گفتگو با نویسنده‌ی «غبار بی‌سوار»: نخستین دغدغه‌ی من مسئله زنان است

- چندی پیش تازه‌ترین رمان فریده درویش به نام  «غبار بی‌سوار» منتشر شد. وی پیشتر با  مجموعه اشعار و داستا‌ن‌ کوتاه «دالان یادها و خاطره‌ها» در جامعه ایرانی لندن شناخته شده بود. کیهان لندن در ارتباط با رمان اخیر او و نیز آثار دیگرش  گفتگویی با او داشته است.

یکشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۲ برابر با ۱۴ مه ۲۰۲۳


فریده درویش دانش‌آموخته رشته علوم اجتماعی و جامعه‌شناسی است و به عنوان کارشناس برنامه‌ریزی برای سال‌های طولانی در سازمان‌های دولتی خدمت کرده است. وی به واسطه شغل خود،  با گروه‌های محروم اجتماعی در شهر و روستا در تماس نسبتاً دائم  بوده و شناخت عمیقی از زندگی، مسائل و مشکلات آنان دارد. او بعد از بازنشستگی و مهاجرت به لندن فرصتی یافت تا تجارب و مشاهدات خود را دستمایه داستان‌ و رمان قرار دهد.

فریده درویش

چندی پیش تازه‌ترین رمان فریده درویش به نام  «غبار بی‌سوار» منتشر شد. وی پیشتر با  مجموعه اشعار و داستا‌ن‌ کوتاه «دالان یادها و خاطره‌ها» در جامعه ایرانی لندن شناخته شده بود. کیهان لندن در ارتباط با رمان اخیر او و نیز آثار دیگرش  گفتگویی با او داشته است.

خانم درویش، از چه زمانی به سرودن شعر و داستان‌نویسی علاقمند شدید؟

-من از نوجوانی با فرهنگ ایران و ادب فارسی آشنا شدم. این آشنایی را مدیون مادربزرگم و شوهرخاله‌ام هستم که از او به عنوان پدرخوانده‌ام می‌توانم نام ببرم. آنها با تشویق مداوم  نقش مهمی‌ در توجه من به شعر و ادب فارسی و فعالیت در این عرصه داشتند. علاوه بر این، استادانی چون زنده‌یاد دکتر سجادی را در دوران دبیرستان داشتم که علاقه مرا به شعر و ادب فارسی ژرفا بخشیدند. من از نوجوانی شروع به نوشتن کردم هرچند که آن زمان بطور جدی در فکر نویسنده و و شاعر شدن نبودم و اساسا خود را در چنین جایگاهی نمی‌بینم.

درگدشت نابهنگام همسرم در پانزده سال پیش ضایعه‌ای بزرگ برایم بود زیرا همواره مشوق من در تنظیم نوشته‌هایم بود. به دنبال این ضایعه و درخواست فرزندانم ناچار به مهاجرت به لندن شدم. در سال‌های نخست زندگی برایم در محیطی غریب بسیار سخت می‌گذشت.از این رو تصمیم گرفتم که با پرداختن به ادبیات و جدیت در آن به آرامشی درونی دست یابم. به این ترتیب فرصتی پیش آمد که به بازبینی نوشته‌ها و یادداشت‌هایم از گذشته‌های دور بپردازم و بطور جدی به انتشار آنها بیندیشم. بدین منظور می‌بایست به این نوشته‌ها و یادداشت‌ها سر و سامان می‌دادم.

من تحت تاثیر نویسنده بزرگ، آرتور کستلر، بر این باورم که یادآوری خاطرات دام عاطفی بزرگی است. همیشه حداکثر تلاشم  آن بوده که در این دام نیفتم و اجازه ندهم که خاطرات نوستالژیک به سراغم بیایند. اما اخیرا متوجه شدم که هر روز بیشتر در خاطرات گذشته فرو می‌روم و گاه حتی می‌خواهم در آن حال بمانم.

دوره کرونا که فرا رسید، فرصتی مغتنم  در اختیارم گذاشت تا به مرور خاطرات گذشته بپردازم. اساساً فاصله‌گذاری فیزیکی ناشی از کرونا،  در مورد من حداقل، معجزه‌‌آور بود. در این دوره  توانستم در سکوت بنشینم و مروری بر خاطراتم و دوران شغلی خود داشته باشم. همانطور که گفتم که از گذشته‌های بسیار دور بطور پراکنده یادداشت‌های زیادی داشتم. جمع‌آوری و تنظیم این خاطرات باعث شد که ابتدا دفتر شعر «دلنوشته‌ها» را با نام «ایستاده بمیر» در سال ١۳۹۶ به چاپ برسانم  که اشعار آن به سال‌های نخست از دست دادن همسرم بر می‌گردد. در نتیجه این کتاب بیشتر بیان احساسات شخصی است. بعد از انتشار این دفتر اطمینان بیشتر یافتم که می‌توانم این مسیر را ادامه دهم. دومین دلنوشته‌ام با نام «تاک پیر» در ١۳۹۸ منتشر گردید و ادامه این مسیر فرصتی  داد که  توان خودم را در زمینه داستان‌نویسی نیز بیازمایم  که دو کتاب «دالان یادها و خاطره‌ها»  و «غبار بی‌سوار» محصول این دوره هستند.

-چه نویسندگان ایرانی و خارجی بر شما تاثیر گذاشته‌اند؟

-در نوجوانی و جوانی من تعداد نویسندگان زن ایرانی انگشت‌شمار بودند. باید از  سیمین دانشور،  دولت آبادی، مهشید امیرشاهی،  پارسی پورو  روانی‌پور نام ببرم و البته خانم زویا پیرزاد را از قلم نیندازم که بسیار به آثار او علاقه دارم. البته هیچ توهمی‌ ندارم که نوشته‌هایم در سطح آثار این بزرگان ادب است.

آثار همه این نویسندگان زن را خوانده‌ام و از آنها بسیار آموخته‌ام. به موازات ادبیات فارسی، همواره ادبیات جهانی را نیز ، از جمله آثار آلکساندر دوما، ماتیسن، خواهران برونته، تولستوی، داستایوسکی و دانته را به صورت جدی دنبال کرده‌ام. برای کسانی که ادبیات جهانی را دنبال می‌کنند اینان چهره‌های شناخته شده‌ای هستند. من امکان مطالعه زیادی داشتم زیرا در آخرین سال دبیرستانم کتابخانه‌ای با هزار جلد کتاب داشتم که متاسفانه بسیاری از کتاب‌هایم در جریان انقلاب از دسترسم خارج شدند.

ناگفته نگذارم که جدیت‌ام را در ادامه کار نویسندگی مدیون دوست خوبم، خانم شیدا فیروزی هستم که هنرمندی است فعال در عرصه تئاتر و بازیگری که بطور جدی به امور خیریه در مناطق محروم ایران می‌پردازد. او در سال‌های اخیر مشوق پیگیر من در فعالیت ادبی بوده. ساعت‌ها با من نشسته و در تنظیم و ویراستاری مطالب به من کمک کرده  تا بالاخره یادداشت‌هایم شایسته انتشار شوند. حتی برخی از نوشته‌هایم به صورت  نمایشی کوتاه با استفاده از توانایی‌های ایشان به اجرا گذاشته شده است.

-شما فعالیت ادبی را یا انتشار مجموعه شعر آغاز کردید…

-بله، در ابتدا اعتماد به نفس لازم را برای ورود به عرصه‌ی داستان و رمان نداشتم. در نتیجه  از بیان احساسات شخصی در قالب شعر شروع کردم که به نسبت طراحی ساختار داستان و شخصیت‌پردازی کار ساده‌تری است. ولی اتفاقی که افتاده آن است که از حدود چهل سال پیش خوشبختانه تعداد نویسندگان و شاعران زن ایرانی بسیار افزایش پیدا کرده و امروزه دیگر صحبت از ده‌ها نویسنده و شاعر زن می‌شود. افزایش حضور زنان  در صحنه  شعر و ادب فارسی به من جرات داد  و تصمیم گرفتم با جدیت کارم را ادامه دهم و  به مرور اعتماد به نفس بیشتری پیدا کردم که توانایی‌هایم را در عرصه داستان کوتاه و رمان هم بیازمایم.

انگیزه‌ها و دغدغه‌های اجتماعی شما برای نوشتن چیست؟

-اینکه احساسات و افکارم را با دیگران به اشتراک بگذارم تا آنها هم اظهار نظر کنند و تبادل اندیشه صورت گیرد. من تشنه ارتباط با خوانندگان و مخاطبانم هستم و بسیار مایلم که از قضاوت آنان درمورد ارزش ادبی و محتوایی کارهایم باخبر شوم.

دیگر انگیزه من از انتشار این کتاب‌ها آن است که به مناطق محروم از کشورمان کمکی کرده باشم. نحوه کمک من هم اهدای این کتاب‌ها به کتابخانه‌های مناطق محروم کشور است.  با این کار امیدوارم مشوقی باشم تا جوانان با استعداد و علاقمند به شعر و ادب در این مناطق وارد این عرصه شوند و احساسات و افکارشان را بیان کنند. انگیزه دیگر آنست که درآمد هرچند ناچیز ناشی از فروش کتاب‌هایم، به احداث کتابخانه در مناطق محروم کشور و این آخری در ایرانشهر استان سیستان و بلوچستان اختصاص داده شده است.

-چه مجموعه اشعاری بیرون داده‌اید؟

-من وقت زیادی را به پیاده‌روی اختصاص می‌دهم و این کار را بسیار دوست دارم زیرا علاوه بر ورزش، حین پیاده‌روی ایده‌های مختلف به ذهنم می‌رسد. در حین راه رفتن  می‌توانم در نوعی آرامش فکر کنم و همزمان از دیدن مناظر طبیعت لذت ببرم. این فرصتی است که بتوانم احساسم را نسبت به چیزهایی که می‌بینم بیان کنم. در همین پیاده‌روی‌ها بود که ایده دفتر «دلنوشته» به ذهنم رسید.

کار دوم که فکر می‌کنم متحول‌تر از اولی بود با عنوان «تاک پیر» در همین پیاده‌روی‌ها شکل گرفت و خوانندگان و مخاطبین بازخورد مثبتی داشتند.

-به این ترتیب شما پس از بازنشستگی و مهاجرت به بریتانیا کار ادبی جدی خود را شروع کردید.

-بله، درگیر بودن  و وظایف کار دولتی وقت زیادی از من می‌گرفت و درواقع مانعی بود تا به کاری که از صمیم قلب دوست دارم بپردازم؛ به عبارت دیگر، اول  بیاموزم و بعد بنویسم. ولی بعد از بازنشستگی و مهاجرت این فرصت به دست داد تا به کاری که عمیقاً دوست دارم مشغول شوم. کتاب «دالان یادها و خاطره‌ها» محصول این دوران است.

در مورد رمان باید بگویم که هیچگاه فکر نمی‌کردم بتوانم رمان بلند بنویسم. ایده رُمان «غبار بی‌سوار» زمانی به ذهنم رسید که مشغول تماشای عکس‌های قدیمی‌ خانوادگی بودم. دیدن چهره یکی از بستگان مرا برانگیخت که چیزی در مورد زندگی این شخص بنویسم. البته در نوشتن این رُمان  تحت تاثیر شعر معروف  زنده‌یاد هوشنگ ابتهاج بودم که «در این سرای بی‌کسی، کسی به در نمی‌زند …»

-در مورد داستان و شخصیت‌پردازی «غبار بی‌سوار» هم کمی توضیح بدهید.

-داستان در مورد دختری است که مادرش در حین زایمان جان می‌سپارد  و او با کمک مادرخوانده‌اش (زن‌پدر و زن‌عمو) بزرگ می‌شود.  در دوران جوانی دلبسته جوانی می‌شود که خواهان زندگی مشترک با اوست ولی این خواسته برآورده نمی‌شود. در نتیجه روال زندگی او دستخوش ناملایماتی می‌گردد که او را در مسیری دیگر قرار می‌دهد.

در این رمان با چند گونه از شخصیت‌های زن مواجه می‌شویم؛ زنی مدیر نظیر ماه‌آفرید؛  زنانی مهربان چون اکرم و رعنا؛ زنانی حسود و خودخواه مانند بنفشه؛ زنانی  فرصت‌طلب و خالی از هرگونه احساس انسان‌دوستانه نظیر مهرخ.  در  زندگی از این نوع شخصیت‌ها زیاد می‌بینیم و از کنارشان می‌گذریم.  البته شخصیت اصلی داستان منیره است که می‌توان  او را  نمونه‌ی بارزی از محرومیت توام با مظلومیت شمرد.

-آیا نابرابری‌ حقوقی جنسیتی در  جامعه ما از دغدغه‌های شما نیز هست؟

-اولین دغدغه فکری من مسئله زنان است. این مسئله حتی از دوران کودکی با من بوده که متوجه شدم حتی در خانواده‌های روشنفکر ما، بین زن و مرد و نحوه برخورد با پسر و دختر نابرابری‌هایی وجود دارد. آن حمایت و پشتگرمی‌ که از پسران در خانواده‌های ایرانی می‌شود، از دختران نمی‌شود. در خانواده‌ی ما والدینم تبعیضی بین من دختر و برادرهایم قائل نمی‌شدند. ولی از دوران دانشگاه و همزمان که وارد کار داوطلبانه و سپس وارد فعالیت اجتماعی و شغلی شدم و وضعیت زنان کارگر را از نزدیک دیدم به خوبی شاهد وجود نابرابری‌ها و تبعیض‌ بین زنان و مردان بودم. همین تجربه‌ی مستقیم انگیزه‌ای شد که دنبال راهی باشم که به زنان کارگر کمک کنم تا از این شرایط  رهایی یابند. تا حدی هم در این زمینه موفق شدم. توضیح آنکه به واسطه‌ی  کارم دسترسی به قوانین کار در کشورهای مختلف برایم میسر بود وهمین آشنایی کمکم کرد که قوانین مدرن و عادلانه‌تری را از طریق مراجع قانونی وارد قوانین کار در ایران بکنم.

بنا بر وظایف شغلی در محیط روستایی هم از نزدیک شاهد وضعیت دشوار و محرومیت‌های فراوان زنان کشاورز بودم و اینها را لمس کرده‌ام. وقتی این وضعیت را می‌دیدم تلاشم را دو چندان می‌کردم که کمکی به آنها کرده باشم زیرا محرومیت‌های حقوقی و قانونی زنان بسیار رنجم می‌دهد.

-به نظر می‌رسد شما مواضع قوی فمینیستی دارید…  

-من در جایگاه یک زن به تبعیض‌ها و نابرابری‌هایی که در جامعه وجود دارد نگاه می‌کنم و اینها را در محیط کار لمس کرده‌ام. معتقدم  برای رفع تبعیض‌ها و نابرابری‌ها به تنهایی و به صورت فردی نمی‌توان کاری کرد و باید به صورت جمعی عمل کرد. باید در جهت ایجاد چنان شرایط اجتماعی تلاش کرد که در آن از حقوق زنان محافظت و از محرومیت‌های آنان کاسته شود. البته زنان ایران سال‌های طولانی است که در این راه تلاش و مبارزه می‌کنند.  زنان بسیاری  حتی پیش از دوران مشروطه در زمینه‌های گسترش آموزش برای زنان  و کسب حقوق آنها  فعالیت داشته‌اند. اکنون به مرحله‌ای رسیده‌ایم که می‌توانیم دردها و مشکلات خودمان را بیان کنیم  و در صدد حل نهایی آنان بر آییم.

 

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۶ / معدل امتیاز: ۲٫۷

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=319508