ایران معبدی‌ است که باید بازسازی شود (بخش سه)

- در شرایطی که حکومت اسلامی در ایران با آمریکا در منازعه بی‌پایان است، شاید به درستی برای زمامدارانش روشن نباشد که روح قانون اساسی آمریکا عمیقا تحت تاثیر اندیشه‌های نیک و فرمانروایی خردمندانه کوروش بزرگ بوده است. چه بسا نیز این خصومت اصلا به همین دلیل باشد! در حالی که تاثیرات مستقیم اندیشه‌های کوروش از درون تاریخ با کسانی مانند جفرسون و یا ترومن می‌تواند دیپلماسی فعال و سازنده‌ای را میان دو کشور در جهت رفاه و آرامش مردم و برقراری صلحی پایدار برقرار سازد.

چهارشنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۲ برابر با ۱۰ مه ۲۰۲۳


محمود مسائلی – پرسش‌ها: چرا امروزه نام کوروش بزرگ مورد توجه اکثر ایرانیانی که از ظلم رژیم مذهبی به تنگ آمده‌اند، قرار گرفته است؟ آیا منش و روش زمامداری کوروش بزرگ می‌تواند با اندیشه‌های الهی پیوند داشته باشد؟ آیا شیوه زمامداری کوروش بزرگ می‌تواند یکی از منابع الهام برای جنبش آزادیخواهی مردم از حکومت مذهبی باشد؟ چرا شاهزاده رضا پهلوی موضوع رهایی مردم از ستمگری را با مفهوم معبد در پیوند قرار داد؟ به درستی چرا ایران باید به منزله معبدی برای ما باشد که برای بازسازی آن همه ایرانیان باید تلاش کنند؟ آیا این بازسازی می‌تواند موجبات آزادی همه مردمان ستمدیده و پیروان عقاید مختلف دینی را فراهم آورد که همواره مورد ظلم و تبعیض قرار می‌گیرند؟

پاسارگاد/ آرامگاه کوروش/ نوروز ۱۳۹۵

بخش سوم
کوروش سیمای فرمانروای خردمند

در یکی از  فصول کتاب موضوعات اخلاقی و سیاسی در گفتمان حقوق بشر با عنوان «کوروش بزرگنمای فرزانگی در عصر جهالت» توضیح داده بودم که گزنفون در کتاب تاریخی ارزشمند خود به نام «آموزش کوروش»، این انسان بزرگ را نماد خردمندی، فرزانگی، و حتی پیامبر تساهل می‌داند. مطابقت کتاب کوروش بزرگ با تقدیس او در کتب عهد عتیق، راه را برای ظهور نوعی ادبیات سیاسی باز کرد که تا اوایل عصر مدرن در بخش‌های مهمی‌ از جهان آن عصر در مرکز فلسفه سیاسی و نظریه‌های فرمانروایی قرار داشتند. در اینجا اشاره کوتاهی به این نوع ادبیات می‌شود تا بتواند مسیر را برای بحثی که به دنبال می‌آید هموار سازد.

«سیمای پادشاهان» و یا ترجمه‌ی عبارت آن «آینه‌ای برای شاهزادگان»[۱] از نوعی ادبیات سیاسی است که اصول اساسی رفتار حاکمان و ساختار و هدف حکمرانی را برای شاهزادگان به ترسیم می‌کشد. اینها بیشتر ابعاد عمل‌گرایانه و چگونگی رویه‌‌هایی را مورد تاکید قرار داده و در آموزش‌های خود بیان می‌کردند که می‌کوشید فرمانروایان را به‌ عنوان الگوهای اخلاقی برای جوامع آنزمان معرفی نمایند. بنابراین موضوع اصلی آنها نحوه مدیریت خوب، به معنای امروزین کلمه بود. پس از کتاب «آموزش  کوروش» توسط گزنفون، این ادبیات در اروپای غربی از اوایل قرون وسطا و همچنین در بخش‌هایی از امپراتوری بیزانس و جهان اسلام، مانند شاهنامه فردوسی از دیگرسو شکوفا شد.

ایران معبدی‌ است که باید بازسازی شود (بخش یک)

با پذیرش مسیحیت به‌ عنوان دین رسمی‌ امپراتوری روم، اینگونه ادبیات توسعه یافت. برای مثال، فصل پنجم از کتاب «شهر خدا»[۲] نوشته سنت آگوستین، پادشاهی را به تشکیل یک جامعه اخلاقی و تلاش برای تعریف مسئولیت حاکم در قبال رفاه اخلاقی مردم توضیح می‌دهد. در این نگرش، فروتنی و بزرگواری فضیلت‌هایی هستند که حاکمان باید خود را به آن آراسته سازند. این ویژگی‌ها باعث می‌شود تا صاحبان قدرت دنیوی بر وسوسه‌های اخلاقی برآمده از قدرت فائق آیند. در حقیقت، این نوشته‌ها نیاز به رهبری اخلاقی از طریق سجایا و فایل متعالی انسانی در مرکز مفهوم مدیریت سیاسی جامعه قرار می‌دهند. بر اساس دانشنامه بریتانیکا [۳] این ادبیات اساس اکثر تفکرات قرون وسطایی در مورد سلطنت را تشکیل می‌دادند. آنها رساله‌هایی بودند که با ذکر این فضایل، پیوند آشکاری میان روش اخلاقی و اقتدار سیاسی ایجاد کرده و توضیح می‌دادند که چگونه ویژگی‌های اخلاقی شخصی حاکمان بر شرایط زندگی مردم  و رفاه آنها تأثیر  می‌گذارد. بنابراین مردم می‌توانند با سنجش میان عدالت و ظلم  تکلیف خود را دانسته و نحوه مراوده و ارتباط با حاکم را برای خود روشن سازند. هم در جهان مسیحیت و هم جوامع اسلامی قرون وسطا، این ویژگی‌های حاکم و فرمانروایی، با مفاهیم و باورهای مذهبی آمیخته و رهبری را از آن فردی می‌دانستند که به این صفات متعالی آراسته باشد.

به نوشته همان دانشنامه بریتانیکا، در قرن دوازدهم این نوع ادبیات تجدید حیاتی یافت که با زمان‌های پیشین متفاوت بود. معروف‌ترین آثار برآمده از این دوران کتاب «سیاستمدار» از جان سالزبری [۴] است که مفاهیم کلاسیک ساختار جامعه را توضیح داده و حق مقاومت در برابر ظالم را مورد بحث قرار می‌دهد. این تحولات موضوع تحول قدرت سیاسی حاکم بر اساس منابع مذهبی را آرام آرام به سوی اندیشه‌های نوینی کشاند که وظیفه حاکم را فقط بر اساس حفاظت از خیر همگانی تعریف می‌کرد. اما این را که این وظیفه تا کجا می‌بایست بر موازین اخلاق استوار باشد با ابهامات پیچیده‌ای مواجه ساخت که به تدریج از درون آن سیاست قدرت سر بر کشید. مهمترین چهره این نگرش متفاوت ماکیاولی است که مفهوم فضیلت را در کتاب «شهریار» بر بنایی کاملا واقعگرایانه از قدرت توضیح داد. به نظر ماکیاولی تنها فضیلت ممکن برای یک شهریار یا شاهزاده هنر و توانایی اداره جامعه و برقراری نظم در آن است. برای این منظور انجام هر کاری برای رسیدن به هدف مجاز شمرده می‌شود. بنابراین برخلاف ویژگی‌هایی که گزنفون برای فرمانروایی بر اساس الگوی رفتاری و منش کوروش بزرگ در نظر می‌گیرد، ماکیاولی فضایل پادشاهی را در سیمای افراد موفقی جستجو می‌کند که از هر ابزاری برای حکومت و برقراری نظم استفاده می‌کنند. پس مشاهده می‌شود که با تحولات  تدریجی تاریخی مفهوم سیما با فضیلت پادشاه جای خود را به اندیشه‌های اخلاقی خاصی می‌دهد که تنها برقراری نظم و ثبات در جامعه را معیار رفتار اخلاقی و ارزش‌های اجتماعی معرفی می‌نماید.

ایران معبدی‌ است که باید بازسازی شود (بخش دو)

به هرحال، و صرف نظر از این تحول آخری، کتب آموزشی «سیمای شاهزادگان» ادبیات قدرتمندی را در سراسر قرون وسطا هم در جهان غرب (اروپای امروز) و هم در جهان اسلام به وجود آورد که پیدایی و گسترش آنها را نمی‌توان از تلاش برای ترسیم فرزانگی کوروش بزرگ از سوی گزنفون جدا ساخت. پاره‌ای از این ادبیات در ایران و جهان اسلام را می‌توان در این آثار جستجو کرد:

«حکومت الهی توسط فرمانروایی اسلامی» نوشته محی الدین ابن عربی
کتب کلیله و دمنه
کتاب «سیاست مدنی» فارابی
کتاب «سیاست‌نامه» نظام‌الملک
کتاب «نصیحت الملوک» غزالی
«گلستان» سعدی

کوروش و فلسفه حق

بهترین ارجاع برای دریافت اعماق ژرف مفهوم حقوق بشر، به معنی معاصر کلمه، از همان فرمان کوروش بزرگ برای رهایی اسیران و احترام به آزادی عقاید و مذاهب، ادراک می‌شود. هم متون معتبر عهد عتیق که پیشتر توضیح داده شد، و هم لوحه معروف منسوب به او، این واقعیت را آشکار می‌سازند که کوروش بزرگ یکی از ارکان اصلی تاریخ آزادی‌ انسان‌ها از درد و رنج سرکوب بوده است.  البته باز هم باید یادآوری شود که فرمانروایی کوروش می‌بایستی به عنوان منبع الهام برای حقوق بشر امروزین به حساب آید. ولی نمی‌توان گفت که لوحه بازمانده از کورش کبیر معادل با گفتمان حقوقی و نهادینه  شده امروزین حقوق بشر است. اما مناسب است که بخش‌هایی از لوح را به اختصار اینجا توضیح داد تا بهتر بتوان این فرضیه را که کوروش بزرگ یکی از منابع الهام برای حقوق بشر بوده اثبات کرد. کل نوشته روی لوح را می‌توان به ٩ بخش تقسیم کرد:

١. دیکتاتوری پادشاه امپراتوری بابل. فرمانروایی فردی که هرگز صلاحیت حکمرانی نداشت. او اقدامات شریرانه‌ای را در برابر فرمان مردوک انجام داد (جملات یکم تا هشتم)
٢. خشم مردوک خدای همه خدایان از این امر به خشم می‌آید (جملات نهم تا دهم)
٣. پادشاهی دادگر از سوی مردوک انتخاب می‌شود (جملات یازدهم تا چهاردهم)
۴.  کوروش بابل را فتح می‌کند. مردوک به او دستور داد که به سوی بابل برود. او را در راه بابل مانند همدم و دوست در کنار او قرار داد: «همه مردم بابل، تمام سرزمین سومر و اکد، شاهزادگان و والیان، همه به او تعظیم کردند و پاهای او را بوسیدند. آنها از فرمانروایی او خشنود شده و چهره‌هایشان درخشید» (جمله‌های پانزدهم تا نوزدهم)
۵. القاب کوروش: «من کوروش هستم، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه توانا، شاه بابل، شاه سومر و اکد، شاه چهار گوشه جهان» (جملات بیستم تا بیست و دوم)
۶. فرمانروای صلح‌دوست: «ارتش عظیم من در صلح به بابل وارد شد. من به کسی اجازه ندادم که مردم [سومر] و اکد را بترساند» و من «درد را از وجودشان برطرف کردم و آنها را از خدمت رها ساختم. مردوک، پروردگار بزرگ، از اعمال [خوب] من خوشحال است» (جملات بیست و سوم تا بیست و هفتم)
٧. آزادی وجدان و مذهب: «با دوستی حرکت کردیم» و «من تصاویر خدایان را که در آنجا [یعنی در بابل] ساکن بودند به مکان‌های اصلی آنها برگرداندم و آنها را در خانه‌های ابدی قرار دادم. همه ساکنان آنها را جمع کردم و خانه‌هایشان را به آنها بازگرداندم» (جملات بیست و هشتم تا سی و سوم)
۸. نیایش کوروش: «باشد که به مردوک، سرورم بگویند: «کوروش، پادشاهی که به تو احترام می‌گذارد، و نیز پسرش کمبوجیه [احترام می‌گذارد]» (جملات سی و چهارم تا سی و پنجم)
٩. کارهایی که انجام داد شامل بازسازی معابد، بازگرداندن اموالی که از مردم گرفته شده بود، و نیز آنچه از معابد تصرف شده بود (جملات سی و هفت تا چهل و پنج) [۵]

این میراث عظیم توسط متفکران برجسته‌ای مور توجه قرار گرفته است. به عنوان مثال ژان ژاک روسو در رساله‌ای در باب علل نابرابری، به اهمیت این میراث بی‌نظیر انسانی توجه دارد. اما یکی از بهترین ستایشگران خردمندی کوروش بزرگ که فلسفه حق را برای دنیای امروز بشارت داد توماس جفرسون از تهیه‌کنندگان اعلامیه استقلال آمریکا و سومین رئیس جمهور این کشور است. جفرسون نسخه‌ای از کتاب «آموزش کوروش» نوشته گزنفون را در نزد خود داشته و خواندن آنرا به اعضای خانواده خود توصیه می‌نمود. وی متاثر از روش فرمانروایی کوروش بر اساس تساهل، احترام به دیگران، و شیوه مدیریت مطلوب بود و همین ویژگی‌ها وی را برانگیخت تا پیش‌نویس اساسنامه ویرجینیا برای آزادی مذهبی را در سال ۱۷۷۷ تهیه کند. این پیش‌نویس که با همکاری مدیسون انجام گرفت، بعدها به سنگ بنای منشور حقوق در قانون اساسی در آمریکا تبدیل شد. [۶]

مدیر گالری‌های فریر و ساکلر اسمیتسونیان [۷]، می‌گوید: «آنچه در مورد کوروش شگفت‌انگیز است، این است که او در دو رکن فرهنگ‌های غربی، یعنی سنت یونانی- رومی‌ و کتاب مقدس، به‌ عنوان نمونه‌ای از دولتمردی شاهزاده‌ای ظاهر می‌شود» [۸] او افزود نسخه‌ای از کتاب «آموزش کوروش» گزنفون که در این گالری‌ به نمایش گذاشته شده است گواهی بر بیان واقعیت است که  جفرسون این کتاب را نزد خود داشته و آنرا با دقت مطالعه کرده است. این منش و سیاست‌های خردمندانه کوروش بزرگ بر تدوین اعلامیه استقلال آمریکا تاثیرگزار بوده است.

هری ترومن نیز تحت تاثیر منش اخلاقی و اندیشه‌های انسانی کوروش بزرگ بوده است به گونه‌ای که در سال ۱۹۵۳ و چند ماه پیش از ترک دفتر ریاست جمهوری در یک مدرسه علمیه یهودی در شهر نیویورک در سخنرانی خود اعلام داشت که «من کوروش هستم» [۹] البته قصد او از این بیان خودشیفتگی نبود بلکه می‌خواست یادآور تعالی باشد که از کوروش بزرگ فرا گرفته بود. پیشتر و پس از انتخاب شدن به مقام ریاست جمهوری آمریکا، وی همه اقداماتی را که از سوی جامعه بین‌المللی برای تدوین اعلامیه جهانی حقوق بشر صورت گرفته بود ستایش کرده و صدور این مدارک حقوق بشری را حائز اهمیت بین‌المللی بالا می‌دانست. ترومن اذعان داشت که منشور حقوق بشر به عنوان سندی باید برای همه ملت‌ها قابل احترام باشد. به نظر او، این سندی است که با تاثیر از منشور حقوق بشر کوروش بزرگ شکل گرفته و بخشی جدایی‌ناپذیر از زندگی بین‌المللی و قانون اساسی آمریکاست.

در پرتو این رویدادهای تاریخی، و تاثیر شگرفی که اندیشه‌ها و منش کوروش بزرگ برای گفتمان آزادی‌بخش حقوق بشر داشت، می‌توان به معضلات فاقد وجاهت خردمندی و پیچیده‌ای را که در روابط میان حکومت اسلامی ایران و آمریکا شکل گرفته است مورد نقدی اساسی قرار داد. در شرایطی که حکومت اسلامی در ایران با آمریکا در منازعه بی‌پایان است، شاید به درستی برای زمامدارانش روشن نباشد که روح قانون اساسی آمریکا عمیقا تحت تاثیر اندیشه‌های نیک و فرمانروایی خردمندانه کوروش بزرگ بوده است. چه بسا نیز این خصومت اصلا به همین دلیل باشد! در حالی که تاثیرات مستقیم اندیشه‌های کوروش از درون تاریخ با کسانی مانند جفرسون و یا ترومن می‌تواند دیپلماسی فعال و سازنده‌ای را میان دو کشور در جهت رفاه و آرامش مردم و برقراری صلحی پایدار برقرار سازد. این دیپلماسی می‌تواند با یک زبان مشترک آغاز شود: بیایید برای احترام به انسان‌ها و آزادی آنان به انتخاب دین و مذهب خویش احترام بگذاریم. به درستی کوروش منبع الهام گفتمان جهانی حقوق بشر و قانون اساسی ایلات متحده آمریکاست.

[پایان] [بخش یک]   [بخش دو]

*دکتر محمود مسائلی بنیانگذار و دبیرکل افتخاری اندیشکده بین‌المللی نظریه‌های بدیل؛ با مقام مشورتی نزد سازمان ملل متحد؛ بنیانگذار و مدیر مرکز مطالعات عالی حقوق بشر و توسعه دمکراتیک؛ اتاوا؛ کانادا


[۱] Mirrors for Princes
[۲] Saint Augustine, The City of God
[۳] https://www.britannica.com/art/mirror-for-princes
[۵] Cyrus Cylinder. Livius.org
[۶] Richard N. Frye and Afshin Zand (2013-16). Jefferson and Cyrus How the Founding Fathers of America, in Their Own Words, Were Inspired by Cyrus the Great How the US Constitution’s Establishment Clause was Inspired by Darius the Great. http://richardfrye.org/files/Jefferson_and_Cyrus11.pdf
[۷] Smithsonian’s Sackler Gallery
[۸] http://cyruscylinder2013.com/2013/03/bbc-cyrus-cylinder-how-a-persian-monarch-inspired-jefferson/
[۹] Morsink, J. (1999). The Universal Declaration of Human Rights: Origins, Drafting, and Content. University of Pennsylvania Press

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۱۲ / معدل امتیاز: ۴٫۷

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=318893