جزئیات حمله شیمیایی به یک مدرسه دخترانه در اصفهان از زبان دانش‌آموزان؛ رفتار غیرمسئولانه مدیر مدرسه و بی‌تفاوتی مأموران اورژانس

- مائده: «آن‌موقع که در مدرسه بودیم هیچ مشکلی جز بی‌حالی نداشتیم، بعد که حدود ساعت یک و نیم به خانه برگشتم قفسه سینه‌ام سنگین شد و درد می‌کرد، خیلی از بچه‌ها انگشتانشان سِر شد. از تعداد دقیق بچه‌های مسموم شده خبر ندارم ولی حداقل شش نفر از دانش‌آموزان کلاس دهم و دو نفر از دانش‌آموزان یازدهم که همه رشته تجربی بودند به بیمارستان منتقل شدند.»
- «حدود یک ساعت از این اتفاق که گذشت مدیر مدرسه از راه رسید و داد و فریادکنان به بچه‌ها دستور داد که همه باید به کلاس‌ها برگردند، هیچ اتفاقی نیفتاده و این جوّی است که بچه‌ها دارند بهم وارد می‌کنند!»
- مهسا: ««یکی از دوستانم با گذشت یک روز هنوز حالت تهوع دارد و چندین بار دچار تهوع شده و الان در بیمارستان است. دو تا از بچه‌ها که به بیمارستان الزهرا رفته بودند ماموران پلیس لباس‌های آنها را گرفته و به آنها گفته بودند اصلا نباید اعلام کنید که چنین اتفاقی در مدرسه شما افتاده! بگویید به خاطر آلودگی هوا بوده!»
- نیلوفر: «به طبقه پایین و پارکینگ که رسیدیم «پدر» یا همان سرایدار مدرسه جلوی ما را گرفت و گفت مدیر مدرسه دستور داده از مدرسه خارج نشوید! معلم ما اول خیلی محترمانه از او خواست که در را باز کند اما بعد که او قبول نکرد سرش فریاد زد و او را کنار زد و در را باز کرد.»
- «یکی از دوستانم حالش خیلی بد شد و مجبور شد مانتوی خودش را دربیاورد. بعد چند نفر از ماموران اورژانس آمدند و یکی از آنها به او گفت: «تو همونی بودی که حالت بد بود! فقط می‌خواستی لباساتو در بیاری!» در صورتی که دوستم تی‌شرت به تن داشت!»
- «از هفته دوم اسفند از مجموع جمعیت ۲۵۰ نفری مدرسه فقط شاید شش هفت نفر به مدرسه رفتند توضیح می‌دهد: «در هفته سوم اسفند دم در مدرسه مقوا زدند که جای نگرانی بابت هیچ مشکلی نیست، در هر طبقه بطری آب گذاشته می‌شود، هر سه طرف مدرسه محصور است و اصلا امکان ندارد چنین اتفاقی برای مدرسه ما رخ بدهد، دوربین‌های مدرسه هم همیشه روشن است، با این حال هیچکس به مدرسه نیامد تا ۱۴ فروردین که همه به مدرسه برگشتند و وقتی روز سه‌شنبه این اتفاق در مدرسه رخ داد نه مدیر مدرسه در مدرسه حضور داشت و نه از همان روز ۱۴ فروردین بطری آبی برای بچه‌ها گذاشتند.»
- «نه تنها مقابل در ورودی مدرسه و داخل کلاس‌ها دوربین نصب شده بلکه بیشتر ساختمان‌های داخل کوچه هم دوربین دارند، بارها دم در مدرسه تراکت و شعار چسبانده بودند که مدیر مدرسه دوربین‌ها را دیده و متوجه شده بود کار بچه‌ها بوده؛ یعنی دوربین‌ها همیشه روشن است و کنترل می‌شوند!»

پنج شنبه ۲۴ فروردین ۱۴۰۲ برابر با ۱۳ آپریل ۲۰۲۳


فیروزه نوردستروم – ظهر روز سه‌شنبه ۲۲ فروردین، دبیرستان غیرانتفاعی دخترانه شایان واقع در محله مرداویج اصفهان مورد حمله شیمیایی قرار گرفت. یک روز پیشتر نیز حملات مشابهی در چند مدرسه اصفهان رخ داده بود. چند تن از دانش‌آموزان اینی دبیرستان در گفتگو با کیهان لندن به جزئیات این حادثه پرداختند.

نیلوفر با اشاره به اینکه کلاس او در طبقه اول ساختمان این دبیرستان است می‌گوید: «روز سه‌شنبه وقتی متوجه بوی بدی که شبیه بوی نارنگی پلاسیده بود شدیم تقریبا ساعت ۱۲ و ۴۰ دقیقه از کلاس خارج شده و به بیرون مدرسه رفتیم، بجز بچه‌ها، معلمان کلاس‌‌های هم سرفه می‌کردند، ولی چند تا از معلم‌ها تا متوجه بو شده بودند از مدرسه رفتند؛ مدیر هم در مدرسه نبود و معاون‌ها هم مجبور بودند در مدرسه بمانند، بعد هم که آنها به بیرون مدرسه رفتند یکی از آنها به مادر یکی از بچه‌ها گفته بود، خودم حالم بده و از استرسی که دارم باید سِرُم بزنم.»

مائده یکی دیگر از این دانش‌آموزان اضافه می‌کند: «ما آخرین کلاسی بودیم که متوجه این حمله شیمیایی شدیم. البته من از صبح بی‌حال و خیلی خسته بودم، زنگ دوم که زده شد بقیه بچه‌های کلاس هم علائم سرفه و بی‌حالی داشتند و به زور چشمانشان را باز نگه می‌داشتند.»

او ادامه می‌دهد: «آن‌موقع که در مدرسه بودیم هیچ مشکلی جز بی‌حالی نداشتیم، بعد که حدود ساعت یک و نیم به خانه برگشتم قفسه سینه‌ام سنگین شد و درد می‌کرد، خیلی از بچه‌ها انگشتانشان سِر شد. از تعداد دقیق بچه‌های مسموم شده خبر ندارم ولی حداقل شش نفر از دانش‌آموزان کلاس دهم و دو نفر از دانش‌آموزان یازدهم که همه رشته تجربی بودند به بیمارستان منتقل شدند. از کلاس ما کسی آنقدر حالش بد نبود که با آمبولانس برود چون کلاس ما با پنجره است و مشکلی نداشتیم ولی دو تا کلاس دیگر یازدهم که طبقه آخر بودند پنجره ندارند و با اینکه خیلی سریع متوجه شده بودند ولی حال‌شان بد شد.»

مهسا دانش‌آموز دیگری از این دبیرستان توضیح می‌دهد: «یکی از دوستانم با گذشت یک روز هنوز حالت تهوع دارد و چندین بار دچار تهوع شده و الان در بیمارستان است. دو تا از بچه‌ها که به بیمارستان الزهرا رفته بودند ماموران پلیس لباس‌های آنها را گرفته و به آنها گفته بودند اصلا نباید اعلام کنید که چنین اتفاقی در مدرسه شما افتاده! بگویید به خاطر آلودگی هوا بوده؛ بعد از خروج از مدرسه متوجه شدم دست یکی از دوستانم کهیر زده.»

نیلوفر در ادامه اضافه می‌کند: «بچه‌ها می‌گویند یک دود داخل مدرسه را گرفته بوده اما وقتی به بیرون مدرسه آمدم، چیزی متوجه نشدم؛ بعد از یک ساعت آن بو کُلّ کوچه را برداشته بود، حتی همسایه بغلی مدرسه به بیمارستان رفته بود و یکی از دوستانم او را دیده بود.»

او با اشاره به درگیری بین کادر اورژانس و مادران تعدادی از دانش‌آموزان می‌گوید: «اول یک آمبولانس آمد ولی سرایدار مدرسه نه اجازه می‌داد کسی به داخل بیاید و نه کسی بیرون برود حتا اجازه ندادند که ماموران اورژانس بچه‌ها را ببینند. حدود نیم ساعت بعد آمبولانس دیگری آمد. با توجه به اینکه یکسری از مادرها هنوز نرسیده و خبر نداشتند، بقیه مادران به ماموران اورژانس اجازه نمی‌دادند که بچه‌ها را بدون اجازه و حضور پدرومادرشان ببرند. یکی از مادرها به آنها گفت «معلوم نیست بچه‌ها را به کجا می‌برید.» یکی از ماموران اورژانس در پاسخ گفت آنهایی که افراد را به جای دیگری می‌برند بدون پلاک هستند ما پلاک داریم.» یکی دیگر از مادرها به آنها گفته بودند که ما نمی‌توانیم به شما اعتماد کنیم و از شما می‌ترسیم که یکی از ماموران اورژانس جواب داد: ما از شما می‌ترسیم! خلاصه درگیری بین مادروپدرها و ماموران اورژانس زیاد بود.»

مائده هم با بیان اینکه همیشه موقع زنگ تفریح در مدرسه بسته است اضافه می‌کند: «آن روز زنگ کلاس دوم که زده شد دو سه نفر از بچه‌ها در پارکینگ و بقیه بالا بودند که متوجه می‌شوند در مدرسه باز است و معمولا وقتی در باز است بچه‌ها بیرون می‌روند و به خیابان سرک می‌کشند که متوجه شدند سه مرد میانسال کنار یک ماشین پراید سفید جلوی در مدرسه ایستاده و به بچه‌ها نگاه می‌کردند. آنها که مشکوک به نظر می‌رسیدند بعد از چند دقیقه سوار ماشین شدند و رفتند. بچه‌ها در مدرسه را بستند و به یکی از معاونان مدرسه اطلاع دادند و او هم گفت چیز خاصی نیست.»

بیرون و درون مدرسه و کلاس دوربین‌های نظارتی نصب است

مهسا هم در ادامه با اشاره به اینکه بوی گندیده در طبقه پایین کاملا محسوس بود می‌گوید: «حدود ۱۲ و نیم بود که معلم ما در کلاس را باز کرد و متوجه بو شد. شش کلاس در طبقه سوم هست که چهار کلاس برگزار می‌شود. دیدم معلم یکی از کلاس‌ها که درس انسان و محیط داشتند متوجه بو شده و به بچه‌ها گفته ماسک بزنند حتی دو تا ماسک روی هم. معلم ما به اورژانس زنگ زد؛ او تعدادی ماسک داشت به من و یکسری از بچه‌ها داد که بین خودمان پخش کردیم، بعضی از آنها با تی‌شرت جلوی دهن‌شان را گرفتند، هنوز بوی زیادی در کلاس ما پخش نشده بود چون کل ساعت پنجره‌ها باز بود و  در هم بسته بود و هنوز هیچ بویی به کلاس ما نرسیده بود. ده دقیقه که گذشت بوی طبقه اول به طبقه بالا هم رسید. بوی نارنگی پلاسیده؛ ولی در طبقه پایین بو خیلی شدیدتر و بدتر بود.»

نیلوفر با اشاره به نامساعد بودن شرایط جسمی سه تن از دوستانش اضافه می‌کند: «حال سه نفر از دوستانم خیلی بد شده بود، یکی از آنها دیابت دارد و دو تا از آنها آسم و مشکل تنفسی دارند. دو تا از بچه‌ها گوشی‌هایشان پیش‌شان بود، معلم ما همان موقع که بو را حس کرد گفت که با مادر و پدرهایتان تماس بگیرید. ما هم پیام دادیم سریع به دنبال ما بیایند. وقتی پایین رفتیم آمبولانس تازه رسیده بود. راه پله‌های مدرسه خیلی تنگ است و تعداد بچه‌ها زیاد بود. آن دوستم که دیابت داشت اصلا نمی‌توانست راه برود و افتاده بود روی شانه‌ی معلم ما. آن دوست دیگرم که آسم داشت پشت سر معلم بود. بقیه هم‌کلاسی‌هایم هم پشت سر معلم بودند. به سختی به طبقه دوم رسیدیم. دو سه تا از بچه‌ها حالشان بد بود آنها هم با کمک یکی از معلم‌ها بالاخره به پایین منتقل شدند.»

او ادامه می‌دهد: «به طبقه پایین و پارکینگ که رسیدیم «پدر» یا همان سرایدار مدرسه جلوی ما را گرفت و گفت مدیر مدرسه دستور داده از مدرسه خارج نشوید! معلم ما اول خیلی محترمانه از او خواست که در را باز کند اما بعد که او قبول نکرد سرش فریاد زد و او را کنار زد و در را باز کرد. چون سه تا از بچه‌های کلاس ما به شدت بدحال و بقیه هم بی‌حال بودند. تقریبا ۱۱ نفر از بچه‌های کلاس ما از مدرسه خارج شدیم. دوباره یکی از معلم‌ها با سرایدار مدرسه مشاجره کرد و توانست یکسری دیگر از بچه‌ها را از مدرسه خارج کند.»

مائده با اشاره به اینکه تعدادی از هم‌کلاسی‌هایش به پارک‌های اطراف مدرسه رفتند می‌گوید: «بعد از گذشت ۱۵ دقیقه که ۱۱ نفر از کلاس ما خارج شدیم فقط حدود سی نفر به بیرون مدرسه آمده بودند؛ بعد از نیم ساعت ۵۰ نفر  یکی یکی بیرون آمدند. معاون‌های مدرسه هم بیرون آمدند و بچه‌ها را مجبور می‌کردند که دوباره به داخل مدرسه بروند. ما هم می‌گفتیم نمی‌رویم. پنج دقیقه بعد معاون طبقه سوم آمد و به بچه‌ها گفت یا بروید داخل یا دم در مدرسه بایستید. بچه‌ها گفتند «یک بویی حس کردیم و به مدرسه برنمی‌گردیم.» این در حالی بود که بسیاری از بچه‌های طبقه سوم نتوانسته بودند از مدرسه خارج شوند. حدود یک ساعت از این اتفاق که گذشت مدیر مدرسه از راه رسید و داد و فریادکنان به بچه‌ها دستور داد که همه باید به کلاس‌ها برگردند، هیچ اتفاقی نیفتاده و این جوّی است که بچه‌ها دارند بهم وارد می‌کنند! او خیلی از بچه‌ها را مجبور کرد به داخل مدرسه بروند.»

مهسا در ادامه می‌گوید: «بیشتر بچه‌های کلاس دهم حالشان بد بود؛ یکی دو نفر از بچه‌های کلاس یازدهم هم حالشان خیلی بد بود؛ نشسته بودند روی زمین و نمی‌توانستند نفس بکشند در حالی که ماموران اورژانس به آنها کمک نمی‌کردند؛ من از یکی از کارکنان اورژانس پرسیدم که« چرا برای دوست من که آسم دارد اکسیژن نمی‌گذارید؟» گفت: «نداریم.» برای ما عجیب بود؛ مامور اورژانس می‌گفت: «نیاز نیست و طوری‌شان نیست!» چند تا از مادرها آب روی صورت بچه‌ها می‌پاشیدند چون نمی‌توانستند نفس بکشند. یکی از دوستانم حالش خیلی بد شد و مجبور شد مانتوی خودش را دربیاورد. بعد چند نفر از ماموران اورژانس آمدند و یکی از آنها به او گفت: «تو همونی بودی که حالت بد بود! فقط می‌خواستی لباساتو در بیاری!» در صورتی که دوستم تی‌شرت به تن داشت!»

نیلوفر با اشاره به اینکه از هفته دوم اسفند از مجموع جمعیت ۲۵۰ نفری مدرسه فقط شاید شش هفت نفر به مدرسه رفتند توضیح می‌دهد: «در هفته سوم اسفند دم در مدرسه مقوا زدند که جای نگرانی بابت هیچ مشکلی نیست، در هر طبقه بطری آب گذاشته می‌شود، هر سه طرف مدرسه محصور است و اصلا امکان ندارد چنین اتفاقی برای مدرسه ما رخ بدهد، دوربین‌های مدرسه هم همیشه روشن است، با این حال هیچکس به مدرسه نیامد تا ۱۴ فروردین که همه به مدرسه برگشتند و وقتی روز سه‌شنبه این اتفاق در مدرسه رخ داد نه مدیر مدرسه در مدرسه حضور داشت و نه از همان روز ۱۴ فروردین بطری آبی برای بچه‌ها گذاشتند. با این شرایط فکر نمی‌کنم بچه‌ها دوباره به مدرسه برگردند همانطور که قبل از عید هم به دلیل تکرار این حملات در اصفهان به مدرسه نیامدند.»

بیرون و درون مدرسه و کلاس دوربین‌های نظارتی نصب است

او در پایان تاکید می‌کند: «نه تنها مقابل در ورودی مدرسه و داخل کلاس‌ها دوربین نصب شده بلکه بیشتر ساختمان‌های داخل کوچه هم دوربین دارند، بارها دم در مدرسه تراکت و شعار چسبانده بودند که مدیر مدرسه دوربین‌ها را دیده و متوجه شده بود کار بچه‌ها بوده؛ یعنی دوربین‌ها همیشه روشن است و کنترل می‌شوند!»

عضو کمیسیون آموزش مجلس شورای اسلامی: اصلا گزارشی درباره مسمومیت جدی دریافت نکردم! مرگ یک دانش‌آموز بر اثر مسمومیت پس از حمله شیمیایی

حملات شیمیایی به مدارس عمدتا دخترانه که از نهم آذرماه از شهر قم آغاز شد، تا کنون در ده‌ها مدرسه و شهرهای مختلف ایران تکرار شده و دست‌کم یک تن از دانش‌آموزان پسر نیز پس از سه هفته بستری بودن در بیمارستان در پیامد چنین حمله‌ای جان خود را از دست داده است. با اینهمه نه تنها هیچ پیگیرد مسئولانه‌ای از سوی مقامات و نهادهای انتظامی و امنیتی صورت نگرفته بلکه این حملات و مسمومیت‌ها را انکار نیز می‌کنند. افکار عمومی در ایران، خود حکومت و وابستگان آن را مرتکبان این جنایت می‌داند وگرنه دلیلی نداشت که با اینهمه دوربین‌های نظارتی در خیابان و اماکن و خود مدارس، نتوان عوامل این اقدام جنایتکارانه را شناسایی کرد.

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۷ / معدل امتیاز: ۴٫۴

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=317040