محمدرضا حسینی – حکومت اسلامی امروز در جایگاه ویژهای قرار داشته و پس از ۴۴ سال ستمکاری و نابخردی به بنبستی رسیده که هیچگاه تصورش را هم نمیکرد. وضعیت حکومت اسلامی از این نظر ویژه است که حتی اگر از سر اجبار تن به برخی اصلاحات بدهد باز سرانجامی جز سرنگونی نه چندان دور نخواهد داشت.
سرنگونی نزدیک است و انقلابی که اینک رنگ و بوی فمینیستیاش دنیا را تسخیر کرده، برای مردم ایران چیزی بیشتر از سرنگونی یک حکومت فاسد به همراه دارد. فریب انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ که اینک به واقعیت انقلاب ضد اسلامی ۱۴۰۱ تبدیل شده، بشارت زدودن زنگارهای مذهب از تار و پودهای فرهنگ را با خود دارد. زدودن زنگارهایی که بزرگترین مانع پیشرفت ایران بوده، بیشک دستاورد بسیار بزرگی خواهد بود.
مسیری که از انقلاب ۵۷ آغاز شد از تقابل دو نیروی موجود، که یکی ادامهدهنده خواستهای انقلابی بود و دیگری سرکوبکننده آنها، به تدریج به تقابل بین ایران و اسلام تبدیل شد. حکومت در مسیر ضدمردمی خود مرتکب اشتباهات بیشماری گشت اما هیچگاه از شدت سرکوب کم نکرد زیرا روش دیگری نمیدانست و جامعه بینالملل نسبت به کشتارها و زندانهای ایران همچنان خود را به کوری و کری میزدند. اما دو واقعه مهم، مشارکت حکومت اسلامی در جنگ اوکراین و ادامه انقلاب با شعار زیبای «زن زندگی آزادی» همچون دو نقطه عطف همزمان توانست بر سیستم معیوب و فاسد «جمهوری اسلامی» ضربه کاری را وارد کند.
واقعیت این است که آویزان شدن حکومت اسلامی به طناب نه چندان مستحکم پوتین در جنگ اوکراین، بزرگترین اشتباهی بود که میتوانست مرتکب شود. حکومتهای اروپا و آمریکا که معمولا از منافع حکومت اسلامی راضی بودند و چشم و گوششان اعتراضات مردم ایران را نمیدید و نمیشنید، اینک دیگر نمیتوانند اقدامات ضد ناتوی حکومت اسلامی را تحمل کرده و مانع انعکاس انقلاب ایران در رسانههای خود شوند.
اینک هم مردم ایران و هم جامعه بینالملل به بازبینی مسئله آلترناتیو مشغول شده و در حال بررسی امکانات واقعی هستند.
دو نیروی موجود که قابلیتهای آلترناتیوی خود را به نمایش میگذارند،یکی مجاهدین خلق است و دیگری مجموعه سلطنتنگر. مجموعه به این علت که همه کسانی که زیر این چتر جمع شدهاند دیدگاه واحدی نداشته و برخی از آنها حتی با نظرات رضا پهلوی درباره حکومت آینده موافق نیستند.
مجاهدین خلق که یکی از منسجمترین نیروهای اپوزیسیون به شمار میآید حرف تازهای برای گفتن ندارد و تصویری که از حکومت آینده خود نشان میدهد شبیه حکومت اسلامی فعلی است ولی با ساختار آهنین استالینی.
رضا پهلوی با تکرار این حرف که قصد ادامه سیستم ناقص سلطنت را نداشته و حکومت آینده را مردم ایران انتخاب خواهند کرد، اگرچه نیروهایی از مجموعه خود را دلزده کرده اما جذابیت بیشتری برای نیروهایی که نظر چندان مثبتی به سلطنت ندارند ایجاد میکند.
در مورد نیروهای چپ باید بیتعارف گفت که آنها نیز در بنبست خاص خود بسر میبرند، همان بنبستی که عملا باعث گسست حکومت قدرتمند شوراها شد. تکرار شعار های قدیمی، بیبرنامگی و نداشتن تحلیل مشخص از شرایط عینی، چنان زیر پای نیروهای چپ را خالی کرده که به دشواری میتوان برپایی یک حکومت ایدئولوژیک در آینده نزدیک جامعه زخمخورده ایران را تصور کرد. آنها نیاز به بازبینی واقعبینانه از ایدئولوژی خود و اتصال آن به واقعیتهای جامعه را دارند تا بتوانند از این بنبست خارج شوند.
به نظر میآید که مردم ایران، روز به روز، به لحظه تصمیمگیری و اقدام جمعی نزدیکتر میشوند و از بین واقعیتهای موجود، شانس پذیرش رضا پهلوی به عنوان عامل گذار از بقیه بیشتر است. انتخاب مشابهی نیز در جامعه بینالملل در شرف وقوع است. این هماهنگی داخلی و خارجی توانسته حکومت اسلامی را به شدت نگران و دستپاچه کند. این سراسیمگی خصوصیت مشترک تمام دیکتاتوریهایی است که هیچگاه سقوط خود را امکانپذیر نمیدانستهاند.
اینک حکومت اسلامی از تمام امکانات خود برای بقا استفاده میکند تا بین مخالفان خود تفرقه افکنده، انقلاب را به مسیر انحرافی انداخته و به نیروهای طرفدار، نمایش ثبات بدهد. در این راستا از هیچ امکانی صرف نظر نخواهد کرد: از ایجاد انحراف و خواستههایش، به کارگیری انواع وعده و خدعه و فریب و سرکوب همزمان گرفته تا استفاده از نیروهای مجازی و واقعی در داخل و خارج. اما انقلاب ایران تجربه ۴۴ ساله دارد و آرام و مطمئن از موانع حکومت اسلامی عبور کرده و میرود تا به عنوان اولین انقلاب با ماهیت دوگانه ضداسلامی و فمینیستی، برگ زرینی بر تاریخ انقلابهای جهان بیفزاید.