در روزهای گذشته کارزار «من وکالت میدهم» از جمله مهمترین خبرهای مربوط به حوزه سیاسی ایران با بازتاب داخلی و بینالمللی بود و به یکی از محورهای اصلی بحث و اظهارنظر فعالان و کاربران در شبکههای اجتماعی تبدیل شده است.
این کارزار پس از آن آغاز شد که شاهزاده رضا پهلوی در مصاحبه با تلویزیون «منوتو» در پاسخ به اینکه مردم از او انتظار ظاهر شدن در قامت یک رهبر در شرایط کنونی را دارند گفت که هر کسی برای این کار میبایست از سوی مردم مشروعیت و نمایندگی داشته باشد تا بتواند با دولتهای دیگر نیز به گفتگو بپردازد.
از فردای این مصاحبه بسیاری از ایرانیان به صورت خودجوش در شبکههای اجتماعی با استفاده از هشتگ #من_وکالت_میدهم وهمچنین با انتشار پیامهای نوشتاری و ویدئویی با ابراز اعتماد و حمایت از شاهزاده رضا پهلوی او را به عنوان «وکیل» خود معرفی کردند. همچنین طوماری نیز برای امضا منتشر شده که گذشته از مشکلات اینترنتی و امنیتی در ایران، طی یک هفته حدود ۴۰۷ هزار نفر آن را امضا و با حمایت از شاهزاده رضا پهلوی به او وکالت دادند.
این کارزار آنقدر برجسته است که مورد توجه رسانههای خارجی نیز قرار گرفته؛ از جمله روزنامه «فرانکفورتر آلگماینه» با عنوان «اپوزیسیون ایرانی میگوید که ولیعهد رهبر انقلاب ماست» به این کارزار پرداخته است.
در پی راهاندازی این کارزار از یکسو موجی از همبستگی بیشتر در مبارزه با جمهوری اسلامی، به ویژه از سوی مردم درون ایران، شکل گرفت و از سوی دیگر بخشی از فعالان سیاسی را برافروخته کرده است.
موافقان چه میگویند؟
«وکالت سیاسی به شاهزاده رضا پهلوی» هرچند از اوایل سال ۱۴۰۱ و توسط منوچهر بختیاری پدر دادخواه پویا بختیاری و تعداد دیگری از زندانیان سیاسی مطرح شده بود اما در روزهای گذشته صدها هزار نفر از طریق امضا و هشتگ #من_وکالت_میدهم در شبکههای اجتماعی به کارزاری پیوستهاند که از مدتها پیش ضرورت آن از سوی نیروها و جریانهای مختلف اپوزیسیون تأکید شده بود: شکلگیری رهبری.
جدا از شهروندان عادی که غالبا از درون ایران و حتی با ضبط ویدئو وکالت سیاسی به شاهزاده رضا پهلوی را مطرح کردهاند، دهها تن از چهرههای هنری، فرهنگی و فعالان سیاسی نیز به این کمپین پیوستهاند. برای نخستین بار است که این تعداد هنرمند از خواننده و آهنگساز تا سینماگر برای حمایت از یک چهره سیاسی و با هدف روشن پا به میدان گذاشتهاند.
برخلاف آنچه منتقدان کمپین، به ویژه جمهوری اسلامی و عواملاش، ادعا دارند افرادی که به این حرکت پیوستهاند لزوما طرفدار نظام پادشاهی مشروطه نیستند. بخشی از آنها شهروندان جمهوریخواه یا شهروندانی هستند که شکل نظام برایشان اهمیتی ندارد و یا هنوز برای شکل حکومت آینده ایران به جمعبندی نرسیدهاند و یا انتخاب خود را به ماهیت و عملکرد جریانسازان هر یک از اشکال حکومت در زمان خود موکول کردهاند؛ اما همه آنها در اینکه شاهزاده رضا پهلوی شخصیت سیاسی مورد اعتماد برای اعطای وکالت سیاسی است نقطه نظر مشترک دارند.
آنچه مشخص است بسیاری از ایرانیان کارزار وکالت به شاهزاده رضا پهلوی را گامی رو به جلو ارزیابی میکنند و اصول مطرح شده از سوی وی را بستر ضروری برای عبور از جمهوری اسلامی و ساختن آینده ایران میدانند.
ریشه این کارزار را باید در سالها قبل و مسیری که جنبش اعتراضی مردم علیه جمهوری اسلامی طی کرده جستجو کرد. مرحله نوین مبارزات جامعه ایران از تجمع هزاران نفر در پاسارگاد در هفتم آبان ۹۵ آغاز شد که مردم صفبندی مشخصی را نه تنها با نظام بلکه با اندیشههای اسلامگرا و جهانوطنی که نتیجه آن انقلاب ۵۷ بود ترسیم کردند. در دی ۹۶ اعتراضاتی بیسابقه علیه جمهوری اسلامی شکل گرفت که بزرگترین ویژگی آن نگرش ملی و خارج کردن تحولات سیاسی از زیر چتر و نگاه اصلاحطلبان بود. این جنبش سال ۹۸ با قدرت بیشتری به صحنه آمد و طی سالهای گذشته با اشکال مختلف از جمله نقشآفرینی خانوادههای دادخواه آبان۹۸ ادامه پیدا کرد. طی ماههای گذشته نیز سراسر ایران به شکل همبسته با دو پیام اصلی، یکی براندازی جمهوری اسلامی و دیگری یکپارچگی ملی، بپا خاست و مجموعهی اعتراضات سالهای گذشته را وارد مرحله انقلابی کرد.
نیروی بزرگی که با وجود خشنترین و وحشیانهترین سرکوبها انقلاب را پیش میبرد، دارای هویت شاخص ملی و تاریخی و فرهنگی است. به همین دلیل پروژههای ماههای گذشته با نقشآفرینی برخی رسانههای فارسیزبان برای متناقض جلوه دادن خواستههای مردم معترض با شکست روبرو شده و به همین دلیل همین مردم با حضور در کارزار «من وکالت مدهم» شاهزاده رضا پهلوی را فرد شایسته برای گشودن چتر ملی بر سر ایران و پیشبرد خواستههایی خود ارزیابی میکنند.
شاهزاده رضا پهلوی پیشتر اصولی شامل تمامیت ارضی ایران، دموکراسی سکولار مبتنی بر حقوق بشر، و حق مردم برای تعیین شکل نظام سیاسی از طریق یک انتخابات آزاد را به عنوان بستر اتحاد در میان گروهها و شخصیتهای اپوزیسیون مطرح کرده بود. این مبانی که به تازگی بار دیگر توسط وی مطرح شده، هم یکی از دلایل حمایت مردم از وی و هم دلیل انتقاد بخشی از مخالفانش است!
مخالفان چه میگویند؟
مخالفان این کارزار را باید به دو گروه شهروندان مخالف، و جریانات و احزاب سیاسی مخالف تقسیم کرد. به نظر میرسد اصرار نادرست بر اینکه «این جنبش نیاز به رهبری ندارد» سبب شده برخی از شهروندان تصور کنند واقعا براندازی حکومتی ایدئولوژیک که چهار دهه منابع کشور را برای تثبیت قدرت هزینه کرده، شبکه گستردهای از نیروهای نظامی و شبهنظامی و تروریستی، و مافیاهای اقتصادی داخلی و بینالمللی دارد، بدون رهبری و همبستگی ملی و سراسری ممکن است! این نگاه خام عمدتا از سوی برخی باصطلاح «کارشناسان» تلویزیونهای فارسیزبان مطرح میشود. در جهان امروز که برای سادهترین اقدامات سازمانی، بدون مشخص نبودن جایگاه افراد و سازماندهی یک تیم کاری از پیش نمیرود، نهایت سادهانگاری است که کسی تصور کند حدود ۹۰ میلیون ایرانی در داخل و خارج کشور میتوانند بدون نهادهای رهبری و سازماندهی، انقلاب کنند و نتیجهاش هم حتما یک کشور دموکرات و آزاد و آباد باشد!
جریانات سیاسی مخالف نیز که از حامیان انقلاب ۵۷ هستند، بیش از آنکه معادله را در ظرف زمان امروز بسنجند، همچنان در جبههبندی دهه ۴۰ و ۵۰ خورشیدی، مبارزه علیه پادشاهی مشروطه و خاندان پهلوی را پیش میبرند. در این میان، مشخص نیست جریانات و گروههایی که چون نتوانستند بعد از ۵۷ سهم خود را از جمهوری اسلامی بگیرند به مخالف تبدیل شدند، امروز همچنان در حال پیشبرد آن انقلاب و به دنبال سهم خود هستند یا برای آزادی مردم ایران و تحقق دمکراسی در کشور تلاش میکنند!
دو موضوع مورد اشاره درباره این کارزار نیز موضوع «همکاری با دیگر جریانات سیاسی» و حد و حدود «وکالت سیاسی» است. شاهزاده رضا پهلوی بارها از همه جریانات و گروههای سیاسی خواسته در راستای براندازی جمهوری اسلامی با هم همراهی و همکاری داشته باشند. او نه تنها در پیامی که پس از آغاز «من وکالت میدهم» منتشر کرد با تأکید بر اینکه « نجات ایران جز با همبستگی ملی ممکن نیست» نوشت: «امروز نیز بار دیگر، دست همکاری به سوی همه نیروهای دموکراسیخواه اعم از شخصیتها و احزاب و گروهها دراز میکنم تا بر پایهی سه اصل مشترک حداقلی: تمامیت ارضی ایران، دموکراسی سکولار مبتنی بر حقوق بشر، و حق مردم برای تعیین شکل نظام سیاسی از طریق یک انتخابات آزاد، یاریگر انقلاب ملی ایران باشیم» بلکه در گفتگویی که روز پنجشنبه ۵ بهمن با «اسکاینیوز» داشت بار دیگر موضوع همکاری با همه جریانات فکری اعم از چپ و راست و میانه را مطرح کرد.
به نظر میرسد برخی گروهها و احزابی که نه در انقلاب۵۷ موفقیتی داشتند و نه در چهار دهه گذشته کارنامه مثبتی در همبستگی برای گذار از جمهوری اسلامی داشتند، امروز نیز به دلیل تن ندادن به مبانی همبستگی ملی، خواسته یا ناخواسته همسو با جمهوری اسلامی به سنگاندازی، تخریب و تخطئه میپردازند. حال آنکه نه نقد و استدلال، بلکه برخوردهای تند و افراطی و همراه با فحاشی، از هر سویی که باشد تنها در خدمت جمهوری اسلامی است. این نوع برخوردها برای تفرقه در دستور کار سایبریهای رژیم قرار دارد و جالب توجه اینکه برخی افراد اپوزیسیون با نام و نشان خود همین مسیر را میروند!
نکته مهم دیگر اینکه افرادی از ابتدای جنبش انقلابی ۱۴۰۱ با کمک برخی رسانههای فارسیزبان به دنبال این بودند که با درست کردن یک «ائتلاف» که مضمون و محور آن و خاستگاه و پیشینه سیاسی برخی از افرادش مشخص نیست، شاهزاده را به درون آن بکشانند تا با همین اعتماد عمومی نسبت به وی، برای یک گروه ائتلافی اعتبار و مشروعیت کسب کنند. اینهمه در حالیست که «ائتلاف» امری مربوط به جریانات سیاسی و احزاب است. «اتحاد» موضوعی عمومی است که به روشنی در بین مردم ایران وجود دارد و در خارج کشور میبایست در اتحادِ عمل افراد شکل بگیرد.
از سوی دیگر اعطای وکالت سیاسی با «توکیل و وکیل و موکل» در حقوق قضائی ارتباطی ندارد! بلکه این وکالت به معنی فرآیند مدرن شکل گرفتن یک رهبری دمکراتیک و تلاش برای درستکردن بنیادهای مشروعیت/ حقانیت از سوی مردم و حلقههای پیوند میان رهبری یک جنبش و معترضان و مبارزان است. امری که در حقوق سیاسی موضوعیت دارد.
ضرورت «من وکالت میدهم»
در پنج ماه گذشته مردم ایران به عنوان عامل اصلی و بدنه جنبش انقلابی نقش خود را به خوبی و با تحمل رنج و فداکاری و هزینه بالا تثبیت کردهاند. ایرانیان خارج کشور نیز با حمایت گسترده و برگزاری صدها تجمع در بیش از ۱۵۰ شهر جهان نقش مکمل بدنه جنبش انقلابی شدند.
کارزار «من وکالت میدهم» به عنوان طبیعیترین گام در مرحله کنونی برای تعیین رهبری جنبش شکل گرفت. خیزش انقلابی ملت اکنون نیازمند روشن شدن رهبری و فعالتر شدن سازمانها و احزاب سیاسی به عنوان بازوهای اجرایی و سازماندهی مسیر انقلاب بسوی پیروزی است تا از به انحراف کشیده شدن جنبش انقلابی به سود جمهوری اسلامی یا احزاب و جریانات ضدایرانی جلوگیری شود. هیچ جنبش انقلابی و رهبری آن هرگز و در هیچ جا صد درصدِ جامعه و جریانات سیاسی را با خود نداشته و در مورد انقلاب کنونی ایران نیز چیزی جز این نیست. در این میان عملکرد و نقطه نظرات شفاف و صریح شاهزاده رضا پهلوی طی چهار دهه گذشته او را در جایگاهی قرار داده که دارای اقبال عمومی باشد و توان خود را مانند همیشه در این مرحله نیز در خدمت آزادی ایران و ایرانیان به کار بگیرد تا بر اساس تأکیدات مکرر وی، به شرایطی برسند که حق انتخاب داشته و خود تصمیم بگیرند که اعمال حاکمیت ملی خود را چگونه و در کدام نظام میپسندند.
روشنک آسترکی |توئیتر | اینستاگرام|