باسکرویل آموزگار آمریکایی در انقلاب مشروطه

- دستاورد‌های چشمگیر انقلاب مشروطه همچون تدوین قانون اساسی، مشروط و محدود کردن اختیارات پادشاه،  ایجاد پارلمان، آزادی مطبوعات و احزاب، رشد سریع مدارس نوین و برنامه نوسازی ایران که دنیا را متوجه انقلابی بزرگ در آسیا کرده بود، چیزی نبود که از نگاه باسکرویل، این معلم تاریخ دلبسته به انقلاب کبیر فرانسه، دور مانده باشد. این ادعا نمی‌تواند دور از واقعیت باشد که این جوان آمریکایی معلم تاریخ در شهر پرشور انقلاب مشروطه‌خواهی، پیش از آنکه به عضو فعال گروه فدائیان مشروطه‌خواه تبریز تبدیل شود، قبل از حرکت به سوی ایران از نظر فکری به انقلاب مشروطه ایران نزدیک بوده است.
- هوارد باسکرویل از همان ابتدای ورود به ایران به شدت تحت تاثیر اوضاع شهر تبریز قرار گرفت. به گفته رضازاده شفق  که آن هنگام محصل متوسطه مدرسه آمریکایی تبریز بود، «باسکرویل می‌گفت نمی‌توانم آرام بنشینم و از پنجره مدرسه اوضاع شهر و مردم گرسنه را ببینم و آنوقت از روی کتاب درباره تاریخ اروپا صحبت کنم».

جمعه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۲ برابر با ۲۱ آپریل ۲۰۲۳


ایرانشهر – نسل نو میهن ما که اکنون به بازخوانی ملی  از تاریخ ایران و بطور مشخص تاریخ معاصر رو آورده و با چنین رویکردی در حال رقم زدن رنسانس ایرانی است، چه بهتر که قهرمانان انقلاب مشروطه را نیز بیش از پیش بزرگ و پر آوازه گرداند. چرا که ارج نهادن به قهرمانان انقلاب مشروطه ایران بدون اعتقاد به تفکر ملی و اندیشه مشروطه خواهی ناممکن است. در این میان یکی از چهره‌های اسطوره‌ای انقلاب مشروطه ایران یک آمریکایی است که نامش در مشروعه‌خواهی حکومت کنونی نادیده مانده، اما دیری نخواهد پایید که نسل نو ایران، چنانکه سزاوار است، به ستایش او برخواهد خاست.

در انقلاب مشروطه که ماهیتی تجددخواهانه و ملی داشت یک آمریکایی به نام «هوارد کانکلین باسکرویل» مانند یک پهلوان ایرانی جانش را دلاورانه در را آزادیخواهی ملت ایران گذاشت.

فهم این مسئله که یک خارجی و درست اینکه یک آمریکایی، بیش از یک قرن پیش چه درکی از شرایط ایران داشته که در جریان انقلاب مشروطه ایران به یک مبارز و جنگجویی برجسته تبدیل شد و در راه آزادیخواهی مردم ایران جانش را قهرمانانه فدا کرد، موضوع پیچیده‌ای نیست.

هُوارد باسکرویل

جدا از درک تاریخی و فداکارانه او، می‌توان به درستی  احساس نوع‌دوستی این جوان ۲۴ ساله آمریکایی ساکن تبریز، در سال‌های پر جوش و خروش مشروطه را فهمید و از حس تعهد انسانی او که گفته بود برای دفاع از عدالت به انقلاب آزادیخواهی مردم ایران می‌پیوندم، نکته‌ها دریافت و در مقابل شخصیت تاریخی او ادای احترام کرد. اما پیش از هر چیز لازم است بدانیم هوارد باسکرویل، این جوان جانباخته در راه آرمان مشروطه‌خواهی ایران کی بود و چرا در بحبوحه انقلاب مشروطه و ابتدای قرن بیستم و روزهای استبداد صغیر در ایران حضور داشت و چگونه در صف انقلابیون بزرگی چون ستارخان و باقرخان، در راس یک گروه مسلح جنگجو در تبریز قرار گرفت.

معلم تاریخ چگونه وارد تاریخ ایران شد؟

هوارد باسکرویل معلم تاریخ بین سال ۱۹۰۷ تا ۱۹۰۹ در مدرسه آمریکایی تبریز، قطعا با این درک که در مسیر درست تاریخ گام نهاده به دفاع از انقلاب مشروطه ایران که ماهیتی تجددخواه و مدرن داشت، برخاست. او با شجاعت و قاطعیت یک فرمانده نظامی، برای شکستن محاصره شهر تبریز در زمان هجوم نیروهای استبداد مشروعه‌خواه، مرزهای جغرافیای انسانی را پشت سر گذاشت و از انقلاب مشروطه ایرانیان دفاع کرد و به عنوان یک فدایی، فرماندهی یکی از گروه‌های  نظامی شهر موسوم به «فوج نجات» را بر عهده گرفت. باسکرویل در راه نجات تبریز بسیار مصمم بود و در این راه چنان با اراده و شجاع بود که بنا به گزارش احمد کسروی در کتاب «تاریخ انقلاب مشروطه»، در پاسخ به نمایندگان دولت آمریکا در کنسولگری در تبریز، که از  باسکرویل خواسته بودند تا از صف مبارزان مشروطه فاصله بگیرد، گذرنامه خود را به کنسولگری تحویل داد و گفت «فرق من و این مردم فقط همین پاسپورت است».

باسکرویل برخلاف تمایل ستارخان  رهبر مشروطه‌خواهان تبریز و سردار ملی انقلاب مشروطه که او را مهمان و امانت خارجی در ایران می‌دانست، مصرانه، پیشاپیش فدائیان برای شکستن محاصره تبریز  قرار گرفت و در شب ۲۱ فروردین ۱۲۸۸ مطابق با ۱۹ آوریل ۱۹۰۹ در محله «شنب غازان»، سینه‌اش هدف دو  گلوله  قشون استبداد محمدعلی شاه قاجار و حامیان روسی او قرار گرفت و در راه آزادی ملت ایران به خاک افتاد.

هوارد باسکرویل هنگام مرگ ۲۴ ساله بود و کمتر از دو سال در ایران و در شهر تبریز زیسته بود. او در مدرسه آمریکایی «مموریال تبریز» که حدود ۲۵ سال قبل از انقلاب مشروطه تاسیس شده بود به عنوان معلم ، تاریخ اروپا و بطور خاص تاریخ انقلاب فرانسه را تدریس می‌کرد. از جمله شاگردان او که بعدها در عرصه پژوهش، نویسندگی، ترجمه و هم در سیاست ایران نامدار گردید، صادق رضازاده شفق بود که هنگام گذراندن دوره متوسطه در مدرسه آمریکایی، همزمان عضو مسلح «فوج نجات» به فرماندهی هوارد باسکرویل نیز بود. او در شب حادثه که به مرگ باسکرویل منجر شد در صف جنگجویان گروه «فوج نجات» قرار داشت و از نزدیک جان باختن معلم و فرمانده نظامی خود را شاهد  بود.

مبارز آمریکایی مهمان و روزهای پرآشوب تبریز

از آنجا که هوارد باسکرویل آموزگار تاریخ اروپا و انقلاب فرانسه بود و حقوق بین‌الملل را نیز در مدرسه آمریکایی تبریز تدریس می‌کرد قاعدتا قبل از ورود به ایران با رویدادهای انقلاب مشروطه در ابتدای قرن بیستم آشنایی داشت. او پائیز سال ۱۹۰۷ پس از فارغ‌التحصیلی از دانشگاه «پرینستون» با قرارداد ۲ ساله به استخدام «ممورویال اسکول» تبریز درآمد. باسکرویل در آنزمان  برای رسیدن به ایران احتمالا از مسیر دریایی، راهی بس طولانی تا مقصد را طی کرد و هنگامی‌ که  به ایران قدم گذاشت، جشن پیروزی انقلاب مشروطه با فرمان حکومت نظامی محمدعلی شاه قاجار، با همدستی روسیه تزاری و شیخ فضل‌الله نوری و ملایان دیگر، به خون کشیده شده بود و جمعی از مشروطه‌خواهان نامدار از راه‌های مختلف به قتل رسیده بودند و استبداد صغیر آغاز شده بود.

دستاورد‌های چشمگیر انقلاب مشروطه همچون تدوین قانون اساسی، مشروط و محدود کردن اختیارات پادشاه،  ایجاد پارلمان، آزادی مطبوعات و احزاب، رشد سریع مدارس نوین و برنامه نوسازی ایران که دنیا را متوجه انقلابی بزرگ در آسیا کرده بود، چیزی نبود که از نگاه معلم تاریخ دلبسته به انقلاب کبیر فرانسه، دور مانده باشد. این ادعا نمی‌تواند دور از واقعیت باشد که این جوان آمریکایی معلم تاریخ در شهر پرشور انقلاب مشروطه‌خواهی، پیش از آنکه به عضو فعال گروه فدائیان مشروطه‌خواه تبریز تبدیل شود، قبل از حرکت به سوی ایران از نظر فکری به انقلاب مشروطه ایران نزدیک بوده است.

پس از ورود او اما رخداد‌های زیادی سبب شد تا او پس از مدتی، زندگی خود را نه صرفا در محیط مدرسه آمریکایی، بلکه در خیابان و محلات تبریز به انقلاب مشروطه اختصاص دهد.  پس از کودتای محمدعلی شاه و روسیه تزاری و شیخ فضل‌الله نوری علیه مشروط‌خواهی و اعلام حکومت نظامی سراسری و به توپ بستن مجلس شورای ملی به دست لیاخوف روسی در تهران، سرکوب و شکنجه و کشتار مشروطه‌خواهان، کشور را به زیر سایه سنگین خشونت مشروعه‌خواهان فرو برد. ابتدا چندین چهره مشهور انقلاب مشروطه و نمایندگان مردم در دوره نخست شورای ملی، که همواره از اولین دوره مجلس ملی به عنوان مترقی‌ترین دوره در تاریخ پارلمان در ایران یاد می‌شود، دستگیر، شکنجه و کشته شدند. جهانگیرخان صوراسرافیل،  ملک‌المتکلمین، میرزا ابراهیم تبریزی، سیدرضا واعظ و تعدادی دیگر در تهران و چند شخصیت مهم مشروطه‌خواه در اردبیل و انزلی اعدام شدند. سرکوب استبداد بجز شهر تبریز، سراسر کشور را فرا گرفت. پس از ناکام ماندن محمدعلی شاه  در خاموش کردن شعله‌های انقلاب مشروطه در تبریز  که خود مانند دیگر شاهان قاجار بزرگ شده در آن شهر بود، فرمان محاصره تبریز را صادر کرد. تبریز  به عنوان آخرین سنگر مقاومت انقلاب آزادیخواهی ایرانیان با سازماندهی روشنفکران و مبارزان مشروطه‌خواه در برابر محاصره  ایستادگی کرد. با طولانی شدن محاصره نظامی و اقتصادی، شهر تبریز  با قحطی نان و ارزاق عمومی‌مواجه شد. با وجود این زنان و مردان در عموم مناطق تبریز راه مقاومت و ایستادگی در مقابل نیروهای حکومتی را در پیش گرفتند. زنان تبریزی در نقاط مختلف شهر توانستند گروه‌های پشتیبان از انقلابیون  مسلح را به وجود آورند و در سخت‌ترین شرایط خوراک رزمندگان را تامین کنند و همزمان در اعتراض به محاصره اقتصادی شهر تطاهرات علیه خودکامگی شاه قاجار برپا کنند. در همین حال زنان مبارز تبریز با فروش طلا و زیورآلات شخصی از گروه‌های مبارز به رهبری ستارخان برای خرید اسلحه حمایت می‌کردند و حماسی‌تر از همه اینکه، زنان بسیاری لباس رزم مردانه پوشیدند و مسلحانه در جنگ علیه نیروی نطامی‌ استبداد مشروعه و قزاق‌های روسی جنگیدند. روزنامه «حبل‌المتین» که در آنزمان روزنامه‌ای لیبرال محسوب می‌شد در یکی از شماره‌های خود به تعداد «شهدای» جبهه مشروطه‌خواه تبریز اشاره کرد که پیکر بیست نفر در سنگر مشروطه‌خواهان به زنان رزمنده در لباس مردانه تعلق داشته است.

هوارد باسکرویل از همان ابتدای ورود به ایران به شدت تحت تاثیر اوضاع شهر تبریز قرار گرفت. به گفته رضازاده شفق  که آن هنگام محصل متوسطه مدرسه آمریکایی تبریز بود، «باسکرویل می‌گفت نمی‌توانم آرام بنشینم و از پنجره مدرسه اوضاع شهر و مردم گرسنه را ببینم و آنوقت از روی کتاب درباره تاریخ اروپا صحبت کنم».

افزون بر این، ترور حسن شریف‌زاده دوست نزدیک، همکار و مترجم باسکرویل، توسط نیروهای نظامی محاصره‌کننده تبریز، تاثیر زیادی بر او گذاشت و او را بیش از پیش به نیروهای مقاومت مشروطه‌خواهان تبریز متصل کرد. با اینهمه او نتوانست شاهد پیروزی نیروی مقاومت تبریز  در شکستن محاصره و در نهایت فتح تهران شود و سه ماه قبل از پیروزی مشروطه‌خواهان بر محمدعلی شاه و شیخ فضل‌الله نوری، کشته شد و «شهید» آمریکایی انقلاب مشروطه نام گرفت.

مرگ این «نصرانی» شهر تبریز را از یکسو در عزای عمومی‌ فرو برد و مردم بی‌شماری در آیین  به خاک سپردن او در آرامگاه ارامنه حضور یافتند و در همین حال سلحشوری این جوان آمریکایی کشته شده، شوری کم‌نظیر در مردم شهر برای مقاومت و شکستن محاصره برانگیخت.

غبارزدایی نسل نو از تاریخ

از بهمن سال  ۱۳۵۷ که سرسپردگان شیخ فضل‌الله نوری بر ایران چیره شدند نام قهرمانان انقلاب مشروطه را از هر جای ممکن زدودند  و نام  ضدقهرمانان و خائنان به انقلاب مشروطه و ملت ایران را وارد کتاب‌های درسی کردند، بر بزرگراه‌ها نهادند و در تقدیس هرچه بیشتر  آنان در استبداد مشروعه‌ی طولانی خود، تصویر آنان را بر کاغذ پول خود چاپ کردند.  در چنین فلاکتی از استبداد مشروعه، شیخ فضل‌الله نوری که در پایان استبداد صغیر به خاطر خیانت‌ها و فساد بی‌شمارش توسط مردم به دار آویخته شد، به قهرمان حکومت دینی  تبدیل گشت و بر صدر ایدئولوژی حکومت اسلامی  نشست. پیداست که جمهوری اسلامی با نگاه ضد ملی خود با نمادهای هویت ایرانی و قهرمانان انقلاب مشروطه سر عناد و دشمنی دارد و نه تنها از هوارد باسکرویل یاد نخواهد کرد بلکه از نام بردن مبارزان سترگی مانند سردار و سالار ملی به دلیل ایران‌دوستی و جایگاه ملی آنان وحشت دارد. بی‌گمان این وظیفه ملی‌گرایان و ایران‌دوستان مشروطه‌خواه است که در غیاب یک حکومت ملی، هدف جنبش مشروطه و نام قهرمانان آنان را به هر مناسبت بزرگ بدارند و نیز از هوارد باسکرویل نمادی بسازند برای دوستی عمیق دو ملت ایران و آمریکا. چرا که باسکرویل چنانکه جانش را با شجاعت بی‌نظیری در راه  آزادی و مشروطه‌خواهی ایرانیان فدا کرد، اگر برای منافع ملی هر کشور دیگری جان می‌باخت بی‌تردید از اسطوره‌های برجسته آن کشور شناخته می‌شد.

با اینهمه، اکنون که رستاخیز نسل نو کشور در بازگشت به هویت ملی با سرعتی باور نکردنی رو به فزونی گذاشته، تمام رویاهای مشروعه‌خواهان حاکم می‌رود که در بیداری ایرانیان، برای همیشه به کابوسی سهمناک برای آنان تبدیل شود.

اگر فقدان آگاهی ملی و بی‌باوری به تاریخ و اسطوره‌های ایرانی در سال ۵۷، سبب تجسد از گور برخاسته‌ای شد که  بیش از چهار دهه ایران را به قعر چاه تاریخ ضد ایرانی و حیات ملی فرو برده، اکنون نشانه‌های بسیاری در تأیید این واقعیت دیده می‌شود که نسل‌های نوجوی ایران حلقه مفقوده تفکر ملی را یافته و در صدد احیای آن است. بر پایه این اندیشه، نسل باورمند به ارزش‌های ایرانی و ملی،  راه ارزش‌گذاری بر قهرمانان انقلاب مشروطه را به درستی خواهد یافت و از جمله  بر شخصیت هوارد باسکرویل که از ویژگی برجسته نمادین برخوردار است، درنگ خواهد ورزید. این نسل در بازیابی اندیشه ایرانی، آگاهانه در تکاپو  است و دیری نخواهد پائید که مانند ققنوس اساطیری ایرانزمین بر خواهد خاست و با «طرح نو»  تاریخ ایران را دوباره خواهد نوشت.

 

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۱۱ / معدل امتیاز: ۴٫۲

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=317648