گستردگی شبکههای اجتماعی در ایران و محبوبیت آن در بین کاربران سبب شده تا تکرار طنزهای جنسیتی که در آنها زنان دستمایهای برای خنده مخاطب میشوند در فضای مجازی نیز مرسوم شود.
نمونه این طنزها پیامکهایی با مضمون «دختره میره سوپر مارکت…»، «دختره میره پشت چراغ قرمز…»، «دختره میره امتحان گواهینامه بده…» و غیره هستند؛ مطالبی که مهمترین درونمایه آنها کم هوش، بی عرضه، کودن و متزلزل نشان دادن شخصیت زنان ایرانی است.
خبرگزاری ایرنا با انتشار گزارشی در این زمینه مینویسد، رواج این ماجرا در سطح جامعه زمانی تاسفبار تر وتلخ خواهد شد که که بدانیم برخی تولیدکنندگان این گونه مطالب که زنان در آنها به تمسخر گرفته میشوند، خود زنان هستند و افزون بر این، مخاطبان نیز اتفاقا زنانی هستند که با ناآگاهی تمام به مسخره شدن خود در رسانههای عمومی میخندند.
البته این گونه جوکها در بین مردم همواره رایج بوده اما اینکه در کنار شبکههای بی در و پیکر اجتماعی، پای مسخره کردن زنان و بهره هوشی آنان به رسانههای عمومی و حتی رسمی مانند رادیو، تلویزیون و روزنامهها هم باز شود، تاسفبار است. وقتی که رسانههای عمومی به عنوان نهاد رسمی ترویج فرهنگ، خود در وادی طنز، جنسیت را سوژه قرار دهند و برای خنداندن مخاطب، هویت زنان را قربانی کنند باید دریافت که واقعا چیزی این وسط میلنگد. این در حالیست که یکی از مهمترین رسالت رسانهها در دنیای کنونی رفع شکافهای اجتماعی و آگاهی دادن به جامعه در خصوص مفهومهای والای انسانی از جمله برابری زن و مرد و رفع نگرشهای جنسیتی است.
ایرنا ادامه میدهد، در چند سال گذشته زنان در طنزهای تلویزیونی همواره به سوژههایی «خنگ» و «ابله» تشبیه شدهاند که حماقت نسبت داده شده به آنان مایه خنده مخاطب بوده است.
پای این رویه اکنون به روزنامهها نیز باز شده است. به عنوان نمونه، این روزها روزنامهای در مجموعه طنز هفتگی خود، دختری را که به دنبال شوهر میگردد، محور و سوژه خنده مخاطب قرار داده است.
به عقیده نویسندهی ایرنا، وقتی یک روزنامه که همواره باید نماد فرهنگ و خردورزی در جامعه باشد به محلی برای به سخره گرفتن زنان تبدیل شود و در طنزهای هفتگی خود زنی را به تصویر بکشد که با هر ترفند و دسیسهای به دنبال شوهر پیدا کردن است و برای رسیدن به این هدف از عشوه آمدن و آدامس جویدن برای قصاب و بقال محله هم دریغ نمیکند، دیگر چه انتظاری میتوان از شبکههای اجتماعی داشت که هیچ گونه مدیریت فرهنگی در آنها صورت نمی گیرد؟ آیا با خواندن این گونه نوشتارها در یک رسانه رسمی نباید نتیجه گرفت که مردسالاری وتلقی کردن زنان به عنوان جنس دوم در فرهنگ ما ریشهای عمیق دارد؟
در اینجا این پرسش مطرح است که چه رویکرد یا تفکری ناخودآگاه جامعه را به سمت و سویی سوق میدهد که در آن به زن همچون موجودی وابسته و ضعیف نگریسته میشود؛ موجودی که همگان میتوانند ویژگیهایی از جمله کندذهنی را به وی نسبت داده و او را به سوژه خنده دیگران تبدیل کنند.
گزارشگر ایرنا «مردسالاری» را مفهومی در «ادبیات اجتماعی» معرفی میکند و مینویسد، به باور برخی جامعهشناسان، مردسالاری مولفهای است که ریشه آن در جامعه ما میتواند دلیل مهمی در به وجود آمدن و بازتولید نگاههای فرودستانه نسبت به زنان باشد. اینکه منظور از «ادبیات اجتماعی» چیست به جای خود. ولی «مردسالاری» و تبعیض علیه زنان یک مفهوم تاریخی، سیاسی و ایدیولوژیک است که اتفاقا در ساختار حقوقی ایران پس از انقلاب اسلامی شکل قانونی به خود گرفت. به این ترتیب در جستجوی طنزهای جنسیتی باید سری هم به ساختار حقوقی و آموزشی حاکم زد که تبعیض علیه زنان امری قانونی و بدیهی است.
از همین رو بی دلیل نیست که به نوشته خود ایرنا، تقی آزاد ارمکی، جامعهشناس و استاد دانشگاه، به عنوان کارشناس، مردسالاری، پدرسالاری، تبعیض علیه آن و به تبع همه آنها، رواج طنزهای جنسیتی را به ویژه در ایران امروز، معلول ضعف در مبانی حقوقی و قضایی در حوزه حقوق ارث، مالکیت، وظایف، روابط، خانواده و غیره می داند. به باور وی، این ضعف ها از مهمترین مواردی هستند که در حوزه روابط زن و مرد در ایران ناهنجاریهایی ایجاد کردهاند؛ ضعفهایی که همواره به بازتولید آنچه مردسالاری مینامیم منجر میشود.
از همین روست که رسانه های جمعی میتوانند نقش موثری ایفا کنند. به نوشته ایرنا، برنامهسازان تلویزیونی، نویسندگان، روزنامه نگاران و همه کسانی که در حلقه تولید اندیشه و فرهنگ قرار میگیرند، باید با آگاهی کامل در این مسیر گام بردارند و بیش از پیش درباره آنچه تولید میکنند بیاندیشند.
کیهان لندن بر گزارش ایرنا چنین میافزاید که کلیشهسازی از زنان ایران به عنوان موجودات کودن و سطحی که قادر به کارهایی نیستند که مردان انجام میدهند، یعنی تعمیم خصوصیات فردی به نیمی از یک جامعه. و این کاریست که درباره هر گروه دیگری از جمله مردان نیز میتوان انجام داد بدون آنکه حقیقتی در آن باشد. چنین شیوههایی هیچ حاصلی جز پرورش بذر کینه و دشمنی و پراکندگی نه تنها در جامعه بلکه در روابط خصوصی و فردی ندارد.