها شدند، نشنید، امروز اما ما اسامی بسیاری از کشتهشدگان اعتراضات اخیر را میدانیم و به دلیل دسترسی به حسابهای سوشیال میدیای آنها، رسانههای اجتماعی و تلویزونهای ماهوارهای از علائق آنان، نحوه زندگیشان و حتی موسیقیای که گوش میدادند باخبریم. بسیاری از بازیکنان تیم در آن مسابقه تاریخی، مانند علی دایی، مهدی مهدوی کیا، کریم باقری، احمدرضا عابدزاده و غیره در کنار مردم قرار گرفتهاند و از انقلاب ۱۴۰۱ مردم ایران حمایت میکنند.
در چنین شرایطی همه ما باید جام جهانی ۲۰۲۲ را بایکوت کنیم و «تیم ایران» را که بجای «تیم ملی» بودن، «تیم رژیم اسلامی» است و نماینده یک رژیم کودککش آپارتاید جنسیتی است تحریم کنیم و امیدوار باشیم که بازنده این مسابقات باشد. هربار که پرچم رژیم اسلامی در مجامع بینالمللی به اهتزاز در میآید و سرود ننگین آن پخش میشود، ضربهای به جنبش آزادیخواهی مردم ایران است. بعلاوه میزبان این مسابقات، کشور قطر، اصلا صلاحیت میزبانی این مسابقات را نداشته و ندارد. نه تنها معلوم نیست چطور فیفا میزبانی این جام جهانی را در اختیار کشور کوچکی همچون قطر که اصلا سابقه فوتبال نداشته، گذاشته است، بلکه سوء استفاده قطر از کارگران مهاجر، نپرداختن حق و حقوق آنها، و مرگ بسیاری از کارگران هنگام ساختن استادیومهای قطر، تبعیض علیه زنان و دگرباشان جنسیتی، این کشور را فاقد صلاحیت میزبانی جام جهانی میکند.
من این بازیها را تحریم کردهام و نگاه نمیکنم، اما از صمیم قلب آرزو دارم که روز سهشنبه تیم آمریکا برنده شود تا ما دیگر شاهد اهتزاز پرچم یک رژیم کودککش آپارتاید جنسیتی که هیچ احترامی برای جان انسانها و کرامت انسانی قائل نیست، نباشیم. رژیمی که پیروزی تیمش را نیروهای سرکوبگر در خیابان جشن میگیرند، همان نیروهایی که تا ساعاتی پیش از آن با باتوم و تیر و تفنگ به جان مردم بیگناه افتاده بودند و بلوچستان و کردستان را به خاک و خون میکشیدند؛ رژیمی که عوامل خود و حتی کارگران بنگلادشی استخدام شده را برای تشویق تیمش به استادیومها میفرستد و از همه نیروهای اطلاعاتی و انتظامی قطر برای راه ندادن مخالفان خود به استادیومها و خاموش کردن صدای آنان استفاده میکند، لیاقت پیروزی و تشویق ندارد. تیم ملی ما جوانانی هستند که دارند در خیابانها برای رسیدن به آزادی و سکولاریسم جان میدهند. تیم ملی ما در زندان اوین و دیگر زندانهای ایران محبوس هستند. قهرمانان ما نیلوفر حامدیها، زینب موسویها، الهه محمدیها، حسین رونقیها، توماج صالحیها، مجید توکلیها، آرش صادقیها، سپیده قلیانها، گلرخ ایراییها، زینب جلالیها و هزاران دیگرانی هستند که حاضرند برای سربلندی و آزادی ایران جانشان را بدهند نه مزدوران فوتبالیستی که برای گرفتن پاداش به دیدار رییسی قاتل میروند و تا کمر خم میشوند.